◀ نطق وثوق الدوله
وزیر عدلیه –بنده بعداز تشکّر از فرمایشات حضرت آقای مدرّس وقبل از آنکه جواب اعتراضات آقای دکتر مصدّق را تا آن اندازه که قابل جوابست عرض کنم لازم میدانم یک مقدّمۀ مختصری بعرض آقایان برسانم :آقایان میدانند بنده علاوه بر آنکه قسمت غالب عمر خودم را درخدمات دولت صرف کرده ام، متجاوز از بیست سال آن را درخدمات مهمّ مملکت وسیاست عمومی مملکت بسر برده ام. اتّفاق اینطور افتاده است که غالب اشتغال بنده به امور دولتی مصادف شده است با مشکلترین مواقع تاریخ مملکت یامواقعی که مسائل از هرطرف مملکت ما را تهدید میکرد. بلی بنده دراوقاتی مسئولیت کارهای عمومی را برعهده گرفته ام که احتمال خطرات وممالک برای مملکت ماخیلی زیاد بوده است و حال آنکه رجال سیاسی واشخاص بزرگ مملکت ما در آن مواقع اشکالات را به اندازه وارد دیده اند، صلاح ندانسته اند مسئولیتی برعهده بگیرند شاید به پاره ای ملاحظات هم حق باآنها بوده است. دراین قبیل مواقع غالباً قضایا با این نظر تلقی میشده است که چون ممکن میشده است حلّ اشکالات و رفع خطرات مملکت مطابق انتظار عامّه صورت بگیرد و ایراد واعتراض جلب نکنند، کناره جوئی بصلاح نزدیکتر است. اگر چه بنده یقین دارم که اگر آن اشخاص هم به حسن عدالت وانصاف وقضاوت حکم کنندگان در قضایا امیدوار بودند واعتماد داشتند که یک عدۀ معلومی عامّه بی غرض و بی آلایش را به فطرت خودشان واگذار میکنند تا قدر خدمت را بشناسند وجواب مدّعی ومفتری را بدهند، آنها هم البته در قبول از مسئولیت وخدمت به مملکت از هیچ نوع فداکاری درهمان و مواقع مضایقه نمی کردند.
درهر صورت بنده یک منطق دیگری داشته ام که از کناره گیری وتعطیل قطعاً مضّرات ومهالک بیشتر به مملکت متوجّه میشود و اجتهاد شخص بنده این است که به ایراد واعتراض نباید اندیشید و به مشهور شدن یا نشدن مساعی هیچ نباید ترسید، نتیجۀ این منطق چه بود؟ این بود که بنده درشدید ترین مواقع قبول مسئولیت میکردم و بالاخره درهر موردی هم برحسب عقیده ووجدان خودم درآنچه بهترین وجوه واقلّ محظورها تشخیص میدادم اقدام میکردم.
البته تصدیق میکنم که بنده درهیچ مورد بر ارتکاب خیر مطلق موفق نشده ام، زیرا آنچه موافق با آمال ما بوده است وسایلش برای ما موجود نبوده است. پس ما بین اموری که حتم داشتم که البتّه محلّ ایرادواعتراض واقع خواهد شد، آنچه را یقین داشتم با مصالح مملکت موافق است آنهارا اختیارمیکردم، ولو اینکه میدانستم آن امور بیشتراز سایر امور مورد تنقید واعتراض واقع میشود. با همه اینها عرض میکنم بنده مدّعی عصمت ومصونیت از خطا نیستم، هیچیک از آقایان هم نباید باشند انسان هم هستم وجایز الخطا ممکن است کار خوب بکنم، ممکن است کار بد بکنم . ممکن است بنده درتشخیص خودم سهوکرده باشم. ولی اطمینان میدهم که هیچوقت بعمد نخواستم ضرری بمملکت متوجّه کنم، بلکه مقصودم درهر حال جلوگیری از ضرر بوده است.
یک عرض دیگربنده این است که بعد از بیست سال زحمت وخستگیهای روحانی به ارادۀ خود از مملکت مهاجرت کردم، در شش سال مدّت غیبت بنده دشمنهای بنده از اعتراض وتهمت من کوتاهی نکردند و دوستان من غالباً ساکت نشستند، برای اینکه یا مأمور بمدافعه نبودند یا مأمور بسکوت بودند. البته پس از غیبت طولانی و آنچه درغیاب من گفتند یا نوشتند حتّی درکرسیهای همین پارلمان الفاظ خیلی شدید برعلیه من استعمال کردند و مخصوصاً بعد از آنکه دیدند بعد از مراجعت من یک قسمت از مردم درحقّ من اظهار حسن ظنّ کردند و بنده را به نمایندگی خودشان انتخاب کردند. بنده هیچ منتظر نبودم که مخالفین بنده ساکت بنشینند واز حمله واعتراض خودداری کنند والّا این که یک تناقضی بود. بنده خیلی طبیعی میدانم که امروز مورد اعتراض واقع شوم، لذا جوابهایی که دارم باید عرض کنم و قضاوت را برای نمایندگان محترم وافکارعمومی مردم واگذار کنم.
این راهم باید بدانند که بنده از اعتراض متأثّر نمی شوم بلکه از محکومیت هم ملول نمی شوم، زیرا فرضاً بنده در نزد شما آقایان بلکه درنزد تمام معاصرین خودم ملوم و محکوم شوم، اعم از اینکه این محکومیت از نقطه نظرسهو درمبادی باشد یا از روی عدم اطّلاع ازیک حقایقی که هنوز هم اظهار آنها موافق مصلحت مملکت نیست. ولی بالاخره یک وقتی حقایق آشکار میشود واگر ما نباشیم تاریخ دنیا واخلاف ما قضایا را بایک نظر وسیعتر واذهان صاف تر و اطّلاعات کاملتر محاکمه خواهند کرد. بعد از آنکه این مقدّمه راعرض کردم وارد قضایائی که مورد اعتراض معترض محترم است میشوم البتّه شاهکار وسر سلسله آن اعترضات مسئله قرارداداست اوّل درآن باب حرف میزنم.
قبل از انکه داخل درماهیّت قرار داد شویم تصوّر میکنم لازم است قدری درکیفیات وخصوصیات آن موقعی که قرار داد درآن موقع منعقد شد حرف بزنیم البته آقایان نمایندگان محترم فراموش نکرده اند که در دوازده سال قبل یک حادثۀ بزرگی در دنیا واقع شد که اسمش جنگ بین المللی بود دراین کشمکش بزرگ دنیا دولت ایران اعلان بیطرفی نمود. همه تان مسبوق هستید، اما نظر باینکه پیش بینی یک جا همچو امر مهمّی را نکرده بود والبته سابقه نداشت وسایل حفظ بیطرفی واجرای این تعهّدی که کرده بود کاملا برایش موجود نبود، نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که دول متخاصم از هر طرف بیطرفی ما را نقض کردند، اراضی ایران هم یکی از میدانهای جنگ واقع شد. دستجات ملّت و مردم ما همانطور که آقای مدرّس فرمودند بر اثر عدم توانایی وبی اسبابی دول ورود قشون اجنبی وتبلیغاتی که میکردندهرکدام یک سیاستی از روی عقیده برای خودشان اختیار کردند. کار مملکت منتهی شد بیک نوع هرج ومرج فکری وعملی نتیجۀ این هرج ومرج چه شد اوّلاً قوای تأمینیۀ مملکت که بازحمات ومخارج زیادی تشکیل شده بود از بین رفت، اغتشاش وناامنی دزدی وغارتگری و خودسری وطغیان وآنچه از این قبیل است درتمام نواحی مملکت حالت طبیعی وعادی پیدا کرد، حتّی درشهر تهران قوای تروریسم آدم کشها مدّعی حاکمیت شدند!
* قحطی وگرسنگی
دراثر قحطی وگرسنگی امراض مهلک اینها هم عوامل بدبختی های دیگری بود درمقابل تمام این بدختی ها وسایل دولت چه بود، دست دولتهای وقت تهی وسایل چاره از هر حیث مفقود مالیاتهای داخلی بر اثر وقایعی که عرض کردم لاوصول عایدات گمرکات. شما بواسطه فلج تام ، تجارت منتهی به صفر، تحصیل هرنوع عایدی درآنموقع حتّی توسّل باستقراض خارجی غیر مقدور بود.
بنده درشدیدترین موقع جریان این قضایا و دروقتی که هنوز جنگ اروپا ناتمام ونتیجه اش نامعلوم وتمام عوامل بدختی درترّقی بود، باز مأمور شدم که بدنامیهای تازه برای خود ذخیره کنم، البته از نگرانی یامسئولیت هیچ نترسیدیم وبالاخره درسایه یک سال مشقّت وزحمت شبانه روزی ومعانقه با یک سلسله موانع ناگفتنی که صلاح نیست از آنها ذکری امروز بکنم، بتجدید تشکیل قوای تأمینیه ، تهیۀ اسلحه برای آنها قلع و قمع اشرار و یاغیانی که از سالهای دراز امنیت عمومی را تهدید میکردند و بالاخره اداره کردن ارزاق عمومی و راه انداختن چرخهای از کار افتادۀ ادارات دولتی، قدرت خودم کم یا زیاد موفّق شدم دران بین جنگ اروپا خاتمه یافت.
اینجا لازم است نمایندگان محترم وشما مردمی که مراجعۀ بیطرفانه به حافظۀ خودتان بفرمایید بخاطر بیاورید که جنگ اروپا بچه صورت خاتمه پیدا کرد وضعیات دنیای آنروز وخصوصاً وضعیات مملکت ما درآن روز چه بود؟ سیاستهای افرادی مبهم ، غیر معلوم، یا از روی بی مطالعه گی یا از روی عقیده چه موقعیتی برای ما ایجاد کرده بود. بالاخره برای ادامۀ حیات روزانۀ خودمان وانتظار یک موقع مناسب تری ما چه وسائلی در دست داشتیم؟ همۀ اینهارا باید درنظر داشت و بالاخره باید دید این درخت کهن سال زندگی هم که از اثر تند باد حوادث جنگ واشتباهات خودمان شکسته و پژمرده شده بود از کدام منبع آبیاری میشد؟ بلی جنگ اروپا خاتمه یافت امّا هنوز خاک مملکت ما سنگر قشون اجنبی بود. مخاطرات بسیار از انواع مختلف حیات مرا تهدید میکرد و هیچوقت برای شما آقایان وزندگی فردی خودتان اتّفاق افتاده است که طوری اسیر سیل حوادث وبد نقشیها وبد بختیهای مختلفه بشوید که راه چاره وحتّی فرار را ازهرطرف مسدود دیده باشید؟ اگر یک همچو تجربه را درعمر خودتان دارید حال آنروز مملکت ما وآن شخص که آن روز مسئول مملکت ما بود باید درنظر خودتان مجسّم کنید.
بر هر تقدیر جنگ تمام شد ولیکن بدبختیهای ما تمام نشد واگر بر مشکلات ما نیفروزد از مشکلات ماهیچی نکاست، حتّی اگر درایّام جنگ یک سیاست بهتری هم اتّخاذ کرده بودیم که خیلی هم بهتر بود. بازهم ممکن نبود بمجرّد تمام شدن جنگ گرفتاریهای ما بخصوص گرفتاریهای اقتصادی بدفعۀ واحده تمام بشود، زیرا که مشکلات خود دول اروپا حتّی دول غرب بعداز هشت سال که امروز از اختتام جنگ میگذرد، هنوز خاتمه پیدا نکرده است و هیچ مملکتی هنوز بحالت عادّی قبل از جنگ صعود نکرده است.
بدیهی است آن تدابیری که درموقع دوام جنگ صعود نکرده است، بدیهی است برای ادامۀ حیات خودمان به آنها متوسّل میشدیم دیگر ممکن نبود بعد از تمام شدن جنگ مؤثّر شود. یک تدابیر دیگری لازم بود یک فکرهای دیگری لازم بود از همۀ این اشکالات مهمتراین بود که در تحت تاثیرات وضعیات فوق و نظر به فقدان تمام وسایل درمملکت محتاج بتحصیل کمک خارجی بودیم. عرض کردم درداخل چیزی باقی نمانده بود وبواسطۀ تاثیرات جنگ هر نوع استعدادی از مراکز دیگر با اوضاع آن روزۀ دنیا غیر ممکن بود. اگر هم میگفتند بیایید ما با شما مساعدت می کنیم دروغ بود، نمی توانستند بکنند. بنده قطع داشتم مأمورین ونمایندگان ما در کنفرانس صلح عمومی دچار اشکالات شده و با اظهار مقاصد ملّی ما موفّق نشدند، اضطرار حقیقی داعی شد که یا ما مملکت را تسلیم حوادث بکنیم و از معرکه بگریزیم یا بامرکز واحدی که درآنموقع استمداد از آن ممکن بود، داخل درمذاکره شویم ویک قراری بگذاریم اینجا هم باز بدون ملاحظات شخصی بلکه بایقین بر اینکه حملات واعتراضات شدید بر خودمان جلب خواهیم کرد. آنچه از نقطه نظر نوعی بعقیدۀ ما اقلّ محظورین بود انتخاب کردیم (ولی البتّه عقیده بود همانطور که گفته شد ) وبالنتیجه چندین ماه مذاکره وتبادل افکار بعقد یک قراردادی که امروزمورد اعترا ض معترض محترم است.
عرض شد حالا برویم یکقدری خیلی بطور اختصار درماهیت این قرارداد مرده حرف بزنیم نکات اصلیۀ این قرارداد که علی الظاهر بیشتر مورد تنقید معترضین میتواند واقع شود اینها است که عرض میکنم آن دولت متعاهد ما بما وعده میداد که یک مستشار ها ومتخصصین که لزوم استخدام آنها باتوافق نظر طرفین ثابت شود بما بدهد، این متن قرارداد است. باز گفته میشد آنجاکه این مستشارها ومتخصّصین باید بموجب یک کنتراتهایی که با خود مستخدمین منعقد میشود، بخدمت ایران جلب میشوند. باز گفته میشد که اختیاراتی که بآنها میدهیم بایستی با توافق نظر دول ایران وخود متخصّصین بشود نه با توافق نظر دولت ایران وآن دول متعاهد که البتّه مضرتر واقع میشد. پس چون آن تعهّد اوّلی یکطرف بود ما که تعهّدی نکرده بودیم درخصوص لزوم استخدام یا عدم حصول توافق نظر یک حکم خاص معیّن نشده بود. حالا نتیجۀ عدم اجرا از طرف ما درهرموقع چه میشد؟ فقط انتفاء یک شرایط دیگری از قبیل استقراض ویک تعهّداتی که درمراسله ضمیمه کرده بودند و بالاخره لغو شدن قرارداد. بنده هچ، فکر میکنم یک تالی فاسدی در صورت عدم اجرای قرار داد، اصلاً موضوع پیدا نمیکرد. رد شدن تالی فاسد قرارداد که مطلوب مخالفین ومعترضین قرار داد بود.
راجع باختیارات مستشارها هم همین قدراین نکته را بهتان عرض میکنم که آن اصلی که درقرار داد نوشته شده بود که موکول بتوافق نظر بین دول ایران وخود مستشار ها باشد. این همان اصولی است که مابین ما و مستشاران دیگری که داریم هست. یعنی آنهارا استخدام میکنیم اختیارات آنهاباید با توافق نظر مابین ما و آنها باشد. درقرارداد هم بیش از این چیز دیگری نبود. از تمام این مراتب گذشته ما بین دو متعاهد که ماباشیم وآنها این مسئله با تأکید هرچه تمامتر مفهوم ومسلّم بود و بعد هم بر حسب بیانات رسمی نماینده های هر دوطرف تأکید شد. اجرای قرارداد منوط بتصویب مجلس شورای ملّی است این را بنده دربیانیه های خودم گفتم، نمایندۀ انگلیسی هم درنطق خودش گفت، نماینده های ما در مهمانیها دراروپا گفتند، درروزنامه گفتند، درجراید انتشار پیدا کرد. دیگر سوری نبود که بهیچ وجه بشود گفت مسکوت عنه بود. حالا آمدیم واز نقطه نظر احتیاجات خودش که اصلش داعی بر اجرای امر شد بعضی از موادّ آن را شروع کردیم باجرا ، این راهم بنده منکر نیستم ، حتّی قابل نسخ بودن همان مواد موقّتی هم درصورتیکه مجلس شورا ملّی تصویب نکند یا بین طرفین معهود ومسلّم بود. یعنی بالاخره اگر مجلس آمد و دید که دونفر مستشار در مالیه است و چهار نفر در قشون است و گفت اینهارا نمی خواهم حق داشته باشد عذرشان را بخواهد وبروند چنانکه عملاً همین ترتیب واقع شد در ساعت حاضر قراداد هرچه بوده است امضای هر دو طرف ملغی شد و اگر هم اثر یکی از موادّ آن باقی است، آنهم البته به نفع ما است و هر وقت بخواهید آن را هم لغو کنید. البته می توانید اما فلسفۀ حقیقی قرارداد و علل مهمتر و بزرگتری که انعقاد آن را ایجاب کرد و مشکلات ایفای به تعهّدات برای یکی از دو طرف متعاهد و موجباتی که اصل مصالح را تغییر داد واین علّت و معلولهای تاریخی که بر اثر همدیگر واقع شد و درتغییر عقاید و سیاستها تأثیر کرد و بالاخره اینکه عامل لغو شدن چه بود؟ اینها یک مسائلی هستند که هم از حوصله بیان امروزی بنده و هم از مقتضا وصلاح وقت خارج است اصلش بحث در این مسائل صلاح نیست انشالله یکوقتی این مسائل را درآثار محقّقین سیاست خواهید خواند، کتابها خواهند نوشت وآنوقت با فکر یک قدری روشن تری در قضایا حکم خواهید کرد.
یکی از اعتراضات آقای دکتر مصدّق این بود که بالاخره بنده پول گرفتم وقرارداد را امضا کردم واین را یک از نقطه های حساّس فرض کردند، بنده درین مجلس با حضور همه عرض میکنم که هر قدر آقای دکتر مصدّق از این بابت پول گرفته اند، بنده هم گرفته ام. حاضر هم هستم ثابت کنم اگر مجلس صلاح میداند، ممکن است کمیسیون معیّن کند. حالا این مسائل عقیده ام این است که قابل این نیست که درمجلس علنی وقت مجلس را تضییع کند یک کمیسیونی از هر کس که میخواهید بنشینند و رسیدگی کنند و ببینند پولی گرفته شده یا نشده و کی گرفته است؟ یک مسئله را که من میگویم این طور دقّت و تجسّس کنند وبعد بیایند بمجلس راپرت بدهند، گمان نمی کنم دیگر اینقدر قابل صحبت باشد ایشان راجع بقرارداد ۱۹۰۷ یک اظهاراتی کردند البتّه آقایان تشریف دارند و شاهد قضایا هستند؟ اگر چه مدّت خیلی زیادی گذشته است واگر چه آقای مصدق السلطنه اصول مرور زمان را فقط درباره عملیات خودشان قائل هستند، ولی بالاخره همه میتوانند تشخیص بدهند و نظر آقایان هست که روسها اولتیماتومی دادند وتهدید کردند که تمام مملکت شما ومخصوصاً پایتخت مملکت شما اشغال خواهد شد. مدّتها دراین موضوع مذاکره شد که چه باید کرد آنوقت هم این مجلس بود و همینکه جماعتی از رؤسای آزادیخواهان در این مملکت بودند وغالب آقایانی هم که الان حضور دارند بودند، نشستند وتشخیص دادند که باید اولتیماتوم روسی قبول شود. بالاخره آمد بمجلس و مجلس رآی داد که اولتیماتوم روس باید قبول شود و بموجب رأی مجلس آن اولتیماتوم قبول شد و بعد البته یک عقباتی داشت مجلس مدّتش تمام شده بود و رفت و درنتیجۀ آن اولتیماتوم یک فشارها وتضییقات و بدختی های دیگری از دولت سابق روس برای ما واقع شد و آخر الامر برای مدافعه از آن تصمیمات (خطرناکی که همه قطع کردند که دولت آن روز درنظر گرفته بود) تمام وضعیات درتحت نظر گرفته شد. خیلی مطالعات عمیق دراطراف آن مطالب بعمل آمد. بنده هم آنوقت فقط یک از اعضا هیئت دولت بودم وریاست نداشتم هر چه واقع شد باشرکت تمام هیئت دولت وقت بود وحتّی نظر باینکه قضیه خیلی خیلی اهمیت داشت، رییس وقت مملکت هم که کمتر دراین قضایا دخالت میکرد، چون از مسائل خارج بیشتر از ماها مطّلع بود. او هم در هدایت افکاربا ما مساعدت کرد و با اطّلاع و استحضار ایشان که درتحت امضا ضبط است.
بالاخره مبادلۀ مراسله هم درباب عهد نامه ۱۹۰۷ که فعلا لغو شده واز بین رفته بعمل آمد و راجع بامتیازاتی که در زمان بنده داده شده، اگر بخواهم داخل درآن قضایا بشوم، البته خیلی طولانی است، البته که امتیازاتی داده شده که بالاخره داده نشده؛ یکی امتیاز راه آهن جلفا به تبریز که دریک کابنیه که تمام رؤسای وزرای آنوقت درآن کابینه عضویت داشتند و تمام اشخاصی که بعد رئیس الوزرا شدند و یا مستحق و قابل این مقام بودند نشستند و تشخیص دادند که بایستی امتیاز راه آهن تبریز صادر شود. امروزهم که آن امتیاز البتّه لغوشده است و آن راه آهن مال ما است و بالاخره اگر یک همچو امتیازی داده شده است، بنده تنها نداده ام و همۀ اشخاصی که البتّه لایق هستند که مملکت به آنها اعتماد داشته باشد درآن باب با بنده شرکت داشته اند. امتیازات دیگری هم از قبیل امتیاز خوشتاریا در کابینۀ قبل صادر شده بود و نظر به تضییقاتی که آنروز بود و محلّ ابتلا شده بود در کابینۀ بنده آنها تصدیق شد. راجع به پلیس جنوب شاید آقایان مطّلع هستند که بر قراری پلیس جنوب تشکیلات پلیس جنوب و ازدیاد قوای قزاق دریک قراردادی که قبل از تصدّی بنده، ما بین یکی از زمامداران وقت و دودولت همسایه بود، قبول شده بود و حتّی بنده که آمدم هم قبول شده بود و هم بعملیاتش شروع شده بود، قوای قزّاقخانه درتهران و همه جای شمال زیادتر شده بود. تشکیلات پلیس جنوب هم شروع شده بود و مشغول عملیات بودند. بنده متصدّی ریاست وزرا شدم و قسمت مالیه آن را که فوق العادّه مضرتر بود، برای آنکه حاکمیّت مملکت را درآن کمیاً وکیفاً با نماینده های مستقیم سفارتخانه های خارجی بود. مالیه را داده بودند زمان کمیسیون یعنی تهیۀ بودجه ها وضع مالیاتهای جدید. نسخ مالیاتهای کهنه، تخفیف دادن پرسنل ادارات، کم وزیاد کردن و تمام اختیاراتی که خود وزرا نداشتند و فقط مجلس شورای ملّی داشت داده بودند بآن کمیسیون مختلط و وقتی که آمدم سر کار، آن کمیسیون مشغول کار بود و بنده آن کمیسیون وآن قرارداد که به کنترل تعبیر میشد درآن موقع موفّق شدم ولغو کردم و آقای دکتر مصدّق آن قسمت را نفرمودند وهیچ لازم ندانستند بگویند که من آن را لغو کردم. ایشان نظرشان بر این بوده است که هرچه بد بوده است بگویند و هرچه خوب بوده نگویند “حفظت شیئا وغایت علیک اشیاء”. اما اگر گفته شود پلیس جنوب در موقعی که بنده بودم یعنی در زمان بنده شناخته شده بود و قبل از اینکه بنده بیایم شناخته نشده بود و آمدم شناختم، اینطور نیست، زیرا اورا شناخته بودند.
اوّلاً، یک قراردادی همینطور که این قرارداد اسمش قرار داد هزار ونهصد ونوزده(1919) است آنهم قرارداد هزار ونهصد وشانزده بود، قرار داد بسته بودند که بایستی پلیس جنوب باشد و بنده آمدم اگر مقصود این است که من تحت یک مراسلۀ هم رسمی نوشته باشم، فلان سفارت که آقا ما این را برسمیّت می شناسیم، چنین چیزی وجود ندارد و اگر هم میگویند ما ضمناً تصدیق کردیم برای اینکه تسلیم عملیات شدیم یا فرض کنند با آنها مراوده و مکاتبه کردیم، ما این کارها را درموقع جنگ عمومی با ژنرال باراتف وژنرالهای دیگر هم کردیم. این تقصیر نمی شود مسائل دیگری فرمودند درضمن فرمایشاتشان که بنده یادداشت کردم (یک حرف خیلی مبتذلی) که بنده گفته ام یک قسمت از مملکت ایران مجزا شود، بله یک وقتی یک چنین تهمتی به بنده زدند البتّه این به قدری مبتذل ومستهجن بود که قابل جواب نبود. روزنامه رعدی پیداشد واین را نوشت بعد از اینکه این را نوشت بنده یک کاغذی نوشتم به مجلس وآقای مؤتمن الملک درآن وقت رئیس مجلس بودند نوشتم به ایشان ودر آن عریضه خودم به مجلس عرض کردم که اگر یک نفر بیاید وبه این مراسله ماله تفوه کند که چنین حرفی را من درمقابل او زده ام حاضرم که بگویم گفته ام وچنین کسی حاضر نشد. حالا اگر آقای دکتر مصدّق دلائلی دارند برای اثبات این امر که بنده همچو چیزی را گفته ام، البتّه بگویند تا بنده جواب عرض کنم فرمودند که بنده احزاب مملکت را متلاشی کرده ام و درباب اخلاق عمومی مملکت یک تأثیرات بدی داشتم. این حرف ایشان بقدری فلسفی و مشکل است که فهمیدن آن هم مشکل است بنده نمی دانم چه تأثیری داشته ام دربرهم زدن احزاب وچه تأثیری داشته ام دربد کردن اخلاق مردم، البتّه ایشان باید بدانند که اگر دریک مملکتی علل موجود شدن حزب موجود باشد، معلولش هم که موجود شدن حزب است، موجود خواهد شد ، ولو اینکه شاه مجلس هر کس بخواهد حزب موجود نشود واگر هم هنوز درمملکت مقتضیاتش موجود نباشد و علل موجود نباشد (به قدری که باید باشد ) اینهم مطابق قانون عقلی معلوم است که بی علّت وجود معلول ممکن نیست. احزاب خودشان آمدند خودشان هم متلاشی شدند و رفتند مجدّداً منقعد شدند و باز متلاشی شدند و یک مدّتی هم باز همینطور خواهد شد (تا اخلاق عمومی اینطور است ) البتّه یک موقعی هم خواهد رسید که احزاب سیاسی خیلی مهم خواهیم داشت و هروقت خواهیم بود. میگویند بنده یک عدّۀ هفده نفری را دریک روز دستگیر کردم، این راست است یک اشخاصی بودند که میخواستند شهر را شلوغ کنند وخسته شده بودند که چرا آدم کشی درشهر نمی شود، خسته شده بودند که چرا شهر امن است، میخواستند بهر قیمتی که شده شهر را برهم بزنند. بنده هم به نظمیه گفتم هرکس مخلّ نظم است بگیرید و تبعید کنید آنها هم گرفتند و تبعید کردند اگر از این راه بر من تقصیری وارد است خودم اعتراف میکنم. راجع به یک معاملات غریب و عجیبی فرمودند که اخیراً وزارت مالیه با بانک شاهنشاهی قرار داد کرده است و روح بنده از این قضیّه اطّلاع ندارد. درهر صورت این قضیّه نه درتحت امضاء بنده واقع شده ونه همچو اطّلاعی دارم تحقیق بفرمایند از بنده امضائی داده ام بگویند بقدر این مسئله غیر وارد بوده که بنده درست هم گوش ندادم.
درخاتمه بایستی به ایشان بگویم که آقا اعتراض وتنقید درصورتی مطلوب ومؤثّر است که از روی بی طرفی وبی غرضی باشد، بی غرضی درصورتی رعایت نمیشود که درعملیات شخصی که طرف تنقید است اگر یک چیزها خوبی هم است، آنهارا هم طرف توجّه وقدرشناسی قرار داده ایشان درمورد قرار داد ۱۹۱۶ که بنده لغو کردم، هیچ نفرمودند، بلکه فرمودند قبل از بنده لغو شده بود. شده بود یا خودش لغو شده بوده، بدون مداخلۀ بنده خیر بنده خیلی مساعی واهتمام کردم تا آن قضیّه لغو شد البتّه آقای دکتر مصدّق صلاح ندانستند که اگر یک کارهای خوب دیگر برای اصلاح مملکت وآسایش اهالی کرده ام از آنها هم یک ذکری بفرمایند به این جهت بنده نمی توانم فرض کنم که تنقید ایشان به طور کلّی از غرض مبرّا بود. منتقدین هم دردنیا خیلی زیاد هستند کتابهای بزرگ هم درتنقید خیلی چیزها نوشته شده است، درتنقید شعر، درتنقید تاریخ، درتنقید صنایع، درهمه چیز کتابها نوشته شده است. ولی منقّد باید اگر یک جهت خوبی هم هست بگوید اگر یک جهت بدی هم هست بگوید و بنده از فرمایشاتشان بجز الفاظ بد که غالب آنها هم غیر وارد بود چیز دیگری نفهمیدم. در خاتمۀ عرایض خودم باید عرض کنم به ناطق محترم تذکّرد هم که این خیلی واضح است که محصّلین ومبتدیان درسیاست دردورۀتحصیلات خودشان یک دوره درس وجاهت وجنّت مکان شدن لازم دارند، بخوانند وایشان اگر فعلاً درآن دوره از تحصیلات خودشان واقع شده اند. بنده عرضی ندارم ولی بنده عرض میکنم دردورۀتحصیلات خودم اصلش ازاین کلاس صرف نظر کردم، یعنی از آن کلاس ما قبل طفره زدم ویکسره آمدم درما بعد وهیچوقت به این مسائل اهمّیت ندارم و هر وقت بنده با شخصی که بخواهد عوام فریبی کند و گریه دروغی کند، درمبارزه واقع شوم، قطعاً مغلوب میشوم وبالاخره این را باید بدانند که در مسائل عالیه مملکت آیا بایستی دما کوژی کرد یا بایستی شاگرد بنده شد .
بعضی از نمایندگان – مذکرات کافیست.
(بعضی گفتند کافی نیست)
رئیس – اوّلاً آقایان مسبوق هستند بصرف کفایت مذاکرت درکلّیات پروگرام از بین نمیرود بعد هم باید داخل درقسمت هایش شد وقسمتهایش یکی یکی مطرح شود .
داور – بنده پیشنهاد ختم جلسه میکنم .
آقا سید یعقوب – بنده مخالفم با کفایت مذاکرات .
رئیس – چه میفرمایید ؟
آقا سید یعقوب –بنده مخالفم با ختم مذاکرات درکلّیات این است که این مسائلی که دراینجا صحبت شد حقیقتاً یک مسائل شخصی بود، بنده هیچ منتظر نبودم که درموقعی که پروگرام مطرح است این قضایای شخصی مطرح شود واین مسائل تمام شخصی بود وقضایای گذشته دردورۀ چهارم هم آمدم وهمین جوابها داده شد و بالاخره بنده با کفایت مذاکرات مخالفم وعقیده دارم کسانی که در کلّیات اجازه خواسته اند اظهاراتشانرا بکنند .
دکتر مصدّق –اجازه میفرمایید ؟
رئیس –چه میفرمایید ؟
دکتر مصدّق – آقای وثوق الدوله یک فرمایشی فرمودند که میخواهم توضیح عرض کنم .
رئیس – فرمایشات تانرا طور دیگر جلوه دادند ؟
دکترمصدّق بلی بنده چون مذاکراتم مفصّل شده نسبت به فرمایشاتی که آقای وثوق الدوله فرمودند، عرض نمی کنم. قضاوت آنرا بنظر ملّت ایران واگذار میکنم ولی ایشان درضمن مذاکراتشان فرمودند که فلانی اگر چه امور زمانرا درباره خودش معتقد است این مسئله نسبت به بنده توهین آمیز بود. بنده بخدای متعال و بتمام مقدّسات عالم تا امروز یک امضا و یک عملی بر خلاف مصالح مملکت نکرده ام و هیچوقت هم بمرور زمان معتقد نیستم از بدو عمر تابحال حاضرم که اگر کسی بتواند به بنده نسبتی بدهد ولو اینکه قانونی دربین نیست و مرور زمان شاید مانع باشد. بنده بر خلاف اینکه قانون نیست و مرور زمان مانع است خودم را تسلیم مجازات میکنم. آقای وثوق الدوله وزیر عدلیه هستند، بنده از ایشان استدعا میکنم که یک کمیسیونی از آقای مؤتمن الملک و آقای مشیر الدوله ودیگران دعوت بفرمایند اگر برمن چیزی واردست (من بمرور زمان ابداً عقیده ندارم ) بفرمایند تامن خودم را بمحکمۀ مجازات تسلیم نمایم .
رئیس – ایشانهم گفتند شما بمرور زمان معتقد نیستید، رأی میگیریم بکفایت مذاکرات درکلّیات .
شیروانی – ختم جلسه مقدّم است .
رئیس – دو پیشنهاد است هردو راجع بدستور.
روحی – بنده پیشنهاد ختم جلسه میکنم .
رئیس – اجازه بدهید اوّل رأی گرفته میشود بقسمت اوّل بعد بقسمت دوّم رأی گرفته میشود بکفایت مذاکرات درکلّیات .
شیروانی – اخطار نظامنامه دارم .
رئیس – بفرمایید ..
شیروانی – ختم جلسه مقدّم است
.رئیس مادۀ نظامنامه رابخوانید .
شیروانی – الان عرض میکنم –(پس از پنج شش ثانیه ) خوب مجلس را معطّل نمیکنم …
رئیس – پس من میخوانم : مذاکراتی که راجع بدستور است مقدّم است اینجا دوپیشنهاد است یکی راجع بختم جلسه یکی راجع بکفایت مذاکرات که هر دومنتهی بیک اصل میشود وراجع به دستور است بنابراین رأی میگیریم بکفایت مذاکرات آقایانی که مذاکرات در کلّیات را کافی میدانند قیام فرمایند .
(عدّه ای قیام نمودند)
رئیس – تصویب نشد رأی میگیریم بختم جلسه آقایان موافقین قیام فرمایند.
(اغلب قیام نمودند)
رئیس – تصویب شد جلسۀ آتیه رو پنجشنبه صبح چهار به ظهر دستور هم بقیّۀ دستور امروز .
(مجلس نیمساعت بعد از ظهر ختم شد )
رئیس مجلس شورای ملی –سید محمّد تدیّن
منشی – منش ( 9)
◀ توضیحات و مآخذ:
1 – – آئینۀ عبرت – خاطرات دکتر سیف پور فاطمی – بکوشش علی دهباشی – انتشارات سخن – 1378 – ص 562
2 – مصدّق و حاکمیّت ملّت – محمّد بسته نگار- انتشارات قلم – 1381 – ص 414
و نگاه کنید «26 خرداد، بمناسبت صدو بیست وهشتمین سالگرد تولّد دکتر مصدّق » -زندگینامۀ دکتر محمّد مصدّق (5 )
3 – ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، ص 30 – نگاه کنید به مقالۀ «فروغی در گذر تاریخ» از احمد افرادی – سایت دنیا خانۀ من است
4 – حسین مکّی «تاریخ بیست سالۀ ایران» – جلد چهارم – 1361 – نشر ناشر – ص 150
5 – همانجا ، ص 191
6 – همانجا ، 168
7 – همانجا ، صص 107 – 102
8 – همانجا ، صص 148 – 146
9 – مجلس شورای ملّی دوره ۶ جلسه ۱۱- روز سه شنبه 29 شهریور 1305 – کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و نگاه کنید به حسین مکّی «تاریخ بیست سالۀ ایران» – جلد چهارم- صص 190 – 148
شماره ۸۳۷ از ۱ تا ۱۴ مهر ۱۳۹۲