با نو عشق وغزل به ما سوا رسید
صلای.(دوباره می سازمت وطن)
از بوستان پر گل وطن به خدا رسید
سیمین روزگار مس شدن
در چشم پر آرزوی مردمش به توتیا رسید
این سرو سترگ زمستان زندگی
با مهرو عشق به مادران وطن به اهورا رسید
این خسته تیرو تارروزگار
با عشق به آزادی وطن به باغ پر گل اوصیا رسید
ای زاهدان حلقه مهرو عاطفه
باید با رازهای پیچیده غزل به بام ثریا رسید
از کوچه دشنه و هتک حرمت مادران
با رسم شیر غزل به شهر رها رسید
هرگز ز زخم زالوان قدرت و سلطه
تمکین نشاید چون هدهد به قاف بلا رسید
بغض وطن دوباره در سوگ عاشقی دیگر
سپیده ترک خورد و چو ققنوس به آتش بقا رسید
حیف از عروج این سرو همیشه سبز
که غم ز حزنش چنان گریست که به ماورا رسید
طلوع 1393/5/30