« من نیز همچون بسیاری دیگر از مبارزان ضد پهلوی که در انیران در تبعید خودخواسته میزیستند، پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ به ایران بازگشتم و تازه در آنجا بود که دریافتم انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است. پس از خواندن طرح قانون اساسی که قرار بود به همهپرسی گذاشته شود، تردیدم به یقین بدل شد… ».(١) (تاکید از منصور بیات زاده)
محتوی آن مطالب بیانگر این واقعیت تلخ است که گویا وی در هنگام تحریرمتن آن سخنرانی ، بخاطر نداشته و فراموش کرده که او و دیگر دوستان سازمانی اش در مقطع تاریخی اوائل پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ، درباره مقوله ی سیاسی ای همچون «سکولاریسم» فکر نمی کرده و بهیچوجه در آن مورد دست به روشنگری نزده و اصولا تبلیغ خواست «جدائی نهاد دین از نهاد دولت» در دستور فعالیتهای تبلیغاتی آنها قرار نداشته است!
در واقع، بیان چنان اظهاراتی از سوی منوچهر صالحی با مواضع سیاسی وی و دوستان و همکاران سازمانی اش در آن مقطع تاریخی از جمله من (منصور بیات زاده) کاملا در تقابل قرار داشت و بهیچوجه همسوئی و خوانائی نداشت!
چون من ( منصور بیات زاده) در بخش ۴ نوشته ی «چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام نیست؟» به مطالبی تحت عنوان: ” تاریخچه چگونگی مورد استفاده قرار گرفتن مقوله «سکولار»، در مجادلات روزمره سیاسی بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧ ” (٢) اشاره کرده بودم که آن مطالب در تقابل با اظهارات و ادعای صالحی که در سمیناری که « مجامع اسلامی ایرانیان » آنرا برگذار کرد، مبنی بر «نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است» بیان کرده بود، قرارداشت، و چنان اظهاراتی در هیچیک از نوشته ها و اعلامیه های مربوط به فعالیتهای سازمانی مشترک ما در مقطع تاریخی اوائل انقلاب وجود نداشت. ضروری و لازم دیدم تا برای جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم وبرداشت و تفسیر غلط، از نوشته من، همچنین اشاره ای کوتاه به آن بخش ازاظهارات صالحی که قبلا نقل شد، بنمایم.
در آن نوشته چون نمی خواستم درباره اظهارات صالحی، از واژه هائی همچون «تحریف» ، «اظهارات غلط»، «دروغ» … استفاده کنم ، همچنین که نمی خواستم برای خوانندگانی که متن سخنرانی منوچهر صالحی را خوانده و احتمالا نوشته مرا نیز مطالعه می کنند، این سئوال مطرح گردد که منوچهرصالحی در سخنرانی اش در آن سمینار در توضیح «ماهیت انقلاب بهمن ۱۳۵۷»، از مقوله «سکولار» استفاده نموده و آن انقلاب را در همان ماه های اول پیروزی ، « انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن» ارزیابی کرده است، چرا منصوربیات زاده در هنگام نگارش مطالب مربوط به تاریخچه چگونگی مورد استفاده قرار گرفتن مقوله «سکولار»، در مجادلات روزمره سیاسی بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧ ” به آن گفتار توجه نکرده؟ می بایستی فرمولبندی انتخاب می کردم که به این موضوع نیز اشاره داشت. از فرمولبندی «هنوز برایم روشن نیست»، استفاده کردم ! ــ و حتی ٣ روز قبل از انتشار نوشته ام، به وی تلفن زدم و موضوع مورد اختلاف و اعتراض را با وی در میان گذاشتم، که بیان داشت فعلا مهمان دارد وگفتگو و بحث در آنباره را به فردا موکول نمود ، که متأسفانه بعدأ نیز تماسی گرفته نشد ــ !
منظور از تماس تلفنی من با او بدین خاطر بود که به وی یادآوری کنم، نوشته ها و مدارک سازمانی ما در اوائل انقلاب و حتی چندسال بعد از پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ که بیانگر سمت و سو و خواستها و اهداف فعالیتهای ما بود، بهیچوجه با اظهارات وی در سمینار «مجامع اسلامی ایرانیان»، مبنی بر «انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است»، همسوئی و خوانائی ندارد.و آن اظهارات خالی از حقیقت بوده و واقعیت ندارد!
در آن رابطه بود که در پایان بخش ۴ نوشته ی « چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام نیست؟» ، بخاطر جلوگیری ازهرگونه سوء تفاهم و برداشت غلط از نوشته من، علاوه بر اینکه آن بخش از اظهارات منوچهرصالحی که مورد اعتراض و سوال من بودند را، در پانویس ۴۵ آن نوشته ذکر کردم، متذکر شدم:
«ضروریست یادآور شود که آقای مهندس منوچهر صالحی، یکی از فعالین ضد رژیم محمد رضا شاه پهلوی، بدلایلی که هنوز برایم روشن نیست، «انقلاب شکوهمند بهمن ١٣۵٧» ، را به « انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن»!! نام گذاری نموده است.
اگر پادشاهان پهلوی قلدری نمی کردند و مرتب دست به قانون شکنی نمی زدند، و اجازه می دادند تا قانون اساسی مشروطه بطور کامل اجرا شود، ایرانیان بطور عام و ایرانیان آزادیخواه و دمکرات بطور اخص چند نسل زودتر به مشکلاتی که حکومت مذهبی باخود بهمراه خواهد داشت، پی می بردند و به موضوع «جدائی نهاد دین از نهاد دولت» که یکی از دست آورد های تمدن بشری است زود تر پی برده و آگاه می شدند. و در نتیجه برای بدست آوردن این تجربه گرانبها مجبور به پرداخت چنین بهای سنگین مالی ، انسانی و ملی نبود!
اشاره به این موضوع را بدین خاطر در این نوشته مطرح کردم، چونکه در همین نوشته، همانطور که قبلا ملاحظه شد، متذکر شده ام که مقوله «سکولار» در رابطه با تشکیل «شورای ملی مقاومت» و «برنامه دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران»، در مجادلات روزمره سیاسی مورد استفاده فعالین مخالف با حکومت دینی قرار گرفته است.».(٣)
ضروریست خاطر نشان کرد که ما در دوران فعالیتهای سیاسی مشترکمان، بهیچوجه «انقلاب شکوهمند بهمن ۱۳۵۷» را، «انقلاب ضد سکولار» ارزیابی نمی کردیم.
اظهارات من در رابطه با انقلاب شکوهمند بهیچوجه باین معنا نبود که یک «انقلاب شکوهمند » نمی تواند احیانأ یک «انقلاب ضد سکولار» نیز باشد. بلکه بیان مقوله ای همچون «انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است» از سوی صالحی، آنهم در رابطه با ماههای اول پیروزی انقلاب، برای من تازگی داشت و سئوال انگیزبود و بدان خاطربود که نوشتم صالحی: «بدلایلی که هنوز برایم روشن نیست، «انقلاب شکوهمند بهمن ١٣۵٧» ، را به « انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن»!! نام گذاری نموده است.»
تاریخ سیاسی فعالیتهای سیاسی ایرانیان در خارج از کشور، بیانگر این واقعیت است که اکثریت قریب باتفاق سازمانهای اپوزیسیون ، از مبارزات و فعالیت های سیاسی آن بخش از «روحانیون» برهبری آیت الله خمینی که مخالف رژیم استبدادی و وابسته به امپریالیسم شاه بودند و همچنین از استقلال ایران پشتیبانی و حمایت می کردند و از آنان بعنوان«روحانیت مترقی» یاد می نمودند، و آن بخش از «روحانیون» که حاضر نمی شدند در مبارزه علیه رژیم شاه شرکت کنند، بعنوان روحانیون درباری و ساواکی نام برده می شد.
آن وضع سیاسی حاکم بر نیروهای سیاسی در واقع بیانگر این واقعیت بود که بخشهای مختلف نیروهای مخالف شاه، در آن زمان هنوز به معنای مقوله ای بنام «سکولاریسم»، یعنی «جدائی نهاد دین از نهاد دولت» آشنائی نداشتند، و یا اگر آشنائی داشتند، انرا در نوشته ها و مدارک سازمانی بعنوان خواست مطالباتی خود مطرح نکرده بودند. در واقع در آن زمان، مبارزه با رژیم شاه برمحور اعتراض به قانون شکنی رژیم شاه و استبداد محمد رضا شاهی و قطع وابستگی رژیم شاه به استعمارگران جهانی دور می زد و نه مبارزه بخاطر تغییر آن بخش از اصول قانون اساسی مشروطیت که در صورت برقراری حاکمیت قانون بر مبنی قانون اساسی مشروطیت، سد تحقق جامعه سکولار در وطنمان ایران می شدند! (۴)
همانطور که قبلا اشاره رفت من گمان داشتم که آن اشتباه از سوی منوچهر صالحی ، حتمأ بخاطر فراموشکاری و بی دقتی وی در هنگام تحریر آن نوشته رویداده و موضوع دیگری نمی توانسته سبب آن اشتباه شده باشد. و او هنگام تحریر متن سخنرانی اش فراموش کرده و بخاطر نداشته است که در اوائل پیروزی انقلاب بهمن، وی و دوستان و همکاران سازمانی اش بر محور چه مسائل و خواستی فعالیت می کرده اند. در واقع موضوعی که در آنزمان برای صالحی و دوستان و همکاران سازمانی اش ــ ازجمله من (منصور بیات زاده) ــ اصولا مطرح نبوده، موضوعی بنام «سکولاریسم» بوده است. و همانطور که قبلا اشاره رفت ، چون نمی خواستم او را به بیان اظهارات غیر واقعی و دروغ متهم کنم، در هنگام نگارش نوشته ام در رابطه با اظهارات او، متذکر شده ام : «… که مقوله «سکولار» در رابطه با تشکیل «شورای ملی مقاومت» و «برنامه دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران»، در مجادلات روزمره سیاسی مورد استفاده فعالین مخالف با حکومت دینی قرار گرفته است.» که آن مقطع تاریخ، از لحاظ زمانی تفاوت زیادی با تاریخ ادعائی منوچهر صالحی در ماههای اول پیروزی انقلاب داشت!
اما صالحی بجای اینکه با مراجعه به اسناد و مدارک سازمانی مربوط به آن مقطع تاریخی و کمک گرفتن از آن اسناد و نوشته ها به تصحیح اشتباه خود به پردازد، سعی کرده است طی، مقاله ای تحت عنوان « چرا انقلاب ایران ضد سکولار بوده است؟» (۵) با اشاره به نوشته ی من، ادعا کند که مطالب تحریر شده از سوی من ــ همان مطالبی که قبلا نقل شد ــ، «گله» از وی بوده است و از آن طریق، درمنحرف کردن بحث عمل نموده است، و بر اظهارات غلط و بی پایه خود در آن «سمینار»، سرپوش گذاشته است!
باید توجه داشت که منوچهر صالحی در آن سخنرانی بیان نکرده بود که طی تحقیقاتی که تا کنون داشته است به این نتیجه رسیده است که،«انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است»؛ اظهاراتی که بهیچوجه احتیاج به مراجعه به اسناد و مدارک سازمانی مشترک ما نداشت. در واقع بیان چنان فرمولبندی، کوچکترین ربطی به تاریخچه زندگی سیاسی مشترک ما(منوجهر صالحی، منصور بیات زاده و عده ای دیگر از دوستان و همکاران مشترک ما درآن زمان) نداشت. ولی متأسفانه او اظهارات خود را چنان فرمولبندی نکرده بود، بلکه بغلط بیان داشته که در همان اوائل پیروزی انقلاب به چنان نتیجه ای رسیده بود!
در واقع روشن نیست که چرا و بچه دلیل منوچهر صالحی سعی دارد مواضع کنونی اش را نیزشامل دوران اوائل انقلاب بنماید ؛ و «نظام جمهوری اسلامی» مبتنی بر قانون اساسی دست پخت مجلس خبرگان را با «انقلاب شکوهمند بهمن١٣۵٧ » که در اثر مبارزات بخش بزرگی از مردم ایران شکل گرفت و در جهت سرنگوئی رژیم استبدادی و وابسته شاه و کسب استقلال سیاسی با پیروزی روبرو شد، بغلط و غیر مسئولانه یکی فرض می کند؟!
بنظر من اشتباه خواهد بود که «نظام جمهوری اسلامی»، نظامی که بخشی از روحانیون شیعه مذهب و نیروهای معروف به «خط امام» بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند ١٣۵٧ با توسل به خدعه، نیرنگ، دروغ ، سرکوب، بازداشت، شکنجه … و همچنین طرد نیروهای دگراندیش ــ, نیروهائی که اکثرأ در مبارزاتی که منجر به انقلاب بهمن ١٣۵٧ شد، سهیم بودند و نقش مثبتی در آن پیروزی ایفا کردند ــ ، و در نهایت، کوتاه کردن عمر «بهار آزادی» ، آنهم در یک پروسه نه چندان طولانی، و در نتیجه آن «نظام» را بر وطنمان ایران حاکم کردند، مترادف با «انقلاب شکوهمند بهمن ١٣۵٧» تلقی نمود!
صرفنظر از اینکه چنان تبلیغات انحرافی از سوی چه کسی، گروهی ویاحزبی و سازمانی مورد استفاده قرار گیرد، چون در خدمت به وارونه جلوه دادن واقعیات و رویدادهای تاریخی وطنمان می باشد، بهیچوجه نباید به آن صحه گذاشت و حتمأ ضرورت دارد تا به روشنگری در آن رابطه پرداخت!.
نوشته ها و بیانیه های مربوط به سازمان هائیکه ما در مقطع تاریخی مورد بحث عضو بوده و فعالیت داشته ایم، دقیقأ بیانگر چگونگی طرز تفکر ما، ازجمله منوچهرصالحی در آن زمان هستند. ما در آن زمان مواضعی در مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی داشته ایم. اسناد و مدارک سازمانهای ما در آنزمان بیانگر این واقعیت هستند. همچنین ما در آن مقطع تاریخی در رابطه با بعضی از مسائل سیاسی ـ اجتماعی، کاملا «رادیکال» و حتی در مواردی مواضعی «انحرافی» و «غیر دمکراتیک» داشته ایم.
مخالفت با جمهوری اسلامی و حتی طرح شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را بهیچوجه نمی توان بحساب «سکولاریسم» یعنی «جدائی نهاد دولت از نهاد دین» دانست و یا آنرا مساوی با «انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است» تلقی نمود!
صالحی حتمأ قبول دارد ، اگر من اعلام کرده و می کنم که از بسیاری از آن مواضع مشترک سابق فاصله گرفته ام، آن اعلان موضع نمی تواند سبب گردد که چنین فرض کنیم که مواضع سیاسی آن دوران ما، بخشی از تاریخچه زندگی سیاسی من و جمع ما که در آنزمان فعالیت مشترک سیاسی داشتیم، نبوده است !!
اگر بناباشد دست به تحریف تاریخ نزنیم، حتمأ نباید بر آن مواضع که احیانأ امروز آنها را اشتباه و غلط ارزیابی می کنیم، سرپوش بگذاریم و یا سعی کنیم با استفاده از مقولاتی همچون «سکولاریسم» به آن، «هویت» دیگری ببخشیم.
ده ها نوشته و مدارک مربوط به آن مقطع تاریخی مورد بحث که حاصل کار تشکلات سیاسی ای است که ما در آنها فعالیت داشته ایم وجود دارند. که دقیقأ بیانگر سمت و سوی مبارزات ، اهداف و خواست ما در آن مقطع تاریخی می باشند، اما هیچ یک از آن نوشته ها و مدارک بیانگر ادعای منوجهر صالحی، مبنی بر «انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است »، نبوده و نیستند!(۶)
چهارشنبه ٢٣ مرداد ۱۳۹۲ – ١۴ اوت ۲۰۱۳
دکتر منصور بیات زاده
پانویس:
١ ـ انتخابات و حقوق شهروندی ـ منوچهر صالحی ـ
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
٢ ـ تاریخچه چگونگی مورد استفاده قرار گرفتن مقوله «سکولار»،در مجادلات روزمره سیاسی بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧ ــ چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام نیست؟ ـ بخش چهارم
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
٣ ـ پیشین ــ چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام نیست؟ ـ بخش چهارم
۴ ــ “محتوی بیش از١٠ اصل از اصول قانون اساسی مشروطیت ایران، اجازه نمی داد تا «نظام سکولار» برایران حاکم شود!” ـ دکتر منصور بیات زاده
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
۵ ـ چرا انقلاب ایران ضد سکولار بوده است؟ – منوچهر صالحی
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
۶ ـ برای روشن شدن مسائلی که در آن مقطع تاریخی ما را ، از جمله صالحی را بخود مشغول می کرد، کپی دو نوشته مربوط به آن زمان را در آرشیو سایت سازمان سوسیالیستهای ایران قرار داده شده است. در آن نوشته ها کوچکترین اشاره ای به «ضد سکولار» بودن انقلاب بهمن ١٣۵٧ مشاهده نمی شود.جالب اینکه یکی از آن نوشته ها که در تاریخ ٢٩ اردیبهشت ١٣۵٨ تحریر شده است. موضوع بحث اش، اظهار نظر درباره هردو قانون اساسی (سلطنت مشروطه و جمهوری اسلامی) و نقش طبقات در آن مقطع تاریخی می باشد!!
http://www.ois-iran.com/2013/mordad-1392/ois-iran-6292-asnad-jonbesche_daneshjuie-karegar.htm