«این همه هزینه دادن به خاطر چیست؟ اصلا از ابتدا چه کسی در جریان این مسایل و این پروژه ها بود؟ من به شما می گویم هیچ کدام از مجالس اول تا ششم که ما بودیم در جریان این پروژه ها نبودند و هیچ نوع شفافیتی وجود نداشت، آنوقت چگونه انتظار دارید در یک فرایند عقلانیت وجود داشته باشد. مجلس ششم خیلی تحقیق کرد و در نهایت به اینجا رسیدیم که در مورد پروژه های هسته ای ایران تنها یک گزارش تخصصی در سازمان انرژی اتمی ایران وجود دارد که آنهم گزارش یک کارمند لیسانسیه این سازمان است که در این گزارش تولید برق هسته ای توصیه می شود، در حالی که در تمام ادله هایی که در این گزارش آمده، دستکاری شده است. این روند اکنون به جایی رسیده است که اساسا امروز هرکارشناسی می خواهد گزارشی بنویسد و بحثی بکند ناچارا به شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست می رسد. چرا؟ چون در نهایت در این مسیر به نهادهای امنیتی می رسیم و کسی نمی تواند حرفی بزند [ii]».
جالب است بدانیم که حدود 4 سال پیش در زمان آقای احمدی نژاد کمیسیونی در مجلس تشکیل شد که درباره راکتور بوشهر بررسی بعمل آورد. اما به غیر از یک مصاحبه از سوی سخنگوی کمیسیون، سخن دیگری از آن کمیسیون شنیده نشد و اصلا معلوم نشد، کار کمیته ویژه کمیسیون انرژی مجلس بکجا رسید. آقای کاتوزیان رئیس این کمیته در مصاحبه ای در 17 فروردین 1390 گفت: «قرار است این کمیته موضوع انتقال سوخت از نیروگاه و به تعویق افتادن تولید برق، هزینههای صورت گرفته برای احداث آن و محتوای قراردادها با طرف خارجی را مورد بررسی قرار دهد و قرار است علی لاریجانی، رئیس مجلس، با نوشتن نامههایی به دستگاههای اجرایی خواستار همکاری با این کمیته ویژه شود. رئیس کمیسیون انرژی مجلس گفته است که اگر کمیته ویژه نیروگاه بوشهر در زمینه ساخت و راهاندازی نیروگاه بوشهر به تخلفاتی دست یابد طبق آئیننامه داخلی مجلس، این تخلفات را به قوه قضائیه ارجاع خواهد داد. رئیس کمیسیون انرژی مجلس پیشبینی کرده است که کمیته ویژه نیروگاه بوشهر درمدت دو ماه بررسیهای خود را نهایی کرده و گزارش آن را تهیه خواهد کرد [iii]».
اصولا رژیم طی سالها سعی داشته که با شعار دروغین “انرژی هسته ای حق مسلم ماست” بر سیاست هسته ای خود پرده بکشد.[iv] از اینرو همانطور که بارها نوشته و گفته ام [v]، بحث درباره سیاست اتمی ایران و روشن کردن ابعاد مختلف آن و اطلاع رسانی درباره اش بسیار مهم است. مردم ایران اطلاع درستی از این سیاستها ندارند و هزینه های این سیاست هرگز برای مردم ایران معلوم نشده است. این است که بحث علنی درباره سیاست اتمی بسیار مهم است. لزوم سخن گفتن درباره چرایی یکی از سیاستهای مهم رژیم که باعث تحریمهای بسیار سخت شورای امنیت سازمان ملل شده است و صدها میلیارد دلار به کشور خسارت وارد کرده است، پر واضح است. خصوصا که متاسفانه این سیاست هنوز ادامه دارد و رژیم حتی در صورت توافق با قدرتهای خارجی در ماههای آینده باز هم به مسئله هسته ای نه بعنوان امکانی برای تولید انرژی و امری اقتصادی بلکه بعنوان ابزاری برای تحکیم موقعیت خود می نگرد و تاکنون نشان داده است که باکی ندارد هزینه هایی را که بر ملت در این راه تحمیل می کند چه میزان باشد. زیرا دیپلماسی تعییین شده توسط ولی مطلقه از همان اصل اساسی “حفظ نظام اوجب واجبات است” پیروی می کند. بعنوان مثال اگر ایران دو راکتور هسته ای دیگر از روسیه بخرد و به روشهای کنونی اش در مذاکرات ادامه دهد بسیار بر میزان هزینه ها افزوده خواهد شد. از اینرو هر قدر اطلاعات بیشتری در اختیار افکار عمومی قرار گیرد امکان کم کردن این هزینه ها بیشتر می شود.
در واقع اگر سیاست هسته ای رژیم ولایت فقیه تنها برای تولید انرژی بود، رژیم نمی بایست باکی از اظهار نظر منتقدان داشته باشد. اما از آنجا که سیاستهای اتمی ایران در آغاز، اهداف نظامی هم داشته است و انتخابهایی که صورت گرفته، چه در مورد غنی سازی، چه در مورد ساختن راکتور اراک کاملا و بدون کوچکترین شکی اقتصادی نبوده اند، رژیم از افشای اینگونه مسائل هراسان است. چند محاسبه ساده به ما می گویند که برای کشوری که گاز و نفت و خورشید و باد دارد، ساختن نیروگاه هسته ای اصولا بصرفه نیست و برای کشوری که تنها یک نیروگاه دارد و اورانیوم طبیعی لازم را ندارد، غنی سازی قابل توجیه نیست. چرا تاکنون در رادیو و تلویزیون و مطبوعات ایران حتی یک بار هم در اینباره که می توانست اصولا سیاسی هم نباشد برنامه ای نگذاشته اند؟ علت این است که تبلیغات رژیم طی 20 سال اخیر همگی دروغ بوده و رژیم حاضر نیست مانند دو بحران گذشته (گروگانگیری و ادامه جنگ تا 8 سال) درباره سومین بحران بزرگ خارجی بحثهای جدی صورت گیرند. از اینرو بدنبال بحث اخیری که در دانشگاه تهران صورت گرفت اصول گرایان حملات شدیدی به آقایان زیباکلام و شیرزاد کردند و از جمله برای تخریب آنها و نه نقد گفته هایشان نوشتند:
«جلسه ای برگزار کردند و در آن از قول 3 استاد دانشگاه –که از قضا هیچ کدام از آنها سابقه علمی و پژوهشی درخشانی ندارند- سعی کردند مخاطبان خود را متقاعد کنند دانش هسته ای یک دانش بی ارزش است. ادبیات تولید شده از سوی این 3 تن، در واقع مضحک تر از آن است که ارزش بحث کردن داشته باشد.» [vi]
در اینجا خارج از زاویه های فکری و سیاسی، از سخنان آقایان شیرزاد و زیباکلام در جلسه اخیر استقبال می کنم و بسیار متاسفم که تعداد کسانی که در داخل کشور بدقت به مسئله هسته ای پرداخته اند حتی به اندازه انگشتان یکدست هم نمی رسد و متاسفانه در این زمینه مخالفان داخلی نیز بیشتر رویه سکوت را اختیار کرده اند.
اینک از دید آقای روحانی بحران شدیدی که رژیم گرفتار آن شده است، راه حلی به غیر از توافق با غربی ها وجود ندارد و برای اینکه چنین توافقی انجام گیرد او نیاز دارد که تا حدی چنین انتقاداتی صورت گیرد تا تنها دست گروههای باصطلاح اصول گرا برای انتقاد باز نباشد و او بتواند “سیاست تعامل” خود را پیش ببرد. اما از دید من مذاکرات هسته ای و موضع ضعف رژیم ایران بر خلاف آنچه آقای روحانی گفت: «باعث ترک خوردن دیوار تحریمها شده است»، به ترک خوردن دیوار سانسور درباره سیاستهای هسته ای انجامیده است و دیگر امکان اینکه در این باره سکوت کامل شود کم است. هر چند تهدیدهای مستقیم اخیر علیه آقایان زیباکلام و شیرزاد بار دیگر نشان می دهد که بخاطر جو شدید امنیتی درباره مسئله هسته ای در داخل ایران، کسانی که جرائت سخن گفتن داشته باشند کم هستند اما امید فراوان است که هر چه بیشتر صداها بلند شوند و از حق ملی مردم ایران دفاع شود. روز به روز بیش از پیش معلوم می شود که به غیر از حاکمان در ایران، تنها قدرتهای خارجی اند که بدون استثنا از این بحران سودهای سرشار برده اند. بالاخره باید روزی به این جنایت شرم آور اقتصادی پایان داد.
باشنیدن بحثهای دانشگاه تهران و دیدن فیلمی که بتازگی منتشر شده است امید پیدا کردم که درباره سیاستهای هسته ای در درون جامعه تغییراتی در حال رخ دادن است. اینگونه فعالیتها کمک می کند زیرا از آنجا که موضوع هسته ای مقداری تخصصی است و نیاز به اطلاعات خاص دارد مردم عادی نیاز به پیامهای ساده و روشن دارند. متاسفانه در خارج از کشور نیز بحثهای جدی در این رابطه بین متخصصان و روشنفکران کم صورت می گیرد، یکی از علتهایش این است که به موضوع هسته ای جنبه سیاسی داده می شود. بدین معنا که به غیر از طرفداران خاص رژیم که بسیار محدود هستند و تحت عنوان “دلواپسان” بدنبال ادامه سیاستهای هسته ای گذشته می باشند، بیشتر با دو برخورد مواجهیم:
1- یکی برخورد اکثر اصلاحطلبهاست که سالها از موضوع هسته ای رژیم دفاع کرده و تنها در دوره دوم احمدی نژاد مخالف شدند. بعنوان نمونه در فروردین 1386 پس از آنکه محمود احمدی نژاد اولین جشن هسته ای را برگزار کرد، سعید لیلاز اقتصاددان اصلاح طلب اظهار داشت:
«اگر این پروژه بزرگ ملى امروز به بهره بردارى مى رسد و توفیق درو کردن محصول سیاسى آن نصیب دولت احمدی نژاد شده است، نقطه آغازین آن به ۱۸سال قبل و زمانى برمى گردد که دولتهاى این ۱۸سال بعضاً براى تامین نان مردم گرفتار مى شدند، اما اولویت ادامه این طرح در نهایت مظلومیت و سکون را لحظه اى کنار نگذاشتند. به بار نشستن میوه هاى این درخت در دولت نهم، ریشه در اعماق خاکى دارد که در دولت میرحسین موسوى به ریاست جمهورى مقام معظم رهبرى کاشته شد و در بحرانى ترین روزهاى تاریخ انقلاب، دولت اکبر هاشمی رفسنجانى لحظه اى از توجه به آن غفلت نورزید».
درباره نقش اصلاح طلبان و رفسنجانی واقعیت همین است که آقای لیلاز گفته اند ولی هنوز کسی درباره چرائی آغاز برنامه هسته ای سخنی نمی گوید. بحثهای امروز اگر بخواهند به راه حل بیانجامند نمی توانند محدود به دوران احمدی نژاد و اصول گرایان باقی بمانند، برای رسیدن به حقیقت، این امر باید مشخص شود که چرا ایران در دوران آقای هاشمی رفسنجانی رسما سیاست هسته ای را پی گرفت و در آن سرمایه گذاریهای بزرگ را آغاز کرد؟ در واقع مشکل بزرگ این گروه که خود در آغاز این سیاستها دخیل بوده اند، این است که به دروغ می گویند احمدی نژاد مسئول بحران هسته ای ایران بوده، در صورتیکه شخص آقای خامنه ای از آغاز تا امروز مسئول تعیین سیاستهای هسته ای ایران بوده و است اما آنها چون می خواهند با آقای خامنه ای “راه” بیایند حاضر نیستند کلامی بگویند.
2- گروه دوم در بین “مخالفان کل نظام” هستند، مخالفانی که طرفدار دخالت قدرتهای خارجی برای حل مسئله هستند و از موضع امریکا و اسرائیل و اینگونه محافل به سیاست هسته ای ایران می نگرند و از دروغهایی که این قدرتها فراوان تکرار کرده اند دفاع می کنند یا در مقابل آنها سکوت پیشه می کنند. سخن این گروه نیز نمی تواند پژاوک مثبتی در افکار عمومی مردم ایران داشته باشد زیرا راه حل مسئله هسته ای برای آنها بیشتر همان راه حل خودشان برای رسیدن به قدرت است و به مسئله هسته ای به مانند رژیم جمهوری اسلامی به عنوان ابزاری برای رسیدن به قدرت در ایران می نگرند. این گروه از بزرگنمائی مسائل و یکطرفه دیدن مسائل برای “کوبیدن جمهوری اسلامی” استفاده می کنند. متاسفانه کم هستند که از دیدگاه دفاع از حقوق ملی و حق ملت ایران به موضوع هسته ای بپردازند و سوالهای اساسی را در این باره مطرح کرده و به دنبال راه حلهای ملی برای این معضل باشند.
اینجانب به سیاق گذشته از همه متخصصان و دانشمندان شریفی که بنوعی در برنامه های هسته ای ایران دخیل هستند، می خواهم به هر نوع که قادرند سکوت را بشکنند. از چماق رژیم نهراسند که به آنها برچسبهای همیشگی را بزند. واقعیات را در اختیار مردم ایران بگذارند و با استدلال و خارج از کم و زیادهای برخوردهای سیاسی به دنبال روشن کردن این موضوع باشند و کسانی که در ایران با شجاعت به این موضوع می پردازند را تنها نگذارند. نباید اجازه داد بیش از این، هزینه های این سیاست دیوانه وار را ملت ایران بپردازد. باید همه زوایای سیاست هسته ای ایران روشن شود زیرا بدون این، امکان یافتن راه حلی پایدار برای این بحران امکان ندارد. کوشش در این راه توسط هر ایرانی، کوشش برای پایان دادن به استبداد دینی نیز هست.
[i] https://www.youtube.com/watch?v=kk4a_yiWa8E
[ii] http://web.archive.org/web/20070317232712/http://shirzad.ir/2007/03/post_71.html
[iii] http://www.mardomak.org/story/61335
[iv] http://news.gooya.com/politics/archives/2014/01/173091.php
[v] http://www.radiozamaneh.com/120931
[vi] http://www.irannuc.ir/content/2456