26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق
«زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (102 )
◀ املاک و اموال کیفیت بدست آوردنشان؟
دراین قسمت فقط به املاک رضا شاه پرداخته میشود، تا معلوم شود کسی که خود وضع مالی خویش را آنسان شرح کردهبود اینهمه املاک را چگونه متصرف شدهبود:
1 – از بودجۀ شهرداری
قصور و ساختمانهائی که از بودجۀ شهرداری تهران ساخته است:
برای آنکه در مورد ساختمانهائی که از بودجۀ شهرداری تهران ساخته شدند مطلبی بدون سند و مدرک نگفته باشیم بهترین مدرک گزارش رسمی است که شهردار تهران به انجمن شهر داده و روزنامۀ کوشش در شمارۀ 4715 مورخ 3/7 / 1320 درج نمودهاست. اینک عین آن گزارش بدون کم و کاست در زیر نقل میشود:
« دراین موقع که از طرف دولت اقداماتی برای استرداد مطالبات خود از دربار سابق به عمل میآید شهرداری تهران نیز بنوبۀ خود لازم دید نسبت به حقوق خود وهزینه هائی که برای ساختمانها و غیره دربار سابق نموده آقایان نمایندگان شهر را متذکر نماید که نسبت به دعاوی شهرداری تصمیم قطعی و فوری اتخاذ فرمایند و ضمناً فهرستی از دعاوی شهرداری و اقداماتی که برای ساختمانهای دربار سابق نموده و تا این ساعت بنظررسیده برای استحضار آقایان ارسال میدارد بطوری که هزینه هائی که شهرداری برای ساختمان های دربار از سال 1305 به بعد بر حسب اجبار عهدهدار بوده به سه قسمت تقسیم میشود.
الف – هزینه هائی که برای ساختمانها وسایر کارهای مربوطه به دربار ازسال 1305 تا 1314 یعنی زمان تصدی سرلشکربوذرجمهری و آیرم شده از قبیل ساختمانها و دیوارهای سعد آباد و مهمانخانۀ فردوسی و نمایشگاه کالای ایران – حمام عزیز خانه – مهمانخانۀ قدیم و مستغلات سابق اطراف میدان در بند – مهمانخانۀ قدیم و کارخانه آبعلی – مهمانحانۀ گچسر- کاخ مرمر– کاخ سفید وغیره که در این ساختمانها وسائل باربری و کارمندان شهرداری دخالت داشته و از حیث مصالح و سنگ معادن قم و یزد و تربت و آشتیان، هزینه هائی شده و چون حساب معینی ندارد بایستی بوسیلۀ کمیسیونی مرکب از نمایندگان شهر و کارمندان مطلع شهرداری رسیدگی و صورتی از این هزینه ها ولو بطور تقریب هم شده تهیه نمایند.
ب – ساختمانهائی که از سال 1314 به مباشرت شهرداری انجام و شهرداری عهده دار پرداخت هزینۀ کلی ساختمانهای نامبرده بوده و بنظرشهرداری برای رسیدگی به حساب این ساختمانها کمیسیونی مرکب از ارزیاب رسمی وزارت دادگستری و شهرداری و نمایندگان وزارت کشورو انجمن شهرداری تشکیل و بناهائی که شهرداری عهده دار ساختمان آنها بوده با دقت ارزیابی و پس از تعیین قیمت مبلغی که برای ساختمان آنها از در بار سابق پرداخت گردیده موضوع و بقیه جزو مطالبات شهرداری منظور شود و صورت آنها به قرار زیر است:
1 – ساختمان کاخ سفید آباد
2 – مهمانخانۀ بزرگ در بند
3 – شش دستگاه عمارت ویلا در دربند
4 – هنرستان دختران
5 – مهمانخانۀ جدید آبعلی
6 – ده دستگاه ویلا در مبارک آباد
7 – پرورشگاه ایتام شاهپور
8 – کاخ ییلاقی وزارت دربار
9 – هیجده دستگاه عمارت سعد آباد
10 – دوکاخ ییلاقی والاحضرت شاهپورها
11 – ساختمانهای دو اشکوبه میدان شمالی و جنوبی در بند
12 – تعمیرکاخ اختصاصی نیاوران
13 – تعمیر کاخ سنگی و اندرون در جعفر آباد
14 – شروع به ساختمان میدان تجریش
15 – ساختمان سیل گیر اختصاص سعد آباد
16– استخراج و حمل و نصب سنگ تراورتین برای کاخ شهری والاحضرت همایون ولایت عهد
17 – کاخ ییلاقی والاحضرت شاهدخت شمس پهلوی و استخر و میدان تنیس
18 – کاخ ییلاقی والاحضرت اشرف پهلوی و استخر و میدان تنیس
19 – تعمیر دو حمام در ساختمان های ییلاقی پیشکاری والاحضرت و رئیس دربار
20 – خاکبرداری اطراف کاخ والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی
21 – ساختمان دیوار شرقی سعد آباد
22 – ساختمان آشپز خانه ایرانی در کاخ سنگی
24 – ایجاد و ساختمانهای متعدد در داخل سعد آباد و دیوار سازی که هزینه گزافی داشته
25 – ساختمان قراولخانه سعد آباد
26 – دیوار سازی سنگی در مبارک آباد
27 – عمارت انتظار کاخ سفید
28 – ساختمان محل مستخدمین در تپه اسد آباد
29 – ساختمان کاخ ییلاقی دربار.
30 – ساختمان استخر مقابل کاخ ییلاقی در بار.
ج – ساختمانهائی که مستقیماً از طرف اداره حسابداری دربار انجام میگرفته و در این قبیل ساختمانها بطور کلی عمل مصالح خاکبرداری ، تهیه ماسه، حمل سنگ از ولی آباد، برش سنگ مرمر و سایر سنگ های تزئیناتی و حمل آنها بپای کار، سر مهندس ، نقشه کش، و حمل خاک آوار بعهده شهرداری بوده که تهیه صورت ریز آن غیر مقدور و بطور اختصار همیشه یعنی درمدت 5 سال حد متوسط روزانه 75دستگاه دو چرخ اسبی و هفت دستگاه کامیون به اختیار متصدی ساختمانهای شهری بوده علاوه براین یک نفر سرمهندس و دو نقشه کش و یک مهندس از بودجه شهرداری دستمزد در یافت و اختصاصاً در آنجا کار میکردهاند.
دو دستگاه کارخانه موتوری سنگ بری هم از زمان تأسیس و مالکیت شهرداری سنگهای مختلف برای ساختمان های تحت مباشرت شهرداری و ساختمانها ی شهری مربوطه به کاخهای سلطنتی کار میکرده اند.
حمل سنگ از ولی آباد راه مخصوص و همچنین حمل سنگهای تراورتین واقعه در پل سفید مازندران که به ساختمانهای شهری حمل شده بعهده شهرداری بوده.
اول – در ساختمانهائی که به کیفیت بالا شهرداری متحمل هزینه و خسارتهائی شده به شرح زیر است:
1- ساختمان کاخ شهری علیاحضرت ملکه
2 – ساختمان دو کاخ بزرگ والاحضرت شمس و والاحضرت اشرف پهلوی در شهر
3 – ساختمان شش دستگاه کاخ های کوچک و بزرگ در خیابان پاستور و خیابان کاخ
4 – ساختمان مستغلات واقع در خیابان پاستور و خورشید
5 – ساحتمان مستغلات واقع در خیابان سپه و استخر
6 – ساختمان های کوچک و متفرقه در دفتر مخصوص – حسابداری و در بار و غیره
7 – ساختمان های متفرقه و کوچک داخل کاخهای شهری بغیر از ساختمان های بالا.
در دوساختمان هم بشرح زیرشهرداری مباشرت داشته که حساب آن علیهده و مستقیماً از دفتر پیشکاری والاحضرت همایون ولایتعهد اعتبار آنها اعطا شده:
الف – ساختمان کاخ ییلاقی والاحضرت همایونی ولایتعهد
ب – ساختمان دفتر پیشکاری والاحضرت همایون پرسنلی. در این دو ساختمان هر چه اعتبار تقاضا شده اعطا نگردیده فقط مصارف پرسنلی و حمل مصالح تقاضا گردیده. بنظر شهرداری در این قسمت میزان خسارات شهرداری را ممکن است وسیله کمیسیونی و با در نظر گرفتن میزان تقریبی هزینه کارخانجات سنگبری که روزانه بطور متوسط 320 ریال با بنزین و روغن میباشد و در حدود روزانه 35 دستگاه کامیون مرتباً برای ساختمان کار میکرده و با هزینه تقریبی 75 دستگاه چرخهای اسبی که بطورمتوسط هر دستگاه روزانه 35 ریال هزینه آن است به همین کیفیت سایر موارد را تعیین و احتساب نمود.
دوم هزینه از بابت الکتریکی شهرداری متقبل بوده بشرح زیر است:
1- نفت روغن و مکانیسین و اشیاء یدکی کارخانجات برق مخصوص از 1305 الی 1319
2 – تهیه و نصب کارخانجات مخصوص در شهر و سعد آباد
3 – نفت و روغن و مکانیسین آبعلی از 1318
4 – تأسیسات الکتریکی کاخ والاحضرت شمس و والاحضرت اشرف و کاخ سفید وزارت دربار و ویلاها و کاخ والاحضرت همایونی و کاخ های جدید البناء درسعد آباد و ویلاهای در بند
5 – تأسیسات الکتریکی آب علی و مبارک آباد
7 – بهای نیروی برق کاخها که تاکنون ادارۀ حسابداری نداده . در این قسمت ادارۀ برق از روی دفاتر و اسناد موجوده میزان تقریبی هزینه مصروفه را باید تعیین نماید:
سوم – استفادهای که از آبها و قنوات شهری شده و هزینههائی که شهرداری بابت قنائی متحمل گردیده:
1- ثلث از قنات کوثریه 2 – تمام قنات صدقیه 3 – تمام قنات مخصوص
هر سه قنات به مبلغ یک صد و سی چهار هزار و دویست ریال در اجاره شهرداری و اختصاصاً در کاخهای شهری جریان داشته.
4- قنات نجف آباد برای مدت سه ماه بفرح آباد جاری و شهرداری عوض آنرا بمالک میداد
5 – هشت سنگ از آب کرج در تمام سال به فرح آباد جاری و مجرا سازی آنهم بوسیلۀ شهرداری شده.
6 – تنقیه ولات روبی قنوات داخلی سعد آباد
7 – تنقیه ولات روبی قنات مخصوص ( علاوه بر پرداخت اجاره بها)
8 – حفر کارنو در قنات سعد آباد
9 – تعمیر و ساختمان قنات فرح آباد
10 – لات روبی قنات کوثر یه نسبت به سهمی ملکی در بار
11 – ساختمان مجرای تازه از نهر یافت آباد تا فرح آباد به منظور استفاده از کرج ملکی قراء یافت آباد و غیره
12 – قنات کرج را شهرداری اجاره و به مصرف آبیاری فرح آباد می رسد.
13 – تنقیه ولات روبی قنات کرج
14 – پرداخت بهای فاضل آب سعد آباد که بهیچوجه صورت خارجی نداشته
این قسمت را می توان بدین ترتیب رسیدگی نمود: میزان کلی مال الاجاره که بابت قنوات اختصاصی که آب آنها تنها به مصرف کاخهای شهری رسیده تعیین و استرداد گرددد نسبت به آبهای شهر که در کاخ ها و فرح آباد جریان داشته طبق مقررات معموله بهاء آنرا مطالبه نمود.
◀ چهارم – وضعیت مهمانخانهها:
مهمانخانه های در بند – آب علی – فردوسی – ( گچسر تا اول ماه یک 1318 ) و مستقلات مربوطۀ به آنها را شهرداری به مبالغ گزافی اجاره ودر واگذاری مهمانخانه ها به ایران تور با تصدی مستقیم مبلغی متضرر شده که صورت آنها معین و باید مطالبه شود.اثاثیۀ مهمانخانۀ آبعلی – در بند بزرگ و کوچک – فردوسی متعلق و بوسیلۀ شهرداری خریداری شده و دارای ثبت و مشخصات معین است علاوه براین طبق شرط اجاره تعمیرات کلی و جزئی بعهدۀ شهرداری بود.
پنجم – مصارف و زمینه های متفرقه که شهرداری عهده دار بود
1 – یک دستگاه اتومبیل آتش نشانی اشکودا سابق در حدود یک صد وهفتاد هزار ریال خریداری شده مأمورکارخانۀ حریر بافی چالوس بوده و هست که چون در نتیجه کارفرسوده شده بهای آن به نرخ روز باید احتساب گرددد.
2 – چند نفر راننده که از بودجه شهرداری حقوق در یافت میداشتند همیشه مأمور دربار بوده اند.
3 – درفرح آبادعدۀ رفتگروعمله که بنام خیابان سازی استخدام شدهاند مشغول کار وازشهرداری دستمزد دریافت میداشتهاند.
4 – یک نفرمهندس و چند نفرمقنی از بودجه شهرداری دربهشهرتحت نظررئیس املاک اختصاصی بهشهر و گرگان مشغول خدمت بوده و میباشند.
5 – یکنفرمعماربطوردائم درتاکستان قزوین مشغول کارو ازشهرداری دستمزد دریافت میداشته.
6 – کارمندان ذیرتبۀ شهرداری مکرر با ماشین شهرداری برای فراهم نمودن تسهیلات درحمل مصالح به اهواز و بندرپهلوی – خراسان – اصفهان – همدان – کرمانشاه – مسافرت و هزینه سفراز شهرداری دریافت میداشته اند.
7 – علاوه بردایره مستقلی بنام حسابداری ساختمانهای اختصاصی عده زیادی کار پرداز – انباردار – محاسب – پاسبان – ومأمورین فنی دیگر برای ساختمانهای اختصاصی استخدام واز بودجۀ شهرداری دستمزد در یافت میداشته اند.
8 – بابت مالیات مستغلات مبلغ مختصری پرداخت و طبق قانون مستغلات رفتار نمیشده از روی جزء جمع شهرداری مبلغی طلبکار است که باید معین و مطالبه شود.
9 – کلیه پیاده روها و کوچههای اختصاصی واقعه درمحوطه کاخهای شهری و ییلاقی به هزینه شهرداری اسفالت و شاید مجموعاً متجاوز از 40 هزار متر باشد بهای آن طبق معمول احتساب و باید دریافت شود.
10 – آب بها بهیچوجه به شهرداری داده نمیشد باید طبق مقررات معموله تعیین و مطالبه شود.
11 – تبدیل گورستان قدیم از اراضی فرح آباد و تهیه ساختمان گورستان جدید شهرداری متحمل ضرر و زیان زیادی شده که علاوه براسترداد تمام زمینهای گورستان خسارت شهرداری نیزباید جبران شود.
12 – دو دستگاه ماشین شورولت 41 باری که مأمور دربار بوده اند و حقوق راننده و بنزین آنها از شهرداری داده میشد اخیراً بخارج تهران رفته و هنوز برنگشته اند عین آن باید مطالبه والا بهای آن دریافت شود.
13 – برای کاخهای شهری و سعد آباد بوسیله بارکشی تند و کند شهرداری مرتباً کود حیوانی و معمولی حمل مینموده که هزینه بهای آن باید مطالبه شود.
14 – گل کاری آبعلی و مبارک آباد و استتخدام چندین باغبان کارمند که ازطرف شهرداری انجام و بکارگمارده شده اند، موجب هزینه هنگفتی بوده که باید کلیه آن احتساب شود.
بطوریکه دربالا اشاره شد این صورت فهرست قسمتی از دعاوی شهرداری علیه دربارسابق است که در این دو روزه به نظررسیده ولازم دانست که از ناحیۀ انجمن تعیین تکلیف فوری شود. بدیهی است آنچه بعداً مکشوف گردد به اسستحضارانجمن خواهد رسید. در خاتمه استحضار میدهد که دعاوی شهرداری نسبت به دربارسابق به موجب همین گزارش متجاوز ازسیصد و پنجاه میلیون ریال است.
درحال حاضر، شهرداری تقریباً تمام اعتبارات خود را به مصرف امورساختمانی درباررسانیده و براثر فقدان در آمدی که در نتیجه وضعیت حاضره پیش آمده تمام کارهای فوری و ضروری شهرداری، بعلت نداشتن وجه، معطل و راکد گردیدهاست. بنا براطلاع حاصله وزارت دارائی برای دعاوی خود اقدام نموده و مبلغ قابل ملاحظه از وجوه اختصاصی که در بانک بوده تأمین و به حساب خزانه محسوب نموده و چون باوضعیتی که از بودجه شهرداری توضیح شد برای امورخیلی فوری و جاری احتیاج مبرم به بودجه میباشد شهرداری مقتضی دانست اقدامی بعمل آید و فعلاً معادل 10 میلیون ریال از وجوه اختصاصی که در بانک موجود است به حساب شهرداری منظور گردد که شهرداری بتواند وظایف سنگین و دقیق خود را دراین موقع حساس و باریک بنحو رضایت بخش انجام دهد.
کفیل شهرداری تهران – فروزان
2 – تصرف املاک مردم
تلگراف از مازندران
« مجلس شورای ملی ، کپیه هیئت وزراء، کپیه وزیر دادگستری، گپیه روزنامۀ اطلاعات ، کپیه ایران، کپیه کوشش، کپیه ستاره : ریشه زندگانی افراد مازندرانی از تعدیات طاقت فرسای چندین سالۀ بکلی گسیخته ریشه حیاتی آنها سوخته تنها علاج دردهای آنها توجه نمایندگان محترم است که منتقم حقیقی را منظورداشته املاک وعلاقه ملکی اجدادی آنها را بخودشان بدهند که در اثر علاقه املاک خود درمقام آبادی آن برآمده یگانه وسیله ترقیات کشور فراهم گردد چه کار خیری از این بالاتر که دست تعدی از اموال و علاقه جات اشخاصی فقیر که از تنگدستی تباه شده اند کوتاه شده حق مالکیت آنها محفوظ اصل قانونی رضایت صاحبان املاک رعایت گردد و بعضی مداخلات غاصبانه را وسیله سلب حق ثابت آنها تصور نفرمایند که این بیچارگان مأیوس نشده به مراحم دولت قانونی امیدوار باشند.
امام جمعه مازندران – حسن لنگرودی – حبیب الله برهانی – احمد معاونیان- علی قریشی- تقی رستم کلائی – حسین رستم کلائی – اسدالله سورکی »
نقل از روزنامۀ ایران
* استدعای استرداد املاک
« با کمال احترام مجلس شورای ملی ، کپیه جناب آقای نخست وزیر ، کپیه وزارت دادگستری، کپیه وزرات دارائی ، کپیه روزنامه اطلاعات، روزنامه ایران: دراثر پیش آمدهای ناگوارچند ساله رشته های زندگانی این بنده بکلی گسیخته وساختمان آن درهم ریخته شده اسباب پیوستن و نوساختن آن فقط با در نظر گرفتن طرف منتقم حقیقی چشم توجهی به سمت مازندران انداخته بخوبی دیده میشود که اهالی آن سامان بچه حال بوده وهستند. طبق مذهب جعفری که بزرگترین اساس حکومت پارلمانی است ملکی فروخته نشده است که تا غبنی در بین واقع گردیده تفاوت فیمابین مسترد گردد گواه مخبر صادق درآستین باشد مخابره تلگرافی بعنوان مجلس شورای ملی کپیه وزیران در تاریخ 5/7/ 1312 بامضای این بنده « برهانی رستم کلائی » بوده که نتیجه آن زندانی شدن درشاهی بعهده داری سرکار سرهنگ سهیلی درمدت سه ماه متوالی گردید و پافشاری درخود داری بعدی نیز ایجاب کرد که در ایالتی دیوان بیگی و سال 1314 در مدت سه ماه و نیم با تمام عائله سنگین خود تبعید به تهران گردم مهم ترین اصل مسلم که پایه زیست بشررا محکم می نماید حفظ قانون سلطنت و حق مالکیت است چه شده است که با آن همه امیدواری که اعلیحضرت همایون شاهنشاهی فعلی توجهات شاهانه خود را نسبت به ملت ایران مبذول فرموده بعضی تردید در رد املاک این بیچارگان میفرمایند محوطه هائی که بنگاهها و کارخانه جات تأسیس شده کسی به آن نقاط نظر نداشته فقط استدعای عاجزانه این بنده و سایرین آن است که بذل توجه فرموده املاک اجدادی که یگانه مایه زندگانی است و درآنجاها جز خرابی و تفرقه اهالی چیزی واقع نشده مسترد فرمایند که آن همه امید تبدیل به یأس نشده نام دوباره ای درصفحات تاریخ بایگانی نشود.
با تقدیم احترامات فائقه
حاجی سید حبیب الله برهانی رستم کلائی »
نقل از روزنامه مهر ایران
* « تقاضای استرداد املاک
عده ای از اهالی مازندران رونوشت نامه ای را که بریاست مجلس شورای ملی و نمایندگان مجلس نوشته اند برای درج درروز نامه فرستاده و طی آن پس از بیان تعدیاتی که درین مدت بر مردم مازندران شده است خاطر نشان میکنند که اهالی این سامان گذشته ازآنکه املاک خود را در مقابل بهای بسیار ناقابلی از دست داده اند طی چند سال اخیر کلیه سرمایۀ نقدی و جواهرات زن و بچۀ خود را نیز صرف پرداخت جریبانه و ساختن خانه های روستائی و کارهای تحمیلی دیگر گرده اند. اینک امضاء چندین نفر ازکسانیکه این نامه را نوشته و درخواست استرداد فوری املاک و رفع بدبختی عموم را دارند ذیلاً چاپ میشود:
حاج شیخ عبدالرحیم رحمانی – علینقی رندانی – عزت الله گلبادی – جلال ایرانپور- علی اکبر دری – عبدالعلی داراب – ابوالحسن سنگ – اسحق علی آبادی – معاونیان خادمی وغیره.
عده ای ازاهالی ساری ضمن نامه رقت انگیزی که به مجلس شورای ملی نوشته اند اظهارداشته اند که از مجلس انتظار میرود برای مسئله استرداد املاک مردم مازندران که شامل حال هزاران نفر بدبخت است قانونی طرح و تصویب نماید و با اصلاح بودجه اعطای اموال شاه برای امور خیریه اکتفا نکند. عده ای از امضاء کننده گان این نامه عبارتند از- علی اکبر گلبادی – عباس عمادی – حاج حسن عرب – صادق مظفری – کامران محسنی – محمد حسن محسنی – عبدالعلی داراب – مهدی ماطری – محمد قلی ابوالملوکی و غیره.»
نقل از شماره 3246 روزنامه تجدد ایران مورخ یکشنبه 20 مهرماه 1320
« بوسیۀ حضرت آقای طباطبائی نماینده محترم ساوه
چهارهزار ذرع مربع مفروز از جنوب باغی که اکنون قصرسلطنتی است به انضمام بیست ودوباب دکان ویکباب کاروانسرا که حالیه از بین رفته و جزء عمارت های جدید شده است برطبق مدارک معتبرملک اینجانب است وشاه سابق بدون مجّوز واعتبارباسناد من یکنفر یهودی غاصب معاملاتی نموده بودند همان وقت به وزارت دادگستری شکایت کردم و سوابق موجود است دیری نگذشت که کودتای معروف واقع شد البته دیگرموقعی برای تظلّم ومحاکمه باقی نبود ناچارسکوت اختیار کردم. پس از مدتی که شاید دو سال یا بیشترباشد امضاء و تصدیق معامله را که مورد تکذیب اینجانب بود از من خواستند و چون از برای پدرم تصور خطر بود ناچار بدون اخذ دیناری امضاء کردم تنها چیزی که در موقع بنظرم رسید و دردسترس داشتم این بود که موضوع را به مرحوم مدرس کتباً آگهی دادم و ایشان هم صحّت آنرا تصدیق و نزد خود نگاهداشته شاید روزی بکارآید بدبختانه هنگام دستگیرشدن آن مرحوم نوشتۀ من هم با سایر نوشته جات او بدست رئیس شهربانی افتاد و پدر بیچاره ام مدتی در زحمت بود فقط خواست خداوندی او را نجات داد. اکنون که امیدی پس از یأس حاصل و بساط دادگستری شده است استدعا دارم به آقای وزیردادگستری که شاید خودشان هم جزء مظلومین باشند مراجعه فرمائید که پروندۀ امر را ملاحظه و احقاق حق نمایند.
فخر علاء
نقل از شمارۀ 3257 روزنامۀ تجدد ایران مورخ اول آبانماه 1320
« عرضحال عجیب و خواندنی – طرز معاملات شاه سابق!
نقل از روزنامۀ تجدید ایران شماره 3246 یکشنبه 20 مهر 1320
با کمال احترام بعرض میرسانم : درسال 1311شمسی کار پرداز املاک اختصاصی اعلیحضرت سابق در اشراف ( بهشهر فعلی ) حسب الدستورشاه سابق املاک موروثی این بنده را ضبط و تصرف و دوسال تمام محصول جنسی و نقدی املاک بنده را از مراتع و مزارع وجنگل ( که سالیانه درحدود چهل هزار تومان به حقیرعاید میداشت) نیزضبط وغصب نمود.
در مقدمۀ امر بنده به طهران آمده و به تصوروامید احقاق حق خود و رفع تعدی مزبوربعرض عرایض تلگرافی و پستی مستقیماً بعنوان شخص اعلیحضرت سابق مبادرت نمودم فقط درجواب آخرین عریضه تلگرافی شهریام آقای رئیس کابینه مخصوص (آقای شکوهالملک) حقیررا تلگرافاً (که تلگراف مزبورموجوداست) به کابینه خود احضارو شفاهاً بیاناتی تهدید آمیزازطرف اعلیحضرت وقت به حقیر ابلاغ فرمودند ( که در موقع لزوم آن جواب و اظهارات شفاهی آقای شکوهالملک را به عرض خواهم رسانید) پس از دوسال عجز و ناله ( که سواد اکثرازعریضه هایم موجود است) و سالی معادل چهل هزار تومان غصب و ضبط املاک موروثی حقیر، آقای سرلشکر بوذرجمهری به بنده وعده استخلاص املاکم را بشرط اینکه دو هزار تومان به ایشان بپردازم دادند. بنده هم بواسطه بیچارگی این پیشنهاد را پذیرفته و مبلغ یکهزار و صد تومان نقد و نهصد تومان سند به ایشان دادم که پس از تسلیم املاکم وجه مزبور را به ایشان بدهم ولی بازهم نتیجه حاصل نشد تا آنکه در26 فروردین 1313 آقای مجدالسطان لطیفی و 4 نفر مأمور یقه سرخ درباری « که سمت آنها را نمیدانم» بنده را از دربار به محضر رسمی شماره 11 که تحت تصدی آقا شیخ عبدالحسین نجم آبادی و فعلاً شماره 3 است به امر آقای سرلشکر بوذرجمهری بردند– دم درب محضر آقای مجدالسطان به بنده گفت شما را برای امضاء قباله فروش املاکتان که در این محضر نوشته شده و حاضر است آوردهایم در نظرداشته باشید که بیسرو صدا و بدون کلمه اعتراض باید قباله را امضاء کنید والا این چهارنفر مأمور که همراه شما هستند شما را بجائی خواهند برد که دیگر روی اطفال خود را هم نبینید پس از آن مرا وارد محضر نجم آبادی نموده بدین نحو وادار به امضای قباله که بهیچوجه از مضمون آن جزئی اطلاعی نداشتم نمودند– پس از ختم امضاء سند و دفاتر محضر – آقای مجدالسلطان ببنده اظهار نمود که چون شش هزار تومان بابت وجه این قباله باید به شما داده شود فعلاً هزار تومان وجه را در اینجا دست گردان میکنیم ولی پول را در دربار به شما خواهیم پرداخت.
ده قطعه اسکناس یکهزار ریالی از جیب خود بیرون آورده و شش نوبت به بنده دادند و به بنده دستور دادند دو باره روی میز گذاردم پس از انجام این تشریفات یک قطعه از اسکناسهای مزبور را برداشته و خرد نموده پنجاه تومان آنرا به اقای شیخ عبدالحسین صاحب محضر بعنوان حق تحریر دادند – و از آنجا بنده را به منزل آقای سرلشکر بوذرجمهری بعنوان اخذ مبلغ مزبور بردند – آنجا که رفتم آقای سرلشکر بوذرجمهری پس ازمطالب و اخذ بنچاقهای موجوده املاکم مبلغ پانصد و پنجاه تومان اسکناس به بنده داده و برای تتمه ششهزار تومان چنین اظهار داشتند:
اولاً – مبلغ چهار هزار و چهار صد تومان بابت مالیات دوساله ملک شما ( که محصول آنرا قبل از قباله گرفتن از بنده به قسمی که فوقاً عرض شده در حدود سالی چهل هزار تومان توسط کار پردازان در باری ضبط شده است ) که مالیه مطالب به مالیه باید بپردازم .
2- هزار تومان بابت تتمه دو هزار تومان که قرار بود بمن داده باشید محسوب میشود گرچه من موفق به استرداد املاک شما نشدم ولی زحمت خود را کشیدهام چنانچه این 6 هزارتومان را برای شما دست و پا کردم.
3 – پنجاه تومان بابت حق محضر پرداخت شده است.
بنده جواباً عرض کردم اولاً قیمت املاک بنده متجاوز از یک میلیون و نیم تومان است نه ششهزار تومان و ثانیاً مالیات مورد مطالبه راجع به محصول دوساله ایست که به قسمی که خاطرمحترم مسحتضراست توسط کار پردازان دربارضبط گردیده و به بنده مربوط نیست و بنده برای یکشاهی امروز در این شهرسرگردانم و در موضوع دو هزار تومان هم با این بدبختی بلاسبب و جهتی که برایم ایجاد شده است طبق قولی که داده بودید در صورتی که املاک و عواید ضبط شده امرمسترد میفرمودید حال که به این وضعیت درآمده است هزاروصد تومان سابق را نیز حقاً باید مسترد فرمائید خصوصاً با وضع پریشانی که برایم ایجاد فرمودهاید و امروز برای چند ریال قیمت نسخه و نان ظهراطفالم سرگردان و متحیر میباشم – در جواب با کمال تندی و تشدد بنده را امر به سکوت و تهدید نموده و اظهارداشت که چنانچه این اظهارات را نوبت دیگر تکرار کنم پشیمان خواهم شد چه آنکه برای تأدیب بنده اقدام مقتضی خواهد نمود- وپس ازآن بدون اعتنا به التماس بنده به بنده امر خروج از منزل خود نمود.
سه روز قبل که برای مستحضرشدن از موضوع قباله مزبوره بدفتر رسمی شماره 3 مراجعه نمودم معلوم گردید که قباله و سند مزبور به شماره 6014 دفتر نماینده و 7020 دفتر سر دفتردرتاریخ 29/2 / 13 به ثبت وارد و مبلغ آن هم ششهزار وچهارصد و پنجاه و دو تومان و پنج ریال است نه شش هزار تومان!!
و بدین کیفیت چهار صد و پنجاه و دو تومان و پنح ریال از اصل مبلغ این قباله دستور العملی را نیز با بنده محسوب نداشتند- وبا این کیفیت املاک آباء و اجدادی بنده را که درحدود سالیانه چهل هزار تومان شخصاً از آن عایدی بر میداشتم و قیمت آن متجاوز از یک میلیون و نیم تومان است قهراً و جبراً از تصرفم خارج و یک خاندان پانصد ساله ایرانی را ( که در تمام ادوار زندگانی شخصی و اجتماعی خود جز اطاعت و خدمتگزاری به مملکت وخیر خواهی و مساعدت نسبت به هموطنان خود عملی را مرتکب نشده اند) تباه و ازهستی ساقط نمودند پس از چندی که از تاریخ قباله مزبور می گذشت ازطرف شهربانی بنده را جلب و بالاخره نزد آقای آیرم رئیس شهربانی وقت بردند.- مشارالیه به بنده شخصاً اظهار نمود که حسب الامر شاهانه شما ممنوع از مراجعت به مازندران میباشید علیهذا باید کتباً متعهد و ملتزم شوید که به مازندران معاودت نکنی بنده جواباً عرض نمودم که بنده خلافی نکرده ام که مستوجب چنین مجازاتی باشم چه آنکه متجاوز از150 سال است که پدران من در مازندران متوطن و ممرمعاش من وخانواده ام عایدات باقیمانده املاک من است که درآنجا واقع است الزام به عدم خروج ازطهران برای بنده مثل حبس ابد و محکومیت به مرگ یک عائله بیگناه 70 نفری است جواب دادند مگراملاک شما تمام خریداری نشده است عرض کردم املاک میراثی مرا ضبط نمودند و فعلاً مختصری املاک خریداری شخصی بنده درآنجا که سالی چهارهزار تومان عایدی آن یگانه ممر منحصر فعلی عائله واطفالم است موجود است. درجواب ضمن اظهار تأسف ازاین ابتلاء برای حقیر ببنده فرمودند شهربانی مأمور است که شما را به قبول و اجراء این تعهد ملزم کند و چاره جزاطاعت ندارید – و ورقه که قبلاً به خط دیگری تنظیم شده بود جلوبنده گذارده و بنده را واداربه امضاء آن نمود.
طولی نکشید که از کسان بنده که از مازندران اطلاع رسید که املاک خریداری شخصی شما را نیز به ضمیمه کلیه املاک موروثی تان کار پرداز در باری اشرف ( بهشهر حالیه ) ضبط وعواید آنرا هم هم بردند بعلاوه کسان و رعایا شما را قهراً بدفتر رسمی محل برده و املاک شما را بنام آنها قباله خریداری تنظیم نمودند وهرچه جواب دادیم که ما مالک این نقاط نیستیم تا این قباله را امضاء کنیم. مؤثر واقع نگردیده و پس از الزام به امضاء قباله های مزبور خواستیم وجوه آنرا لااقل گرفته برای شما بفرستیم ما را بضرب شلاق و تهدید به حبس و تبعید از دفتر خارج نمودند.
معلوم است از وصول چنین خبری چه حالی بیک فرد مظلوم بی پشت و پناه غارت شده دست میدهد وهر چه فکرم بجائی نرسید به قصد انتحار افتادم ولی فرمان وجدانی و با رمسئولیت ادارۀ عائله بیگناهم مرا از این تصمیمی بازداشت و بالاخره با یأس کامل از نتیجه به شکایتی که بدربار مینمایم چون هیچ مقامی به شکایت و تظلم بنده و امثال بنده اعتناء نمینمود باز برای تشفی قلب و اینکه شاید این رفتاراز طرف کارکنان در باری خود سرانه بوده است و پس از این همه ابتدا در فکر تفقدی افتاده و از مرگ و بیآبروئی خود و عائلهام رهائی یابیم لذا به آقای شیبانی رئیس املاک و آقای سرلشکر بوذرجمهری مراجعه نمودم درجواب پس ازعتاب های شدید بنده را تهدید بزندان نموده و از اطاق خارج کردند بنده نیزدرطول این مدت جزآستانه حق مأمن و پناهی نیافتم و او یگانه شاهد و گواه است که چه شبها و روزهائی بر ماستمدیدگان گذشته است.
اکنون که رائحه اجراء عدالت استشمام میشود بخود اجازه داده که بدین وسیله مختصری از شرح مصائب و مظالم وارد بخود را به اطلاع آن نمایندگان محترم رسانیده رفع بیدادگریهای وارد بشود.
قاسم عبدالملکی مازندرانی هژبرالدوله سابق
تجدد ایران – تاریخچۀ فوق قسمتی ازعریضه ایست که توسط یکی از نمایندگان محترم به مجلس شورای ملی داده شده و عین آن در دفترما ضبط گردیده است.
مطالعه آن درعین اینکه تأسف آوراست خالی ازتفریح نیست- اینکه دیروزنوشتیم بزرگترین مصیبت ها این است که طبقه عوام بر کشور و ملتی مستولی شوند شاهد آن در خلال مطالب ومضامین این عریضه بخوبی دیده میشود!
واقعاً اینگونه حوادث به افسانه بیشترشباهت دارد زیرا در دیوان بلخ بلکه درعصر چنگیزنیز این گونه هیچ نظیر نداشته است.
◀ شرح حال یک مازندرانی ستمدیده
عیناً از روز نامه ستاره مورخ 27 / 7 / 20 نقل گردیده است.
آقا مدیر روزنامه ستاره
استدعا دارم بنام نوع پرستی این شرح حال مختصر بنده را درآن روزنامه مرقوم بفرمائید.
قبلاً خدا و رسول و ائمه اطهار را به شهادت میطلبم که آنچه عرض میکنم بقدرسر سوزن خلاف ندارد و چون روزنامه جا ندارد نمیتوانم جرئیات را بنویسم.
روز اول فروردین 1311 در ده خود «میچکار» واقع در کلارستاق با زن و بچه خود بشادی عید نوروز مشغول بودم چند نفرمأمور آمده بنده را گرفتند هرچه خواستم بدانم برای چیست معلوم نشد زن وبچه و بستگانم درحال وحشت و هراس بودند که مرا به نوشهر بردند در آنجا دیدم 22 نفر دیگرهستند دوازده روز ما بیست و سه نفررا در یک اطاق کوچک انداخته بودند که موقع خوابیدن مجبوربودیم همه از پهلو دراز بکشیم ، بعد گفتند نفری سی تومان خرج راه تهیه کنید و یک تاجری را معرفی کردند که از او پول بگیریم و منزل خود را حواله بدهیم اینکار را کردیم.
در این 12 روز بلاهای زیادی سرما آوردند بعضی را پابند ودست بند زدند ، مثل این که قاتل یا دزدهای معروفی را دستگیر کرده باشند ما هم نمیدانستیم تقصیر ما چیست ؟ و برای چه مارا گرفته اند؟
روزسیزدهم ما را در دو دستگاه اتومبیل سیم دارباری که هرکدام شش پاسبان هم داشت مثل مرغ روی هم ریخته برشت آوردند و بزندان شهربانی تسلیم کردند ، یک اطاقی بما 23 نفر دادند که چند پله میخورد و شبیه به دخمه بود که درآن همدیگر را بسختی میتوانستیم ببینم. در رشت هوای مرطوبی آنهم اطاق زیرزمین ببینید چه میگذرد. این اطاق مملو ازساس وشپش بود بطوری که تا صبح هیچکدام ما نمیخوابیدیم هر کدام چندین بار لباسهای خود را کنده شپشها را میکشتیم از رطوبت اطاق کفش خیس بود و در این اطاق کثیف بدترین روزگار را داشتیم رئیس شهربانی آن وقت آقای سرهنگ سهیلی بود که ما را مثل حیوانات فرض میکرد.
بعد از5 روزمجدداً در همان اتومبیلهای سیمدارما را جا دادند و به تهران آوردند ازخشونت مأمورین هرچه بگویم کم گفتهام. جسارت است تا شریف آباد قزوین بما اجازه خارج شدن ازاتومبیل را ندادند و حوائج جسمی را با کمال سختی تحمل کردیم – جز فحش و کتک و تحقیر چیز دیگری در بین نبود – از آن جا ما را یکسره بزندان قصر تحویل دادند.
مرا همان شب به یک اطاق کوچکی بردند و چهار روز در آنجا بودم بیخبر از زن و بچه و پدرو کس و کار بعد ازچهار روز به اطاقی بردند که هفت نفر دیگر در آنجا زندانی بودند محبوسین آنجا میگفتند این حبس مجرد برای ترسانیدن است.
خلاصه بعد از بیرون آمدن از اطاق مجرد دیدم جمعی از آقایان علماء و ملاکین و خوانین تنکابن کلارستاق و کجوردرآنجا هستند از قبیل میرزا طاهرتنکابنی، مرحوم منتظمالملک ، مرحوم حسینقلی خان ، مرحوم شیخ نورالدین ، آقای ساعدالممالک خلعتبری و آقای امیرممتاز و عده زیادی از آقایان خلعتبریها و ملاکین رودسر و لنگرود، آن وقت معلوم شد که این یک بلای عمومی است ولی هیچکس تقصیر خود را نمیدانست و همه ترسیده بودند و انتظار روزهای بدتری را داستند. باری همه تا مدتی در زندان بودیم. نه تحقیق کردند و نه رسیدگی درکار بود میگفتم خدایا اگر ما مقصریم چرا تقصیر ما را نمیگویند چیست اگرمقصرنیستم پس چرا ما را به حبس انداخته اند. دراین ضمن هم حسینقلی خان نوه سپهسالار که جزو این دسته بود در زندان مرد.
پس از 3 ماه زندانی بودن یک روز رئیس زندان تک تک ماها را خواست و بهر کس تکلیف نمود در ظرف بیست چهار ساعت صورت املاک و دارائی خود را بدهد در ضرب الاجل مزبورصورت ها تهیه شد و دو روز دیگر آقای آیرم رئیس نظمیه وقت آمدند و همه را جمع کرده و گفتند باید شکر کنید که اعلیحضرت از سر تقصیر شما گذشتند چون نفسی از کسی بر نیامد زیرا کسی تقصیری نکرده بود. با تغیر گفت: پس چرا تشکرو دعا گوئی نمیکنید عدهای از جمعیت با صدای بلند شروع کردند به دعاگوئی و ثنا خوانی بشاه و خاندان سلطنتی. بعد آقای آیرم گفت اشخاصی که بین شما ملک ندارند چند نفر هستند بنده و مرحوم ابوالقاسم کدیرسری و آقای کاظم حق کیفی که ملکی نداشتیم خود را بدون ملک معرفی کردیم از مرحوم ابوالقاسم پرسید تو ملک داری؟ گفت داشتم تقدیم کردم. گفت بتو پول دادند؟ گفت مبلغی گرفته ام. گفت پدرسوخته کسی که پول می گیرد و ملک میفروشد تقدیم نمیکند بگو فروختم . او هم گفت فروختم قربان. از کاظم خان پرسید تو چه میگوئی؟ چون فهمید چه قِسم باید حرف بزند. گفت بنده از روی رضا و رغبت ملک را فروختم و تا دینارآخر و تمام و کامل پول را هم نقداً گرفتم گفت تو چه میگوئی گفتم بنده ملکی ندارم و پدرم مالک است و به بنده مربوط نیست.
همانجا امر داد که ما سه نفر را که ملکی نداشتیم از زندان مرخص کردند و دیگران هم پس از ترتیب قباله و انتقال بعدا مرخص شدند آن وقت فهمیدم که استخلاص من بواسطه ملک نداشتن و حبس سایرین به تقصیر ملک داشتن بود والا هیچکس گناهی نداشت.
بعد از بیرون آمدن از زندان اسم ما را ساحلی گذاشتند و یک لیست سیاهی در نظمیه از اسامی ما بیچارهها بود که هیچوقت کوچکترین تقصیری نکرده بودیم. عده ای را از تهران به شهرستان ها تبعید کردند، بنده هم حق خارج شدن از تهران را تا یکماه قبل نداشتم. آخر شما را بخدا گناه من چه بود، حتی به زن ها و بچه ها ما هم رحم نکردند. تمام آنها را از ملک خود کوچ دادند ، زن من آن موقع مبتلا به حصبه بود مهلت ندادند که مرضش خوب شود تا حرکت کند، با همان حال مرض به تهران آمد و چند سا عت بعد از رسیدن مرد و بعد از چند روز هم بچه شیر خواره اش مرد. دو طفل دیگرم در تهران بیمادر وسرپرست ماندند پدرم هم ازغصه دق کرد و مرد ، این مختصری از شرح حال بنده بود.
پدرم و بستگانش در کلارستاق شش فقره ده ومرتع و مزرعه داشتند، پس از مدتی از دو نفر از بستگان ما که حقی نداشتند نسبت به سهم و مال پدر من و سایرن معامله کنند آن همه ملک و مرتع را در هفتصد و بیست تومان قباله گرفتند و با آنکه معامله اجباری و در پائیز واقع شده بود ششصد تومان از پول قیمت معامله را از بابت محصول گذشته کسرنموده و یکصد و بیست تومان بقیه را دادند! قوم و خویشهای من آن یک صد و بیست تومان هم نزد خود متصدیات املاک گذاشتند که بابت مال الاجاره سال بعد محسوب شود و دخل و تصرفی به پول نکردند – خلاصه مال الاجاره سال اول ششصد تومان بود و سالی دویست تومان مرتباً زیاد میشد کار اهالی بدبخت هم این بود که تمام سال این طرف و آن طرف جان بکنند و نتیجه زحمات خود را جمع نموده یکجا تحویل مأمورین املاک اختصاصی بدهند.
این را هم عرض کنم که این کارها در زمان ریاست املاک آقای نائب حسن خان حریری صورت گرفت که فعلاً اسم خود را کوشان گذارده و مؤسسه دلالی در خیابان لاله زار دارد این آقا آمده بود به بستگان ما میگفت یک مادیان گله سپهسالار از ده سال پیش میان گله مانده و باید فعلاً یازده مادیان بدهید هرچه گفتیم شما املاک سپهسالار را تازه از ورثه او گرفته اید فرضاً هم یک مادیانی از ده سال پیش در گله ما مانده نتاجیش به شما مربوط نیست. بخرج او نرفت و تمام گله مادیان و حشم ما را هم به این عنوان بردند.
خلاصه این است وضعیت ما که ملک ما را بزور گرفتند، به بهانه ملک و مال ما را حبس کردند ، زن و بچه ولانه و آشیانه و همه چیز ما برباد رفت حالا آقایان گمان میکنید اگر بعد از ده سال صدمه و مصیبت املاک ما را به ما بدهند از ما رفع تعدی شده است، نه بخدا این تعدی به هیچ وجه رفع شدنی نیست.
عباس نادری
* نامه سرگشاده
به نقل از روزنامه تجدد ایران شماره 3278 مورخ 22/8 / 22
آقای مدیرمحترم استدعا دارم محض نوع پرستی شرح پائین را در نامه گرامی امر بدرج فرمائید تا مظالم وارده وتعدیات گوناگون طاقت فرسا و وقایع ومستدعیات وعرایض براحدی پوشیده نماند.
قریب دوماه است عریضهای به مجلس شورای ملی و مقام محترم ریاست وزراء عظام تقدیم نمودم تاکنون یک کلمه جواب مرحمت نشده است.
در سال 1311 خورشیدی الی 1313 کلاستاق که یکصد و سی و چهار پارچه دهات یلاقی و قشلاقی مراتع و جنگلهای مفصل نیز دارد ضبط اداره دارائی و اداره املاک شد.
جز12 پارچه ده که بدست صاحبانش باقی ماند درکجور و تنکابن هم عیناً ضبط املاک عملی گردید. بعدها مازندران و گرگان و قسمتی هم از گیلان ضبط شد، چون شروع در تنکابن که محال ثلاث است شد. جمعی از مالکین را گرفتند آوردند در قصر زندانی کردند. بعد زن و بچه آنها را جمع کردند درحبیب آباد مثل مرغ درکامیونها ریختند میرغضب ما حسن حریری آنها را به سمت رشت حرکت داد. آنجا هم سرهنگ سهیلی بعد از خواندن ارد و دادن فحش همه را در محبس ریخت فردا به سمت تهران حرکت داد در کاروانسرای زال محمد که شهر نو است آنها را پیاده کردند فوری مردها را از قصربه آنجا آوردند رضای سمیعی رئیس آگاهی آن وقت آنها را تقسیم بندی کرد فوری حرکت دادند که عده ای را به کرمان و بعد جیرفت و بعد بم و بعد از مردن چند نفر زن و مرد آنها را به شیراز بردند، عده دیگری را هم از کرمانشاهان ، همدان ، قزوین ، زنجان ، قم و کاشان فرستادند چند خانوار را هم تهران نگاهداشتند. یکعده هم در موقع تبعید خودشان با عائله فرار کردند در الموت طالقان لورا ساکن شدند که همه اینک در تهران هستند. سرهنگ سهیلی، رضای سمیعی کارمندان عالی مقام شهربانی مأموریت خاصی نسبت بما نداشتند تا آن معامله خصومت آمیزرا بنمایند. آن وقت یوسف بهرامی کارمند اداره شهربانی که مأمور بخصوص اینکاربوده است همه تبعید شدگان و آنهائیکه درمحل هستند تا ابد از رفتار وعواطف ایشان ممنون وسپاسگزارمیباشند غریب اینست یک چنین عضو صالح شرافتمندی که در چنین مواقع باید دخیل در کارهای بزرگ بشود منتظر خدمت شد.
صاحبان املاک را بعضی پول دادند وبعضی را ملک دادند بعضی را هم هیچ ندادند درقباله قید است بقدرعواید یکساله ملک ضبطی بودهاست مرحوم داوردستورداده بود آنچه را میدهند درنظرداشته باشند ازعواید مسلم یکساله ملک خریداری شده تجاوزنکند متأسفانه این امروز یک حربه ای برای میرغضب ها ما شده احمدی کاشی، مجد السلطان ، لطیفی ، اسفرجانی و مأمورین آنها محض خود نمائی بعضی را ثلث دادند. بسا دهات بزرگ را از کلارستاق مثل لاهو – هریجان – حسن کیف – یبشنبور- اورنگ – پردنکان – کلاک – میچکار و توابع – برار- شهرستان را بقدر ربع عواید یکساله هم قیمت ندادند چون این دهات در کلارستاق مهم بود اسم بردهاند. قباله ها حاضر است قبوض دریافتی عواید هم حاضراست همه مالکین کلارستاق تهران آمدند به تصویب بنده با آقای عادل خلعت بری وکالت دادند و رفتند خیلی ها را هم هیچ ندادند ملک های آنها را تصرف کردند گاو را یکی یک تومان قیمت کردند گوسفند مردنی آوردند سیصد خانوارکلارستاقی را بوسیله آن گوسفند لاشه محض کردند اینها همه اگر قرار برسیدگی شود بموقع خود به میان میآید ببنده پانزده هزار تومان ملک در فارس دادند درمحضر آقای نجم آبادی قباله گرفتند همین معامله را هم درهمان روز با آقای محمد امین برادرم که تبعید درفارس بود کردهاند ولی پس عموهای بنده که شرکاء بنده بودند وخود هم املاک دیگرداشتند دیناری به آنها نداده، بعضیها درهمان کلارستاق و بعضی در لورا و بعضی هم در تهران ساکن هستند. حاجتی ندارد که بنده عرض کنم این عده که تبعید شده اند با آن عده که درآنجا هستند در چه حال می باشند؟ هرکس اندک فکر کند پی خواهد برد کریم آقا، نایب حسن حریری، اسفرجانی، مجدالسلطان، امیر صادقی و اتابک آن ها صدها تنکابنی و کجوری و کلارستاقی را در زیرچوب کشته اند [و] صدها نفرهم مجروح وقابل کسب و کار نیستند. چون مازندرانی فعلاً با این پیش آمد حد و شرفی و زنی نیست البته اهمیتی ندارد. رویهمرفته این تعدی، این کشتار و این چوب کاری، این تبعید ، این ظلم طاقت فرسای، این شکلی که بنظر آقا اگرباندک است موقع حمله چنگیز خان هم به مازندرانی وارد نیامد ، اینها همه از طرف سی نفربه اهالی مازندران و گرگان و همه کشوروارد شد که آنها سه تقسیم میشود. ده نفر اولیه ازاشراف و امراء لشکرند که اینها اعلیحضرت شاهنشاه معظم سابق را واداربه خریداری و ضبط املاک کردند بقدری گفتند، بقدری تلقین کردند، بقدری مثل آوردند، بقدری تحریک نمودند که گوش شاه آشنا به این حرفها شد. والا شاه ابداً به این خیالها نبود، شاه معصوم و با عظمت وشهامت بود، شاه جز عظمت ایران آسایش خلق و آبادی در بدو امر قصد و خیالی نداشت. این ده نفر اولیه بقدری گفتند تا شاه فرمود بکنید. آن ده نفر چون سه نفر مرده اند اسم آنها را می نویسم داور – مشارالملک – امیراکرم– هفت نفردیگر را بزودی در کتابی که به شرکت چند نفرچاپ میشود اسامی آنها در آنجا بنظرهمه اهالی کشورخواهد رسید ده نفر دومی که کریم آقا ، مجدالسلطان و شهبازی اسفرجانی در رأس آنها هستند امیر صادقی، حسن حریری – علی اکبر– سهیلی و غیره شروع بکار کردند حسن حریری بدستور مشارالملک و کریم آقا مشغول دروغ نویسی شد تا عمل تبعید را پا برجا کرد. دویست هزار تومان پول از مردم گرفت خیانت او که به اعلیحضرت ثابت شد او را امر بحبس فرمودند چون پول داشت بزودی از حبس خارج شد نام حود را عوض کرد . ج کوشان شده بهترین اتومبیل را امروز سوار است معاملات ملکی میکند در صورتی که در قشون دامپزشک یار ویابومعالجه می نمود – کریم آقا دو کرور[ یک میلیون تومان] پول نقد دارد با همان پا هم با کمال آزادی قدم میزند . اِسفرجانی و مجدالسلطان ، سهیلی و غیره همه هستند . مجدالسلطان مجدداً شنیدم عضو کمیسیون رسیدگی شد یعنی این کمیسیون رسیدگی که این لایحه مربوط بعمل ما نیست امیر صادقی اداره املاک را غارت و قصورسلطنتی را هم غارت کرده تهران آمد فوراً مراجعت نمود حالا مردم را طور دیگر تهدید میکند. آیا برای اینها هیچ نوع مجازاتی نیست؟ اگر نیست پس بچه امیدی میتوان زنده ماند. ده نفر سوم هم همان مباشرین محل و همان مدیرها وهمان نویسندگان و دفترداران و مأمورین جزو هستند. بعقیده بنده کشتن آنها واجب است چه آنها باعث شده اند این همه مردم بیگناه کشته شوند. مقصود این است اعلیحضرت همایونی شاهنشاه معظم سابق ابداً این تعدیات محلی را اطلاع نداشت اسفرجانی دیوار با کمش ریسه کرده بالا میآورد پشت وروی آن را گچ وسمنت میکشید برنج را هم عوض یک خروار دو خروار میگرفت یک خروار قبض میداد. همینطورکلیه جنس وغله را یک نفر زارع ماهی 21 روز بیگاری کرد درساختمانها عملگی مینمود مزد این ها را اسفرجانی میگرفت با اضافه برنج و جنسهای دیگر که قیمت آنها بالغ بر سالی سیصد هزار تومان میشد با کریم آقا و مجدالسلطان میرغضب قسمت میکردند وکی شاه این را خبرداشت؟ کی به شاه عرضه کرده بود؟ دلسوزشاه وغمخوارمردم کی بود؟ که بدون تصورنفع یک مطلبی را به عرض برساند مرد اینکاردو نفربود آقای دبیراعظم وآقای شکوهالملک ، کی ودرکجا یک کلمه ازاین حرفها را که هر روزی ده فقره را در بیرون می شنیدند.
( لطفعلی سالار مرزبان)
اخطار به وزارت مالیه
شیر و خورشید
وزارت مالیه
اداره…
تاریخ
نمره 1360
موضوع
آقای لطفعلی خان (سالار) ملک مرزبان چون مقرراست که هرچه زودترشما بکلی قطع علاقه ازنقطۀ مسکونی اولیه خودتان بنمائید لذا اکیداً به شما اخطارمیشود که تا اول مهر ماه 1314 باید بکلی اموال خودتان را هم تا آنجا به مسکن فعلی خودتان انتقال بدهید وچنانچه تا تاریخ مذکوربطور کلی قطع علاقه ننمائید آنچه ازاموال شما باقی باشد بلاعوض ضبط خواهد شد. وصول این مراسله را فوری اعلام دارید.
وزیر مالیه
تلگراف حضوری ساری
« تقاضای مالکین مازندران
نقل از روزنامۀ کوشش شماره 4772 مورخ جمعه 14 آذر ماه 1320
در شماره دیروز تقاضائیکه برای مخابره تلگراف حضوری ازطرف جمعی ازمالکین مازندران شده بود بنظرخوانندگان رسید.
چهارساعت و نیم بعد ازظهردیروز آقایان زیردر تلگرافخانه تهران برای مخابره با ساری حاضر شدند:
حمزه تاش – اورنگ – دکترطاهری رهنما – ملک مدنی – انوار – معتصم سنگ – دکترسنگ – سیف الله باوند – ملک زاده آملی – صفوی – یمین اسفندیاری – عمیدی نوری – طوسی .
آقایان مالکین هم نمایندگان خود را ساری به تلگرافخانه فرستاده و تلگرافی به این مضمون رسید:
بی خبری دولت از روحیه اهالی مازندران واصراربه تصرف املاک مردم سبب شده است که به اقایان زحمت بدهیم به تلگراف خانه تشریف بیاورند.
آقایان شنیده اید دکان را یک ریال خانه را سیصد دینار- و ملک مزروعی را بعشرعایدات سالیانه اش به تهدید وحبس از دست صاحبانش بیرون آورند. دولت قانونی نباید همان کارکنان سابق را بجان مردم اندازد فرس ماژورکه از بین رفته همه میدانید هرچیزبحال عادی برمی گردد مواد202 – 103 – 308 – 311–365– 366 قانون مدنی حق بما میدهد هرگونه تصرفاتی را درملک آباء واحدادی خود بنمائیم و اصل 15- 16 – 17 متمم قانون اساسی مصونیت ما را ازهر تعرض تأمین می نماید و اینک مستدعات زیر را می نمائیم:
1) عدم تعرض بکسانیکه ملک خود را تصرف کرده اند.
2 ) الغاء اعتباراسناد مالکیت شاه سابق درصورت مزاحمت با حق کسی.
3 ) معتبرشناختن اسناد ثبتی مالکین سابق و دادن حق الثبت بکسانیکه فعلاً تقاضای ثبت دارند و تمدید مدت ثبت که دراین سال خاتمه پیدا میکند.
4 ) الغای صدی 20 مالکانه که پهلوی بزور برعایا برای زراعت پنبه تحمیل وامروزکلیه مالکین بهره مالکانه را از رعایای خود گرفته اند.
آقایان محترم:
این است مستدعات مازندرانی که بنام آزادی درخواست می نمائیم که عملی نمودن آن را ازهیئت محترم دولت بخواهند و نگذارند شمشیر خون آلود ولی شکسته سابق را دو باره صیقل زنند و بگردن ما بیچارگان بگذارند. مازندرانی هم مانند دیگران حق زیستن دارد و این حق را از آن انتزاع ننمائید اگرکمیسیونی از مجلس شورایملی بهمراهی یکی دو نفر از وزیران بمازنداران تشریف بیاورند چیزهائی بشنوند که درهیچ عصری و تاریخی ندیده ونخواهند دید.
آقایان محترم
اکنون به مجلس شورایملی و احساسات عمومی بویژه شهامت اخلاقی شما آقایان متوسل هستیم اگر مأیوسمان فرمائید بخدا پناه خواهیم برد و نمونه انتقام خدائی راهم به شما نشان میدهیم . رحمانی – تجدد – بنافتی- رمدانی – پرویز باوند – ابوالحسن سنگ – محمد حسین زارع – طبری – حسن مدانلو- شاهرودی – مستوفی وزیری .»
در اطراف مظالمی که برعایا ومالکین وارد آمده و تقاضای آن ها برای استرداد املاک آباء و اجدادی وسوء رفتاربعضی از رؤسای املاک وطرز تصرف وضبط املاک وگرفتن سند مالکیت ازآن ها هریک ازآقایان حاضرین مذاکرات مفصلی نموده درنتیجه مقررشد جریان امر و تقاضای اهالی مازندران به اطلاع آقای نخست وزیر و ریاست مجلس و وزارت دارائی و وزارت کشور برسد و هفته آتیه قانون لازمی که مستلزم رفاهیت مالکین مازندران باشد به مجلس پیشنهاد و ازتصوب بگذرد ضمناً تقاضا کنند مأمورین اعزامی هم ازمداخلاتی که موجب عدم رضایت شده است خودداری نمایند.»
◀ نمونۀ دیگر از معادلات شاه سابق:
حضورمحترم آقای مدیرتجدد ایران مشرف وملحوظ گردد متمنی است عریضه ذیل را درآن روزنامه درج فرمایند.
چون اشاعه اعمال بد اصولاً مستحن نیست درنظرداشتم که ازاعمال کارکنان ومباشرین املاک شاه سابق سختی نگویم وبحث دراین موضوع را به ستمدیگان دیگر واگذارم – با خود گفتم اشاعه اعمال بدمادامی خوب نیست که مرتکب یک یا دو فقره جرم نموده باشد و هرگاه از حد واندازه بیرون رفته باشد اشاعه اعمال مرتکب بسیار خوب وممکن است موجب عبرت دیگران گردد ومتعدیان روز مذلت را به نظر آورند و از اعمال خود پشیمان شوند و بدانند لطف حق با ایشان مدارا میکند ولی چون ازحد گذشت رسوا میکند.
لطف حق باتومداراها کند
چون که ازحد بگذرد رسوا کند
بنده درصدد برآمدم که شمه ای از ستمهای وارده بخود را شرح دهم – قریه کوچکی دراطراف آمل بنام کته پشت موجود است- 1309مرحوم محقق الملک رئیس ثبت بابل با مرحوم حاجی سید خلیل مالک قریه مزبور، دوستی داشت با تسهیلات وتشویقاتی که رئیس ثبت در باره ثبت ملک مزبور نمود مالک قریه را به ثبت رسانید و بنام آن مرحوم سند مالکیت صادر شد – در1312 مالک قریه فوت نموده و بورثه ایشان رقیه منتقل گردید – 1316 رضا شاه پهلوی به ملک مزبورطمع کرد ودر صدد برآمد که ملک مزبور را بطوریکه املاک لاریجان اینجانب را قباله گرفته بگیرد ( املاکی در لاریجان داشتم مسموع گردید که ازمحمد نامی بنام آنکه اومالک املاک است قباله گرفته واز عده دیگرشنیده شد که با یک وکالت نامه مجعولی قباله در دفتراسناد رسمی تنظیم شده و برهرفرض املاک لاریجان بنده را تصرف نموده اند وچندین سال است عایدات او را می برند) مباشراملاک اطلاع پیدا کرد کته پشت بنام مرحوم حاج سید خلیل ثبت شده وسند مالکیت نیزصادرگردیده شخصی را مسموع گردید ) بدفتربردند و بعنوان آنکه مالک ملک است تقاضای تنظیم سند نمودند- صاحب دفترکه از جریان تمام معاملات مطلع است ومطلع بود اظهار کرد که حاجی سید خلیل فوت مرده و وارث ایشان نیز درخواست گواهی حصرو راثت ازدادگاه نموده اند و در روزنامه و مجله رسمی آگهی منتشرشده است ممکن است نتیجه خوبی نداشته باشد – برای کشف و تعیین مالکین ومحل ایشان در1317 آب بقریه مزبور ندادند ودر1318مالک برای بهره برداری از قریه به یکی از بستگان مباشر املاک (نوری علا) مراجعه واوعایدی را ضبط ومقداری به مالک پرداخت در1319مباشراملاک سروان پیروزعایدی ملک مزبوررا تصرف کرد و ملک را ضبط نمود بده از ترس حبس و زنجیرو اذیت های دیگری که برای ممتنعین از تنظیم قباله تعیین شده بود به اداره املاک مراجعه نکردم و چون می دانستم لایبق ذوبغی ولو ملک جنودأ ضاق عنها السهل والجبل– و یقین داشتم که این بنا بی بنیاد است و اطمینان بزوال و خرابی بنیان تعدی داشتم لذا مراجعه نکردم و منتظراحقاق حق بودم بعد ازخرابی بنیان تعدی درصدد تحقیق برآمدم. که آیا ملک را با سند مجعولی قباله کرده اند و یا آنکه بدون قباله عادی را برده اند کشف گردید که قباله کرده اند و یا آنکه بدون قباله عایدی را برده اند کشف گردید که قباله نشده و بطوریکه اطلاع حاصل شده عایدات اینجانب نیز تسلیم به رضا شاه پهلوی نشده و بلکه مباشراملاک عایدی را اخذ و دربانک گذاشته است و بطوری که به اینجانب نوشته اند مباشرحاضر است که عایدی را بپردازد آنچه کشف میشود ملک بنده امثال زیادی دارد که مباشرعایدی آن را توقیف یا ضبط نموده و یکعده ازمالکین چون مأیوس از احقاق حق هستند واین غائب وی یا متوفی می باشند درصدد مطالبه عایدی خودشان برنمی آیند هرگاه دولت فعلی که درصدد احقاق حق است اعلامی حاکی ازاین که درصورت شکایت ازمباشرین رسیدگی خواهد شد وهرگاه چیزبه نفع خود اخذ نموداه ند رسیدگی و به مالکین مسترد خواهد شد نمایند ممکن است مظالم مهمی کشف گردد و با رد اموال مردم موجب تشکر مظلومین شود.
احترامات عالیه تقدیم میشود جلال زرین کیا مسکن تهران خیابان ری کوچه شرق.