back to top
خانهنویسندگانصدارت : حمله به ایران، باز هم منتفی‌تر شد!

صدارت : حمله به ایران، باز هم منتفی‌تر شد!

Sedarat-Ali-1علی صدارت :حیات ملی ما در خطر است.

ولی با مشاهده فاجعه‌ای که در همسایگی ما در افغانستان، هر ساعت ابعاد گسترده‌تری می‌گیرد، حمله به ایران، باز هم منتفی‌تر شده است. 

تنها راه نجات ما، اعتماد به نفس فردی، و اعتماد به نفس ملی است، و پشت کردن به قدرت است.

تنها راه نجات ملی ما، پشت کردن به همه قدرت‌های خارجی، پشت کردن به همه قدرت‌های داخلی، و روی کردن به خود است، روی کردن به خودمان است، روی کردن به ملت ایران است، روی کردن به ملت‌های کشورهای منطقه است، روی کردن به ملت‌های کشورهای دنیا است. وقتی این روی‌کردها، با معیار حقوق عملی گردد، حقوق ذاتی بشر که همه‌مکانی، و همه‌زمانی، و بدون هیچ تبعیضی همه‌کسانی هستند، نمی‌توانند ناموفق باشند، نمی‌تواند خشونت‌زدا نباشند.

بعد از ناامید شدن و سرخوردگی از همه افراد و گروههایی که با نقاب‌هایی چون اصلاح‌طلبان (=تدام‌طلبان)، و اصول‌گرایان (=مداومت‌گرایان)، و تحول‌طلبان (=تداوم‌طلبان)، و… همه در مسابقه با آقای خامنه‌ای و شرکا، در پیش‌برد شعار «حفظ نظام، اوجب واجبات است»، از آن‌ها سبقت گرفته‌اند، مردم ایران، رفراندم دیگری را در «انتخابات» اخیر به رژیم، تحمیل کردند. در این رفراندم، انزوای رژیم، باری دیگر بر همه هویدا شد. ولی انزوای افراد و گروههایی که با نقاب تزویر «اپوزیسیون» باعث طول عمر این رژیم شده‌اند، بیشتر مشخص شد و نیز معلوم شد که این افراد و گروهها، در افکار عمومی و نزد مردم، به خاطر نقشی که در وضعیت فاجعه‌آمیز امروز ما داشته‌اند، چگونه از خود آقای خامنه‌ای هم منفورتر هستند. 

خطری که حیات ملی ما را تهدید کرده و می‌کند، این بوده است که حداقل لازمی از ما مردم، برای ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر، فعالیت لازم و کافی را نداشته‌ایم. بعضی از ایرانیان، منفعلانه منتظرند ببینند بقیه چه می‌کنند، می‌گویند: «مردم باید یک کاری بکنند» (۱) این انفعال و بی‌عملی، کمال مطلوب قدرت‌ها است، هم قدرت‌های خارجی و هم قدرت‌های داخلی، از جمله و بخصوص آقای خامنه‌ای و شرکا. 

سرنوشتی که مردم افغانستان در همسایه‌گی ما داشته‌اند، بیدارباش دیگری به کسانی که سر به درگاه قدرت‌های خارجی ساییدن را کمتر از گناه کبیره  می‌دانند. 

اتفاقات اخیر و سرنوشت ملت امروز همسایه ما، تعجب‌آور نیست. تعجب‌انگیز این است که چرا در مصاحبه‌ها و تحلیل‌ها، «تحلیل‌گران» و «متخصصان» و «کارشناسان» و «سیاست‌مداران» کشورها، و… از سقوط دولت دست‌نشانده افغانستان تعجب کرده‌اند!

بزرگ‌ترین قدرت نظامی دنیا یعنی امریکا، با پشتیبانی ناتو یعنی بزرگ‌ترین اتحاد نظامی دنیا، با ابعادی که شاید در تاریخ بشر بی‌سابقه بوده است، نتوانست دموکراسی را به افغانستان وارد کند.

تعداد قوای طالبان را حدود ۵۵هزار و تا حداکثر ۸۵هزار نفر تخمین زده‌اند، در حالیکه تعداد قوای امنیت ملی افغانستان که توسط ارتش امریکا و ناتو مسلح شده و ظرف بیست سال تعلیم دیده بودند را حداقل ۳۰۰-۳۱۰هزار نفر اعلام کردند. شکست سریع و «حیرت‌انگیز» و «تعجب‌آور» ارتش افغانستان علی‌رغم پشتیبانی نیروی هوایی قوای خارجی، و کشتی‌های جنگی نیروی دریایی آن‌ها بوده است، در حالیکه طالبان فقط نیروی زمینی با شماری اسلحه غیرپیشرفته دارند.  به نقل از آقای بلینکن، وزیر خارجه امریکا تسلیحاتی که در اختیار ارتش افغانستان قرار داده شده است را «مدرن‌ترین و پیچیده‌ترین  تسلیحات» معرفی کرد. بودجه طالبان را حدود ۳۰۰میلیون دلار و بودجه نظامی قوای امنیت ملی افغانستان را ۵-۶میلیارد دلار اعلام کردند. گفته شد بودجه‌ای که توسط امریکا فقط برای آموزش و تعلیمات ارتش افغانستان خرج شده، بالغ بر ۸۹میلیارد دلار بوده است. جالب است که بسیاری از کسانی که در رسانه‌های غربی مصاحبه می‌شوند، انگاری که لطف بزرگی به افغانستان کرده‌اند و منت بزرگی بر گرده مردم منطقه دارند که ۲۰سال پیش به مام وطن آن‌ها تجاوز کردند. در عین حالی که هیچ نمی‌گویند که چند نفر از نه تنها از نظامیان افغان، بلکه چند نفر از مردم عادی و چند زن و کودک، با عنوان تلفات ناخواسته و غیرمستقیم جنگی به قتل رسیده‌اند، و نمی‌گویند چند نفر از مردم غیرنظامی افغانستان به علت وضعیت فاجعه‌آمیز اقتصادی و فقر زیربناها کشته شده‌اند، مرتب تکرار می‌کنند که ۲۳۰۰نفر آمریکایی و ۴۰۴نفر بریتانیایی کشته شده‌اند. مجموع خرجی که حمله به افغانستان در این ۲۰سال گذشته برای امریکا داشته را یک تریلیون دلار تخمین زده‌آند، در حالی که همین مقدار هم توسط بریتانیا و سایر کشورهای درگیر جنگ افغانستان هزینه شده است.

سرنوشت افغان‌هایی که به قوای خارجی کمک کردند، بسیار وخیم بوده است، و با فروپاشی دولت و خروج نظامیان از افغانستان، مرگ‌آورتر هم شده است. قدرت‌های خارجی همان بلایی را که امریکا در سال ۱۹۷۵ در سایگون بر سر مردم ویتنام آورد، به مردم افغانستان هم تحمیل کرده‌اند. تصویرهایی که هم اکنون در رسانه‌ها از تخلیه سفارت امریکا شاهدیم، یادآوری کننده تخلیه سفارت امریکا در سایگون است، به طوری که آقای بایدن و شرکا مکررا مجبور شده‌اند این تشابه را با آن وقایع تاریخی که برای امریکاییان شرم‌آور بوده است،  انکار کنند. شهروند افغانی که سال‌ها کار ترجمه را برای سربازان امریکایی به عهده داشته، به علت پایان ماموریت آن گردان، و شش سال است زیر خطر کشته شدن خود و خانواده‌اش «زندگی» می‌کند، در مصاحبه‌ای به رسانه‌گر بی‌بی‌سی گفت که از ترس کشته شدن، شش سال است فرزندانش را به مدرسه نفرستاده است، و مجبور بوده است هر چند هفته یکبار محل زندگی‌شان را عوض کنند. با توجه به وضعیت موجود، خطر کشته شدن این مترجم، بسیار بیشتر شده است. وی در این مصاحبه، مدارکی دال بر رد شدن درخواست‌های پناهندگی‌اش را توسط دولت امریکا، به نمایش گذاشت. گفته شد که هزاران نفر از مردم افغان که برای قدرت‌های خارجی کار می‌کردند، همین گونه سرنوشت‌هایی را داشته‌اند.

بنا بر خبرهایی که مرتب تغییر می‌کنند و اخبار و آمار جدیدتری ر ا گزارش می‌کنند، برای تخلیه کارکنان سفارت‌خانه‌ها و شهروندان کشورهای متبوع، هر ساعت به تعداد سربازان خارجی اعزامی به افغانستان بیشتر می‌شود. در مورد امریکا، دقایقی پیش گزارش شد که آقای بایدن دستور اعزام ۱۰۰۰نفر دیگر را هم صادر کرده که در نتیجه تعداد سربازان امریکایی در این ساعت به ۶۰۰۰نفر افزایش یافته است. 

بعد از بیست سال حمله و تجاوز و خشونت و خون‌ریزی، انتونی بلینکن، وزیر خارجه امریکا، در مصاحبه امروز خود به راحتی اعتراف کرد، …این به عهده مردم افغانستان است که در کابل چه اتفاقی بیفتد!…

ولی در واقع اگر به خاطر خشونت‌گستری قدرت‌ها نبود، خود مردم منطقه می‌توانستند که سرنوشت‌های خوب و خوب‌تری را برای خود رقم بزنند. این فقط به عهده مردم افغانستان نیست که در کابل چه اتفاقی بیفتد، بلکه این به عهده مردم عراق است که در بغداد، و این به عهده مردم سوریه است که در دمشق، چه اتفاق بیفتد. و هزار البته، این به عهده مردم ایران است که در تهران  چه اتفاقی بیفتد!

اگر به خاطر قدرت‌ها و «حفظ منافع ملی» آن‌ها در هزارها کیلومتر دورتر نبود، چه بسا که سال‌ها پیش طالبان به دست خود مردم افغانستان، و صدام به دست خود مردم عراق، و اسد توسط خود مردم سوریه، و… برافتاده بودند. 

اگر به خاطر قدرت‌ها و «حفظ منافع ملی» آن‌ها در هزارها کیلومتر دورتر نبود، ۴۴۴روز گروگان‌گیری اعضای سفارت امریکا در تهران اتفاق نمی‌افتاد، و صدام جرات تجاوز به ایران را نمی‌کرد، که به قول خود موج‌های انقلاب ایران را از کشورهای استبدادی منطقه برگرداند، و بهار عرب در همان دهه ۱۹۸۰ اتفاق می‌افتاد، و به خزان مبدل نمی‌شد. 

از جهتی دیگر، همان‌طوری که مراجعه به قدرت‌های خارجی، یکی از دلایل اصلی سرنوشت فعلی سوریه شده است، کشورهای همسایه افغانستان هم در وضعیت فعلی این کشور نقش مهمی داشته‌اند. برای اینکه افغانستان دولتی باثبات نداشته باشد، پاکستان نقشی اساسی داشته است. 

خشونت‌گستری در کشورهای دیگر برای حفاظت «منافع ملی» تیغی دودمه است. تجاوز به حقوق و خشونت‌گستری و فساد و…، وضعیت را در کشور پاکستان به شکلی که امروز می‌بینیم درآورده است. دولت شوری، با حمله به افغانستان و شکست در آن جنگ، از مقام ابرقدرتی برافتاد، و رسما بعد از خروج از آن کشور سقوط کرد و از هم پاشید. دولت امریکا اما پیش از خروج از افغانستان، از مقام ابرقدرتی برافتاده بود. انقلاب ایران، دولتی که آقای کارتر چند مال قبل از انفلاب آن را «جزیره ثبات» خواند، حاکی از انقباض «ابرقدرت» آمریکا بود، و افتضاح‌های اکتبر سورپرایز و ایران‌گیت و… افول «تنها ابرقدرت دنیا» را نمایان کرد. میخ‌های اخیر بر تابوت ابرقدرتی امریکا، از جمله قرار گرفتن آقای ترامپ در کاخ سفید و تلاش وی برای کودتا در ششم ژانویه ۲۰۲۱ و… بوده است. ناتوانی «تنها ابرقدرت جهان» و ناکارآمدی «بزرگترین ارتش دنیا» در تجاوزات این کشور و این ارتش در عراق و لیبی و سوریه و… و حالا در افغانستان نمایان شده است. 

در حالیکه با توجه به آمار اعلام شده امروز، هر ۳۰-۴۰ثانیه یک هم‌وطن دیگر ما، به علت ویروس کووید۱۹ جان خود را از دست می‌دهد، شکی در این واقعیت نمانده است که ویروس کشنده‌تر، ویروس ولایت مطلقه است. ما مردم ایران، با اعتماد به نفس فردی و با اعتماد به نفس ملی می‌توانیم از عهده بلای استبداد بربیاییم.  

علی صدارت

https://alisedarat.com/contact-us/ 

یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ برابر با ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ 

(۱) مردم باید یک کاری بکنند! چه باید کرد؟

https://alisedarat.com/1397/08/06/4317/

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید