از آنجا که برای اولین بار نیست که در باره انتخابات بحث می کنیم و از آنجا که حدود 20 سال است یعنی از سال 75 یعنی کمی قبل از انتخاب آقای خاتمی تا به امروز جلسات متعدد و استدلالات مختلفی در باره انتخابات ارائه شده است در آغاز سخنانم یک مبحث را اجمالا یاد آوری کنم و سپس بدین خواهم پرداخت که چه موضعی باید در قبال انتخابات آتی داشت.
برای شنیدن سخنرانی اینجا را کلیک کنید.
شفاف کردن مباحث مخدوش:
اول اینکه باید تکرار کرد که بر خلاف آنچه بنوعی در جامعه رواح داده شده است رای دادن و در انتخابات شرکت کردن حق نیست. بلکه رای دادن تنها وسیله است. آنچه حق است حق حاکمیت است حق حاکمیت بر سرنوشت خود. حق حاکمیت زمانی امکان وجود پیدا می کند که شخصی مانند رهبر مذهبی و یا رهبر نظامی یا رهبر حزب پیشرو و یا هر شخص دیگری شریک حاکمیت مردم باشد و یا یک قدرت خارجی خود را شریک حاکمیت جامعه ملی نداند و نتواند بجای مردم تصمیم بگیرد. یعنی مردم بتوانند آزادانه نظرشان ابراز و بیان کنند و تصمیم جمعی شان را به اجرا بگذارند. در نتیجه اگر بخواهیم به سئوالی که در این جلسه مطرح شده است پاسخ دهم باید بگویم رای دادن زمانی عمل به حق است که انسان حق حاکمیت داشته باشد. یعنی زمانی که وسیله، یعنی امر رای دادن، و هدف یعنی استقرار حق حاکمیت با هم همراهی داشته باشند. با توجه به قانون اساسی جمهور اسلامی ایران که بر اصل ولایت مطلقه بنا شده است و با توجه به این امر که قانون شرایط را برای یک انتخابات منصفانه سالم و آزاد و عادلانه ندارد، شرکت در انتخابات اتی غیر قابل قبول است.
اما گمان کنم حداقل برخی از اصلاح طلبان این نظر را قبول دارند و در این باره نیز اصراری ندارند که بگویند انتخابات آزاد است و هدف خود را نیز حاکمیت مردم می دانند. بلکه معتقد هستندکه با اینکه انتخابات دمکراتیک نیست “شرکت در آن برای رسیدن به دمکراسی موثرتر است. فرصتی است که باید از آن استفاده کرد و یا حداقل مطالباتی را مطرح کرد”. برای شرکت کردن در انتخابات دلایل متعدد بیان می کنند و می گویند “اگر شرکت نکنیم، فضا را در اختیار سپاه و نیروهای سرکوبگر میگذاریم که فهرست نامزدهای تأیید صلاحیت شده و رد صلاحیت شده را تهیه کرده و هم اکنون لیست کسانی را که باید از صندوقهای رأی بیرون بیایند را آماده کرده است؛ اگر شرکت نکنیم، رادیکالها و تندروها صاحب دو مجلس میشوند. حتی اگر بتوانیم عده کمی را به مجلسین بفرستیم مفید خواهد بود. حتی اگر یک مخالف مانند آقای مطهری را به مجلس بفرستیم؛ اگر شرکت نکنیم، فرصت طرح مطالبات خود را از دست میدهیم؛ داشتن وزنه حداقلی بهتر از نداشتن آن است. حتی اگر یک قدم جلو برویم؛ رأی میدهم تا به جریان حاکم نه بگویم؛ رأی باید داد تا حق رأی نهادینه شود. رأی ندادن قهرکردن با صندوق رأی و انفعال است. اگر شرکت نکنیم راه کاری جز انقلاب نمیماند و انقلاب هم خشونت ببار میآورد و فاجعه است.”
برای اینکه ببینیم این دعاوی درست هستند یا نه، اولین کاری که می توان کرد بررسی تجربه هاست. اگر 20 سال پیش بود یعنی اگر در سال 75 بودیم می توانستیم بگوئیم که بحث تنها نظری است و شاید مشکل بود که در باره این دعاوی قضاوت قاطعانه کرد اما 20 سال گذشته است و ما تجربه ها متعددی داریم می توانیم از انها استفاده کنیم.
تجربه ها
تجربه آقای خاتمی طولانی ترین تجربه است و 8 سال طول کشید. بر خلاف دعاوی بالا در این دوره بر قدرت ولی فقیه افزوده شد و نه تنها قدمی برای کم کردن قدرت او برداشته نشد بلکه بر توان عمل او افزورد. برای نمونه چند مورد ان را ذکر می کنم :
1 – حکم حکومتی برای اولین بار در صحن مجلس در مورد مطبوعات و بعد در مورد تأیید صلاحیت آقای معین مطرح شد و امر عادی جلوه داده شد.
2 – دادگاه ویژه روحانیت در ایندوره قانونیت یافت.
3 – مجمع تشخیص مصلحت برای کنترل آقای خاتمی و تحمیل سیاستهای رهبر تشکیل شد. خطوط کلی سیاست اقتصادی و سیاست خارجی رهبر به عمل درآمد
4 – جدا کردن قوای انتظامی از حکومت و وارد عمل کردن سپاه درسرکوب جنبش 78
5– مداخله مستقیم در عزل و نصب وزیران که در حکومت احمدی نژاد علنی شد.
6 ـ مداخله مستقیم در کار سه قوه در دو مورد مشخص: 1. توقیف فله روزنامه ها و مجله ها و 2. انتخابات که آقای خاتمی گفت اگر آزاد نباشد انجام نمی دهم و آقای خامنه ای مداخله مستقیم کرد و آقای خاتمی جا زد.
7 ـ تقدم قطعی یافتن سپاه بر قوه مجریه در سه مورد مشخص: 1. فرودگاه امام خمینی و 2. وسعت بخشیدن به تصرف اقتصاد و 3. تفسیر قول خمینی در این باره که سپاه حق دخالت در سیاست را ندارد و مهندسی انتخابات توسط سپاه که سردار ذوالقدر بدان بالید و حکومت خاتمی یارای دم زدن نیافت.
دوره آقای خاتمی که می بایستی قدمی به جلو برای تحقق حاکمیت مردم می شد با انتخاب آقای احمدی نژاد پایان یافت و آن انتخابات را هم گفتند آزادترین انتخابات بوده است!
در اینجا منظور من این نیست که آقای خاتمی خواستار چنین نتیجه ای بوده است. اما در عمل در روابط قدرت و عمل در کادر نظام چنین نتیجه ای را بدست داده است. بیاد داریم که آقای منتظری گفت که ایشان تدارکچی بود اما اگر هم می خواست نمی توانست به غیر تدارکچی چیز دیگری هم باشد.
بعد از دوره اول آقای احمدی نژاد اصلاحطلبان گفتند که اگر در انتخابات زیاد شرکت بکنیم دیگر همه چیز ممکن می شود اما شاهد تقلب بزرگ سال 88 شدیم. سخن خانم رهنورد را برای شما یادآوری می کنم که گفته بود خوب شد که آقای موسوی انتخاب نشد چون تغییری حاصل نمی شد برای اینکه نمی گذاشتند. باز هم آقای احمدی نژاد 4 سال دیگر حکومت کرد تا اینکه جو دیگری درست شد تحت عنوان تنش زدائی با خارج. در زمان ریاست جمهوری دور گذشته یک اتفاق مهم افتاد که بما درس مهمی را می اموزد و آن تجربه ثبت نام آقای هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری و دخالت مستقیم سپاه پاسداران برای رد صلاحیت او بود. نماینده اطلاعات در جلسه شورا نگهبان حاضر می شود و می گوید آقای رفسنجانی نباید نامزد شودو یعنی تصمیم را سپاه پاسداران می گیرد. و بالاخر آقای روحانی انتخاب شد و اکنون شاهد تجربه انتخاب حکومت آقای روحانی هستیم و فعلا بجای تشنج زدائی در جنگ سوریه حضور جدی داریم. علاوه بر اینکه بر قدرت ولی فقیه افزوده شده است، در این مدت اگر آزادی بیان و اندیشه محترم شمرده میشد، وضعیت بیکاری، فقر، اعتیاد، دزدی از اموال عمومی و تخریب محیط زیست اینگونه فراگیر نمی شد می توانستیم بگویئم که روش اصلاحطلبی موفق بوده است. اما 20 سال اخیر هیچ موفقیتی بدست نیامده است. ولی فقیه به اتکای نیروهای سرکوبگر سپاه هنوز با قدرت تمام حاکم است.
نتیجه اینکه وقتی در این نظام به پای صندوق رای می رویم چه بخواهیم چه نخواهیم قبول می کنیم که ولی فقیه تصمیم می گیرد. رای دادن از روی ضعف است چون می خواهیم او قبول کند که بدتر از اینکه هست نشود. وارد بازی انتخاب بین بد و بدتر شدن، فراموش کردن بدترینی است که می خواهد این بازی را بر ما تحمیل کند. غفلت بزرگی وجود دارد زیرا فراموش می کنند چه کسی بازی بین بد و بدتر را در مقابل ما قرار می دهد آیا کسی به غیر از رهبر که بدترین است اینکار را می کند؟ از زمانی که بنابر مهندسی آن شده است تا امروز، جای تردید نمیگذارد که این یا آن شخصیت متصدی ریاست جمهوری و یا ترکیب مجلس را همواره نیاز رژیم را تعیین کردهاست نه مردم. بنمایه دلایل موافقان شرکت در انتخابات ناتوانی و نا امیدی و ترس است. غافل کردن مردم یک کشور از توانائی و امید و شجاعت، بس وخامتبارتر از ویرانگری توسط قوای سرکوب رژیم است. زیرا این القای ناتوانی و یأس و ترس است که سرکوب قوای سرکوب را کارساز میکند.
ج ـ تاکید بر یک مسئله: سقوط اخلاقی
اما مسئله تنها به اینجا ختم نمی شود. حال می خواهم مسئله را از منظر دیگری این برخورد را بررسی کنم و آن موضوعی است که در باره جامعه ایران گفته می شود و نوشته می شود با اینکه ابعاد آن قابل بحث هستند اما بهرحال صحبت از چیزی است که مثلا 20 سال پیش از ان کمتر سخن بمیان می رفت و آن سقوط اخلاقی جامعه است.
چون بحث ما در باره انتخابات است مثال را در اینباره میزنم. شماری از اصلاحطلبان کمیته ای تحت عنوان “کمیته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه” را تشکیل داده اند. خود آقای کاظمیان عضو کمیته بودند برای انتخابات منصفانه سالم و آزاد و عادلانه در سال 1386 یعنی حدود 10 سال پیش. این کمیته ۲۰ پیش شرط برگزاری انتخابات را تعریف کرد. کار خوبی انجام شد حالا می توان در باره 20 مورد ان کم و زیاد کرد اما کاری نیکو بود. اما با همه این احوال اصلاحطبان در انتخاباتی که از ان زمان تا کنون برگذار شده است و در آنها هیچک از 20 شرط رعایت نشده است شرکت کرده اند. براستی این نوع برخورد سیاسی به جامعه چه علامتی ارسال می کند؟ این رفتار می گوید که” ارزش و اصلی وجود ندارد که باید به آن وفادار بود، می توان موج سواری کرد، می توان از فرصتها استفاده کرد، باید عملگرا بود، می توان با چشم پوشی از برخی مسائل به هدف نزدیک شد. ایرادی ندارد که انتخابات ازاد و سالم و عادلانه نیست اما ما باید از فرصت استفاده کنیم و اینطوری زودتر به انتخابات آزاد که هدف ماست خواهیم رسید“! اینگونه رفتارها به آنچه ما سقوط اخلاقی در جامعه می دانیم کمک می کند و هزینه های اینگونه رفتارها بسیار بالاست. [اضافه شده به متن بعد از سخنرانی: اکنون کار بجائی رسیده است که آقای هاشمی رفسنجانی برای دعوت به رای دادن لیستی منتشر می کند که در آن اسامی کسانی هست که دستور قتل دادن آنها محرز است. بگذریم که خود آقای هاشمی رفسنجانی از بانیان استبداد و ترور است اما افرادی همچون دری نجف آبادی و ری شهری گاو پیشانی سفید هستند. براستی چگونه می توان به چنین افرادی رای داد؟ در واقع شعار رفسنجانی و طرفدارانش برای انتخابات آتی خبرگان این است که به جنایتکارهای لیست من رای دهید و نگذارید جنایتکارهای خامنه ای به مجلس بروند! کار سقوط اخلاقی به اینجا رسیده است که باید بین جنایتکارها انتخاب شود. دیشب جوانی که در داخل کشور فعالیت می کند با من تماس گرفت او اصرار داشت که به لیست رفسنجانی رای دهد درخواست می کرد که من نیز در اینباره تبلیغ کنم! و به آقای بنی صدر هم پیام برسانم که مخالفتی با لیست هاشمی نکند و در آخر نوشت “سلام به بنی صدر برسان بگو این خاک برایش خون ها رفته است آبروی ابوالحسن بنی صدر برای این خاک برود ایرادی ندارد ما همه چیزمان را باید بدهیم برای ایران “. این سخن که “بنی صدر از لیست هاشمی دفاع کند و برای ایران آبرو بدهد” من را بسیار متاثر کرد. چگونه یک جوان فعال می تواند همچنین تقاضائی بکند؟ نمی داند و درک نمی کند که ایران به انسانهای آبرومند نیاز دارد و نه به انسانهای بی آبرو. اگر ایرانی مانده است بخاطر داشتن زنان و مردان با آبرو بوده است نه بخاطر زنان و مردان بی آبرو. براستی اگر رای دادن به لیست هاشمی رفسنجانی خوب بود باید آبرو بیاورد نه اینکه آبرو ببرد. پس جگونه رای دادن به این لیست را توجیه می کند؟ در ضمن این سخن من را یاد یک موضوع تاریخی هم انداخت که شرح کوتاه آن چنین است: در سالهای 59 و 60 آقای موسوی گرمارودی که در زمان ریاست جمهوری در دفتر آقای بنی صدر کار می کرد از طرف خمینی مامور شده بود که خبرچینی کند و دستگاه خمینی را در باره فعالیتهای درون دفتر ریاست جمهوری و دوستان آقای بنی صدر مطلع کند. بعدی از اندی او بخاطر قرار گرفتن در این وضعیت از خمینی می خواهد که به اجازه دهد استعفا دهد اما خمینی به او گفته بود که “همه خون می دهند شما برای اسلام آبرو بدهید و همانجا بمانید”.]
چه تحریمی و راه حل جنبش عمومی برای دفاع از حقوق شهروندی و حقوق ملی
اما رأی دادن و رأی ندادن، وقتی از روی آگاهی به حقوق نباشد، باقی ماندن در مدار قدرت که دائم باید خود را با آن تنظیم است. کسانی هستند که رای نمی دهند برای اینکه منتظر هستند درتی از خارج بیاید و وضع را عوض کند. این افراد نیز رفتارشا از روی ناتوانی است. از اینروست که رأی دادن و رأی ندادن وقتی تنظیم رابطه با قدرت باشد و نه عمل کردن به حق حاکمیت غفلت از حقوق شهروندی است. بنابراین، برای بیرون آمدن از مدار بسته بد و بدتر، و بازیچه بدترین نشدن میباید از تاریکی رأی دادن و رأی ندادن بخاطر این یا آن تنظیم رابطه با قدرت، به روشنی شناختن حقوق خویش و عمل به این حقوق، برون آمد.
بیائید یک صدا اعلام کنیم انتخابات آزاد نیست و انتخابات را بنام دفاع از حق حاکمیت خود تحریم کنیم. اگر همه بایستند هزینه آن برای حاکمیت سنگین خواهد بود. نگاه کنید چگونه غرب نه تنها امر دفاع از حقوق بشر را کنار می گذارد بلکه وقتی منافعش مطرح می شود حاضر می شود زیباترین مجسمه های میراث فرهنگی اش را برای خوشخدمتی به حاکمان ایران مستتر کند. باید با صدای بلند به دنیا بفهمانیم که ما خواهان حق خود هستیم. بگویئیم که ایرانیان نمی خواهند آینده شان نوه خمینی باشد یا پسر خامنه ای باشد. آینده دیگری ممکن است. برای ساختن این آینده، برای ساختن ایرانی آزاد و مستقل، برای اینکه هر ایرانی یک رای داشته باشد در مقابل استبداد بیاستیم و هرگز و هرگز از این خواست خود عدول نکنیم.
فیلم مربوط به سخنرانی
متن بالا سخنرانی مهران مصطفوی در جلسه بحث آزادی است که در شهر پاریس توسط مجامع اسلامی ایرانیان برگذار شد. سخنرانان دیگر جلسه پاریس آقایان پرویز نویدی از اتحاد فدائیان خلق و مرتضی کاظمیان روزنامه نگار و فعال ملی ـ مذهبی بودند. آقای محمد رضا راعی هم نظامت جلسه را بعهده داشتند. سخنرانان در آغاز هر یک 20 دقیقه بحث خود را مطرح کردند. نظرهای متفاوت بود. و سپس هر یک در 7 دقیقه به یکدیگر پاسخ دادند. بعد از استراحت 10 تن حضار 50 دقیقه یا سئوال طرح کردند یا نظر دادند. و بالاخره هر یک از سخنرانان در 12 دقیقه پاسخ دادند و بحث خود را جمعبندی کردند. این جلسه توسط مجامع اسلامی ایرانیان تشکیل شده بود. سخنرانی آقایان پرویز نویدی و مرتضی کاظمیان نیز بزودی در سایت خواهند آمد.