صحبت خود را با یک مقدمه شروع می کنم .
انسان حق حیات دارد بقیه حقوق کیفیت حق حیات را کامل می کنند . به هر اندازه که از حقوق، انسان کمتر برخوردار بشود به همان اندازه کیفیت حیاتش کمتر است .
یکی از حقوق اساسی حق حاکمیت است .
انسانی که حق حاکمیت دارد یعنی هیچکس تحت هر نامی نباید بر او سلطه برقرار کند و امکان برخوردار شدن از حقوق را بر او ببندد . می خواهد این فرد شاه باشد و یا ولی فقیه . می خواهد دانشمند باشد و یا رئیس حزب و یا هر شخص دیگری .
من شهروند ابتدا بایستی مطمئن باشم کسی و مقامی این حق حاکمیت من را سلب نکرده است انجور که متاسفانه در ایران امروز توسط مقام ولایت فقیه سلب شده است ، تا بتوانم
به شخصی رای دهم تا او مدافع برخوردار شدن من از حقوقم بگردد .
پس رای دادن وسیله ای است برای احقاق حق حاکمیت .
با این مقدمه نگاهی بر وضعیت انتخابات ایران می اندازم و سعی می کنم که بر اساس این حقوق وضعیت انتخاب کردن و انتخاب شدن و مخصوصا حق حاکمیت شهروندان ایران را بررسی کنم .
در حال حاضر ما بعد از مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری در ایران هستیم . آنچرا که باید آنها در چهار چوب ارائه نظر ، آنهم برای تحقق راه حل معضلات کشور ارائه می کردند را شنیدیم .
آیا این افراد می توانند فضای زندگی را باز کنند . آیا برای معضلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و مخصوصا اقتصادی که نظام ولایت فقیه ببار آورده و از طرف دیگر برای مشکل بیابان شدن ایران راه حلی دارند ؟
مناظره “انتخابات “تبدیل به تخریب یکدیگر گردید و راه حلی برای خروج از بن بست ارائه نشده است . مشکلات اساسی کشور مورد بررسی قرار نگرفت و شعارهای توخالی و دهن پر کن و غیر عملی داده شد .
و اما گذشته و عملکرد هر کاندیدایی برای انتخاب او جهت حل مشکلات امری است اساسی .
*- آقای رئیسی
آقای رئیسی از 15 سالگی وارد حوزه علمیه شده در سال 59 در سن 20 سالگی دادیار دادگستری کرج شده است . بعد از چند ماه دادستان دادگاه انقلاب کرج شده است . دادگاههای انقلاب وسیله ای در دست آقای خمینی جهت کشتن و ازمیان برداشتن مخالفین خود بود . سپس هم دادستان کرج و همدان بوده است . و 3 سال بعد به عنوان جانشینی دادستان انقلاب تهران منصوب شده است . در سال 67 که به استناد خاطرات آقای منتظری 2800 تا 3800 نفر را در 3 روز اعدام نمودند پورمحمدی و رئیسی نیز نقش داشته اند.
پور محمدی در حال حاضر وزیر دادگستری در دولت روحانی است و در دولت احمدی نژاد وزیر کشور بود .
رءئسی به ریاست آستان قدس از طرف خامنه ای منصوب شده است که ثروتمند ترین بنیاد ایران است و باز به دستور خامنه ای از دادن مالیات نیز معاف است .
او دو دوره است که عضو مجلس خبرگان رهبری می باشد .
*- آقای قالیباف
او به ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز در دوران خاتمی رسید.
شهرداری تهران که اداره بسیار بزرگی است از درآمدهای بسیار بالایی برخوردار است .
در اوایل دهه 90 ظرفیت نقدی و غیرنقدی شهرداری تهران از 20هزار میلیارد تومان تجاوز کرد.
در حال حاضر بدهی های شهرداری مبلغی حدود 65هزار میلیارد تومان است که این امر از سوء مدیریت شهرداری ممکن گردیده است .
بدهی ها از فسادهای اداری ناشی شده است .قالیباف اکثر افراد خانواده اش را در شهرداری و در پستهای بالا استخدام کرده است .
*- آقایان روحانی و جهانگیری
اقای جهانگیری به عنوان معاون اول ریاست جمهوری در مدیریت 4 سال گذشته نقش اساسی داشته است .
آقای روحانی با کلیدی آمده بود که مشکلات را حل خواهد کرد . و وعده داده بود که به مردم گزارش نیز خواهد داد . گویی آن کلید فرضی در قفل مشکلات کشور شکست و مشکلات بر مشکلات افزوده شدند .
وضعیت اقتصاد کشور و رشد اقتصادی از زبان بانک مرکزی در اسفند ماه 95 چنین آمده است : نفت و گاز 4/65 درصد و کشاورزی 2/4 درصد و صنعت 03 / 0 و معدن 0.02 و ساختمان 7/9 درصد منفی و خدمات، که عمده آنرا دولت تصدی میکند، 23.25 درصد هستند .
تولید در بخش صنعت و ساختمان خوابیده است و در رکود بسر میبرد . می دانیم که صنعت ساختمان 37 در صد از تولید را به خود اختصاص می دهد . و وارد پنجمین سال رکود خود شده است .پس جوانان جویای کار کجا کار پیدا کنند ؟
در کشوری که افراد قدرتهای فوق قانون دارند ، امنیت برای سرمایه گذاری وجود ندارد .
معاون وزیر صنعت در مصاحبه با ایسنا میگوید: ۱۴ هزار کارخانه در ایران تعطیل شده است.همزمان، معاون وزیر صنعت ایران به خبرآنلاین میگوید: « ۲۲ هزار واحد صنعتی با ظرفیت کمتر از ۵۰ درصد کار میکنند. ۲۴ هزار واحد صنعتی هم با ظرفیت ۵۰ تا ۷۰ درصد به کارشان ادامه میدهند.»
یعنی در 46 هزار واحد صنعتی حد اقل نیمی از کارگران آنها اخراج شده اند .
کشوری که تولید ندارد از کجا بودجه اش تامین بشود ؟
بودجه در حال حاضر خلاصه می شود در در آمد از نفت که آقای روحانی و جهانگیری به آن می نازند ، قرضه خارجی که امکان دریافت آن با وضعیت فعلی ناممکن است و کسر بودجه که با چاپ اسکناس تامین می شود .
نقدینگی از پایان دوره احمدی نژاد 480 هزار میلیارد تومان بوده و آن دوره را سیاهترین دوره اقتصادی می نامند و در حال حاضر بیش از 1300 هزار میلیارد تومان شده است . یعنی رشد مخرب 30 درصد کرده است . این حجم عظیم نقدینگی جذب رانتخواری می شود و سود حاصل از آن بخاطر نبود زمینه های تولید به خارج فرار می کند .
آقای روحانی گفته است : 10 حکومت هم نمی توانند مشکلات را حل کنند .ملاحظه چه امر و مقامی را می کند که توضیح نداده است ؟
در مناظره دوم کاندیداها اعتراف کردند که 104 معضل در کشور وجود دارد که راه حلی برای آن ندارند .
مشکل دروجود نظامی است که ماهیتش استبدادی است که مشکل و مساله ساز است .از نظام مشکل و بحران ساز نمیتوان توقع حل ان را داشت.
ممکن نیست در یک کشور ، یک نفر دارای اختیارات فوق قانون باشد و پاسخگو هم باشد .همین اختیارات مطلق یعنی مسؤولیت گریزی .
در این نظام ریاست جمهوری باید مطیع رهبری با اختیارات مندر ج در اصل 110 قانون اساسی رژیم باشد لذا نمیتواند کاری از پیش ببرد .
چرا نمی شود؟ توضیح می دهم .
دایره این نظام کاملا بسته است . یک محدوده دارد که رهبری آن را مشخص می کند . این رهبری قدرت خود را به مجموعه نگاهدارنده نظام تفویض می کند . بطور نمونه سپاه سهم بسیار بالایی دارد .
در این دایره تنگ استبداد در ایران دو جریان سعی در بدست آوردن قدرت دارند . یکی جناح تندرو که خشونت را وسیله کار خود می داند و دیگری اصلاح طلبان. این دو جریان در این امر که نظام باید پا برجابماند با هم اشتراک دارند . به این امر که تحت نظر رهبری عمل باید کنند هر دو بایدسوگند خورند .پس دعوای این دسته بر سر تقسیم قدرت می باشد .
اینکه نامزدها برنامه داشته باشند و یا نداشته باشند مهم نیست . اینکه مطیع رهبری باشند اصل برتر است .
حالا اگر رئیس جمهوری بخواهد کاری انجام بدهد با قدرت مطلقه رهبری تلاقی می کند .
به ابزارهایی که رهبری دارد توجه کنید .
سپاه و نیروهای انتظامی و دستگاههای اطلاعاتی و صدا و سیما و دستگاه قضایی همه در اختیار رهبر هستند. این ابزراها به چه کاری در ایران می آیند ؟ بجز خشونت کار دیگری هم می کنند ؟
این رژیم بر اساس خشونت و ترس بر مردم حکومت می کند . بخشی از مردم تصور میکنند بین بد و بدتر چنانچه به بد رای دهند ، وضعیتشان خیلی بدتر نمی شود .
رئیسی نور چشمی اقای خامنه ای است و جنایت فراوان کرده ان فرد خیلی بد یعنی بدتر است . ان بخش از مردمی که به رئیسی رای نمی دهند در واقع تصور می کنند که به خامنه ای نیز رای نداده اند .
روحانی خود را با رهبری در گیر نمی کند . آدم مطیعی است . تصور مردم بر این است که او کمتر بد است .
البته روحانی با فاسدان حکومتی در نمی افتد . رانتخواری هنوز برقرار است و افراد صاحب نفوذ رانتهای خود را دریافت می کنند . کسانی که بدهی های بزرگ به بانکها دارند و نورچشمی هستند ، اگر بدهی خود را به بانکها ندهند ،پرونده ها یشان تعقیب نمی شود . روند قاچاق واردات و صادرات هم برقرار است . از طرف دیگر دستگیری دانشجویان و فعالین و اعدام و شکنجه و … برقرار است . با اینحال گفته می شود آقای روحانی آدم بسیار بدی نیست .
در پس این دو بد و بدتر چه چیز پنهان است که مردم در واقع به او رای می دهند ؟
هر شهروند تفاوت نمی کند که به رئیسی رای بدهد و یا به روحانی و یا قالیباف و یا جهانگیری و هر شخص دیگری .مهم آن است که رای به ماندگاری نظام و رهبری و شخص خامنه ای داده می شود .
از خصوصیات و عملکرد رئیسی و روحانی گفتم کمی هم از خامنه ای بگویم .
در قانون اساسی اول آقای خمینی اختیارات نداشت ولی بر ضد قانون اساسی عمل می کرد که 75 مورد آقای بنی صدر بر ضد او شکایت کرد .
در قانون اساسی تغییر یافته در سال 68 چند اختیار اساسی را از رئیس جمهوری گرفته به رهبری داده اند : تعیین سیاستهای کلی نظام . از سیاست اقتصادی گرفته تا سیاست خارجی تا سیاست جنگ تا روند سیاست داخلی.
تعیین وزرای دفاع ، خارجه ، کشور ، دادگستری و اطلاعات با رهبر است . تعیین ریاست مجلس و روند حرکت مجلس و قوه قضاییه با رهبر است . دستور ترور و جنایت را هم رهبر باید تایید کند . و همه پرسی و تنظیم روابط سه قوه و فرماندهی کل قوا بعلاوه نیروهای انتظامی. و تغییر قانون اساسی که بسیاری به آن دل خوش دارند نیز در دست و خواست و پیشنهاد رهبری است .
هنوز گفته می شود که اینها تازه کف اختیارات رهبر است !
جانشین آقای خامنه ای اگر از او خشونت طلب تر نباشد حد اقل باید همانند وی پشتیبان نیروهای سرکوب و فشار باشد تا بتواند ادامه حیات این نظام را ممکن گرداند .
حالا بهتر متوجه می شویم که چرا 10 حکومت هم نمی توانند مشکلات ایران را حل کنند .
متوجه می شوید که در پس این انتخابات کلیت این نظام و مخصوصا انتخاب رهبری چگونه پنهان است ؟
کسانی که مشکلات را در سراسر کشور بوجود آورده اند نمی توانند خود مشکل را حل کنند .
تصور کنید که مردم در “انتخابات ” ریاست جمهوری به رئیسی بگویند نه و بعدمحلس خبر گان او را به عنوان “رهبر” انتخاب کنند !!
راه حل در چیست ؟
راه حل نه گفتن صریح و سفاف و بی ابهام به هر مستبد و خواهان حقوق خویش و دیگری گردیدن است .
راه حل تغییر مدیریت استبداد محور به یک مدیریت دمکرات و مدافع حقوق شهروندان است .
چگونه می شود این تحول را ممکن گرداند ؟
کوچکترین قدم اساسی نه گفتن به انتخابات است و شرکت نکردن در آن می باشد .
یعنی نه به خشونتها و نه به استبداد سید علی خامنه ای و نه به این همه تبعیض و تحقیر انسان ایرانی است .
عدم شرکت به وجدان جهانی می گوید که شهروند ایرانی حقوق خود را می شناسد و به استبداد می گوید نه .
نتیجه شرکت نکردن در انتخابت بوجود آوردن یک همدلی و هم زبانی در سطح کشور بین هموطنان می باشد .
تحول شعار” رای من کو “در سال 88 ، به “حق من کو ” زمینه احقاق حقوق را بهتر معین میکند. .
وقتی جامعه ایران آزادی و استقلال و حق حاکمیت خود را تقاضا می کند یعنی این نظام که مانع برخوردار شدن انسانها از حقوق خود می باشد را دیگر تحمل نمی کند .
در انتخابات شرکت نکردن به معنی خواهان دمکراسی شدن می باشد .
در انتخابات شرکت نکردن یعنی خشونت زدایی در مقیاس ایران برای رسیدن به آزادیها .
نه گفتن به استبداد و تحریم انتخابات باز کردن راه تحول بسوی احقاق حقوق شهروندی است .
ممکن گرداندن ایرانی سبز با طرح و اجرای استفاده صحیح از آب و خاک .
مبارزه حقوقمند با رانت خواری و فسادهای اداریبوجود آوردن فضای امن برای زندگی و تولید بدست ما مردم است
من به هموطنانم بنا بر توضیحاتی که دادم پیشنهاد می کنم که در انتخابات شرکت نکنید و خواهان “حق من کو “بشویم .
یادمان باشد که زندگی در استقلال و آزادی و امنیت و عدالت ، حق تک تک ما ایرانیهاست .