١٣٩٢/٠٨/٢٢- احمد سلامتیان: طرح موضوع «کدخدای دنیا» توسط آقای روحانی در ذهنیت بخصوص کشورهای کوچکتر باشگاه ۵ عضو شورای امنیت تاثیر زیادتری می تواند پیدا کند به ترتیبی که اشتیاق پیدا کنند که آنها هم در این اداره نقش دارند. من فکر می کنم یک مسئله عمده و مشکل اخیر مذاکرات، این نوع احساس فرانسویها بود که آن طور که باید و شاید طرف ایرانی را شائق به مشخص کردن نقش فرانسه ندیدند.
مذاکرات ایران و گروه ۵+۱ در وضعیت کنونی حساسیت خاصی هم از نقطه نظر زمانی و هم شیوه پیشبرد مذاکرات پیدا کرده است. علت آن است که گروه مذاکره کننده، هر کدامشان تنها مصالح مربوط به پرونده هسته ای را در نظر نمیگیرند بلکه منافع و مصالح دیگری هم برای هر کدامشان از نقطه نظر سیاست خارجی و سیاست داخلی وجود دارد که یکی از دردسرهای پرونده هسته ای ایران است. این پرونده از زمانی که نتوانسته در ارگانهای حقوقی صاحب صلاحیت مربوط به عدم گسترش سلاحهای هستهای یعنی آژانس بین المللی انرژی هسته ای که ایران عضو پیمان آن است بررسی شود و به شورای امنیت ملل متحد رفته و به دنبال چندین قطعنامه مصوب به اتفاق آرای شورای ملل متحد، دیگر به تنهایی یک پرونده حقوقی و تکنیکی نیست. یک پرونده سیاسی فیمابین دو کشور هم نیست. بلکه بدل به پرونده ای شده که کلیه کشورهایی که در شورای امنیت حرف آخر را میزنند و به معنای دیگر دارای حق وتو هستند در برخورد با آن دنبال منافع خاص خودشان هستند چه در ارتباط با روابطی که با ایران دارند، چه در ارتباط با روابطی که بین خودشان دارند و چه در رابطه با منافعی که در آینده می توانند نسبت به این پرونده برای خود متصور باشند.
در چنین وضعیتی در گفتگوهای اخیر وضعیت خاصی به وجود آمد که ایالات متحده آمریکا و ایران عملا به صورت دو طرف مذاکره کننده اصلی درآمدند؛ مثل اینکه باید بقیه اطراف مذاکره پیرو آنها باشند.
این مسئله در مورد کشورهای اروپایی عضو شورای امنیت و دارای حق وتو بیشتر تبلور پیدا کرده بجز روسیه و چین که وضعیت خاصی دارند. اما در گروه ۵+۱ کشور فرانسه و انگلستان بیشتر به عنوان پیرو ایالات متحده امریکا قلمداد شدند.
اما؛ کشور فرانسه به عنوان یک کشور دارای حق وتو در شورای امنیت، هم در گذشته میل بیشتری به تمایز طلبی و مشخص کردن خودش از ایالات متحده داشته و هم در شرایط کنونی این میل به تمایز بیشتر شده است. طرفهای مذاکره کننده ایرانی و بخش عمده ای از افکار عمومی ایرانیان به طور کلی و بخصوص افکار عمومی که حکومت ایران ترویج میکند با شعارهایی که علیه امریکا می دهد؛ ولی، بانی و مبتکر پرونده هسته ای ایران را ایالات متحده امریکا می داند. این امر اگر در سالهای گذشته صحت داشته حتی در سال ۲۰۰۳ آمریکا بود که به نوعی مانع محقق شدن توافقی که در آن زمان اروپاییان با آن موافق بودند شده، از زمانی که دستگاه اجرایی آمریکا زیر نظر آقای اوباما وارد پرونده هسته ای ایران شده دیگر صحت ندارد. عملا حتی می شود گفت ایالات متحده امریکا به دلایل گوناگون که عمده ترین آنها مسائل مربوط به افغانستان و عراق و مسائل امنیتی منطقه است؛ بیشتر به دنبال یافتن راه گفتگو و تفاهم با ایران است تا دیگر کشورهای اروپایی از جمله فرانسه که مثل آمریکا پای در گل بحرانهایی مثل بحران افغانستان و عراق ندارند بنابراین آنها احتیاج چندانی به موضع مساعد ایران در ارتباط با پرونده ندارند و باید با تمایز طلبی خود در چارچوب مذاکرات بین المللی نقش و مقامی برای خود قائل باشند.
متناسب با این امر که مسئله دائمی سیاست فرانسه حداقل در یک دهه گذشته شده است اعم از این که آقای شیراک یا سارکوزی سر کار باشد یا در مرحله کنونی که سوسیالیست ها بر سر کار هستند؛ تمایزطلبی فرانسه نسبت به پرونده هسته ای ایران بدل به این مسئله می شود که عدم گسترش سلاحهای هسته ای برای این کشور اهمیت ویژه ای پیدا می کند.حتی با وجود این که فرانسه در گذشته ضوابط عدم گسترش سلاحهای هسته ای را چندان رعایت نکرده است تا جایی که میبینیم به نوعی پدر مشترک برنامه هسته ای اسراییل، فرانسه است. بدون کمک فرانسه اسراییلیها نمیتوانستند برنامه هستهای که نظامی بشود داشته باشند.
اما سه دستگاه مختلف اجرایی با سه رئیس جمهور مختلف در دهه گذشته به دلایل گوناگون که عمده ترین آن این است که فرانسه میخواهد بیشتر نقش خود را به عنوان محافظ عهدنامه عدم گسترش سلاح های هسته ای قلمداد کند روی این مسئله وسواس خاصی از خود نشان می دهند.
نشان دادن این وسواس به فرانسه این اجازه را می دهد که گویا می تواند در این پرونده تعیین کننده باشد. به نظر من تعیین کننده بودن فرانسه ایجابی نیست اما ایذایی می تواند باشد. این کشور می تواند در راه یک توافق مشکلات مرحله ای ایجاد کند بخصوص اگر در آن توافق یا مذاکره، طرفین مذاکره به نوعی با فرانسه حاشیه ای برخورد کنند. متاسفانه در مذاکرات اخیر ژنو و به طور کلی مذاکرات دو ماه گذشته نقش رودررویی ایالات متحده امریکا و ایران بیشتر برجسته شد و هیچ کدام از طرفین، نه طرف امریکایی و نه طرف ایرانی توجه کافی به دیگر اعضای شورای امنیت دارای حق وتو برای جلب توافق آنها نکردند. شاید این مسئله برای انگلستان که در پرونده های هسته ای عادت دارد از امریکا دنباله روی کند حساسیتی ایجاد نکند اما برای فرانسه حساسیت پیدا میکند.
برای مثال در زمان گفتگوهای انتخاباتی ایران، مسئله ای قابل توجه در رابطه با مذاکرات هسته ای مطرح شد. در آن زمان در مقابل بحثی که آقای جلیلی میکردند که مدعی بودند مذاکراتشان موثرتر بود؛ حال آنکه مذاکرات در آن زمان در حد مدیرکل های وزارت امور خارجه کشورهای مختلف در جا می زد و پیش نمی رفت؛ آقای روحانی با مقایسه مذاکرات ۲۰۰۳ و الان، گفت سطح مذاکرات ۲۰۰۳ بالاتر بود و آن زمان آمریکایی ها باعث شدند و بحث به آنجا رسید که اصطلاح کدخدای جامعه بین المللی مطرح شد که اگر کسی قصد مذاکره و گفتگو دارد باید با کدخدا کنار بیاید.
طرح موضوع «کدخدای دنیا» توسط آقای روحانی در ذهنیت بخصوص کشورهای کوچکتر باشگاه ۵ عضو شورای امنیت تاثیر زیادتری می تواند پیدا کند به ترتیبی که اشتیاق پیدا کنند که آنها هم در این اداره نقش دارند. من فکر می کنم یک مسئله عمده و مشکل اخیر مذاکرات، این نوع احساس فرانسویها بود که آن طور که باید و شاید طرف ایرانی را شائق به مشخص کردن نقش فرانسه ندیدند.
درست است که طرف ایرانی مذاکرات خود را در چارچوب اتحادیه اروپا و کمیسر روابط بین المللی اتحادیه اروپا خانم اشتون ادامه داده و همکاری زیادی هم با او داشته اما در داخل خود کشورهای اروپایی هم فرانسویها همیشه به دنبال این هستند که نقش ویژهای برای خودشان قائل باشند.
در ماه های اخیر در مورد پرونده سوریه نشان داده شد که ایالات متحده امریکا عملا پشت فرانسوی ها را در پرونده ای که فرانسویها می خواستند ابتکار عمل را در آن به دست بگیرند خالی کرد.
در مورد پرونده لیبی، عملا فرانسوی ها بودند که اول ابتکار را به دست گرفتند و بعد انگلیسیها و بعد هم امریکاییها را به دنبال خود کشاندند. همه اینها ناشی از میل به تمایزطلبی فرانسه است.
در مورد پرونده هسته ای ایران، فرانسه میل تمایزطلبی خود را به این ترتیب بیان می کند که در مورد پرونده ایران بیش از هر چیز دنبال این باشد که باید ضمانت های اجرایی قابل اعتمادی برای اینکه گسترش سلاح های هسته ای در ایران به وجود نیاید به دست آید. همه اینها گفتگوهای مربوط به ظاهر مذاکرات است. فرانسوی ها امروز پشت این سپر جلو می آیند که توافقی که بیشتر توسط خانم اشتون و آقای کری و آقای ظریف تنظیم و تدارک دیده شده، گرچه در ظاهر با شرکت همه اعضای گروه ۵+۱ یا ۳+۳ است اما گویا عملا مذاکره کنندگان اصلی، ایالات متحده امریکا است و از سوی اتحادیه اروپا نیز خانم اشتونی است که نزدیکی بیشتر با موضع آلمان و انگلستان دارد و فرانسه به این ترتیب به نوعی سر خود را بی کلاه می بیند.
متناسب با این به نظر من «کج سلیقگی» فرانسوی در یک مذاکره بین المللی بسیار مهم که برای خود فرانسه هم منافع زیادی می تواند داشته باشد منجر به این شد که مسائل ثانوی و درجه دوم در دیپلماسی فرانسه بروز بیشتری بیابد. در حالی که من مطمئن هستم در خود دیپلماسی فرانسه حل مسالمت آمیز مسئله هسته ای دغدغه شماره یک است و به کرات مسئولین و بخصوص رئیس جمهور فرانسه در مکاتبات و نامه های مختلف گفته است که بخصوص بعد از انتخاب آقای روحانی برای دولت فرانسه دغدغه اصلی این است که پرونده هسته ای ایران با مذاکره و به طور مسالمت آمیز حل بشود و تاکید کرده که فرانسه همه کوشش خود را برای رسیدن به این نتیجه به کار می برد. حال چه می شود که در چنین مذاکره ای که عملا دیپلماسی وزارت امور خارجه فرانسه تا بعدازظهر پنجشنبه ای که به ژنو می آید خود را به عنوان چرخ پنجم درشکه مذاکرات حس می کند می خواهد با خودنمایی و حتی اقدام ایذایی کردن، هم طرف ایرانی و هم امریکایی و هم طرفهای دیگر مذاکره را متوجه این مسئله بکند که حتی اگر فرانسه نتواند مذاکرات را پیش ببرد حداقل می تواند در راه آن خلل ایجاد کند. من فکر می کنم ژستی که آقای فابیوس گرفت در درجه اول این مضمون را داشت.
در حاشیه آن این مسئله هم مطرح بود که چنین ژستی برای فرانسه یک نوع پوشش برای به دوش گرفتن قبای دفاع از کسانی بود که از نحوه پیشبرد مذاکرات راضی نبودند. فرانسه این مسئله را به خصوص برای کشور اسراییل با سرافرازی بیشتری می گوید به ویژه که در هفته آینده رئیس جمهور فرانسه باید به اسرائیل برود. در مورد عربستان سعودی و کشورهای عرب خلیج فارس با چشمداشت مالی زیادتر اما با شرمندگی بیشتری بیان می کند. عملا برای ایشان طوری است که به طور دائم اصرار و تاکید می کنند که کشورهای دیگر منطقه ناراحت و نگران هستند که شاید ایران روزی به سلاح هسته ای دست یابد و فرانسه می خواهد به نوعی سخنگوی آنها هم باشد. حال آنکه امروز از نقطه نظر مذاکرات دیگر مسئله در مظان اتهام قرار گرفتن ایران نیست که می خواهد سلاح هسته ای تهیه کند یا نه. ایران به صراحت و روشن بیان کرده و در نقشه راه ارائه شده توسط آقای ظریف هم بیان شده که هدف اصلی و اساسی ایران این است که ضمانتها و اطمینانهای خاطر لازم و کافی به کشورهای عضو شورای امنیت داده شود که قصد دستیابی به سلاح هسته ای را ندارد. در چنین صورتی، کشور فرانسه علی الاصول با وقوفی که به وضعیت ایران دارد نباید بر سر طرح آب سنگین اراک توقف بیش از اندازه ای کند که بیشتر پروژه ای است که در زمان آقای احمدینژاد بدل به مسئله ای شعاری شده و در همان زمان هم تکلیف سوختش هم کم و بیش روشن شده است. کشورهای زیادی هستند که دارای آب سنگین هستند اما سوخت آن که پلوتونیم ایجاد کرده بلافاصله از کشور خارج میشود. روسیه یا کشورهای دیگر این کار را می کنند. در مورد ایران هم همینطور است.
من فکر می کنم فرانسه خواست از یکسو در مذاکرات از شرکای خود حساسیت خیلی جدی تری در باره سلاح های هسته ای نشان دهد . از این نظر دستگاه دیپلماتیک فرانسه قدمش را جای پای رئیس جمهوری قبلی یعنی آقای سارکوزی گذاشته است. از یک سو هم سخت گیری نسبت به پرونده هسته ای ایران برای اسراییلی ها و برای کشورهای عرب منطقه نیزخوشایندتر است. این خوشایندی هم مد نظر است.
با همه این تحلیل ها من نظرم این است که یک دلیل عمده دیگر هم برای این رفتار فرانسه وجود دارد و آن عبارت از این است که در یک دنیای در حال گذار بخصوص با قدرتهای جدیدی که در صحنه های مختلف بین المللی ظهور پیدا می کنند قدرت های کهن، آنهایی که خود دست اندر کار هستند و به نوعی مدعی اداره جهان اند، مثل ایالات متحده امریکا، بیشتر قابلیت برای انعطاف و فهم جهان در حال گذار را دارند تا کشورهای ضعیفی مثل فرانسه که می بینند درجهان پیش رو، روز به روز رقبای جدیتری دارند در بین کشورهای جدید مثل هند، چین، برزیل یا حتی در برخی سطوح امنیت منطقه ای مثل ایران، بروز می کنند. وقتی از ایران مثال می زنم منظور توان سیاسی و اقتصادی کلی ایران نیست. در جاهایی که برای فرانسه حالت قرق خاص را داشته در ظرف دهه های گذشته ازجمله سوریه و لبنان امروز باید اذعان کند که چه در سوریه و چه در لبنان، یکی از عناصر عمده حاضر در این دو کشور که می تواند به منافع و یا نفود فرانسه لطمه بزند یا با آن همکاری کند، ایران است.
در چنین وضعیتی است که بررفتار کشورهای کوچکتر اضطراب بیشتری حاکم است و متناسب با این اضطراب به نوعی خودشان را در دیوارهای قدیمی قدرت شان زندانی می کنند. بدین ترتیب فرانسه در دژی که تحت عنوان عضو شورای امنیت دارد بیشتر خود را محدود می کند و در آن وضعیت با ایران عمل میکند. من فکر می کنم حرفی که دیپلمات های روسی و بعد هم همکاران اشتون و برخی از همکاران آقای کری غیرمستقیم گفته بودند و آقای ظریف هم در مصاحبه های اخیر خود بدون نام بردن گفته است، صحت دارد که در ۲۴ ساعت آخر مذاکرات ژنو اختلاف بین ۵+۱ یا اعضای شورای امنیت و ایران نبود، بلکه اختلاف در درون اعضای ۵ + ۱ و اعضای دارای حق وتوی شورای عالی امنیت وجود داشت و آن اختلاف اساسا عبارت از این بود که فرانسوی ها حاضر نبودند پیش نویسی که مدعی بودند در تدوینش نقشی نداشتند را امضا کنند. این یک نوع اطوار فرانسوی است که در مرحله آخر یک پرونده حساس بروز می کند؛ پرونده ای که پیرامون آن معارضین مختلفی هستند که می خواهند هر خرابکاری را برای رسیدن به راه حل صلح آمیز مذاکرات هسته ای با ایران انجام دهند.
اما در شرایطی که همان بازیگران اصلی یعنی ایالات متحده امریکا، اتحادیه اروپا بخصوص خانم اشتون و ایران تصمیم قطعی خود را گرفته باشند که روند مستمر مذاکرات را پیگیری و با ثبات قدم ادامه دهند و به این نتیجه رسیده باشند که در یک حل مسالمت آمیز و دیپلماتیک پرونده هسته ای، منافع بیشتری دارند تا غیر آن؛ در این صورت این نوع بازی ها و اطوارهای دیپلماتیک عمری بیشتر از یک هفته و ده روز نخواهد داشت. علیرغم مسئولیت سنگینی که دیپلماسی فرانسه به گردن گرفته که اگر به یک دلیل از هزار دلیل در هفته ها و ماه های آینده نشود به راه حل دیپلماتیک برای حل پرونده هسته ای ایران رسید تاریخ به همگان خواهد گفت که این مذاکرات لب مرز به نتیجه رسیدن بود یک اطوار دیپلماتیک فرانسوی جلوی این کار را گرفت. این سخن که فرانسه عامل شکست مذاکرات بوده هزینه سنگینی برای کشور فرانسه خواهد داشت. اما علیرغم همه این مسائل بخصوص با کوشش هایی که خود مقامات دیپلماتیک فرانسوی در ظرف چند روز گذشته شروع کرده اند برای اینکه این مسئله را ترمیم کنند و با عکس العملهایی که از برخی ارگانهای مطبوعاتی فرانسوی به وجود آمده با همه صورت زردی که ۵+۱ و ۵ عضو شورای امنیت با سیلی سرخ نگاه می دارند که برخی مثل آقای کری رسما مدعی می شوند که ما همه با هم تفاهم داریم و اختلافی بین اعضای ۵+۱ وجود ندارد من فکر می کنم مسائل مربوط به تدوین آخر متن توافق که البته فکر می کنم یک توافق مرحله ای است و توافق پایانی نیست نقشه راهی را مشخص خواهد کرد و بعد هم پیگیری می خواهد که به نتیجه کلان برسد. آن هم رفع تمام گمان ها راجع به تبدیل توانایی هسته ای ایران به توانایی نظامی است از یک سو و از سوی دیگر انجام تعهداتی از سوی ایران که در چارچوب قرارداد منع گسترش سلاحهای هسته ای امضا کرده و از طرف مقابل نزدیک شدن به برداشتن تحریم هایی که حداقل در مرحله اول شورای امنیت یا اتحادیه اروپا علیه ایران گذاشته است. البته تحریم هایی که به صورت یک جانبه از سوی ایالات متحده گذاشته بستگی به روابط خاص ایران و امریکا هم دارد.
بدین ترتیب من فکر می کنم که با همه مشکلاتی که در هفته گذشته به وجود آمد بدون اینکه بخواهم زیاد خوش بین باشم و در نیمه پر لیوان غرق بشوم می توان بدبین نبود و حتی می شود خوش بین بود و فکر کرد اگر طرف ایرانی، پیگیری که از خود روی پرونده هسته ای نشان داده را ادامه دهد و چندگونگی در اطراف مذاکره را هم در نظر بگیرد، می شود مطمئن بود که در هفته ها و ماه های آینده، پرونده هسته ای ایران بیشترهمچنان به طرف راه حلهای دیپلماتیک جلو رود تا بدتر شدن از وضعیت کنونی.
منبع: سایت ملی – مذهبی