back to top
خانهدیدگاه هانصرالله نجات بخش : تقابل دکترین ولایت فقیه با مطالبات اساسی مردم...

نصرالله نجات بخش : تقابل دکترین ولایت فقیه با مطالبات اساسی مردم ایران – 17

ادامه حاکمیت ولایت تا کی؟  راه حل در کجا ؟

 

پدیده دکترین ولایت مطلقه فقیه و تقابل آن با مطالبات به حق مردم را باید عمیقتر و دقیق تر دید، تا بتوان به این پرسش پاسخ داد که چه شد و چگونه گذشت، انقلابی که با خیزی  به امید و آرزوی استقرار آزادی و استقلال میهن بر پا  و برای رهایی مردم از استبداد قرون و با عزمی همگانی به میدان آمد، سی پنج سال بعد، همواره در گودال و گردابی بس عمیق تر و بس فاجعه آمیزتر از گذشته در برابر آزادی مردم، فرو می رود، نه تنها به آزادی نرسید که به قهقرایی ترین استبداد تاریخ و  به خود کامه ترین فاشیست مذهبی گرفتار شد. علت این پدیده نو ظهور خانمان برانداز چیست؟

از یک سو به ظاهر طی این مدت،  در  هر سال یک انتخابات سراسری بر گزار کرده که استبداد فریبکار، خود آنرا چماقی کرده بر سر همه میکوبد و از سوئی دیگر مردم اجازه نفس کشیدن ندارند و فغان کسانی  هم که پای صندوق می روند به آسمان است.  

از یک سو، به ظاهرتعدادِ بیشماری انجمنهای صنفی و مردمی( ان جی او) و سندیکاهای کارگری داریم و از سوئی دیگر نشریات بصورت فلّه ای تعطیل و سرکوب  می گردند، بطوری که امروز ایران در رعایت حقوق مطبوعات در رده‌ی ١٧٣  از 180 کشور است که یک پله هم بالاتر از سال پیش رفته است. خبر نگاران  در تمامی امور از جمله در امر انرژی هسته‌ای، حقوق بشر، و وضعیت زندانیان عقیدتی به نام « اقدام علیه امنیت ملی» سانسور می‌شوند، بطوری که در پایان سال میلادی ٢٠١٣ ایران با داشتن ۵٠  روزنامه‌نگار و وب‌نگار زندانی، یکی از ۵ زندان جهان بود

دنیای شگفتی است. از یک سو فائزه رفسنجانی می شود رئیس انجمن دفاع از آزادی وحقوق مطبوعات و سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و از انتخاب چهره‌های جدید در ریاست این انجمن خبر می دهدو از سوئی دیگر شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده،  می گوید که خود وی هم برای دریافت گذرنامه به اجازه همسر نیاز دارد!.

این رژیم بازیگرِ نقشی پراهمیت در بحران سوریه شده، و حکومت گران، همچنان کنترل همه جانبه‌ای را بر اطلاع‌رسانی اعمال می‌کنند، به ویژه در باره‌ی آنچه که به همپیمانان‌شان در دمشق مربوط می‌شود، از حضور سپاه پاسداران در سوریه گرفته تا کمک‌های مادی به رژیم اسد

با وجود آزادی برخی از زندانیان سیاسی، اما وعده‌های حسن روحانی رئیس جمهور جدید برای آزادی همه زندانیان سیاسی و بهبود وضعیت آزادی اطلاع رسانی تاکنون بی نتیجه مانده است. (1)

بازی جالبی است، در حالی که در رأس و در بالای رژیم حاکم، شیخک های فرتوت، چون احمد جنتی، امامی کاشانی، احمد خاتمی، همدانی، مهدوی کنی و یک سلسله دایناسورهای پیش از تاریخ، حکومت را اداره می کنند، در پائین اما تکنوکراتهای ورزیده، غرب و فرنگ درس خوانده، متخصص و ماهر به علوم و فنون جدید و امروزی. علیرغم سیستم فکری ماقبل از قرون وسطایی در بالائیها، در پائین تر مجهز به پیشرفته ترین تکنیکها، از ساخت اتم لیزری و غیره لیزری گرفته تا فرستادن ماهواره های موش و خرگوش نشان به فضا، از تکنولوژی نانو تا پیشرفته ترین لوژیسیل های کامپیوتری در کنجِ اندرونی و بیرونی خانه های دستگاه ولایت، در مسجد و درحوزه های علمیه سراسر کشور در خدمت رسانی و در قدرت نگهداشتن استبداد.

این چه داستانی است که از یک سو، علیرغم خیمه شب بازی برای امریکائیان همچون جشن عمر کشان، سمبل و مردمک سازی و پرچم امریکا را می سوزانند، دائمأ نعره مرگ بر امریکا سر می دهند و  بر علیه شیطان بزرگ  و شیطان کوچک و استکبار شعار می دهند و با شاخ و شانه کشیدن های جنگ طلبانه،  با تهدید های دائمی زیر دریایی و رودریایی یا با انواع و اقسام موشک های دور و نزدیک برد، شب وروز رجز می خوانند و از سویی دیگر، طی سی سال گذشته ارتباط پیوسته با همین استکبار امریکا و اسرائیل بر قرار بوده و با مافیاهای مالینظامی غربی همواره در مراوده بوده و گفتگوهای پنهان و آشکار ادامه داشته است.

 آری همه این بازیهای دوگانه و این حجم از فریبکاریها و نیرنگها برای چیست؟ آری همه این بازیها،  فقط یک محور و یک جوهر و ماده دارد، حفظ قدرت به هر قیمت. تاریخ قرون وسطی به ما آموخت که قرون وسطی آنچه داشت ابزاری فکری و وسائلی عقب مانده از زمان، شیوه های متعصبان تاریخ گذشته، اما ارتجاع ولایت مطلقه فقیه در قرن بیست و یکم برای ماندن در قدرت و برای حاکمیت استبداد فاشیست مذهبی از هر آنچه تاریخ بشر به ارث گذاشته، بهره می گیرد تا بر قدرت بماند.

سخن گفتن و پرداختن به ولایت فقیه تنها یک مخالفت سیاسی و فورمی نیست بلکه بررسی یک  نوع نظام حکومتی است که در قرن حاضر با دو پایه یکی در عصر حاضر مبنی بر انتخابات و دموکراسی و دیگری در قرون گذشته و اعمال خدائی مذاهب در زمین و حکومت قانون الهی بر مردم و شارع مقدس اسلام یگانه قدرت مقننه است” (2)   و روح اله خمینی  آن را در اواخر سال 1348 تحت عنوان حکومت اسلامی تدریس و پس از انقلاب با زمینه ای که در ایران وجود داشت آن را متجلی ساخت. ایران وارث حاکمیت هزاران ساله شاهنشاهی بود که شاه حکم خدایگان را داشت و نیز با متولیان مذهبی نوعی همزیستی را ادامه میداد که در برخی از موارد نیز به کشمکش هائی میانجامید. با ورود جهان به عصر آگاهی و تاثیر پذیری جوامع مختلف، ایران نیز از این روند مثتثنی نشده و اندیشه مردمسالاری و نفی استبداد حاکم شکل گرفت. صد ساله گذشته ایران عرصه ستیز بین حاکمیت برای حفط حکومت مطلقه و مردم برای بدست آوردن حقوق شناخته شده بین المللی  و به ظهور رساندن حاکمیت مردمی بوده است. در یک قرن سه جنبش بزرگ در ایران حادث شد و تحولاتی را در نظام حکومتی پدیدار نمود. در هر دوره ای پس از مبارزات  تحول خواهان و مردم و تحقق یافتن نفی حکومت گذشته در فردای ظهور حاکمیت نو، به آرامی یک دگردیسی انجام می شد که گاهاً با حرمان و خونریزی های فراوان توام میگشت و استبدادی نو با ویژگیهائی که توان زیست در عصر حاضر را نیز داشت ظهور می کرد. انقلاب بهمن 57 از این قاعده مستثنا نبود و نظام ولایت فقیه در عصر دموکراسی ظهور یافت که داعیه حکومت بر جهان را دارد.

در گذشته  با عنوان نمونه هایی بیان شده توسط خود نظام ولایت فقیه بدین موضوع پرداختیم که چگونه این نظام با حقوق مردم منافات دارد و منتخبِ مردم در این نظام بجای احقاق حقوق شهروندان در تقابل با آن قرار میگیردبا بررسی 5 جمهوری گذشته میتوان نموداری بر این مدعا رسم نمود.

جمهور مردم که نقشش دفاع و اعاده حقوق منتخبینش  می باشد، در محوری که بین مردم و ولایت فقیه قرار دارد همیشه با انتخاب خودش و یا با اجبار جهت ولایت فقیه را گرفته است. این جهت گیری در سمت ولایت فقیه در برخی از موارد منجر به سرکوب یک جنبش شده است ( جنبش دانشجوئی 1378) یا بستن فّله ای روزنامه هائی که با رعایت خط قرمز ها منتشر میشد ( بستن  16 روزنامه در یک شب با حکم خامنه ای سرکوب وحشیانه مردم و زندانی کردن کاندیدای ریاست جمهوری تحت عنوان حصر و روی کار آوردن فردی که مورد نظر خامنه ای بود  ( تیر 1388 ) و … 

و اگر به 20 سال قبل بازگردیم می بینیم که رئیس جمهور وقتِ نظام ولایت فقیه، اکبر هاشمی رفسنجانی، از به قتل رساندن مخالفین نظام، حتی در کشور های اروپائی نیز خودداری نمی کند. برای او که ادعای اصلاحات و مدرن نمائی دارد تنها برگ بازی، منابع ثروت مردم ایران از یک سو و حفظ و پاسداری از ارکان ولایت فقیه از سوی دیگر بوده است. علی خامنه ای، ولی فقیه امروز که در زمان خمینی رئیس جمهور شده بود، در دوران او قتل عام دگر اندیشان و منتقدین نظام به شکل گسنرده ای صورت گرفت و زمین ناهموار پس از انقلاب را برای حکومت چند ده ساله ولایت فقیه هموار ساخت، او در این دایره بسته به کمک بازیگری رفسنجانی در مقام ولایت فقیه جا گرفت و همه چیز را در ید خود گرفت. اخیرا لیستی از دارائی های او منتشر کرده اند که به هیچ منبع حقوقی و رسمی پاسخگو نیست و همچنان که بر امور سیاسی ولایت مطلقه دارد بر منابع مالی سرزمین پهناور ایران نیز بسط ید دارد.

در چند روز گذشته، بمناسبت سالگرد 22 بهمن، حاکمیت 35 ساله ولایت فقیه جشن گرفته شد و با نمایشی از پرچم ها و دعوت حدود 200 خبرنگار و عده ای از مهمانان خارجیِ همیشه حاضر بر سر سفره، سعی شد که نمایش مشروعیت  نظام به جهانیان ارائه شود ولی باید گفت که دیگر کار از کار گذشته است و این پوشش برای استتار سلطه گری مطلقه نخ نما شده است و همانگونه که قبلا در باره ی  مراسم 9 دی نوشتیم، برای 22 بهمن نیز، علیرغم تبلیغات گسترده و برنامه ریزی جامعی که از سوی معاونت بسیج و مراکز و سازمان هایی که برنامه های خودشان را به صورت رسمی و یا از طریق نمایندگان دستگاه های حکومتی به ستاد های مختلف اعلان کرده و تدارک دیده بودند، حتی مزد بگیران همیشگیشان حضور نداشتند.

این چنین است که هر چه انزجار و تنفر مردم از دستگاه حکومتی بیشتر، سرکوب واختناق بیشتربه بیلان از روی کار آمدن شیخ حسن روحانی بنگریم،  هر چه در زمان به جلو میرویم توهم معجزه از او کمتر می شود، خود گوید که زیر پرچم رهبر است و بنا بر  سخنان ایشان در مراسم سی و پنجمین سالگرد 22 بهمن، دیگران نیز باید همه متحد باشند و پشت پرچمدار واحد، یعنیمقام معظم رهبریحرکت کنند.

در باب حقوق بشر نیز موج جدید دستگیری و اعدام  همچنان رو به افزایش است تنها در روز 22 بهمن در تهران  55 نفر به اتهامهای واهی دستگیر شده اند. بنا بر گزارشات منتشره  در روز  15 بهمن 1392 در شهر چاه بهار، رژیم  مخفیانه دست به اجرای حکم اعدام 15 زندانی سیاسی به‌صورت جمعی زده است، دو روز پیش از آن نیز اجساد 7 تن زندانیانی که به‌طور مخفیانه حکم اعدام آنان اجرا شده  بود در گورهای بی‌نام و نشان در زاهدان دفن  گردیده است، در شهر بندرعباس نیز روز ششم  بهمن حکم اعدام دو زندانی در زندان مرکزی این شهر به اجرا درآمده استبدینسان تعداد احکام اعدام اجرا شده طی 40 روز گذشته به بیش از 110  اعدام رسیده است. سران جنبش سبز، همچنان متهم به مفسد فی‌الارض و تهدید به محاکمه و اعدام و بقول شیخ احمد جنتی: جرم سران فتنه هزاران بار از سارقان مسلح و متجاوزان به عنف سنگین‌تر است و شیخ غلامحسین اژه ای نیز در خصوص حصر سران فتنه می گوید: “تلاش برخی افراد برای آزادی سران فتنه بی ثمر خواهد بود و تا زمانی که آنان از اقدامات مجرمانه خود و خیانتی که به کشور کردند توبه نکنند هیچ تساهلی صورت نمی گیرد.”(3)

در روند منافات داشتن ولایت مطلقه فقیه با مطالبات به حق مردم، لازم است به بهار انقلاب و به نخستین رئیس جمهور و منتخب مردم ایران پس از انقلاب اشاره کنیم. انقلاب ایران در نفی نظام سلطنتی شاهنشاهی بود و ابوالحسن بنی صدر برای دفاع از حقوق حقه جمهور مردم انتخاب شد ولی مدت زیادی نگذشت که خمینی  او را فرد فرمانپذیری برای امر ولایت خودش نیافت. اولین اعتراض ها از سوی رئیس جمهور، اعتراض او به اعدام های خود سرانه و بدون دادگاه حتی برای مسئولین نظام گذشته بود، او کارنامه روزانه اش را به مردم ایران بطور مرتب در روزنامه انقلاب اسلامی گزارش میداد و این بود که مستبدین و متولیان ولایت فقیه ویرا مانعی بر سر راه خود یافتند و خمینی به صحنه آمد و با توجه به محبوبیت نخستین منتخب مردم ایران اعلام کرد که اگر 35 میلیون نفر (جمعیت آن روز ایران) بگویند آری! من می گویم نه! و موجب رضای رفسنجانی و همگنانش شد که با گریه کردن و شکوه کردن نزد خمینی سعی در هموار کردن راه برای سلطنت مطلقه فقیه داشتند، اما بالاخره پس از 35 سال کامروائی از کلیه مواهب سرزمین پهناور ایران، اینان نهایتا در کدام سوی تاریخ ایستاده اند و جهان در حال و آینده از آنان چگونه یاد میکند؟ در برابر و در مقابل خواست مردم! و این همه آسان میسر نگشته است و به یمن تلاش و ایستادگی بر آرمانی بوده است که در جهت دفاع از جمهور مردم و برای احقاق حاکمیت و مشارکت مردم در سرنوشت خودشان،  شکل گرفته است.

با شرح و تفسیری که از ولایت مطلقه فقیهداده شد و با ابتلائاتی که این حاکمیت زور، بر قرار کرده، یکه تازی ها و  بی اعتنائیهایی که نسبت  به حقوق مردم اعمال می کند، پرسیدنی است که راستی چه عواملی و  شرایطی فراهم آورده شد که شاهنشاه قدر قدرت میشود و ولی فقیه، مطلقه؟ چه شد که ولایت مطلقه این چنین بر کشور مستولی گردید؟ پرداختن بدین پرسش غور کوتاهی را در تاریخ هزار ساله ایران می طلبد، فقط اشاره کنیم که:

با افلاطونیزه شدن جریان اندیشه در ایران، طبعا مکتب نو ظهور اسلام نیز از آن مصون نماند، با شکل گیری نهاد روحانیت، این نهاد، خود زمینه ساز ولایت نخبگانگردید. نهاد روحانیتی که  ولی امور مردم، از تولد و ازدواج تا مرگ شد، این نهاد بصورت شبکه ای که با باور های مذهبی مردم گره خورده بود در اقصی نقاط ایران گسترش یافت و از اعماق دورافتاده ترین روستا ها تا مرکز کلان شهرهای ایران شبکه گستراند و مصدر امور امنیت و قضا و اداره امور اخلاقی مردم را در دست گرفت. این نهاد در جریان دگردیسی اش، الزامات بقای خودش را نیز ساخت و در یکی دو  قرن پس از وفات پیامبر اسلام ساز و کاری را به نام احکام اربعه“(4)  ساخت،  ساز و کاری که عبارت بود از تصدی نماز های دسته جمعی، رسیدگی به امور اقتصادی و وجوهات عمومی ( خمس، زکات، موقوفات، نذورات و … )، تدوین احکام قضائی و  قانونگذاری و قوانین شرع و بالاخره، جنگ و جهاد و جنگ مقدس در دفاع از خود، صدور مجوز  و مدیریت در  قیام ها و خیزش ها ی عمومی، که شرح و پرداختن به آنها، به وقت و حوصله ای دیگر نیازمند است.

با افلاطونی جدید (Néo-Platonicienne) شدن بنیاد روحانیت، نکته دیگری که بسا در ریشه دواندن سرطان ولایت امری موثر بوده است کاربرد منطق صوری بود که بیانات را از مفاهیم اصلی تهی ساخته و معنائی متناسب با همین دستگاه بدان داده است و بسا سوء تعبیر ها را موجب شده است. یکی از واژگانی که از این عارضه مصون نمانده است واژه انقلاباست. انقلاب که به مفهوم دگرگونی ساختار ها و حادث شدن دنیای نو میباشد را به مفهومی نگران کننده و تر س آور و مبهم و تاریک تبدیل کرده  است و این مقوله تا بدان جا پیش رفته که آن را به نوعی پشیمانی از گذشته بدل کرده است. پرسیدنی است که مگر تاریخ و انقلاب را میتوان بصورت فردی و  گروهی در آورد؟ 

 انقلاب در جوامع انسانی در روند زمان و در تاریخ حادث میشود ولی آنچه که باید روی آن تکیه کرد این پرسش است که نقش انسان پس از انقلاب چیست؟ حافظ و نگاهبان اصول راهنما و شعار های انقلاب کیست؟

بیان همه مجهولات به یک بررسی گسترده نیازمند است که در این مختصر نمی گنجد و تنها می توان  قلب مسئله  را مطرح کرد و اشاره ای به راه حلی که با آن میتوان این گره تاریخی را گشود، نمود.

شبهه زدائی از انقلاب و آنچه که انسان را از حقوق خویش غافل میکند و منطق و حق جوئی جایش را با ترس و محافظه کاری  عوض میکند.

غفلت از حقوق و تسلیم در برابر زور راه را برای هر گونه ولایت مطلقه ای هموار میکند. آنچه که ضروری است قبل از هر چیز، یک انقلاب فکریاجتماعی است، یک دگرگونی عمیق در نظر و تفکر و بازشناسی حقوق ملت، توسط خودشان، نسبت به خودشان و مشارکت در سرنوشت خویش است.

قبل از هر چیز یک انقلاب در اندیشه و طرز تفکر ضرورت این تحول خواهی است.

آری زمان آن رسیده است که این نقل قول از  افلاطون  را که میگوید: ” حاکمیت نخبگان از جملهِ  امهات و ضروریات رونق رو به تزاید معرفت، تجربت و کارآمدى است.”  

جمله راتغییر دهیم و بگوئیم حاکمیت  و مشارکت مردم بر سرنوشت خویش از جمله امهات و ضروریات رونق رو به تزاید معرفت، تجربت و کارآمدى است.

ادامه دارد 

پی نوشت ها :   

  1. (1) گزارش‌گران بدون مرز، 11 فوریه 2014 ، گزارش نشا‌نگر تنزلی مهم در وضعیت آزادی اطلاع رسانی در کشور است.
  2. (2) روح الله خمینی، حکومت اسلامی، 1391 هجری ص 53   
  3. (3) به گزارش مهر، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه در راهپیمایی مردم همدان در 22 بهمن 1392
  4. (4) احکام اربعه،  چهار حکم حقوقی هستند که از فروع  دین گرفته شده وفروعی هستند که قرنها بعد از پیدایش اسلام تدوین شده اند، چهار حکم منحصرا در جمع معنی پیدا میکند و بصورت انفرادی کار برد ندارد.
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید