1. پیش از «انتخابات ریاست جمهوری» در خرداد 92، خاطر نشان شد که مأموریت «رئیس جمهوری» جدید، پایان دادن به بحران اتمی است به ترتیبی که رابطه با امریکا، عادی نگردد. و اینک، در سالروز گروگانگیری که طرحی طراحی شده در امریکا بود که در ایران اجرا شد، خامنهای مذاکره با امریکا را ممنوع و «مرگ بر امریکا» را با قانون اساسی مستند میکند!
2. قرار بر حذف «سران فتنه» و وفاداران به آنها است. و ناگهان، خامنهای کشف میکند که امریکا از راه نفوذ در نظام، قصد دارد ماهیت آنرا تغییر دهد. درجا، اطلاعات سپاه، 20 تنی را احضار و تهدید و گروهی روزنامه نگار را توقیف میکند که مدعی میشود از سوئی به هاشمی رفسنجانی و از سوی دیگر به خارج از کشور و به «دشمن» یعنی امریکا وصل هستند. عضو اطلاعات سپاه، در مصاحبه تلویزیونی مدعی میشود که اطلاعات سپاه دو سال مشغول تعقیب و مراقبت بوده تا توانسته است شبکه داخلی دشمن را کشف کند. دروغگو کم حافظه میشود: عیسی سحرخیز دو سال نیست که آزاد شده است و کسی هم نیست که شناخته شده نباشد و بتوان او را عامل دشمن در نفوذ در رژیم قلمداد کرد. تقصیر او این است که واقعیت را دیده و هشدار داده است: خوش باور نباشیم. مهندسی «انتخابات» دو مجلس، مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، از مدتی پیش شروع شدهاست. وظایف میان سپاه و شورای نگهبان تقسیم شده و هریک میدانند چه باید بکنند تا این دو مجلس همان بشود که سپاه و خامنهای میخواهند.
٭ فتنه یا بحران چهارم؟:
3. جعفری، «فرمانده کل» سپاه از فتنه چهارم سخن بمیان میآورد:
«اما پس از توافق هستهای و مرحله برجام وارد چهارمین فتنه در طول انقلاب اسلامی می شویم:
جمهوری اسلامی ایران از آغاز انقلاب تاکنون فتنه های متفاوتی را در سه مرحله جنگ تحمیلی، فتنه فرهنگی سیاسی دهه هفتاد منتهی به 18 تیر 78 و فتنه سال 88 گذرانده است.
اکنون در چهارمین فتنه دوران انقلاب اسلامی هستیم که پس ازتوافق و در مرحله اجرای برجام صورت می گیرد و مهمترین راه پیاده شدن این فتنه نفوذ است.
فتنه 88 از نظر امنیتی به مراتب خطرناکتر از فتنه جنگ تحمیلی بود و حتی با آن قابل قیاس نیست چرا که در آن زمان از راه خاک و اشغال آن برای انحراف مسیر انقلاب و نابودی آن تلاش کردند اما در فتنه 88، همه ابزارها را برای تضعیف ولایت فقیه به عنوان ستون خیمه انقلاب به کار بردند تا انقلاب از درون فروپاشیده شود.
رهبر معظم انقلاب درباره نفوذ دشمن بارها هشدار دادند و به همین علت بود که مذاکره با آمریکا را تنها در مسئله هسته ای مشخص کردند اما مدتهاست زمزمه هایی به گوش می رسد و نوشته هایی دیده می شود که مدعی اند اگر با دشمن در یک موضوع کنار آمدیم می شود در موضوعات دیگر با آن کنار آمد حال آنکه آنان غافلاند و مشکل و خطر اصلی اینجاست.
آمریکاییها بیشتر از ما میخواهند برجام را در اجرا به سرانجامی برسانند چرا که میخواهند از این راه نفوذ کنند و آنها به بعد از توافق هستهای دلبسته اند و توافق را فضای جدیدی برای فراهم آوردن بستر نفوذ خود میدانند.
باید مراقبت کرد که پس از توافق مانع از نفوذ دشمن شویم چرا که آنان به انحراف کشیدن مسیر انقلاب اسلامی را در این مرحله هدف گرفته اند و متاسفانه برخی مسئولانی که نگاه لیبرالی و اعتمادی به غرب دارند، این را مطرح می کنند.
در فتنه چهارم، برخورد فیزیکی کاملا پاسخ عکس خواهد داد و نتیجه نمیدهد بلکه این فتنه، فتنهی از جنس جنگ نرم است که دشمن خارجی و مخالفان داخلی، آن را پیگیری میکنند بنابراین راه درست عبور از فتنه چهارم و مقابله با آن، مطالعه عمیق و تحلیل واقع بینانه از رفتار دشمن است.
البته فتنه چهارم با توجه به ویژگی خاصش پیچیدگی هایی دارد و ممکن است عبور از آن چند سال طول بکشد که باید با کمک همه نیروهای انقلاب و حضور در صحنه های مختلف با آن مقابله و از آن عبور کنیم.
کمک هایمان را به یمن ادامه خواهیم داد اما محدودیت بسیار شدید است و بیش از این نمی شود.
متاسفانه برخی در داخل متوجه نیستند که چرا ایران روی بشار اسد ایستادگی می کند. در حالیکه شخص بشار اسد نقش بسیار محوری در بستر مقاومت انقلاب اسلامی در مقابله با آمریکا و رژیم صهیونستی دارد بنابراین نمی توان نقش رهبری یک کشور را در این مرحله دست کم گرفت.»
هرگاه از این سخنان تناقضزدائی کنیم، ویژگیهای بحران چهارم را اندر مییابیم:
1.عرصه آنچه را که او فتنه چهارم میخواند، اما، بدین خاطر که آغازگر، سپاه و آلت فعلش خامنهای هستند، بحران چهارم است، ایران و انیران، از افغانستان تا عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و بحرین و یمن است. جعفری نمیگوید بنای رژیم ولایت فقیه بر برقرارکردن صلح در کشورهای منطقه است، میگوید بنابر جنگ است. و
2. «دشمن» در سطح منطقه، رژیم سعودی و شیوخ خلیج فارس و اسرائیل و داعش و النصره و بسا همه مردمی است که سیاست ایجاد بحران جنگی و روش ستیز مسلحانه با مردم، آنها را ضد ایران کردهاست و در سطح جهان امریکا است. ترکیه نیز، اگر دشمن درجه اول نیست، دشمن درجه دوم است. و
3. زمان فتنه چهارم و در واقع بحران چهارم «چند سال» است. یعنی دراز مدت است. و
4. بنابر این که برابر قول او و خامنهای هدف «فتنه چهارم» نفوذ در رژیم است تا از درون آن را منحل بگردانند، پس هدف سپاه جلوگیری از نفوذ عوامل دشمن به درون نظام است. روش رسیدن به این هدف نیز «جنگ نرم» است.
5. تصدی اینهمه نه با دولت بمثابه سه قوه مجریه و مقننه و قضائیه که با سپاه است. با توجه به این واقعیت که قوه قضائیه، در واقع از دولت منفک و تابع «ولیامر» است، نقش دستیار سپاه را در سرکوب، کماکان، بر عهده خواهد داشت.
6. علوی، وزیر واواک، به سپاه هشدار میدهد که «ایجاد رعب و وحشت امنیت نمیآورد»، یعنی سپاه مستقل از قوه مجریه و حتی واواک و علیرغم قوه مجریه و واواک عمل میکند و روش کارش ایجاد رعب و وحشت است.
٭ جنگ نرم با دشمن به قصد جلوگیری از نفوذ در نظام و مهندسی انتخابات:
7. بنابر «مقام اطلاعاتی» سپاه، نفوذیها در وسائل ارتباط جمعی را شناسائی و دستگیر کردهاند. اما مهمتر از آنها کسانی هستند که میتوانند در مجلس و قوه قضائیه نفوذ کنند. سخنان خامنهای و جعفری و مقام امنیتی، در واقع، زمینه سازی، برای مهندسی انتخابات دو مجلس است. بدینخاطر است که سخنگوی «شورای نگهبان» میگوید: استعلام از مراجع چهارگانه (قوه قضائیه و واواک و نیروهای انتظامی و ثبت احوال و اسناد) کافی نیست، به معتمدان محلی نیر رجوع میشود و تحقیق لازم دیگر نیز بعمل میآیند. به سخن دیگر، «شورای نگهبان» در رد صلاحیتها، نه تابع ضوابطی است و نه محدودیتی را میپذیرد. بدینترتیب، سه ارگان مهندسی انتخابات خود را معرفی میکنند:
8. این سه ارگان عبارتند از سپاه و «شورای نگهبان» و قوه قضائیه. از هم اکنون، این سه جدائی خود را از حکومت اعلان کردهاند:
8.1. اطلاعات سپاه، جانشین واواک شده است و کار توقیف کردنها را برعهده دارد و فرمانده سپاه نیز وظیفه سپاه را جلوگیری از نفوذ عناصر نفوذی در دولت (از جمله حکومت) و طرد «فتنهگران» میداند. و
8.2. شورای نگهبان اعلان خودکامگی میکند و
8.3. و شیخ صادق لاریجانی، «رئیس» قوه قضائیه میگوید: «بر اساس همین اصول (قانون اساسی) است که میگوییم قوه مجریه هر چند که در قانون اساسی به عنوان مجری قانون اساسی شناخته شده است اما حق دخالت در دستگاه قضا و امورات این قوه را ندارد». میدانیم که تفسیری بعمل آوردند تا که دست رئیس جمهوری را از قوه قضائیه یکسره کوتاه کنند به ترتیبی که او نتواند به تجاوزها به قانون اساسی، اعتراض کند.
این سه، بعلاوه شاخه وسائل ارتباط جمعی (صدا و سیما و مطبوعات و سایتهای وابسته به سپاه و خامنهای) و بعلاوه شاخه ائمه جمعه و بعلاوه شبکه «مبلبغان مذهبی و بعلاوه بسیج که تابع سپاه است، دولتی جداگانه را تشکیل میدهند که «بیت رهبری» است. «انتخابات» را این دولت تصدی میکند و نه حکومت روحانی.
٭ حزب سیاسی مسلح یک دستگاه توتالیتر:
سپاه یک سازمان مسلح در اختیار یک دولت نیست. بلکه خود یک دولت توتالیتر است. زیرا همه ستون پایههای چنین دولتی را دارد:
1. پایه نظامی که از خود سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی و لباس شخصیها تشکیل میشود. و
2. پایه اقتصادی که بنابر برآوردها، 60 تا 70 درصد اقتصاد کشور را در بر میگیرد. و
3. انحصار فتوی و حکم حکومتی (ولایت مطلقه فقیه) و
4. انحصار دستگاه قضائی و
5. دستگاه اطلاعاتی خودکامه. و
6. پایه سیاسی علاوه بر ایفای نقش یک حزب سیاسی، احزاب پوششی نیز ایجاد کرده است. و
7. پایه علمی و فنی که بخش عمده در اختیار سپاه است. و
8. دستگاه سانسور (مخابرات و پارازیت) و
9. دستگاه تفتیش عقیده که دیگر کارش تنها این نیست که طرز فکر اشخاص را تفتیش کند، بلکه هرچه را خود لازم ببیند طرز فکر قربانی میگرداند و او را ناگزیز از اعتراف به داشتن آن میکند. و
10. دستگاه ترور با شبکه داخلی و خارجی و پیوسته با سازمانهای ترور غیر ایرانی. و
11. سیاست خارجی مستقل که بطور مستقیم از طریق سپاه قدس و سازمانهای مسلح وابسته (حزب الله لبنان و سازمانهای سوری و عراقی و فلسطینی و یمنی و…) اعمال میکند و بطور غیر مستقیم از طریق «رهبر» و وزارت خارجه. و
12. انحصار قانون و قانونگذاری از طریق شورای نگهبان و
13. برخوردارکردن تبعیضهای همه جانبه و مطلق برای خود بمثابه حزب سیاسی مسلح و اعضای خود: سپاه بالاتر از همه. باوجود این، افراد سپاه بیشتر از هر کس دیگر در کشور فاقد امنیت هستند. زیرا تحت مراقبت مداوم از سوئی و در انزوای اجتماعی از سوی دیگر قراردارند. و
14. ایجادکننده و بکاربرنده سازمانهای ضد انعطاف و محصورکردن «رهبر» توسط این سازمانها (تشکیلاتی که بر محور ولایت مطلقه فقیه بوجود آمدهاند). و
15. اسطورهها که اینک دیگر خود آنها را تولید میکند (اسطوره خمینی که سپاه آنرا گرفتار استحاله و با «سپاه بالاتر از همه» خوانائی پیدا کند. این اسطوره شکسته است و امروز حتی بکار توجیه سرکوب نیز نمیآید. تنها کاربرد آن، «حفظ نظام ولایت مطلقه فقیه» و «حفظ نظام اوجب واجبات است» و مبارزه تبلیغاتی بر ضد یکدیگر است. و اسطوره «ایران اتمی» که شکست و «ایران ابر قدرت» منطقه و «خاورمیانه جدید» با محوریت ایران و حزبالله و…) . و
16. پایگاه اجتماعی خاص خود مرکب از آن بخش از جامعه که در گذران زندگی خویش وابسته به سپاه است. و
17. ستون پایهای که قدرت خارجی است و از زبان خامنهای – و بنابر پرچمهائی که در 13 آبان آتش زده شدند: پرچمهای امریکا و انگلیس و اسرائیل و دولت سعودی -، «دشمن» خوانده میشود و محور سیاست داخلی و خارجی «رهبر» وابسته به سپاه است. و
18. تقدم و تسلط مالکیت سپاه بر مالکیت شخصی و مالکیت خصوصی تمامی مردم کشور که از بسط ید «ولیامر» برجان و مال و ناموس مردم، مایه میگیرد.
ممکن نبود سپاه به چنین سازمانی بدل شود مگر با ایدئولوژی ولایت مطلقه فقیه و نیاز خمینی و بیشتر از او خامنهای به ستون فقراتی که سپاه بود. انزوای روزافزون «رهبر» در پی تمرکز قدرت در شخص او، ایدئولوژی را از هرآنچه جز بکار توجیه قدرت (= زور) میآمد، خالی کرد. بنابراین، تنها بکار تشکیل حزب سیاسی مسلح توتالیتر مسلک میآمد. اما این حزب سیاسی مسلح عامل اول تخریب نیروهای محرکه جامعه، بنابراین، در موقعیت ضدیت با حیات ملی است. خالی شدن مرام از سوئی و سازمان توتالیتر شدن سپاه، از درون و بیرون، در معرض انحلال، بمثابه یک سازمان توتالیتر قرارش داده است. بدینخاطر است که خود بیشتر از همه از «نفوذ» و عامل نفوذی میترسد. در حقیقت، بدینخاطر که سازمانهای توتالیتر خود گرفتار هرج و مرج درونی و پیدایش تمایلها میشود، سازمانی بیثبات و در صورت وقوع یک جنبش همگانی، تا بخواهی ناکارآمد میشود.