back to top
خانهنویسندگانکوبانی و کرد: گفتگویی با بنی صدر

کوبانی و کرد: گفتگویی با بنی صدر

DelkhastehBanisadr ۱۳۹۳/۰۷/۱۶- محمود دلخواسته: کسانی که با بنی صدر گفتگو کرده اند، نیک می دانند که  بنی صدر در پاسخ به سؤالات، همیشه نگاه مصاحبه گر را متوجۀ ریشه و تبار شناسی موضوع مورد سؤال می کند، به سطح قانع نیست و به عمق می رود، و پرسشگر را با خود در سفر پاسخ همراه می کند، و اینگونه دوگانگی مصاحبه گر و مصاحبه شونده را از میان بر می دارد. در عین حال سؤال کننده اصلاً نیاز نمی بیند که برای گرفتن پاسخ صریح و شفاف، از باید با او  پنجه در انداخت تا از لفافۀ پاسخ های مبهم و دیپلماتیک، سعی کند پاسخی بدست بیاورد؛ چرا که بنا بر روش معمولش، همیشه در شفافیت و صراحت غیر قابل باوری- برای بسیاری-، سخن می گوید. این مصاحبه نیز از آنگونه مصاحبه ها می باشد که می توانست بسیار گسترده تر شود، ولی  فکر کردم شاید بهتر باشد که مصاحبۀ دیگری را از طریق واکنش هایی که این مصاحبه در پی خواهد آورد، دنبال کنم و اینگونه به محصولی تبدیل شود که حاصل کار جمعی است.

 

سؤال: آقای بنی صدر وضعیت در کوبانی وضعیت رو به فاجعه ای می باشد.  پیشمرگه های کرد در داخل شهر با شجاعت می جنگند، ولی به نظر می رسد جنگ در حال مغلوبه شدن است. به نظر شما راه حل شکست داعش چیست؟

 
بنی صدر: مسئله کوبانی و جنگ ها در منطقۀ کرد نشین سوریه، مسئلۀ داخلی نیست تا بگوییم که  راه حل آن در داخل است، بلکه مسئله ای بین المللی می باشد که امریکا و ترکیه و عربستان و کشورهای خلیج فارس و قدری اروپا، در ایجاد آن نقش داشته اند. بنابراین راه حل نیز در این رابطه است که باید یافت شود. دو راه حل در درجۀ اول بنظر می آید:
 
١. برای کردهای سوریه، امکانات نظامی و دیگر امکانات فراهم شود تا از خاک خود بر علیه داعش دفاع کنند. از منظر عملی، این وظیفه بیشتر بر گردن ترکیه می افتد، چرا که این فاجعه در ورای مرزهای آنها در حال رخ دادن است، و هم امکانات نظامی را در اختیار دارند. ولی ترکیه اینکار را نخواهد کرد، علت هم روشن است. از دیدگاه دولت ترکیه که به این مسئله نگاه کنیم، می بینیم که دولت اوردغان، چند سالی می باشد که در رؤیای باز سازی امپراطوری عثمانی می باشد، و از این منظر نه تنها برایش هیچ فایده ای ندارد که به کمک کردهای سوریه بشتابد، بلکه کردها را مانعی برای این امپراطور سازی می بیند. با این وجود اگر هم بخواهد به فشارهای بین المللی سر فرود آورد و واقعاً بخواهد که به کردهای  سوریه اسلحه برساند، اینکار را به این دلیل انجام نخواهد داد که هیچ اطمینانی به کردهای سوریه و کردهای خود پیدا کرده است، و با خود می گوید به داعش کمک شد و حال شده رقیب ترکیه در اجرای برنامه هایش؛ و از کجا معلوم که این اسلحه ای که به کردها خواهد داد، فردا بطرف او شلیک نشود؛ و اینکه هیچ تضمینی وجود ندارد که کردهایی که در حال حاضر بر ضد داعش در حال جنگ هستند، فردا بر ضد یکدیگر اسلحه نکشند و آتش جنگ، به ترکیه کشیده نشود.
 
دولت اسد هم بخود می گوید که برای او بهتر است که بگذارد داعش ترتیب کردها را بدهد و بعد به جنگ داعش خواهد رفت و خود را به عنوان قهرمان مبارزه با داعش و تروریسم، عرضه خواهد کرد و اینگونه ماندن رژیم خود را تضمین خواهد کرد. 
 
٢. راه حل واقعی تر این است که یک کنفرانس بین المللی از طرف تمامی کشورهای درگیر، تشکیل شود. کشورهایی که سبب ایجاد داعش و دیگر سازمان های بنیاگرا شده اند، به این نتیجه برسند که این هیولایی را که ساخته اند، فردا به سراغ آنها هم خواهد آمد و بهتر است که تا همه چیز از کنترل خارج نشده، ترتیب داعش را به اینگونه بدهند که اول، تمام کشورهایی که در سوریه دخالت کرده اند، بطور جدی دست از دخالت بردارند و کمک های مالی و نظامی خود را قطع کنند، تا از توان نظامی و تبلیغاتی این گروه ها کاسته گردد؛ و بعد نیروی نظامی از طرف سازمان ملل را به سوریه فرستاده، تا دست داعش را از سرزمین کردهای سوریه کوتاه کند. البته ترکیب این نیروی نظامی، باید از کشورهایی باشد که هیچ نفعی در سوریه ندارند.  کشورهایی مانند هندوستان.
 
سؤال: مسئله ای دیگری که با آن مواجه  هستیم این است که بر خلاف حملۀ اسرائیل به غزه که سبب ایجاد گستردۀ همدردی در منطقه، دنیای اسلام و حتی در غرب شد، شاهد همدردی ضعیفی با فاجعۀ کوبان و در عین مقاومت قهرمانانۀ پیشمرگه های زن و مرد، در منطقه هستیم، و حتی در میان خود کردها این احساس همدردی، همه گیر نیست و برای مثال دولت مسعود بارزانی در اینکه اصلاً میل کمک به کردهای سوریه را ندارد که هیچ، در سانسور هم می کوشد، بطوری که … بقول یکی از هموطنان کردمان، در زمانی که کردها در کوبانی شب و روز در حال مبارزه هستند، تلویزیون های دولت بارزانی، برنامۀ آشپزی را پخش می کنند. بنظر شما علت چیست؟
 
بنی صدر: باید واقعیت را همیشه صادقانه با مردم در میان گذاشت، چرا که بدون دیدن واقعیت آنگونه که هست، راه حل را نمی شود یافت. واقعیت این است که ناسیونالیسم قرن بیستم بسیاری از سازمان های کرد، تحت تأثیر ناسیونالیسم اروپایی قبل از جنگ جهانی دوم (و ناسیونالیسم حالای بسیاری از سازمان های کرد نیز، ولی با حالتی رقیق تر)، در هر کشوری که بوده، بر تضاد بنا شده است و تعریف شده. در عراق، کرد بر ضد عرب خود را تعریف کرده و در ایران، بر ضد فارس، و در ترکیه، بر ضد ترک. خوب، وقتی گفتمان کردی این گروه ها و سازمان ها بر دشمنی با دیگری بنا شده است، اولین چیزی که از جای بر می خیزد، احساس اطمینان و نیز همدردی می باشد. برای نمونه، اگر ترکیه اطمینان داشت که این اسلحه ای که به سازمان های کرد می دهد، فردا بر ضد خود او بکار نمی رود، یک چنین حمایتی می توانست واقع بشود. بنابراین، پیشنهاد من به هموطنان کرد (در اینجا باز یادآور می شوم که من کردها را ایرانی می دانم و دانسته ام)، برای اینکه از حالت انزوایی که خود یکی از عوامل اصلی ایجاد آن هستند، خارج شوند، این است که گفتمان کرد بودن را از گفتمان تضاد با دیگری، به گفتمان دوستی و آشتی و همکاری با دیگری، تبدیل کنند. کردها هیچ نیازی ندارند که در منطقه ای وسیع و بسته و محاصره در چندین کشور، در حالت انزوا زندگی کنند. گفتمان خود را به گفتمان دوستی و یگانگی تبدیل کنید، آنگاه خواهید دید که هر تهاجمی بر ضد شما، موج کمک و همدردی را در منطقه بر خواهد انگیخت. باز هم برای عبرت بگویم که اگر بعد از انقلاب، سازمان های کرد، قبل از اینکه رژیم جدید حتی فرصت نفس کشیدن پیدا کند و در حالی که انقلاب ما گل را بر گلوله پیروز کرده بود، بجای دست به اسلحه بردن و حمله به پادگان ها، گفتمان تضاد خود را به گفتمان دوستی و همکاری تبدیل کرده بودند، تا با یاری یکدیگر بتوانیم مردم سالاری را هر چه زودتر در کشور مستقر، و بدین گونه مانع بازسازی استبداد شویم؛ کردها هم در میان سایر اقوام ایرانی به حقوق شهروندی و قومی و جنسیتی و دینی خود دست می یافتند و دیگر ما شاهد بازسازی استبداد و استقرار رژیمی که بر خیانت، جنایت و فساد بنا شده، نمی شدیم.
 
شما نگاه کنید، حتی امپراطوری ها، برای ایجاد امپراطوری در داخل خود، نیاز به گفتمان دوستی و همکاری دارند. مثال آن را در صلاح الدین ایوبی می بینیم که کرد بود، ولی کرد بودن خود را مایۀ ضد عرب بودن نکرد، و در نتیجۀ ایجاد دوستی و همکاری بین عرب ها و کردها، صلیبی ها را شکست داد. یا نادر شاه که در پی ایجاد امپراطوری خود بود، رؤسای مذاهب سه گانه را گرد آورد تا سه دین را یک دین کنند. و یا همین اتحادیۀ اروپا، اصل را در داخل خود بر همکاری گذاشته است و برای همین به شدت با هر جنبش تجریه طلبانه ای، مخالف است و این را می دانیم که یکی از علل شکست رفراندم اسکاتلند این بود که اتحادیۀ اروپا کار را بر اسکاتلند سخت گرفت و اینکه اگر جدا شود، باید دوباره تقاضای عضویت کند و در آخر صف بایستد، و اینجور چیزها. خوب، وقتی امپراطوری ها برای استمرار و رشد خود، به گفتمان دوستی در درون خود نیاز دارند، جنبش های مترقی و مردم سالار، بسیار بیشتر به این گفتمان دوستی نیاز دارند. 
 
در مورد کردستان عراق نیز، همین خود را ضد غیر کرد تعریف کردن،  سبب شد این منطقه تنها بماند. ورود امریکا به عمل و کمک رژیم ولایت فقیه نه بخاطر دفاع از حقوق این مردم که برای حفظ منافع خویش بود. اما وقتی مردمی نه برحقوق خویش، از جمله حق دوستی با دیگران تکیه نکنند، زندگیشان همواره در قید منافع دیگران است. در حمله داعش به آنها، تنهائی حکومت خودمختار را دیدیم و مداخله رژیم ایران و نیروی هوایی آمریکا بخاطر منافع خویش را نیز دیدیم. آسیب پذیری شدید، حتی دربرابر داعش را نیز دیدیم. 
 
سؤال: سؤالی که بسیاری مطرح می کنند این است که چرا اکثر سازمان های سیاسی کرد، مسلح هستند و به قول یکی از هموطنانمان، در میان آنها فتیشیسم (شی ٔ پرستی) اسلحه وجود دارد و انگار برایشان سازمان سیاسی که مسلح عمل نکند، سازمان بی یال و دم و اشکم است؟ بنظر شما علت این تمایل بسیار شدید به مسلح بودن، چیست؟
 
بنی صدر: بیشتر پاسخ را باید در همان گفتمان «دیگران دشمن من هستند»، یافت. وقتی شما اصل را بر تضاد با دیگری می گذاری، البته بکارگیری اسلحه محل پیدا می کند. ولی اگر اصل را بر دوستی و همکاری گذاشتی، البته برای دفاع از خود باید آماده باشی، اما با اطمینان از اینکه تنها نیستی. حال شما نگاه کنید این سازمان های کرد در سوریه، مسلح هم بوده اند و سه سال هم بر منطقۀ خود، مهار داشته‌ اند. در این سه سال، داعش در حال پیدایش و سازماندهی گسترده خود بوده است. پرسش این‌ است که کردها چرا خطر را ندیدند و فکر مقابله با آن را نکردند؟ اگر خطر را دیده‌ اند، بیشتر دلالت می کند براین واقعیت که نفس مسلح بودن هم هیچ تضمینی ایجاد نمی کند. و اگر خطر را ندیده‌ اند، هم یعنی این که مسلح بودن، تضمین کننده نیست. و هم می‌گوید مردم سوریه با همکاری با یکدیگر، بسا می‌ توانند مانع از بروز فاجعه بشوند. کاری که با هم می‌ توانند بکنند، جدا جدا نمی‌ توانند بکنند. با تکیه به قدرت خارجی نیز، زندگی در دشمنی و بی‌ ثباتی است. 
 
در پایان خوب است که گفتگو را با تمام کردن روایتی به پایان ببرم. توضیح اینکه چندی بعد از جنگ دوم سنندج، دو سازمان کومله و حزب دموکرات کردستان، با من تماس گرفتند و پیشنهاد دادند که در مقابل عفو عمومی، حاضر هستند اسلحه را زمین بگذارند. یعنی به این نتیجه رسیده بودند که مسلحانه کردن مبارزۀ سیاسی، نتیجه عکس داده است. برای آقای خمینی نامه نوشتم و پیشنهاد کردم که عفو عمومی و تمام و کمال از نوع عفوی که پیامبر بعد از فتح مکه به مکیان داد را بپذیرد. آقای خمینی پاسخ داد که شما [خودتان] بگوئید، عیبی ندارد، تا بعد. گفتم نه نمی‌ شود، خلاف حق و اخلاق است. او حاضر نشد تأمینی که باید داد را بدهد. معلوم بود که اگر کردها اسلحه را زمین می‌ گذاشتند، خلخالی به سراغشان می‌ رفت، برای اعدام. به همین دلیل، برای دکتر قاسملو و رهبران کومله پیام فرستادم که اسلحه را زمین نگذارید، چرا که من ضمانت جان شما را نمی توانم بکنم. در اینجا هم می بینیم که خمینی برای باز سازی استبداد، به اهمیت ایجاد بحران پی برده بود. بی علت نیست که استبداد حاکم، همیشه کشور را از یک بحران، وارد بحران دیگری کرده است و همین بحران سازی ها نیز بالاخره کارش را خواهد ساخت. شاد و پیروز باشید.

                                                                                                                                       

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید