برای شنیدن سخنرانی اینجا کلیک کنید
با سلام به حضار محترم؛ سخنان آقای بنی صدر را در باره جامعه مدنی و نقش آن در پهنه سیاست برای استقرار حقوق انسانی و حقوق شهروندی و حقوق ملی را شنیدیم. امیدوارم در باره این سخنان بیشتر تعمق شود زیرا گرفتاری ایران این مسئله کلیدی است که خلاصه آن می شود تا جامعه تغییر نکند نمی تواند اوضاع را تغییر دهد. در اینجا من می خواهم در باره مسئله انرژی در ایران صحبت کنم شاید برای شما این سئوال پیش آید که انرژی چه ربطی به جامعه مدنی دارد؟ در اینجا سعی می کنم با مثال مسئله هسته ای ربط ایندو و اهمیت نقش جامعه مدنی در اینمورد را نشان دهم.
لازم به تاکید نیست که انرژی در هر کشوری یکی از مهمترین عوامل رشد است. همه جامعه ها نیاز به انرژی دارند و در همه پروژه ها انرژی نقش مهمی را باز می کند و پیش بینی تهیه آن مورد نظر قرار می گیرد. متاسفانه در ایران مسئله ای مهم بنام انرژی، حدود دو دهه است که بروی انرژی هسته ای متمرکز شده است. همین خود یکی از عجایب است! ایران با در اختیار داشتن 9.3 درصد منابع نفتی جهان، پس از کشورهای ونزوئلا، عربستان سعودی و کانادا در جایگاه چهارم دنیا قرار دارد. اما بیشترین ذخایر گازی جهان در اختیار کشور ما قرار دارد و ایران با داشتن 18.2 درصد منابع گاز جهان در رتبه نخست قرار دارد. پس از ایران کشورهای، روسیه، قطر، ترکمنستان و آمریکا در رده های بعد هستند. بر اینها اضافه می کنم که در ایران بطور متوسط 300 روز در سال آفتابی است و در مناطفی زیادی از آن بصورت دائم باد در جریان است و با همه اینها ما خود را 20 سال است که متمرکز بر انرژی هسته ای کرده ایم و وقت و هزینه ای شگفت آور بابت آن پرداخته ایم. و مدتها هم در دادن شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست با حاکمیت همراهی نموده ایم. خود همین مسئله یک فاجعه است. چرا چنین شده است؟ از دید من یکی از علل آن عملکرد ضعیف وجدان علمی جامعه است. اما این وجودات علمی را “علما و یا فرهیخته گان” جامعه می سازند. اگر فرهیختگان کار خود را درست انجام داده بودند ما اکنون در چنین وضعیتی نبودیم.
یادآوری می کنم که جمع ما بطور مستمر در باره سیاست هسته ای رژیم اطلاعات را در اخیتار مردم قرار داده است. باز هم یادآوری می کنم که 4 دلیلی که برای مخالفت با سیاست هسته ای ایراد می کردیم عبارت بودند از اینکه ایران اورانیوم طبیعی ندارد، نیروگاه بوشهر نیاز به راه انداختن صنعت غنی سازی ندارد، نیروگاه آب سنگین انتخاب مناسبی نیست و اوصلا در کشوری مانند ایران با توجه به منابع فسیلی و خورشیدی و بادی سرمایه گذاری در نیروگاه هسته ای بی معنی است. متاسفانه این هشدارها بسیار دیر در جامعه مورد توجه قرار گرفت. و جامعه مدنی ایران نتوانست جای خود را در پروژه هستهای ایران پیدا کند. و یکی از مهمترین نتیجه عدم کارکرد درست جامعه علمی پیوند دادن برنامه هسته ای با منافع ایران از سوی حکومت بود. در مقاله ای توضیح داده بودم که در شعار انرژی هسته ای حق مسلم ست سه دروغ نهفته است: 1 ـ حق. حقی در کار نبود، زیرا حق، حق انتخاب است و نه نوع انتخاب. 2 ـ دوم اینکه مائی در کار نبود و مردم ایران اصولا در جریان این انتخاب قرار نگرفته بودند. 3 ـ بالاخره اینکه کلمه “مسلم” در کنار حق تنها برای سرکوب مخالفان این سیاست است. زیرا با “حق” که نمی شود مخالفت کرد خصوصا اینکه “مسلم” هم باشد.
زمانی هم که بنا بر حل بحران شد باز با اینکه گفته شد برجام راه حل نیست و در باره سیاست هسته ای ایران باید واقعیتها را در نظر داشت باز هم هشدار ها شنیده نشدند و بجای اینکه مسئولین سیاست هسته ای که در راس آن آقای خامنه ای است مورد عتاب و خطاب قرار گیرد که چنین بلائی بسرش آمده است بخشی از جامعه روشنفکری ایران نقش خود را در این دید که به آمریکائی ها خطاب کند که خواهشا برجام را بپذیرند تا بدینوسیله کمک به حل مسائل ایران شده باشد. راستش را بخواهید برای منی که این موضوع را از نزدیک دنبال می کردم دیدن اسم برخی افراد در بین امضا کنندگان آن متن مرا بسیار آزار داد. ناراحتی ام بسیار بیشتر روزی شد که از خود من هم تقاضا کردند که متن را امضا کنم! بخود گفتم آیا اینهمه نوشتن و مصاحبه کردن برای این بود که از خودم برای متنی که خلاف حقوق ملی ایران می دانسنم امضا بگیرند؟ حال اکنون بعد از برجام هستیم خود می بینید که حق با کسانی بود که می گفتند آقای خامنه ای بدنیال پیدا کردن راه حل نیست؛ او بدنبال پایان دادن به بحران و باز کردن فضا در داخل نیست. اما کسی گوش نمی کرد حتی گفتند با برجام فصل جدیدی در تاریخ ایران و منطقه باز شده است. بدینقسم آقای خامنه ای توانست تنها با هدف کم کردن فشار و نه برای باز کردن فضا برجام را آنطور که می خواست بتصویب برساند.
از این موصوع هم بگذریم در اینجا می خواهم به نکته ای اشاره کنم. و آن اینکه تنها نتیجه سیاستهای ویرانگر نیروگاه بوشهر است که اکنون 4 سال است کار می کند و به مدار برق کشور وصل شده است.
ارقام رسمی منتشره نشان می دهد که نیروگاه بوشهر زیر 50 درصد توان خود فعالیت می کند. برای اولین بار این مسئله را دو سال پیش در برنامه تلویزیونی افق مطرح کردم که در آن آقای صفراوف که از سیاستهای روسیه دفاع می کرد من را دروغگو خواند. آنزمان تمام آمار 4 سال اخبر را در دست نداشتم اما اکنون آمار توسط سازمان انرژی جهانی منتشر شده و در آنها شبه ای نیست. می دانیم که چنین کار کردی در حدود 40 درصد یعنی عملا هزینه ساخت نیروگاه را بیش از دو برابر می کند. زیرا با کم تولید شدن برق در نیروگاه، تنها سوخت کمتر مصرف می شود که هزینه سوخت یک نیروگاه مانند بوشهر در مقابل هرینه های دیگر ناچیز است و بقیه هزینه های مهم بجای خود باقی است. بدینسان باز هم بدون در نظر گرفتن هزینه های نجومی تحریمها و تنها با احتساب قیمت تمام شده و کارکرد نیروگاه، این نیروگاه حدود 10 برابر رقم اولیه برای ایران تمام شده است. با توجه به اینکه که ایران منابع سرشار گاز دارد و با نیروگاههای جدید گازی میتوان تولید بسیار ارزانتر داشت و برای آینده نیز در نیروگاههای خورشیدی سرمایه گذاری نمود می فهمیم چه فرصتهای مهمی را از دست داده ایم.
حال سئوال من اینست که چرا کسی در اینباره سخنی نمی گوید؟ چرا کسانی که می توانند و دانش اش را دارند در اینباره سخنی نمی گویند. حتی یک نفر هم به این موضوع نپرداخته است. میدانم که در داخل ایران فشار و سرکوب بیداد می کند و انتظاری هم نیست که وارد جنبه های سیاسی آن شوند اما می توانند این اطلاع را بدهند که این نیروگاه درست کار نمی کند و می توانند این سئوال را مطرح کنند که چرا اینطور شده است. اما انگاری که در ایران استادان هسته ای؛ فیزیک و شیمی و نیرو و مهندسان و انجمنهای تخصصی وجود ندارند. البته که وجود دارند و تعدادشان هم کم نیست. اما جامعه علمی به وظیفه خودش عمل نمی کند. جامعه مدنی برای اینکه بتواند عمل کند نیاز به اطلاعات دارد و این بر عهده جامعه علمی است که می تواند به کمک وجدان علمی جامعه بیاید. این وجدان باید ارتفا پیدا کند و برای اینکار نیاز به بخشی از جامعه مدنی دارد که توان اینکار را دارد. اگر استادن و مهندسان و متخصصان و دانشجویان صدای من را می شنوند به نقش مهم خود بیشتر بیاندیشند بیشتر وارد صحنه شوند و به مردم اطلاع رسانی کنند. من مثال انرژی هسته ای را زدم اما اینکار را در بسیاری از موارد دیگر هم می توان انجام داد. بحران آب، محیط زیست، بهداشت، ناهنجاری های اجتماعی و … موضوع های بسیاری هستند که می توان در باره آنها بحثهای جدی راه انداخت و افکار عمومی را نسیت به آنها حساس کرد. ما باید به اینکار بپردازیم و جامعه را آگاه کنیم تا جامعه بتواند عمل کند.
امیدوارم در این مدت 20 دقیقه؛ توان شما یعنی انرژی و زمان شما را نگرفته باشم.