تقی روزبه
یک آرایش سه قطبی مرکب از سه رویکرد متفاوت دردرون و پیرامون حاکمیت شکل گرفته است که شامل دو گرایش افراطی و محافظه کار اصول گرایان، و صف اصلاح طلبان و اعتدال گراها و و اصول گرایان منتقد و میانه رو می باشد. بجز روحانی،- وصرفنظر ازغرضی که درنظرسنجی ها محلی از اعراب ندارد- بقیه کاندیداها درطیف اصول گرایان قراردارند گرچه دراین میان محسن رضائی خود را اصول گرای مستقل و غیرجناحی می داند.
سه شقه شدن صف اصول گرایان به افراطی ها و محافظه کاران سنتی و میانه روها، یکی از ویژگی های مهم این دوره است. دردوره گذشته به دلیل اعمال نفوذ خامنه ای، اصول گرایان سنتی و محافظه کار عملا زیرچتربخش افراطی قرارگرفتند، اما تجربه احمدی نژاد و تعمیق بحران و تضعیف موقعیت فصل الخطابی خامنه ای آن ها را به صرافت گزین کاندید مستقل و نزدیک به خود که اکنون ولایتی آن را نمایندگی می کند انداخت، و بخش های میانه آن نیز درائتلاف با رفسنجانی و اصلاح طلبان قرار گرفته اند. برخوردهای افشاگرانه ولایتی علیه سعید جلیلی درمناظره سوم بخوبی فاصله گیری این جریان سنتی و محافظه کار ازسیاست های جناح افراطی را که مورد حمایت رهبری و نهادهای نظامی و امنیتی و مصباح یزدی است، برملاساخت.
پراکندگی درونی اصول گرایان با توجه به ائتلاف اصلاح طلبان و رفسنجانی و اصول گرایان میانه رو حول حسن روحانی، اکنون به مهم ترین معضل و دغدغه خاطر جناح حاکم نسبت به تقسیم آراء آن ها تبدیل شده است. ذوالنور و کیهان از آن ها خواسته اند که هرچه زودتر برای دست یابی به یک کاندید واحد به توافق برسند وگرنه خطرشکست وجود دارد. ازسوی دیگرنظرسنجی های متعدد نشان دهنده رشد صعودی وشتابان آراء روحانی بویژه پس از استعفای عارف و تأیید قاطع خاتمی و رفسنجانی از وی شده و اکثرا او را پیشتازدوراول و حتی بعضا پیروز مرحله نخست می دانند. درحالی که آراء قالیباف که قبلا دررأس این نوع نظرسنجی ها قرارداشت باشتاب درحال افول است. با این وجود آیا اصول گرایان خواهند توانست به وحدت برسند؟ بنظرمی رسد حصول به چنین وفاقی دردقیقه 90 و لااقل در دوراول دشوارباشد، مگرآن که یک “دست نامرئی” مداخله ضربتی نماید. اگر دراین فاصله کوتاه رویداد غیرمترقبه ای، هم چون احساس خطر پیروزی مطلق روحانی درهمان مرحله اول رخ ندهد، ظاهرا آن ها ترجیج می دهند که دردور اول هرکدام به وزن کشی خود پرداخته و تکلیف سرکردگی و این که چه کسی زیرچتر چه کسی برود را روشن کنند. درحقیقت ولایتی نماینده بخش سنتی اصول گرایان اعم از روحانیت و مؤتلفه و جبهه پیروان خط امام و بخش هائی از بازاراست. ازاین رو کناره گیری وی به نفع سعید جلیلی که گفتمان باصطلاح ناب مقاومت و تداوم سیاست های تاکنونی را نمایندگی می کند بعید بنظرمی رسد. رقیب دیگرآن ها قالیباف است که هم دارای حامیانی درسپاه است و هم بدلیل وجهه پراگماتیستی خود مد نظربخشی هائی از شهروندان می باشد و بدلیل داشتن آراء بیشتر درنظرسنجی ها امکان کناره گیری اش ضعیف است. او بین این دوقطب اصلی قرارگرفته، و سیاست گاهی به میخ و گاهی به نعل را پیش گرفته و با هردوی این طیف به نوعی هم همپوشانی دارد و هم رقابت. بی تردید کاندید مطلوب و حداکثری اصول گرایان افراطی سعید جلیلی است و کاندید حداکثری سنت گرایان نیز ولایتی است و دراین میان موقعیت برترتاکنونی قالی باف شکننده بوده و از دو سومورد تهدید است: ازیک سو بدلیل همان سیاست هم به میخ و هم به نعل یعنی بازی همزمان دردو زمین، کاندیدی مطلوب و حداکثری برای اصول گرایان از هردو طیف محسوب نمی شود. از سوی دیگرمطرح شدن روحانی میانه رو و نزدیک به رفسنجانی به کاندید مشترک و مورد حمایت اصلاح طلبان و کارگزاران و افزایش شتابان آراء او درنظرسنجی ها، به معنی ریخته شدن بخش هائی از رأی دهندگان متمایل به قالی باف به سبد اوست، همانطورکه بخشی از آراء اصول گرایان سنتی نیز به سود وی ریزش می کند. با این وجود، دوگرایش اصول گرا- چه دردوراول و چه حتی در دوردوم- اگربخواهند دربرابررقیب برترازخود درنظرسنجی ها مات نشوند به ناگزیرباید به سازش برسند که چیزی جزکناررفتن به سود قالیباف و تقویت موقعیت وی دربرابرحریف مشترک نیست. درهرحال بنظرمی رسد که تلاش و سودای بیت رهبری و حامیانش آن باشد که رقابت نهائی بین قالیباف و سعیدجلیلی و یا حداکثر بین قالیباف و ولایتی باشد. البته کسب چنین نتیجه ای، اگرقراربه دخالت دست غیبی نباشد، درشرایط کنونی دشوار به نظرمی رسد. چرا که درفضای موجود همانطورکه اشاره شد رویکرد رأی دهندگان به روحانی با شتاب زیادی درحال گسترش است و بخش های روبه گسترشی از شرکت کنندگان درگزین بین بد و بدتر با توجه به جمیع جهات ازجمله اتخاذ رویکرد کمابیش انتقادی و شعارها و وعده هائی که روحانی درمناظره ها و میتینگ های انتخاباتی خود می دهد، و افزایش حساسیت بیشترافکارعمومی درمنزوی ساختن کاندید مورد نظر بیت رهبری، شانس عروج وی اگرنه درهمان دوراول ولی برای دور دوم و رقابت نهائی کم نیست. واقعیت آن است که عملکرد منفی 8 ساله گذشته کاندیدای نظرکرده رهبری درعرصه های داخلی و بین المللی به تضعیف موقعیت طیف حامی او منجرشده و کفه موازنه قوا درصفوف حامیان نظام را به طورنسبی به سودمدافعان تغییرسیاست های خارجی و داخلی کنونی باهدف کاستن ازفشارهای بین المللی و کنترل بحران چندوجهی موجود سنگین کرده و درمجموع موضع جناح افراطی و حاکم را شکننده تر ساخته است. چنین رویکردی البته درمغایرت و ناهمسوئی با سیاست های مورد نظرخامنه ای و باندهای حاکم قرار دارد: تنش زدائی در برابرتنش زائی، دولت وحدت ملی دربرابرانحصارقدرت بدست باندهای حاکم. سیاست های اقتصادی و سیاسی بازتر و ولایت مشروط دربرابرولایت مطلقه. ازهمین رو بعیداست که بیت رهبری و باندهای وابسته به او، به آسانی تن به پیروزی کاندید حداقلی که بقول وزیراطلاعات به معنای پنبه شدن همه آن چیزی است که درطی 8 سال گذشته بافته اند. هدف آن ها از تن دادن به مشارکت نرم ترین و مورد اعتمادترین کاندیداهای دست دوم اصلاح طلبان و حامیان رفسنجانی، عارف و روحانی، برای گرم کردن تنورانتخابات و بیرون کشیدن نان های گرم و برشته از ِقبل آن بوده است. مخالفت این جریان با حضوررفسنجانی فقط به خاطرموقعیت شخصی او نبوده است، بلکه بیش از آن بدلیل سیاست هائی بوده است که رفسنجانی سخن گوی آن به شمارمی رود. گرچه ممکن است اعمال فشار از بالا نهایتا برخی کاندیداهای اصول گرا را ناچاربه کناره گیری بخصوص درمیان سه نفراصلی قالیباف، ولایتی و جلیلی نماید تا بقول کیهان شریعتمداری برای آراء انبوه ولی پراکنده اصول گرایان راه نجاتی یافته شود. اما چنین تدبیردیرهنگام حتی درصورتی که فعلیت هم پیداکند، بازهم معلوم نیست که قادربه دفع خطر و پیشی گرفتن از حریف باشد. بهمین دلیل، درصورتی که دست اندرکاران به این نتیجه برسند که باسازوکارهای مهندسی موجود نتوانند ازعهده مقابله با آراء روحانی چه در دور اول و چه بویژه دردور دوم که احتمال آن قوی اتراست برآیند، باحتمال زیاد همان دست غیبی که درسال 88 آراء را دزدید، و این بار شورای نگهبان را مأموربه رد صلاحیت رفسنجانی نمود، بار دیگر درصحنه ظاهرشده و فرمان به تغییر نتیجه آراء صندوق ها بسود دوگزینه نهائی بدهد*. بفرض اگرتمکینی به نتیجه صندوق ها صورت گیرد، آنگاه باید دراندازه و ابعاد شکنندگی موقعیت رهبری دربرابرمخالفان درونی نظام و چرخش توازن نیرو و تحمیل آن به رهبرنظام تجدید نظرکرد. البته در صورت دستکاری درنتیجه تغییرآراء مردم معلوم نیست واکنش رأی دهندگان در”انتخابات” نسبت به دزدیده شدن آرایشان با توجه به تجربه سال 88 چه خواهد بود، هم چنان که معلوم نیست واکنش رژیم دربرابراعتراض محتمل مردم با توجه به تجربه برآمداعتراضی 88 چه گونه خواهد بود؟. درهرحال احتمال تغییرنتیجه آراء ریخته شده به صندوق ها درصورت احساس خطر کم نیست، آنقدر که حتی خاتمی در بیانیه تشکراز کناره گیری عارف، ابرازامیداوری کرده است که موج بزرگ مشارکت مردمی بتواند مانع از آن شود. نباید فراموش کرد که خط و نشان کشیدن احمدی نژاد به حریفان، پس از کنارگذاشته شدن کاندید موردنظرش به طورچشمگیری فروکش کرده و چه بسا تمکین او به خواست باندهای حاکم و همراهی ضمنی اش با جریان حامی مصباح یزدی و سعید جلیلی، امکان دستکاری در آراء صندوق ها را آسان ترکرده باشد.
درخاتمه این نوشته لازم است به چهار نکته مرتبط با نمایش انتخاباتی اشاره گذرائی بکنم: اول آن که حتی اگررژیم به تواند به سلامت از هفت خوان “انتخابات” عبورکند، ازفردای پیروزی با صف گسترده ای از اپوزیسیون داخلی خود، و با مردمی ناراضی تروخشمگین تر که به رأیشان خیانت شده و با فشارهای بیشترجهانی که مترصد نتیجه “انتخابات” هستند، مواجه گشته و درمجموع باپیکری ضعیف ترو شکننده تراز گذشته به دوره پساانتخاباتی گام خواهد گذاشت . دوم آن که گرچه خامنه ای و سردمداران نظام شرکت درانتخابات و رأی به هریک از کاندیداها را رأی به نظام می دانند و با پشت گرمی آن بیشترمی تازند، و سخنان اخیرخامنه ای که خواهان شرکت حداکثری برای نشان دادن اقتدارنظام به دشمنان شده و حتی مخالفین نظام را هم دعوت به شرکت درانتخابات نموده است، اما سوی دیگر واقعیت آن است که بخش بزرگی از آرائی که به صندوق ها ریخته می شود، رأی اعتراضی و باهدف کنارزدن کاندید حداکثری و نظرکرده رهبری و باندهای حاکم و بخشا نیزبخاطرمهرشناسنامه و دریافت یارانه و نظایرآن است تا باوربه نظام، و بهمین دلیل آرائی هستند بالقوه شکننده که دراولین موج های سرخوردگی از دولت جدید، به صفوف سایراعتراض کنندگان پیوسته و حقانیت مواضع آن ها را تأیید خواهند کرد. سوم آن که شعارتحریم انتخابات گرچه بدلیل مانورهای رژیم و بویژه نقش وتلاش منحصر به فرد جبهه اصلاح طلبان و اعتدال گراها در شکستن جو تحریم، بطوراجتناب ناپذیر از پایگاه توده ای و وسعت دامنه آن خواهد کاست، با این حال تاهمین جا صفوف تحریم نیز ازصراحت و وسعتی گسترده بی نصیب نیست. آش مهندسی انتخابات چنان شورشده است که حتی بخش هائی از اپوزیسیون درونی نظام و یا سبزها و ملی مذهبی ها و مجاهدین انقلاب اسلامی و نظایرآن ها به تلویج یا به آشکار انتخابات را تحریم کرده اند. نکته چهارم آن که حتی اگر باندهای حاکم به دلیل وضعیت آچمزشدگی و غافلگیرشدن و یا ابعاد وخامت شرایط داخلی و جهانی، تن به گزینش فردمعتدل و امنیتی و کارکشته ای چون حسن روحانی بدهند، همانطورکه خاتمی درسخنانش پیرامون دلیل امتناعش ازنام نویسی بیان داشته بود، حتی اگر ردصلاحیت هم نشود و صندوق های رأی هم دستکاری نشود، بخش های مختلف نظام آنقدردربرابر چنین رئیس جمهوری کارشکنی خواهند کرد که اوضاع ازآن چه که هم هست وخیم ترشده و اصلاح طلبان هم بدلیل فشارسنگین انتظارات مردم و ناکامی درپیشبرد وعده های داده شده، بی اعتبارخواهند شد. او با استناد به همین دلایل، عطای نام نویسی برای ریاست جمهوری را به لقایش بخشید ولی ظاهرا مرگ خوبست است ولی برای همسایه!
نتیجه:
مقطع انتخاباتی درنظام اسلامی عموما فرصتی است برای بلوربندی و قطب بندی بحران اعم ازتضادهای درونی و صف آرائی بخش های بزرگی ازجامعه . گرچه رژیم با حذف کاندیداهای حداکثری اصلاح طلبان و اعتدال گرایان، برآن شد که گربه را دم حجله به کشد و ازقطب بندی و صف آرائی بزرگ دربرابرخود جلوگیری کند، با این همه سیررویدادها حاکی ازآن است که امکان قطب بندی حول کاندیداهای حداقلی نیزمحتمل است که بتواند رژیم را غافلگیرکرده و آن را برسردو راهی تقلب گسترده و یا با درجه احتمال کمتری خوردن جام زهر و تمکین به نتایج صندوق و گزین رئیس جمهوری از صف مقابل نماید. که البته هردوحالت متضمن تشدید بحران و بهم ریختن صف آرائی های موجوداست. اکنون صحنه “انتخابات” به صورت یک بستر و دو رؤیا درآمده است که درآن یکی برآن است که رأی اعتراضی را به سودحماسه سیاسی و رأی به نظام و اقتدارآن مصادره کند، و رؤیای دوم برآن است که ازاین طریق رخنه ای درقلعه بسته قدرت بوجود آورده و راهی به جلو بگشاید. در روزهای آتی محتمل است که شاهد گسترش کشاکش بین این دورویکرد باشیم.
2013-06-13 23-03-1392
*- نگاه کنید به مطلبی تحت عنوان پرواز شبحی برفراز”انتخابات”:
http://roozbe.wordpress.com/2013/06/12/shabahi-bar-faraz-ent/#more-260