عبدالرضا داوری نوشت:… «تردید ندارم که بامداد شنبه ٣٠ اردیبهشت ٩۶ را با خبر پیروزی مهندس حمید بقایی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری آغاز خواهیم کرد».
با توجه به حضور باند احمدی نژاد و رئیسی – کسی که نامش بعنوان جنایتکار ثبت در تاریخ است – از سوی جبهه جمنا و حسن روحانی، اگر از سوی مصباح یزدی و باند جبهه پایداری کاندیدایی مطرح نشود (گفته میشود او از رئیسی حمایت میکند)، انتخابات سه قطبی خواهد بود. اما در صورت معرفی کاندیدا از سوی جبهه پایداری، قطب مخالف یکدیگر در انتخابات شرکت خواهند کرد. از هم اکنون، مدار بسته بد و بدتر بوجود آمدهاست. کسانی که از ترس ریاست جمهوری یافتن سعید جلیلی به پای صندوقها رفتند و به روحانی رأی دادند، البته از ترس رئیسی، باز به پای صندوقها خواهند رفت و به روحانی رأی خواهند داد. مگر اینکه به خود آیند و خویشتن را از زندان بد و بدتر رها کنند: تحریم انتخابات را رأی مخالف به رژیم ولایت مطلقه فقیه و تمرین واقعی مردم سالاری بمعنای ولایت با جمهور مردم است، بگردانند. گفتنی است که پیام به امریکا اثر خود را بخشید و کنگره رأی به طرح تحریمها را تا بعد از «انتخابات» ریاست جمهوری ایران به تأخیر انداخت.
☚ در جبهه جمنا، از سه نامزد مشخص، یعنی رضایی، قالیباف و ابراهیم رییسی، دوتای اولی فعلا انصراف دادهاند. مگر این که بنابر پرشمار شدن نامزدها و پخش شدن آراء با هدف دو دوری شدن انتخابات و یا انتخاب روحانی با حداقل آراء باشد.
جبهه پایداری که مصباح یزدی میگوید فعلا کسی را اصلح نمیداند. حالا که جنایتکار معروف یعنی رییسی نامزد شدهاست، به دلیل نزدیکی مواضع، ممکن است حامی او شود. اخیرا یکی از اعضای این جبهه در گفتگویی پرده از نظرات مصباح برداشت . سید امیرحسین قاضی زاده هاشمی گفتهاست: رئیسی نامزد اصلح برای انتخابات ریاست جمهوری است و و فرد دومی هم سطح او وجود ندارد. عضو جبهه پایداری و عضو هیات رییسه مجلس، نماینده مجلس از مشهد،غیر مستقیم نظر مصباح را درباره کاندیداتوری رئیسی این طور بر زبان میآورد: من کسی نیستم تا نظر باطنی علما را ندانم از کسی حمایت کنم. یکی از حجت های من این است که بدانم روحانیون اصیل انقلابی به چه کسی توجه بیشتری دارند. اگر یک زمانی آقای رئیسی برای کاندیدا شدن راضی شود یعنی تلاش ها برای آوردن او به نتیجه برسد و او راضی شود که در میدان باشد همه دور او جمع می شوند و کل مکانیزم ها نیز جمع خواهد شد.
☚ گروه حسن روحانی و اصلاح طلبان و میانه روها هم که وضعشان معلوم است. تنها کاندیدای اینان حسن روحانی است . مگر اینکه به دلیل احتمال رد صلاحیت حسن روحانی که در دور قبلی هم مشکل داشت، کاندیدای پنهانی را وارد بازی کنند تا در زمان مناسب در صورت رد صلاحیت روحانی ، معرفی نمایند.
☚ اما گروه تازه وارد یعنی باند مخوف احمدی نژاد گروهی که به قول خودشان 140 هزارسند از کثافتکاری، اختلاس، سوءاستفاده و دزدی و… مقامات بالا دارند که بخشی از آن را پالیزدار در دو سخنرانی به نمایش گذارد. این باند که در راس ان محمود احمدی نژاد قرار دارد از سال 90 شمشیر را بر ضد خامنهای از رو بست و با حذف متکی و برکناری مصلحی و در نتیجه خانه نشینی نشان داد که برای خود شخصیتی قائل است. در همان زمان، اگر تهدیدها و خواهش و التماسهای دوستان و یارانش نبود، احمدی نژاد به تحصن خود ادامه میداد و کار را به جای باریکی می کشاند.
در فروردین سال 1395، احمدی نژاد با اعلام یارانه 250 هزار تومانی فعالیت های تبلیغاتی خود، برای انتخابات سال 96 را اغاز نمود و سفرهای استانی را شروع کرد. در میانههای سال بود که خامنهای از ترس ادامه روند کار احمدی نژاد و به قول خودش، بخاطر دو قطبی نشدن انتخابات که به شدت از آن وحشت دارد از او خواست که در انتخابات سال آینده شرکت نکند.
احمدی نژاد و یارانش بر این باور بودند اگر در انتخابات سال 96 شرکت نکنند باید فاتحه سیاسی خود را بخوانند زیرا در طول 4 سال گذشته به جز در برخی مواقع در دفاع از خود کار دیگری نمیتوانستند انجام دهند. اگر کار به همین منوال پیش برود، احمدی نژاد و باند او برای همیشه از بین خواهد رفت .
این گروه متوهم بر این باور است که در طول هشت سال، سال های 84-92 هر آنچه ولی فقیه و وابستگان بیت و نیروهای نظامی و امنیتی، در واقع، مافیاهای نظامی – مالی خواستند از حکومت او گرفتند و همگی چاق شدند. پس، نباید بدشان بیاید که او بار دیگر به ریاست جمهوری برسد و سفره رنگین اموال ملت را در برابر آنها باز نماید. اما تیرش به سنگ خود و خامنهای او را از شرکت در «انتخابات» نهی کرد.
نهی خامنهای از شرکت او در انتخابات، آنچنان وی را برآشفت که تا مدتی پاسخ درخواست رهبری را نداد. پاسخ خود را از زبان عبدالرضا داوری، مشاور رسانه ای خود، بیان کرد. عبدالرضا داوری، مشاور رسانهای احمدی نژاد با کنایه به فرزندان خامنهای و برخی مدیران دفتر او نوشت: « توانی که از امت حزب الله طی سه هفته اخیر صرف بحث، تبادل نظر و در بیشتر مواقع جدل در مورد «مصلحت رهبر انقلاب نسبت به عدم حضور احمدی نژاد در انتخابات» گردید،شاید بهتر می شد مدیریت شود. به نظر میرسد نیاز است باز تعریفی در مورد انتقال مطالب حساس به مانند نمونه اخیر توسط نزدیکان نسبی و سببی رهبری و یا حتی مسئولین دفتر ایشان شود. تعویض فرد حامل «خبر خاص» از سوی رهبر انقلاب نسبت به نمونههای مشابه قبلی نشان از درایت رهبری داشت، ولی باز جای شک و شبهه برای عده ای گذاشت. رهبر انقلاب چهار فرزند پسر و دو دختر دارند. حال بر این تعداد، دو داماد را نیز اضافه کنید و یا حتی عروسها. حال مسئولین دفتر معظم له را نیز اضافه نمائید. اشکالی هم ندارد هر یک از این بزرگواران به عنوان «امین رهبر انقلاب» در برخی موارد خاص به مانند نمونه اخیر یک خبر خاصی را نقل کنند، به شرطی که قبلا توسط دفتر رهبر معظم انقلاب و یا شخص ایشان به عنوان تنها مرجع معرفی شده باشند».
و…
به هر حال محمود احمدی نژاد با دلگیری از رهبری ، در پی به دست آوردن فرصت برای حضور در صحنه سیاسی ایران بود هر چند به رهبری پیام اطاعت داد اما بعید بود اینچنین وضعیتی را بپذیرد به همین دلیل با نزدیک تر شدن به زمان انتخابات سال 96 او پیامی مبنی بر عدم تایید یا معرفی کاندیدا برای انتخابات صادر کرد که به نظر میرسد بخشی از بازی انتخاباتی باند او بوده است. در آخرین اطلاعیه احمدی نژاد چنین آمده است:
«در رد برخی شایعات مبنی بر حمایت اینجانب از کاندیدای خاص در انتخابات سال آینده، و پیرو نامه مورخ ۹۵/۰۷/۰۶ اینجانب به حضور مقام معظم رهبری ، متواضعانه به استحضار می رساند؛
۱- اینجانب عضو هیچ جناح و حزب و گروهی نیستم و خود را تنها قطره ای از اقیانوس زلال ملت ایران و خادم آنان می شمارم و این امر را یک افتخار ابدی می دانم.
۲- از هیچ فرد یا جناح و حزب و گروهی حمایت نکرده و نخواهم کرد. این موضع قطعی و غیرقابل تغییر اینجانب است.
۳- ممکن است برخی افراد یا جریانات و جناح ها به خاطر منافع گروهی ، اخبار و شایعاتی تحت عنوان حمایت از شخص خاصی به نقل از اینجانب منتشر نماید. صریحا اعلام می نمایم که این نوع شایعات و اخبار حتی اگر از زبان نزدیکان اینجانب باشد ، خلاف واقع است و قویا تکذیب می شود.»[
به دنبال او یار دیگرش به میدان آمد و «علیاکبر جوانفکر» از نزدیکان آقای احمدینژاد نیز در واکنش به شایعات منتشر شده در برخی از رسانهها و شبکههای اجتماعی مبنی بر حمایت احمدینژاد از یک کاندیدای احتمالی در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده، آن را نادرست خواند و اظهار داشت: «دکتر احمدینژاد رئیس دولتهای نهم و دهم به تازگی اعلام کرده است که در عمل به منویات مقام معظم رهبری، برنامهای برای حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی سال آینده ندارد.»[۴]
گفته میشود، وی به تازگی در پاسخ به غلامحسین الهام که نامزدی در انتخابات آینده را بررسی میکند، گفته است: «حتی از شما که خیلی هم بهتان علاقهمندم نیز حمایت نمیکنم. چون به آقا اعلام کردم که در انتخابات دخالت نمیکنم، نمیتوانم از شما حمایت کنم.»[۵].
به نظر احمدی نژاد و باند او پیش از اینکه این سخنان و بیانیهها را بدهند نقشه خود را برای حضور در انتخابات کشیده بودند و فردی را به جای خود برگزیده بودند، نزدیکترین فرد به او رحیم مشایی بود که به دلیل رد صلاحیت در دور قبلی نمیتوانست وارد معرکه انتخابات شود اما حمید بقایی را برای این کار آماده ساخته بود. چرا که بعد از بیانیه عدم حمایت از افراد و گروهها ، چند روز بعد حمید بقایی خود را به عنوان کاندیدا معرفی نمود.
قبل از ورود کاندیدای مورد نظر، عبدالرضا داوری وارد شد و زمینه را مهیا کرد و گفت:«هماکنون که احمدینژاد در صحنه حضور ندارد این اقشار دچار یک نوع خلأ نمایندگی شدهاند. کسی نیست که خواسته و مطالبات آنان را نمایندگی کند به نظرم از الآن باید برای این بحران عدم وجود نماینده برای تودههای محروم جامعه در انتخابات ۹۶ تدبیری اندیشیده شود. راه نمایندگی از تودههای فرودست هم این نیست که برخی به ظاهر بخواهند رفتار و گفتار احمدینژاد را شبیهسازی کنند بلکه برای جلب نمایندگی تودههای فرودست جامعه نیاز به یک پیوند عمیق گفتمانی و رفتاری با احمدینژاد است.»[۳]
به دنبال این مهیا سازیها، حمید بقایی در بهمن ماه سال 1395 با انتشار بیانیهای خود را به عنوان کاندیدای این خط اینگونه معرفی کرد:
«اینجانب این اعلام نامزدی را که کاملاً مستقل از اشخاص، گروهها، احزاب و جناحهای سیاسی است، صرفاً اعلام سربازی برای کشور عزیز و خدمتگزاری به ملّت شریف ایران دانسته و بدان افتخار میکنم… اینجانب دیدگاه ها و برنامه های خود را در فرصتهای آتی و قانونی به استحضار مردم عزیزم خواهم رساند.» [۱]
با معرفی بقایی به عنوان کاندیدا، رحیم مشایی به میدان آمد و گویا از غیب خبر آورده گفت : حمید بقایی در این انتخابات هیچ رقیبی ندارد و شورای نگهبان هم دلیلی برای رد صلاحیت او ندارد. او ادامه داد: «به اذعان اصلاح طلبان و اصولگرایان امروز در پایان سال ۹۵ محبوبیت دکتر احمدینژاد از ۸۴ و ۸۸ بیشتر است»
گفتههای رحیم مشاعی برخی از یاران سابق احمدی نژاد را وادار به مقابله با او کرد و در یک مورد میر تاج الدینی معاون احمدی نژاد در تاریخ 9 فروردین سال 96 در نامه ای به او (احمدی نژا)د نوشت : «در نامه اخیر آقای مشایی به حجتالاسلام والمسلمین آقای خاتمی رئیس جمهور محترم اسبق اینچنین القا شده بود که رأی مردم به جنابعالی در سال 84 رأی به جریان رقیب اصلاحطلبی نبوده بلکه رأی به اصلاحات بیشتر بوده است و در واقع ایشان خاستگاه اصلی رأی شما را تحریف کردند و این نوعی ناسپاسی به آرای مردم انقلابی و ولایی است. آنان که جنابعالی را در میان چندین کاندیدای مطرح به مرحله دوم انتخابات رساندند و فراموش نکردهایم که بیشترین آرای شما در استان قم و اصفهان بوده است که در مرحله دوم به کل کشور گسترش یافت.
همچنین ، ابوالقاسم رئوفیان، عضو جبهه ایستادگی در پاسخ به این سئوال که آیا اصولگراها درانتخابات بعد به احمدی نژاد رجوع می کنند؟ گفت: احمدینژاد در دو دوره دولتهای نهم و دهم بزرگترین آسیب را به کشور وارد کرد. اگر بخواهد این تجربه تکرار شود این خسارتها فاجعه بار میشود. بعید میدانم که شورای نگهبان
احمدینژاد را تایید صلاحیت کند و اجازه ورود به عرصه رقابت را برای بار سوم به کسی که امتحانش را در هشت سال پس داده بدهد. امیدواریم این اشتباه را نه شورای نگهبان و نه اصولگرایان مرتکب شوند.
در همین زمینه، امیر محبیان فعال سیاسی اصولگرا در گفت و گو با یکی از روزنامههای اصلاح طلب به تحلیل بازی سیاسی احمدی نژادی ها پرداخت و گفت: هدف اولیه از طرح بقایی آن است که خط فاصل مشخصی بین احمدی نژاد و اصولگرایان کشیده شود و هواداران تکلیف خود را بدانند و الا ممکن بود هواداران احمدینژاد مثل گوشت قربانی بین گروهها تقسیم شوند. دوم اینکه، احمدینژاد نشان میدهد که مهار نشدنی است. اگر دست و پای احمدینژاد را هم ببندند با اشارات چشم و ابرو کار خود را میکند. سوم اینکه در عمل نشان میدهد جسارت ورود به حوزههایی را دارد که نه اصولگرایان قادر به ورود هستند و نه اصلاحطلبان.
بعد از اعلام کاندیداتوری حمید بقایی، احمدی نژاد بیانیهای صادر نمودند که به نکاتی از آن اشاره میشود. نکات جالبی دارد که با علامت تعجب مشخص می گردد.
« در آذر ماه اطلاع یافتم که یک جناح سیاسی اصرار دارد از نام چند تن از اعضای دولت دهم و این خادم کوچک ملت در انتخابات آینده به نفع فرد مورد نظر خود بهرهبرداری نماید، لاجرم با سخنانی روشنگرانه، انتساب آن را به خود تکذیب کردم و به اعضای دولت قبل و نزدیکانم نیز نسبت به این طرح هشدار دادم.
اخیراً نیز همان جناح سیاسی در طراحی جدید، بحث اعمال فشار به اینجانب و برخی اعضای دولت قبل برای حمایت از کاندیدای مورد نظر خودشان را دنبال میکردند که مجدداً در بهمنماه با صدور اطلاعیهای راه را بر این کار مسدود کردم. تمامی این تحولات، قبل از تصمیم مستقل برادر عزیزم آقای بقایی برای اعلام کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ حادث شدهاست.
…جمع کثیری از مردم در مناسبتهای گوناگون و به روشهای مختلف، مصرانه خواستار کاندیداتوری این خادم خود شدهاند یا خواستهاند که حداقل، کاری برای کشور انجام دهم که این امر به نوبه خود، مسئولیت بنده را مضاعف ساخته است. صیانت از حقوق عمومی و مراقبت از حرکت کشور در مسیر صحیح، وظیفهای همگانی است و بر این اساس وظیفه خویش میدانم که مراقبت نمایم!! تا اشتباهات سال ۱۳۹۲!! یعنی حذف برخی انسانهای صالح!! از رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری تکرار نشود!!، اشتباهاتی!! که عملاً دایره انتخاب مردم را محدود ساخت و کشور را از حرکت در مسیر پیشرفت!! برای سالها به عقب انداخت.
…اینجانب مصمم هستم با استعانت از پروردگار متعال، وظایف سیاسی و اجتماعی خود را در قبال مردم و کشور عزیزم به گونهای انجام دهم که مردم اطمینان یابند!!، افراد صالح از دایره انتخاب آنان کنار گذاشته نخواهند شد!!.
…بر این باورم که در شرایط امروز کشور، این حداقل کاری است که باید برای انقلاب مظلوم اسلامی، کشور و ملتم به انجام برسانم!!.
…خوشبختانه با حضور و کاندیداتوری برادر عزیزم آقای بقایی، فضای انتخاباتی و سیاسی از دو قطبی انحصاری دو جناح سابقهدار در حاکمیت خارج شده و اینک علاوه بر دو جناح سنتی، حداقل یک فرد مستقل نیز در انتخابات حضور دارد، دایره انتخاب مردم گستردهتر شده و از انحصار دو قطب سیاسی کشور خارج شده است.
عبدالرضا داوری بعد از کاندیداتوری بقایی در مصاحبهای به نکات جالبی به شرح زیر اشاره نمودهاست. ما بنا نیست تنشآفرینی و جنگافروزی کنیم. آن چه که من میفهمم از رفتار و گفتار آقای بقایی، تکیه ایشان بر صلحطلبی و جنگستیزی است. اگر آقای بقایی در انتخابات 96 نباشد، اصلاً رقابت معنا ندارد. انتخاباتی وجود ندارد. انگار مثلاً شما بخواهید، بین سیب قرمز و سیب زرد، یکی را انتخاب کنید. مطلقاً دو جریان جمنا و اعتدالی تفاوت زیربنایی ندارند؛ تفاوتشان فقط در روبناها است. بقایی تنها کاندیدی است که طعم تلخ پروندهسازی و بازداشت را چشیده است. بقایی به سمت شعار جامع حقوق بشر در بستر مردمگرایی حرکت خواهدکرد. بقایی استکبارستیز است نه آمریکاستیز یا غربستیز.
عبدالرضا داوری جهت دور نگاه داشتن سپاهپاسداران ارز دخالت در انتخابات طی نامه ای به سردار جعفری اینچنین نوشت :همانگونه که مستحضرید بر مبنای قوانین کشور و رهنمودهای امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از هر نوع مداخله در امور سیاسی و انتخاباتی، شرعا و قانونا نهی و منع شده اند. با این حال متاسفم که باستحضار برسانم مشاوران و نهادهای رسانهای تحت امر فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مثابه کنشگران یک حزب فراگیر و قدرتمند که هم کلید رسانه و هم کلید زندان را توأمان در اختیار دارند، بیمحابا در مسائل حزبی و سیاسی و انتخاباتی به نفع یک جناح خاص وارد میدان شده و به مهندسی صحنه مشغولند. کافی است نگاهی به اظهارات مشاوران خود از محمدحسین صفار هرندی تا سیدمرتضی حسینی داشته و اخبار و گزارشهای فارس و تسنیم و نسیم و… را مرور کنید و سایه سنگین سازمان اطلاعات تحت امر خود را بر سر کنشگران سیاسی و رسانهای دریابید که جملگی چگونه در برکشیدن یک جناح سیاسی و حذف رقبا مجاهدت می ورزند!
…دریغا و دردا که مدعیان حراست از انقلاب اسلامی، وارثان امینی برای این میراث مفخّم نبودند. بر خوان انقلاب نشستند و نمک خوردند و نمکدان شکستند…جنابعالی هم برای نام نیک این جهان و ثواب آن جهان، در این سطور به عین عنایت بنگرید که یکی از شهروندان جمهوری اسلامی ایران به شما توصیه کرد به آخرت و لحظه ملاقات با شهدا و امام شهدا بیاندیشید که در آنجا چنین سکوت ناموجه در برابر این همه مداخلات سیاسی و حزبی و انتخاباتی مشاوران و نهادهای تحت امرتان که جفا بر انقلاب و قانون اساسی و حقوق ملت است را چگونه موجه میسازید باشد که رستگار شوید
والعاقبه لاهل التقوی و الیقین »
لابد پاسخ جعفری به این نامه این میشود که احمدی نژاد را هم ما، با «مهندسی انتخابات»، رئیس جمهور کردیم.
٭ چهل روز به انتخابات ماندهاست. گرچه کسانی خود را نامزد کردهاند کسی نمیداند چی به چیست!؟:
☚ قطب اول انتخابات، «باند فتنه گران» (به قول خامنهای) و اصلاح طلبان و میانهروها حسن روحانی را کاندیدای خود میدانند. این گرایشها قول سخنگوی شورای نگهبان را، در مورد بررسی مجدد صلاحیت حسن روحانی، تهدید تلقی کرده و آن را دستمایه تبلیغ بسود روحانی کردهاند. کاندیدای ذخیرهای را نیز در نظر گرفتهاند تا اگر شورای نگهبان اقدام به رد صلاحیت او کند، میانه روها، اعتدالیون و اصلاح طلبان بتوانند از چرخ زاپاس استفاده کنند.
● اما حضور کاندیدای جناح احمدی نژاد، بهانهای است برای این که خامنهای به شورای نگهبان امر کند صلاحیت حسن روحانی را تأیید کند. بدینسان، روحانی بیش از پیش، مدیون و وابسته به او میشود.
☚ قطب دوم انتخابات، «انحرافیون» (باز بنابر قول ذوب شدگان در ولایت فقیه)، یعنی محمود احمدی نژاد و باند وابسته به او، است. حضور کاندیدای گروه احمدی نژاد، خامنهای، بیت او و شورای نگهبان را آچمز کرده است. زیرا اگر شورای نگهبان اقدام به رد صلاحیت کاندیدای مورد نظر احمدی نژاد نماید، چند حالت میتواند پدیدآید:
اولا: محمود احمدی نژاد در بیانیه حمایت از حمید بقایی، نوشتهاست: اجازه نخواهد داد که افراد مؤمن و صالحی چون بقایی مانند مشایی به دلیل اشتباه رد صلاحیت شوند. لاجرم باید وارد عمل شود. اگرنه، حذف ابدی میگردد؛
اگر وارد عمل شود، کاری جز مظلوم نمایی و حمله زبانی به شورای نگهبان و «بیت رهبری»، از او ساخته نیست. مگر انتشار اسنادی که بدانها رقبا را تهدید میکند.
ثانیاً، از آنجا که اعمال ، سخنان و واکنشهای احمدی نژاد ، قابل پیش بینی نیست ، نظام از حالا باید خود را آماده هر حرکتی از سوی او بکند، چرا که احمدی نژاد قابلیت جذب گروه هایی از مردم را با زبان عامه فریب دارد و میتواند آنها را در زمانهای خاص بسیج کند. از هم اکنون میگوید که حاکمیت به سمت فرعونیت و سلطنت پیش میرود. همکار او چند قدم جلوتر رفته و میگوید، مسئله کشور، این یا آن شخص رئیس جمهور شدن نیست، مسئله کشور نظام است.
رابعاً، رد صلاحیت کاندیدای مورد نظر باند احمدی نژاد میتواند بخش هایی از نیروهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی نزدیک به او را وادار به واکنش نماید. این واکنش می تواند در سکوت و زیر پوستی باشد تا زمان مناسب. اما به هر حال این جدا سازی و تفکیک در آینده خطرناک خواهد بود.
خامساً، با رد صلاحیت کاندیدای باند احمدی نژاد به احتمال زیاد آرای هواداران او به سمت حسن روحانی یا کاندیدای جایگزین،خواهد رفت زیرا عدم حضور نامزد خود را ناشی از ممانعت خامنهای، بیت او، شورای نگهبان و نیروهای اصولگرایی میدانند که در مقابل حسن روحانی قرار گرفته است.
شعارهای احمدی نژادیها و وعده یارانه 250 هزار تومانی میتواند خیل عظیمی از مردم مستضعف را به سمت خود جلب نماید، این جذب نیرو در صورت رد صلاحیت به مقابله با رد صلاحیت کننده بر میخیزد.
●اگر نماینده جناح احمدی نژاد رد صلاحیت نشود که :
اولا: شورای نگهبان به دلیل تایید صلاحیت یک مختلس و زندان رفته زیر سئوال خواهد رفت.
ثانیاً، قوه قضاییه و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی که او را دستگیر کرده و حدود 200 روز در زندان نگاه داشته بودند، زیر سئوال خواهند رفت که چرا او را دستگیر کرده اند و اگر خطا کار بوده چرا آزاد کرده اند.
ثالثاً، قطعا آرای کسب شده کاندیدای این گروه، از کل آرای اصولگرایان کسر خواهد شد که گرچه بسود روحانی است اما میتواند «انتخابات» را دو مرحلهای کند.
● احمدی نژائ و باند او وارد بازی برد برد شده اند زیرا:
اولا: در هر دو صورت رد یا تایید صلاحیت کاندیدای آنها، بشرط سکوت نکردن، در صحنه سیاسی که محدوده رژیم باشد، حضور خواهند داشت؛
ثانیاً، آنها در هر دو صورت فوق الذکر خود را برای دور بعدی آماده میسازند
ثالثاً، توانستهاند بعد از چند سال بار دیگر کلیه نیروهای وابسته را گرد هم جمع کرده و در ستاد انتخاباتی فعال آنها را سازماندهی کنند
رابعاً، زبان عامه فریب و عامه پسند احمدی نژاد و یاران او بار دیگر غلط بودن تفکر خامنهای و بیبصیرت بودن او را مبرهن میکند؛
خامساً، احتمالا رژیم ناگزیر میشود یکبار دیگر دست به تصفیه سپاه و نیروهای انتظامی و دستگاههای اطلاعاتی بزند.
٭ قطب سوم انتخابات،افراطیون، جبهه اصولگرایان (خامنهای، بیت و حامیان او):
این جبهه با توجه به اختلافات شدید در میان گرایشهایش و بخاطر بیزاری مردم از آنها، توانائی ندارد. نامزدش رئیسی، کسی است که نامش، بمثابه جنایت کار در تاریخ ثبت است. فقد بکار ایجاد مدار بد و بدتر و داغ کردن تنور انتخابات میآید. دو نظر در باره نامزد شدن رئیسی اظهار میشود:
● نامزد میشود و رأی نمیآورد و بعنوان مزاحم، حذف میشود و در صورت فوت خامنهای، گردانندگان سپاه که به ماشین امضای حکم بگیر و ببند و بکش دارند نیز نخواهند توانست او را حتی بعنوان نامزد نیز مطرح کنند. و
● نامزد میشود و بامهندسی سپاه، رئیس جمهور میشود. یعنی این که رهبر بعدی نیز او است.
باتوجه به وضعیت منطقه و موقعیت رژیم در منطقه و تهدید امریکا از سوئی و بیزاری کامل مردم رژیم، احتمال دوم ضعیف مینماید. مگر اینکه خامنهای بیش از پیش ضعیف شده باشد و مافیاهای نظامی – مالی بخواهند بحران ها را تشدید کنند.