برنامه اتمی حدود دوازده سال اقتصاد و سیاست در ایران را در چنبره خود گرفت و هنوز هم قطعی نیست که سایه آن از سر رخدادهای کشور کم شده باشد. به مناسبت توافق هستهای، رادیو زمانه از گروهی فعالان سیاسی، تحلیلگران،کنشگران، روزنامهنگاران و نویسندگان دعوت کردها به پرسشهایی در باره نقش و وزن روشنفکران و منتقدان در آگاهیرسانی پیرامون برنامههای اتمی ایران پاسخ دهند. از جمله از خانم وفا و آقای مصطفوی در اینباره سئوال شده است:
رادیو زمانه : آیا نیروهای منتقد از ابتدا در باره این برنامه به اندازهای در خور روشنگری کردند؟ آیا روشنفکران ایرانی اکنون میتوانند مفتخر باشند که از آغاز منتقد جدی این برنامه بوده و به اندازه لازم درباره آن هشدار دادهاند؟ اگر برنامه اتمی به اندازه کافی و به خوبی نقد شده، نقطه قوت این نقد در کجا بوده و تا چه حد تأثیر گذاشته؟ و اگر کوتاهی شده، علت در چه بوده است؟
مهران مصطفوی: برای من صحبت کردن از بیلان دیگر نیروها مشکل است، فقط میتوانم بگویم که کار جدی زیادی در باره مسئله هستهای ایران انجام نشده است. اگر شده بود سالها شعار دروغین “انرژی هستهای حق مسلم ماست” سر داده نمیشد و اکنون نیز تبریک برای توافقنامه وین از سوی گروهها و افراد سیاسی ارسال نمیگشت. اما جریان استقلال و آزادی وعدم مماشات با جمهوری اسلامی و قدرتهای خارجی که خود را عضوی از آن میدانم، بدون شک در این زمینه تلاشهای فراوان داشته و مفتخرم که بگویم از آغاز و بطور مستمر تا کنون، منتقد جدی برنامه هستهای ایران بوده و با دلیل و اطلاع آن را واکاوی کردهام.
برای نقدی جدی باید از جمهوری اسلامی مستقل بود زیرا حساب و کتاب باز کردن با بخشی از حاکمیت و مصلحت پیشهگی اجازه نمیدهد که واقعیت فعالیت هستهای جمهوری اسلامی از آغاز تاکنون را افشا کرد. شرط دوم برای موفقیت در این امر استقلال نسبت به قدرتهای خارجی است. متاسفانه کسانی که کارت قدرتهای خارجی را در مورد سیاست هستهای ایران بازی میکردند نمیتوانستند واقعیتها را همه جانبه ببینند؛ واقعیتی که در یک طرف قمار، قدرتهای خارجی بودند خوشحال از اینکه آقای خامنهای صدها میلیارد دلار را به آنها باخته است و در ضعف مفرط توافق را به او تحمیل کردهاند. سرانجام اینکه چون این موضوع نیازمند اطلاعات علمی نیز بود، بهراحتی نمیشد در باره مسائل فنی آن موضعگیری کرد. من این شانس را داشتم که با توجه به رشته تحصیلی و تحقیقی، بتوانم کم و زیاد گفتههای طرفین در این مناقشه را ارزیابی کنم.
عکسالعملهای بسیاری نشان میدهد که متن پر حجم و تکنیکی توافقنامه را مطالعه نکردهاند. من از این توافقنامه، بدون کوچکترین تردید، به عنوان ترکمنچای هستهای یاد میکنم. بهگمانم نوشتهها و گفتههای کسانی که سیاست هستهای جمهوری اسلامی را افشا کردند، در ایران موثر بوده، اما به علت سانسور و تسلط گروههای قدرت یا نزدیک به قدرت به دستگاههای تبلیغاتی و اطلاعاتی، این اطلاعات به صورت بسیار گسترده پخش نشدهاند.
خانم ژاله وفا: نظام ولایت فقیه از انجا که تکیه بر مردم ندارد نیازمند بحرانسازی است. بحران هستهای ۱۹ سال به طول انجامید. در آغاز از مردم پنهان بود و ۱۲ سالش را مذاکره کردند. یک دایره بستهای بین بد و بدتر میسازند تا مردم از ترس از دست دادن کمترین، به بدترین راضی شوند.
وظیفه آزادیخواهان این است که تمایل نظام به بحرانسازی را افشا کنند. متاسفانه من معتقد نیستم که همه طیفها به این وظیفه عمل کردند. برخی حتی مجیزگو و پشتیبان برنامههای هستهای ایران هم شدند.
شخصا افتخار میکنم به طیفی از فعالان سیاسی متعلق هستم که از این وظیفه دست نشست و سعی کرد با کتاب و مقاله و مصاحبه و برنامههای رادیویی و تلویزیونی، مردم را در جریان بحران هستهای قرار دهد.
ما از ابتدا این را نقد کردیم که چرا نظام نیازمند بحران است. چرا حقی را مسلم مطرح میکند (انرژی هستهای) که وجود ندارد و بر نقض حقوق دیگر بنا شده است. جریان ما از طریق تلویزیون سپیده استقلال و آزادی، و رادیو عصر جدید، تمام متون اصلی این خط فکری را خوانده و به مردم منتقل کرده است. بارها پرسیدیم چرا ۱۹ سال ما را گرفتار چنین بحرانی کردید و اخر هم مجبور شدید خطوط قرمز خودتان را بپذیرید و تازه این را شربت گوارا معرفی کنید. از این نظر ما در حد بضاعتمان در روشنگری پیرامون پروژههای اتمی جمهوری اسلامی سهیم بودهایم.