هر کس از هنر تئاتر اطلاع داشته باشد، با نام آنتون چخوف Anton Tschechow نویسنده و کارگردان سرشناس روسی آشنا است. او برای صحنه سازی و بازی در نمایش تئاتر قواعد بسیار مهم و معروفی ابتکار کرده است. یکی از این قواعد که بطور مکرر از قول او نقل میشود، اینست:
«اگر در اولین پرده نمایش قطعه تئاتری، بر روی یکی از دیوارهای صحنه تئاتر تفنگی نصب کردید، بایستی در پرده آخر نمایش، از آن تفنگ تیری شلیک شود.»
این قائده در سیاست و کشورداری نیز کاربرد دارد. اگر نظام سیاسی در شکل حاکمیت مطلقه فردی absolute Monarchie ، همانند دوره شاهان پهلوی در گذشته و یا نظام ولایت مطلقه فقیه در ایران کنونی، استقرار یافته باشد. ولی با این وجود هر از چندی جهت عوامفریبی نمایش « انتخابات » در آن برگزار کنند، در پرده آخر این نمایشها بایستی از تفنگی که بر دیواره نظام نصب شده است، تیری شلیک شود.
چرا که اکثریت قریب به اتفاق مردم میدانند، نام این نمایش انتخابات نیست، بلکه انتصابات است. این انتصابات نیز از جانب اقلیت بسیار کوچکی که در اطراف فرد حاکم مطلقه گرد آمده اند، صحنه سازی و به نمایش گذارده میشود. البته کارگردان اینگونه نمایشهای « انتخاباتی » سازمان تروری است که رهبری آن به عهده رضا شاه و محمد رضا شاه در دوران پهلوی ها بود. از پس از کودتا علیه انقلاب مردم، خمینی و خامنه ای، این دو ولی مطلقه فقیه، سازمان ترور را رهبری میکنند.
حال سئوال اینست: چرا و چگونه نمایش « انتخابات » در ایران پس از انقلاب بوجود آمد؟
پس از انقلاب مردم ایران در سال 57، استبداد خشن و جنایتکاری باز سازی شد و بر خود نام « جمهوری اسلامی ایران » را گذارد. البته خود این نام نیز بخشی از نمایش است. چون نه جمهور مردم در آن نقشی دارد، نه با دین اسلام کوچکترین سنخیتی دارد و نه خدمتگزار ایران و مردم آن است.
آنچه در ایران بیش از چهل سال است حاکمیت دارد، دولت ( به زبان آلمانی ) Staat و یا State( بزبان انگلیسی )، نیست، بلکه سازمان تروری است که دولت را تحت تصرف و استیلای خویش درآورده است.
متأسفانه بنیان گذار این سازمان ترور شخص خمینی، رهبر انقلاب مردم ایران بود. قصد او، که البته پس از ورود از پاریس به ایران معلوم شد، ایجاد حاکمیت فردی مطلقه برای شخص خودش بود. خمینی و پیروان او با انکار هر آنچه پیش از انقلاب به مردم ایران و جهان قول داده بودند، از ابتدای پیروزی انقلاب، با جعل در دین اسلام و روشهای تاریخی مرسوم در مذهب شیعه، سازمان تروری ایجاد کردند و بر آن نام نظام ولایت مطلقه فقیه را گذاردند.
پروسه یا روندی را که این سازمان ترور تا کنون طی کرده و هم اکنون به پرده آخر نمایش « انتخابات » خویش رسیده، در تمامی نظامهای استبدادی با گرایش توتالیتر قابل مشاهده و مطالعه است.
در واقع برگزاری نمایش تئاتر « انتخابات » را سازمان ترور ابتدا به رهبری خمینی و سپس خامنه ای، پس از کودتای سال 60 که علیه اهداف انقلاب مردم ایران، و اولین منتخب آنان، ابوالحسن بنی صدر، بعمل آوردند، آغاز گردید.
از چند هفته پیش پرده جدیدی از نمایش « انتخابات» ریاست جمهوری همراه با تبلیغات و سر و صداهای جنجال برانگیز دروغین روی صحنه آمده است. اینبار سازمان ترور در نظر دارد، در نمایش جدید، ابراهیم رئیسی را به سمت « رئیس جمهور » مردم ایران نصب کند.
البته اهمیت نمایش « انتخابات» کنونی در این است که سازمان ترور به رهبری علی خامنه ای، این بار در پرده آخر نمایش « انتخابات »، ماهیت واقعی نظام خویش را دارد نشان مردم ایران و جهان میدهد. ماهیتی نمایانگر زشت و زننده خشونت و جنایت که در نماد فرد جنایتکاری همچون ابراهیم رئیسی، عریان در معرض دید همگان قرار میگیرد.
چرا خامنه ای و سازمان ترور او اینبار میخواهند ابراهیم رئیسی را به «ریاست جمهوری » انتصاب کنند؟
چون واقعیت بس مهمی دارد آشکار میشود. آن واقعیت این است: ستون پایه های سازمان ترور در اثر اعتراضات عمومی مردم ایران در سالهای 88، سپس 96 و دست آخر 98 بتدریج در هم شکسته شده و دارد فرو می پاشد. طوریکه در آخرین « انتخابات » نمایشی مجلس رژیم بنا بر تخمین های متفاوت، مابین 5 تا 10 درصد از رأی دهندگان در آن شرکت کردند.
این عدم شرکت مردم در نمایش « انتخابات » رژیم بیانگر این حقیقت است:
سازمان تروری که در بدو امر توسط خمینی و پیروان او با این هدف سازماندهی شد، تا جمهور مردم ایران را از صحنه سیاسی و اجتماعی میهن خودشان طرد و منزوی کند، به عکس هدف خویش رسیده است. در حال حاضر این جمهور مردم ایران است که در اکثریت به اتفاق خویش دارد سازمان ترور و رهبر آن علی خامنه ای را منزوی و از صحنه سیاسی ایران دور و طرد میکند.
بنابر قائده ای که از قول آنتون چخوف، در ابتدای نوشته آمد:
اینبار در پرده آخر نمایش « انتخابات » از تفنگی که بدست « امام خمینی » بر دیوار صحنه تئاتر در « جمهوری اسلامی ایران » نصب گردید، بایستی تیری شلیک شود.
در اینصورت ابراهیم رئیسی که جنایتکاری تاریخی است را جهت تهدید مردم در مقابل آنان قرار میدهند. آیا تیری که از تفنگ در پرده آخر شلیک میشود، به مغز رهبر و سازمان ترور او شلیک خواهد شد؟
برگردیم به صحنه نمایش تئاتر: تماشاگران نمایش، مردم ایران و جهان، اینبار شگفت زده شده اند، که چرا علی خامنه ای دارد هم خود و هم رژیم تحت حاکمیت خویش را لخت و عریان در معرض دید جهانیان قرار میدهد. چرا در پرده آخر نمایش « انتخاب » بر روی صحنه سیاسی ایران، خامنه ای با این انتصاب خویش حقیقت بس تلخی را بر ملا میکند، او میگوید:
من و دستیاران من همگی از پس از انقلاب، خاصه بعد از دست زدن به جنایات هولناک دهه شصت، همگی جانی سیاسی، فاسد و خائن به اسلام و انقلاب و ایران گشتیم. ما افراد سازمان ترور تنها ایفای نقشهای گوناگونی را که در ابتدا « امام خمینی » برای فرد فرد ما تعیین میکرد، به عهده میگرفتیم و بازی میکردیم.
در طی چهل سال گذشته در قالب نقشی که به ما محول میشد، ما نقش محول شده به خود را بازی میکردیم: برای مثال من خودم سی سال است در نقش « رهبر انقلاب » بر روی صحنه سیاسی ایران ظاهر میشوم.
دیگر همکاران من نیز، بعضی مواقع نقش تندرو را بازی میکنند، گاهی نقش میانه رو و « اصلاح طلب » را ایفا میکنند. گاهی نیز با هزینه های بسیار گزافی که مردم ایران میپردازند، برای بقا روابط سلطه گر ـ زیر سلطه در منطقه و جهان، من در نقش « ابر قدرت منطقه » بر روی صحنه نمایش ظاهر میشوم و دست به جنایات تاریخی دهشتناکی، چون کشتار 400 هزار انسان سوری را فرمان میدهم.
ولی اینبار ما با معرفی جنایتکار تاریخی، ابراهیم رئیسی که از ابتدای جوانی، یعنی از سن بیست سالگی خویش « امام خمینی » به او و چندین جوان هم سن و سال او، نقش جلاد « بیت امام » را محول کردند، آنان در نقشهایی همچون دادستان انقلاب، قاضی شرع، البته در هیبت دروغین « دیندار متعصب » و یا « جوانی مؤمن با قاطعیت انقلابی » و …. جهت اقتدار هر بیشتر سازمان ترور، در جلو دید تماشاچیان تئاتر سیاست، یعنی مردم ایران و جهان، آدم کشی و پرشمار فساد های دیگر میکردند.
سازمان ترور دست ساخت « امام راحل » در ابتدای ایجاد خویش ستون پایه های خود را به مدت بسیار زیادی، یعنی تا سال 76 که سرو کله « اصلاح طلبان » پیدا شد، بر روی ترور در داخل و خارج از ایران گذارده بود.
بدین صورت که ما « اقتدار » سازمان ترور را بر پایه ایجاد ترس و وحشت در مردم، از معدوم شدن بدست ما، قرار داده بودیم.
از زمان پیدایش « اصلاح طلبان » استراتژی سازمان ترور در ظاهر تغییر کرد. از آن موقع تا هم اکنون کار ما فریب دادن مردم و کشاندن آنان به پای صندوقهای رأی بوسیله ایجاد « امید کاذب » ( گفته ابوالحسن بنی صدر ) برای آنان است.
ما با دادن وعده های پوچ و دروغ خویش، دم از دستیابی به ثبات و امنیت و رفع همه مشکلات مردم، از جمله رفع مشکل یازده جنگ، که ما خود برای مردم بوجود آوردیم، میزدیم.
سازمان ترور ما در ظاهر و علن خویشتن را مردم سالار و مجری تمامی شرایط و قواعد نظامی مردمسالار جلوه میداد. البته مردم سالاری ما تنها در رفتن پای صندوقهای رأی خلاصه و تمام میشد.
آنچه از صندوق آراء مردم بیرون میآید، همیشه اراده من، در نقش « رهبر عظیم والشأن » بوده و هست.
سازمان ترور ما دقیقاً شبیه به رژیم نازیهای آلمانی به رهبری هیتلر عمل میکند. بدین صورت که در این مدت بیش از چهل سال « اراده رهبر » سازمان ترور قانون محسوب میشود و بطور تمام و کمال به اجرا گذاشته میشود.
البته این امر را نیز فراموش نکنید: رفتار سازمان ترور ما با مخالفین و منتقدان واقعی رژیم بشدت شقاوت آمیز و ددمنشانه است. در کنار اینکار چندین و چند فرد سیاسی سرشناس منتقد قلّابی نیز برای سازمان ترور دست و پا کرده ایم.
این منتقدان جعلی همگی بهنگام نمایش « انتخابات » که سازمان ترور برگذار میکند، با شدتی تمام جانبدار بقا سازمان ترور میشوند و مردم را با مکر و حیله و دادن وعده های پوچ، تشویق به شرکت کردن در نمایش « انتخابات » میکنند.
ما مجلس « شورای اسلامی » جعلی نیز داریم. در این مجلس، منتقدانی رام و مطیع « رهبر نظام مقدس » اجازه ورود و داشتن نمایندگی از جانب سازمان ترور را دارند. در این مجلس، نمایندگان منتصب سازمان ترور، در نقشهای گوناگونی که ایفای آنها را به عهده میگیرند، دعواها و جنجال های جناحی گوناگون نیز براه می اندازند.
ولی وضع قوانین مهم که بیشتر مربوط به سرکوب مردم ناراضی و یا سیاست خارجی رژیم است، طبق معمول در « بیت رهبر » دیکته شده و توسط رئیس مجلس که همیشه خادم وفادار به رهبر است، خیلی سریع وضع و به اجرا گذارده میشود.
در واقع مجلس و نمایندگان « مردم »، شعبه ای از پرشمار شعبات دیگر در مرکزیت سازمان ترور است. در این مرکزیت گزیده های « بیت رهبری » در امور لشکری و کشوری ایران دخالت مستقیم دارند. و جهت ریز و درشت امور مملکتی برای این سازمانهای دولتی تصمیم گیری میکنند.
منتقدین واقعی، یعنی مردمی که در بیرون از مجلس اعتراض به وضعیت بد کشور و خودشان میکنند، از طریق پرشمار شاخه های کوچک و بزرگ تنیده شده در سازمان ترور، از جمله سپاه پاسداران انقلاب، بسیجی ها و انواع گوناگون سازمانهای امنیتی، بعلاوه شخصی پوشان سازمان ترور، مورد حمله و هجوم قرار میگیرند.
تعدادی از این مردم که احقاق حقوق خویش را میکنند، محکوم و راهی زندان اوین، « دانشگاه » سازمان ترور، که « امام خمینی » خود برای آن توجیه دینی میتراشیدند، و یا زندان هایی چون زندان کهریزک و بیشمار زندانها و شکنجه گاه های علنی و مخفی دیگر که همگی به سازمان ترور تعلق دارند، میشوند.
حال این روزها که سازمان ترور شمشیر را از رو بسته و دارد قاتل تاریخی را « رئیس جمهور » مردم ایران میکند. اکثریت به اتفاق مردم ایران به تمامی شعبده بازیهای « اصول گرایان و اصلاح طلبان » که نزدیک به ربع قرن، بخشی از مردم ایران را فریب میدادند و به پای صندوقهای رأی می بردند، روشن گشته است. مردم ایران بر این امر معرفت یافته اند که وضعیت سیاه امروز آنان و ایران موطن آنان را، این دغل بازیهای نمایشی بوجود آوردند
در اینصورت رژیم چاره دیگری جز این ندارد که با روی کار آوردن یک قاتل تاریخی در نقش « رئیس جمهور » پرده آخر نمایش انتخابات را اینبار با شلیک گلوله ای از تفنگ نصب شده بر دیوار استبداد سیاه خود، در مغز خویش خالی کند.
ولی هنوز پرده آخر نمایش حاکمیت سازمان ترور به رهبری خمینی در گذشته، و خامنه ای در زمان کنونی به پایان نرسیده است. هنوز تماشاگران نمیدانند، این قطعه تئاتر که پر از خشونت و جنایت و ویرانگری بود، به چه شکل به اتمام میرسد. ولی هر آنچه از هم اکنون معلوم همگان است، این است که صحنه های نمایش « اقتدار رژیم » بشدت سیاه و تاریک شده است.
خبرنگار مجله اشپیگل، خانم Christiane Hoffmann در گزارشی با تیتر « با قدرتی وحشیانه تر » در اشپیگل شماره 24 بتاریخ 14 تا 21 ماه جونی 2021 اینطور مینویسد:
« جمهوری اسلامی مهمترین انتخابات در چندین دهه خویش را در پیش رو دارد. و نتیجه انتخابات از هم اکنون مشخص است: رئیس جمهور آینده ایران یک تندروی سیاسی است… مهمترین انتخابات از آغاز انقلاب در ایران تا کنون، دیگر انتخابات نیست. شورای نگهبان همه نامزدهایی را امکان داشت برای پیروزی رئیسی ایجاد خطر کنند، حذف کرده است….
تا کنون شرکت وسیع مردم در انتخابات برای رژیم ایران اهمیت زیادی داشت. چرا که شرکت وسیع مردم در انتخابات بمثابه ستون فقرات حمایت از نظامی که خود را برآمده از انقلاب مردم قلمداد میکرد، به حساب میآمد. تا کنون دست اندرکاران رژیم میخواستند دستکم از ظاهر باصطلاح مردمسالار بودن رژیم خود، مشروعیت کسب کنند. ولی این دوره سپری گشته است. تندروهای رژیم دیگر نیازی به رأی مردم ندارند. مهم برای آنان این است که نامزد انتخاباتی آنان پیروز گردد. این همان الگوی بشار اسد در کشور ویران گشته سوریه است. یعنی استقرار نظام دیکتاتوری کاملاً لخت و عریان. حسن عباسی، رئیس استراتژیک تندروهای رژیم، بطور کاملاً باز و شفاف قصد خویش را این طور بر زبان میآورد. کشور ایران دیگر نیازی به انتخاباتی بشکل غربی ندارد. »