back to top
خانهدیدگاه هاشعری از شادی سابجی: از دارِ انسان شد این زنگ قنادی

شعری از شادی سابجی: از دارِ انسان شد این زنگ قنادی

Saboji Shadiبرای مردی در تبریز که نمی شناسم اش

زمانه چه کرد

که با طنابی دست بافتِ انگشت خویش

به هوای پرواز

از پنجره های تبریز

khodkoshi tabriz 08072015

 نافرجام بال می کشی این چنین !

ای شرزه ی بی فریاد آویزان

 در لوله های خط خطی

ای شرزه ی لب دوخته ی آویزان

 در نگاه خسته ی آجرهای سیه چهره، در کام شیرین مشتریان قنادی

ای شرزه ی آویزان

 شماتت می کنی کام شیرین کدامین مشتری را؟

خطبه، خطبه ی خفت

خطبه، خطبه ی خواری

خطبه خطبه ی درد و دار و ندار….

زمانه چه کرد که زنگولک قنادی از دارِ انسان شد ؟

زمانه چه کرد؟؟

آن سو تر

 شعر

زنی را گیسو کشان به دنبال خویش می کشد

تا خطبه ی پرواز را 

در گوشش زمزمه کند !

فرانسه -هفده تیر ماه 1394 –معادل هشت ژوییه  2015

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید