محمد توسلی*:
مقدمه:
در ایام سال، به ویژه در ایام محرم و صفر، مجالس عزاداری زیادی بوسیله شیعیان در ایران و در سایر کشورها برگزار میشود. در این مجالس گویندگان و مرثیهخوانان عموماً با ذکر سوابق تاریخی قیام امام حسین (ع) و حوادث کربلا، شهادت امام حسین (ع)، افراد خانواده و یاران آن حضرت و نقش پیامرسانی زینب کبری (س)، ضمن تلطیف عواطف مذهبی، مخاطبین را با پیام و انگیزههای قیام و راه امام حسین (ع) آشنا میکنند.
باتوجه به واکنشهایی که در دوران اخیر در کشورهای اسلامی منطقه نسبت به شیعیان بوجود آمده و حادثههای فاجعه آمیزی که در سوریه، عراق، پاکستان، افغانستان، بحرین و همچنین اخیرا در یمن در جریان است و نقشی که بیگانگان در دو قرن اخیر در ایجاد فرقههای مذهبی جدید در ایران (بهائیت)، در پاکستان (قادیانی) و در عربستان (وهابیت) داشتهاند و ایجاد تفرقه، خصومت و دشمنی بین مسلمانان دامن زده و میزنند، ضرورت دارد درخصوص پیام و انگیزه قیام و راه امام حسین که موضوع این عزاداری هاست و نقش و تأثیری که این عزاداریها بایستی در زندگی فردی و اجتماعی ما داشته باشد بررسی و مطالعات بیشتری صورت گیرد.
برای این منظور، در این بررسی بطور اختصار، ابتدا با استناد به آیات قرآن و سخنان پیامبر (ص) و ائمه (ع) موضوع نسبت خدا با انسان، نسبت خدا با پیامبران و نهایتاً نسبت ما با پیامبران و امامان ازجمله امام حسین (ع) را مورد بررسی قرار میدهیم و سپس سخنان امام حسین (ع) را به قرآن، سخنان پیامبر و ائمه (ع) عرضه میکنیم تا ضمن بازشناسی راه امام حسین (ع) اهداف، انگیزهها و برنامههای ما در ارتباط با این عزاداریها تبیین شود.
نسبت خدا با انسان
در قرآن درخصوص مناسبات خدا و انسان موضوعات و موارد زیادی مطرح شده است. در اینجا به چند مورد از آیات کلیدی اشاره میشود.
در سوره بقره آیات ۳۰ تا ۳۳، خداوند سناریو خلقت انسان را بصورت راهبردی مطرح میکند.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره ـ ۳۰)
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَهِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿بقره ـ ۳۱﴾
قَالُواْ سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿بقره ـ ۳۲﴾
قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ ﴿بقره ـ۳۳﴾
(به یادآر) زمانی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشین (برای بشر غیرمسئول و بیاختیار) قرار میدهم: گفتند آیا کسی را در آنجا میگماری که (باسوء استفاده از اختیار) در آن تبهکاری کند و خونها ریزد؟ (اگر هدف از آفرینش انسان عبادت توست،) ما خود، تو را با ستایشت تسبیح و تقدیس میکنیم؛ (خدا) گفت: من (از استعدادهای شگرف انسان) حقایقی را میدانم که شما نمیدانید ـ سپس همه خصوصیات (رموز مخلوقات) را به آدم آموخت و آنگاه آن خصوصیات را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید خصوصیات (و کاربرد) اینها را برشمارید ـ گفتند: تو را تقدیس میکنیم، ما جز آنچه به ما آموختهای دانشی نداریم؛ که تو خود دانای فرزانهای ـ (خدا) گفت:ای آدم، فرشتگان را از خواص و کاربرد موجودات آگاه کن! و چون آگاهشان کرد، (خدا) گفت: مگر به شما نگفتم که من اسرار آسمانها و زمین را میدانم و از هر چه آشکار میکنید و آنچه پنهان میداشتید، آگاهم؟
در سوره احزاب آیه ۷۲ خداوند به بیان دیگری جایگاه ویژه انسان را در بین مخلوقات این چنین توصیف میکند:
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا (احزاب ـ۷۲)
«ما موهبت اختیار را (به صورت امانت) بر آسمانها و زمین و کوهساران عرضه داشتیم، (بنا به عدم استعداد) جملگی از تحمل آن (عاجز مانده و) سرباز زدند و از آن هراس داشتند وانسان (که مستعد پذیرش آن بود) باز آن را بر عهده گرفت. ولی (با سوء استفاده از اختیار) همواره ستم پیشه و جهالت پیشه است.»
با این توصیف انسان که مخلوق ویژه پروردگار است چون هر پدر و مادری که نسبت به فرزند خود عشق میورزد و یا خالق هر هنر یا صنعتی که محصول کار خود را دوست دارد خداوند نیز میخواهد با بندگانش چنین ارتباط نزدیک و عاشقانهای داشته باشد. برای نمونه به آیات زیر توجه بفرمایید:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ (سوره ق ـ ۱۶) «ما از شاهرگش به او (انسان) نزدیکتریم».
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿بقره ـ آیه۱۸۶﴾
«هرگاه بندگان من از تو درباره من سئوال کنند (بگو) من (به همه) نزدیک هستم و به ندای هر که مرا
(به نیایش) بخواند پاسخ خواهم داد؛ پس آنها هم مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند. بسا که راه کمال یابند.»
خداوند برای اینکه فرایند کمال انسان را توصیف کند و افت و خیزهایی که انسان در این مسیر طی میکند او را به نقطه نهایی کمال متوجه کند میفرماید:
یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ ﴿انشقاق ـ ۶﴾
«ای انسان، تو با تلاش بسیار، به سوی پروردگارت در حرکتی، و به لقای او نائل خواهی شد».
در مواقعی که انسان با آسیبی روبرو و متأثر میشود خداوند فرایند وجودی او را یادآوری میکند و میگوید:
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ ﴿بقره ـ ۱۵۶﴾
«همانا که چون آسیبی به آنان رسد، (صبوری پیشیگرفته و) گویند: متعلق به خداییم و به پیشگاه او باز میگردیم».
در سوره الرحمن آیات ۲۶ و ۲۷ خداوند غایت زندگی انسان و سرنوشت او را توصیف میکند و میفرماید:
کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ ـ وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ (سوره الرحمن ـ ۲۷و۲۶)
«هر که (و هرچه) بر (کره) زمین است فنا خواهد شد و (تنها) نمود جلیل و کریم پروردگارت همواره باقیست».
ذوالجلال و الاکرام نماد و فشرده اسماء الحسنی صفات ثبوتیه پروردگار است که انسان در مدار تکاملی خود بایستی به آنها متخلق شوند.
نسبت خدا با پیامبران
خداوند ضمن هدایت تکوینی انسان که در فطرت او نهادینه شده است برای راهنمایی بشر پیامبرانی از بین خود انسانها (منهم) مبعوث و برانگیخته است تا انسان همواره در راستای هدایت تکوینی خود به سوی کمال مطلوب هدایت شود.
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ… ﴿حدید ـ ۲۵﴾
«پیامبران خویش را با نشانههای روشن فرستادیم و همراهشان کتاب و میزان (تشخیص حق از باطل) نازل کردیم تا مردم به عدالت برخیزند».
و در سوره جمعه آیه ۲ به رسالت پیامبر خاتم اشاره شده است:
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿جمعه ـ ۲﴾
«اوست که در میان مردمی آموزش ندیده، پیامبری از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و (از پلیدی جهل و شرک) پاکشان میسازد و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد، در حالی که بیتردید قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند.»
نسبت پیامبران با انسان
آیات قرآن حاکی از آن است که پیامبران از اینکه انسانها به راحتی تسلیم پیام رهایی بخش و هدایتی آنها نمیشوند گاهی ناراحت و شاکی میشوند. از اینرو آیات بیشماری از قرآن به آزادی و اختیار انسان برای پذیرش گفتمان و راه انبیاء که همان هدایت الهی است پرداخته است و از اینکه پیامبران بخواهند از اهرم زور و فشار به مردم برای ایمان آوردن و پذیرش تعالیم آنها استفاده کنند به شدن برحذر داشته است. به پیامبران تأکید میشود که:
وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿عنکبوت ـ ۱۸﴾
«پیامبر وظیفهای جز ابلاغ آشکار ندارد».
خداوند در آیات دیگر علت آنرا این چنین توضیح میدهد:
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ… (بقره ـ ۲۵۶)
«در (پذیرش) دین اکراه و (اجباری) نیست، زیرا راه کمال از راه گمراهی (و تباهی) مشخص شده است».
وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ ﴿یونس ـ ۹۹﴾
«اگر پروردگار تو میخواست همه اهل زمین (جبراً) ایمان میآوردند (ولی به حکمت خود، پدیده اختیار را به انسان تفویض کرد)، آیا تو میخواهی مردم را (به زور) وادار کنی که ایمان آورند؟»
خداوند در آیات قرآن انسان را برای پذیرش راه درست کاملاً آزاد گذارده و به او اختیار داده است زیرا پذیرش ایمان با اختیار و آگاهی است که زمینه ساز رشد و کمال او میشود و میفرماید:
إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا ﴿الانسان ـ ۳﴾
«راه (هدایت) را به او ارائه دادیم، خواه سپاسگزار (و پذیرای آن) باشد، خواه ناسپاس»
نسبت انسان با پیامبران
برای اینکه انسان درباره پیامبران به غلو و گزافهگویی نپردازد و از مسیر هدایت الهی خارج نشود در آیات دیگری در این زمینه تأکید فراوان شده است.
ازجمله در آیه پایانی سوره کهف این چنین تصریح شده است که:
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿کهف ـ ۱۱۰﴾
«(ای پیامبر به مردم) بگو: من فقط بشری همچون شما هستم که به من وحی میشود: معبود شما معبودی است یگانه؛ و هر که امید لقای پروردگار خویش دارد، باید به اعمال شایسته دست زند و در بندگی پروردگارش احدی را کنار او قرار ندهد.»
در سوره انعام آیه ۵۰ نیز همین هشدار به مؤمنان تکرار شده است:
قُل لاَّ أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَى إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ ﴿انعام ـ۵۰﴾
«(ای پیامبر به مردم) بگو: به شما نمیگویم که خزائن خدا در اختیار من است، غیب هم نمیدانم، و نمیگویم که فرشتهام؛ تنها پیرو آنچه به من وحی میشود هستم، آیا نابینا و بینا یکسانند؟ چرا اندیشه نمیکنید؟»
خداوند برای اینکه نسبت و جایگاه پیامبران را برای انسان تبیین کند تصریح میکند که:
لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا ﴿احزاب ـ ۲۱﴾
«در (روش) پیامبر خدا، سرمشق نیکویی برای شماست، (یعنی) برای کسی که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد کند».
همچنین خداوند ابراهیم و همراهان او را که تنها پیامبر خود برانگیخته و سرآمد پیامبران توحیدی است نیز به عنوان اسوه و الگو برای مؤمنان معرفی میکند:
قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ… ﴿ممتحنه ـ ۴﴾
«در (روش) ابراهیم و همراهانش سرمشق نیکویی برای شماست»
برای اینکه ما همواره این آموزههای هدایتی را مدنظر قرار دهیم و منحرف نشویم و نسبتها را فراموش نکنیم در نمازهای یومیه ضمن قرائت سوره حمد که عصاره کامل قرآن است و اذکار آن را مرتب تکرار میکنیم که «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» ایاک حصر را نشان میدهد «خدایا» ما «تنها» ترا بندگی میکنیم و منحصراً از تو یاری میخواهیم و همچنین میگوییم:
اشهدُ انَّ محمداً عبدهُ وَ رسولهُ «خدایا من گواهی میدهم که محمد بنده تو و پیامآور کلام توست»
جمع بندی سوره حج
در آیات پایانی سوره حج مجموعه مفاهیمی که در بالا گفته شد برای مؤمنین به وضوح بیان شده است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿حج ـ ۷۷﴾
وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ ﴿حج ـ ۷۸﴾
«ای مؤمنان، به رکوع و سجود روی آورید و تنها پروردگارتان را بندگی کنید و به کارهای شایسته دست زنید، بسا که رستگار شوید؛ ـ و در راه خدا آن گونه که سزاوار اوست، جهاد کنید؛ او شما را برگزیده است و برای شما در امر دین، هیچ تنگنایی پدید نیاورد؛ آیین پدرتان ابراهیم را (ملتزم باشید)؛ خدا در کتب آسمانی پیشین و در این کتاب شما را مسلمان (تسلیم شدگان در برابر خودش) نامید تا پیامبر، نمونه (اسوه) برای شما باشد و شما هم (ای مؤمنان) نمونه (اسوه) برای مردم؛ پس به نماز ایستید و زکات بپردازید و به (کتاب) خدا چنگ زنید؛ او کارساز شماست و نیکو کارساز و یاوری است».
در این دو آیه چند نکته مورد توجه است:
۱- مؤمنان فقط در برابر پروردگار خود بندگی و کرنش دارند.
۲- اینچنین بندگان خدا اگر در راه او تلاش نمایند و عمل صالح داشته باشند، زمینههای بالندگی و رشد و کمال آنان فراهم میشود.
۳- برای بالندگی و برانگیخته شدن (مبعوث شدن) انسان، در قرآن واژههای اجتباء و اصطفاء و اصطناع بکار رفته است. واژه اصطفاء عموماً برای پیامبران و اجتباء عموماً برای بندگان خاص بکار رفته است اما واژه اصطفاع فقط یکبار برای حضرت موسی بکار رفته است.
۴- همانگونه که در گذشته ابراهیم پایهگذار آیین توحیدی شاهد و الگو بوده و پیامبر اسلام برای شما مؤمنین شاهد و الگو است: شما مؤمنین که این فرایند را طی کرده باشید نیز برای مردم شاهد و الگو خواهید بود.
هشدار قرآن
برای اینکه انسان از مسیر این برنامه هدایتی تدوین شده الهی منحرف نشود هشدارهای متعددی به مناسبتهای مختلف در قرآن مطرح شده است، در اینجا به دو نمونه از آنها اشاره میشود:
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ… ﴿بقره ـ ۱۶۵﴾
«بعضی از مردم (با انگیزه ترس و طمع) غیر خدا را همتای خدا میگیرند و آنها را همچون خدا دوست میدارند (ولی) اهل ایمان در دوستی خدا سختترند».
أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ ﴿زمر ـ ۳﴾
«آگاه باشید که دین خالی از شرک خاص خداست؛ و افرادی که غیر خدا را کارساز خود انتخاب کردهاند، (پندار باطلشان این است که:) آنها را فقط با خاطر اینکه ما را به خوبی به خدا نزدیک گردانند، بندگی میکنیم. خدا در موارد اختلافشان بین آنها داوری خواهد کرد؛ محققاً خدا کسی را که
دروغپردازی ناسپاس است، هدایت نخواهد کرد.
مبانی قرآنی قیام امام حسین (ع)
با بررسی اجمالی نسبت انسان با خدا و پیامبران و برعکس نسبت خدا و پیامبران با انسان با استناد به آیات قرآن اینک به بررسی نسبت انسان با ائمه علیهم السلام که به نوعی همراهان پیامبر اسلام (ص) و شاگردان ممتاز مکتب قرآن هستند بطور مشخص امام حسین (ع) میپردازیم.
شاید چکیده انگیزه امام حسین (ع) در فرایند قیام تاریخی عاشورا، در متن وصیتنامه آن حضرت به هنگام خروج از مدینه منعکس شده باشد که ضمن آن تصریح میکنند:
و انّی لَم اَخرج اَشِراً و لا بَطِراً و لامفسداً و لا ظالماً و انّما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امه جدی (ص) ارید ان اَمرَ بالمعروف و انهی عن المنکر
«و من نه برای خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج میگردم بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امور مردم است.»
این انگیزه در سخنان آن حضرت در طول سفر و تا آخرین روزهای حیات که به شهادت آن حضرت انجامید کاملاً برجسته است. برای بررسی ارتباط اندیشه و عمل امام حسین (ع) با قرآن و چگونگی شکلگیری شخصیت، بینش و منش آن حضرت تحت آموزههای قرآنی، به مبانی قرآنی این انگیزه تأثیرگذار و راهبردی امام حسین (ع) میپردازیم.
مبانی قرآنی امر به معروف و نهی از منکر
در آیات ۱۰۲ تا ۱۰۴ سوره آل عمران ویژگی جامعه ایمانی توضیح داده شده است. در آیه ۱۰۲ که با یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ آغاز میشود، جامعه ایمانی را به پایبندی به تقوی و آموزههای هدایتی پرورگار دعوت میکند و در پی آنجامعه ایمانی را به وحدت حول این ارزشها و آموزههای قرآنی سفارش میکند «واعتصموا به حَبل الله جمیاً و لا تفرقوا» و در پی آنجامعه ایمانی را به ساز و کاری توصیه میکند تا جامعه ایمانی را در مواقع لازم بتواند از انحراف جلوگیری نماید و زمینههای رشد و کمال جامعه انسانی تضمین شود.
وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿آل عمران ـ ۱۰۴﴾
«باید از بین شما افرادی (جمعی همفکر و همراه) باشند که (دیگران را) به نیکویی فرا خوانند و به رفتار شایسته فرمان دهند و از ناپسند باز دارند و آنان رستگارند.»
در این آیه» وَلْتَکُن «ضرورت و اهمیت امر مورد تأکید قرار گرفته است. مِّنکُمْ افراد شایستهای از بین جامعه ایمانی شما، «أُمَّهٌ» گروهی همفکر و همراه را برای این رسالت مورد تأکید قرار میدهد که در ادبیات سیاسی امروز نهادهای مدنی و احزاب سیاسی میتوانند مصداق آن بوده و این وظیفه را بر عهده داشته باشند. مصداق «الْخَیْرِ» در جامعه با توجه به آیه قبلی که دعوت به وحدت و پرهیز از تفرقه میشود و آیه بعدی:
وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿آل عمران ـ ۱۰۵﴾ که درخصوص تفرقه و اختلاف در جامعه ایمانی هشدار داده میشود تأکید بر وحدت حول «ریسمان الهی» است. راهکار این فرایند انجام فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» مورد تأکید قرار میگیرد پیامد جامعهای که در آن این واجب الهی ساری جاری است «فلاح»، رستگاری، بالندگی توسعه و پیشرفت است.
در ادامه این آیات سوره آل عمران، در آیه ۱۱۰ مجدداً خداوند تأکید میکند که:
کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ ﴿آل عمران ـ ۱۱۰﴾
«شما نیکوترین گروهی هستید که به مردم عرضه شدید، (زیرا یکدیگر را) به شایستگی فرا میخوانید و از ناپسند باز میدارید و به خدا ایمان دارید.»
در این آیه خداوند این رسالت جامعه ایمانی را برای همه مردم (بشریت) معرفی میکند و پیشنیاز جامعه ایمانی را فراهم بودن شرایط انجام این فریضه الهی مورد تأکید قرار میدهد زیرا «وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ» را بعد از «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ» ذکر میکند.
آیات متعدد قرآن درخصوص این راهکار راهبردی در جامعه ایمانی و سالم در ادبیات سیاسی امروز به عنوان ساز و کار «گردش آزاد اطلاعات» و حضور و مشارکت زنده و با نشاط مردم در نهادهای مدنی و احزاب سیاسی در درون جامعه معرفی میشود. اگر امر به معروف و نهی از منکر این چنین «واجب الهی» است مقدمه این امر واجب یعنی «گردش آزاد اطلاعات» و آزادیهای اساسی مردم نیز واجب میباشد.
امر به معروف و نهی از منکر رسالت پیامبران
جالب توجه است که رسالت واقعی پیامبر هم انجام همین فرضیه امر به معروف و نهی از منکر مورد تاکید قرار گرفته است:
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَر… (اعراف – ۱۵۷)
«هم آنان که از این رسول و پیامبر آموزش ندیده ـ که خصوصیات او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مییابند ـ پیروی میکنند. (همان پیامبری که) آنان را به رفتار شایسته فرا میخواند و از ناپسندی باز میدارد….»
لقمان نیز همین فریضه را به فرزندش توصیه میکند:
یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
(لقمان – ۱۷)
«پسرم، به نماز بایست و (دیگران را) به رفتار شایسته فراخوان و از ناپسند باز دار و (در این راه) بر آنچه (از سختی و مصیبت) به تو میرسد شکیبا باش، که این نشان قدرت اراده است.»
و براستی بعد از بپا داشتن نماز و ارتباط با خدا این فریضه مهم اجتماعی تاکید میشود و در پی آن یادآوری میشود که انجام این فریضه با مصائب و دشواری روبرو خواهد بود (هزینه در بر خواهد داشت) که بایستی خودت را برای آن آماده کنی.
امر به معروف و نهی از منکر در سخنان ائمه (ع)
در سخنان ائمه علیهالسلام به ویژه حضرت علی (ع) که تجربه حدود ۵ سال حکومت بر جامعه را در کارنامه خود دارند به مناسبتهای مختلف به این فریضه الهی پرداختهاند در خطبه ۱۵۵ نهج البلاغه (فیضالاسلام – صفحه ۱۴۰) اولین آمر به معروف و ناهی از منکر را خداوند معرفی میکنند:
و انّ الاَمر با المعروف و النَهی عن المنکر لَخلقانِ مِن خُلْقِ الله سبحانَه
«همانا امر به معروف و نهی از منکر دو صفت از صفات خدا میباشد» و بعد اضافه میکنند:
و اِنَّهُما لایُقَربانِ مِن اَجل و لایَنْقُصان من رِزق
«همانا آن دو، مرگ شما را نزدیک نکرده و همچنین رزق شما را کاهش نمیدهد»
در حکمت شماره ۳۷۴ نهج البلاغه (فیضالاسلام – صفحه ۱۲۶۳) جایگاه و اهمیت این فریضه الهی را در مقابل سایر عبادات و وظایف دینی به تصویر میکشد:
ما اَعمال البّرکُلها و الجهاد فی سَبیل الله عِندالاَمْر با المعروف وَ النَهی عَن المُنکَر الا کنفثهٍ فی بَحر لُجیّ
«همه کارهای نیک (عبادات) و (حتی) جهاد در راه خدا در مقایسه با فریضه امر به معروف و نهی از منکر مانند آب دهان در مقابل آب دریای بیکران است» و در ادامه این حکمت اضافی میکنند.
اَفضل من ذلک کله کلمه عدلٍ عند سلطانٍ جائر
«برتر از همه این فرایض بیان حقی است در مقابل حاکم ستمگر»
از جمله کلمات ماندگار علی (ع) در نامه شماره ۴۷ نهج البلاغه (فیضالاسلام – ۹۷۸) بیان این قانونبندی است که:
لاتتراکوا الامر باالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم اشرارکم ثم تَدعون فلد یُستجابُ لکم
«هرگز (فریضه) امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید (زیرا در این صورت) ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد (حکومت خواهند کرد) و (در این شرایط) دعاها (و مطالبات) شما اجابت (پاسخ داده) نمیشود.»
روایتی راهبردی از امام محمد باقر (ع) در باب امر به معروف و نهی از منکر در فروع کافی (جلد ۵) نقل شده است که بسیار طولانی است در بخشی از آن آمده است:
ان الامر با المعروف و النهی عن المنکر فریضهِ عظیمه بها تقام الفرائض…
ان الامر با المعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء منهاج الصلحاء
اما ترجمه متن کامل آن به این شرح است:
«همانا امر به معروف و نهی از منکر فریضه بزرگی است که سایر فرائض به آن بستگی داشته و به وسیله آن بر پا داشته میشوند. در این حال خشم خدای عزوجل بر چنین قومی تمام خواهد شد. و عقاب الهی همه آنان را فرا خواهد گرفت و خوبان و نیکان با بدان و فجار یکجا و در کنار آنان و خردسالان در کنار بزرگ سالان هلاک خواهند شد. همانا امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران و روش و رسم صالحان است و فریضه عظیمی است که سایر فرائض به آن بستگی داشته و به وسیله آن راهها امن و کسبها حلال میشود و ستمها دفع و دادخواهیها صورت میگیرد و زمین (جهان) آباد میشود، از دشمنان حقشان را میگیرند و کارها درست و امور اصلاح میشود.»
حضرت صادق (ع) از زاویه دیگری به اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر اشاره میکنند.
بئس القوم فومٌ، یَعیبونَ الامر با المعروف و النهی عن المنکر
» بدترین مردم آنهایی هستند که امر به معروف و نهی از منکر را عیب میدانند «یعنی مقدمات و زمینههای اجتماعی لازم را برای انجام این فریضه فراهم نمیکنند و مانع گردش آزاد اطلاعات میشوند.
حضرت رضا (ع) از رسول خدا پیامدهای تعلل در انجام این فریضه الهی را چنین توصیف مینمایند.
اذا اُمتی تواکلت الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فلیأننوا بوقاعٍ مِن الله
«هرگاه امت من امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر واگذارند پس اعلام جنگ با خدا کنند»
سخنان امام علی (ع) و سایر ائمه (ع) نشان میدهد که آنان شاگردان اول و ممتاز مکتب قرآن هستند و آموزههای قرآنی را تفسیر و تبیین کردهاند.
امامان در دعاهای مأثور
یکی از دعاهای مأثور که سند آن معتبر است، دعای امین الله است. اگر چه این دعا در باره امام علی (ع) است اما تاکید شده است که این دعا را در مقابر سایر ائمه (ع) نیز میتوان خواند در این دعا امام علی (ع) این چنین توصیف شده است.
اَلسلامُ علیکَ یا اَمیرالمومنین، اَشهدُ انّک جاهدت فی الله حق جهاده و عَملت بکتابه و اتبعت سنن نبیه (ص) حتی دعاک الله الی جواره
« سلام و درود بر توای امیرالمومنین (سردار، الگو و امام مومنان)، شهادت میدهم که تو در راه خدا به بهترین شیوه جهاد و تلاش کردهای و به کتاب او (قرآن) عمل کردهای و از روش (سنت) پیامبر (ص) پیروی کردهای تا آنکه خداوند ترا به سوی خود فرا خواند.»
آنچه در این دعا درباره امام علی (ع) توصیف شده است دقیقا همان ویژگیهایی است که در جمع بندی سوره حج درباره مومنان آمده است. بر پایه همین منطق است که ما افتخار پیروی از امام علی (ع) میکنم زیرا او شاگرد اول این مکتب است همانگونه که علی با عمل به قرآن و پیروی از روش و سنت پیامبر (ص) به این مقام نائل شده است ما نیز برای رستگاری باید به همین روش عمل کنیم و علی را «امام» و «الگو» خود بدانم.
درباره امام حسین (ع) نیز در دعاهای نقل شده، این چنین شهادت میدهیم:
اَشهدُ اَنکَ قَد اَقمْت الصَلاﺓ و آتَیت الزَکاﺓ و امرت بالمعروف و نَهیت عَن المُنکر و اَطعْت الله و رَسولُه حتی اتیک الیقین
«شهادت میدهم که تو نماز به پا داشتی و به فریضه زکوه و امر به معروف و نهی از منکر عمل کردی و (همواره) از (دستورات) خدا (قرآن) و (سنت) پیامبر او پیروی کردی تا اینکه خداوند تورا (با تقویت ایمان) به (مقام عالی) یقین مفتخر ساخت.» این همان خصوصیات، مؤمنان است که در قرآن توصیف شده است.
آنچه در زیارت وارث میخوانیم نیز پیوستگی رسالت همه انبیاء را نشان میدهد که شاگرد اول مکتب اسلام و در واقع شاگر اول (وارث) تعالیم همه پیامبران الهی است. از این رو برای گرامیداشت مقام امام حسین (ع)، که بایستی اثر آموزنده و تربیتی روی خواننده داشته باشد، میگوییم:
السلامُ علیکَ یا وارث آدم صفوه الله…. وارث نوح نبی الله، ابراهیم خلیل الله…. موسی کلیم الله،….. عیسی روح الله، مُحمَّد حَبیبُ الله، وارث اَمیرَ المُومِنین…. السلامُ علیکَ یا ثارالله و ابْنَ ثارِه و الوِترُ المَوْتور….
جمع بندی:
سخنان و عملکرد امام حسین (ع) به ویژه قیام آن حضرت در رخداد کربلا با استناد به آیات قرآن و سنت پیامبر بعنوان یک وظیفه دینی و اجتماعی بوده است.
اما حسین (ع) فرزند قرآن و تربیت یافته مکتب قرآن است. او شاگرد اول این مکتب است. بهمین مناسبت امام و چون همه پیامبران اسوه و الگو برای همه مومنان هستند.
عزاداری برای امام حسین (ع) و یادآوری مصائب او، افراد خانواده و یارانش که شورآفرین هستند بسیار مفید و لازم است مشروط به اینکه مقدمه شعور و شناخت راه امام حسین (ع) گردد و عزاداران با تأسی به راه آنان یعنی تربیت شدن در مکتب قرآن چون امام حسین به آموزههای هدایتی قرآن عمل کنند. در غیر این صورت این شور و هیجان موجب تخدیر و دوری از راه امام حسین (ع) و تعالیم هدایتی قرآن خواهد شد.
امر به معروف و نهی از منکر از اوجب واجبات قرآنی است که در کلام همه پیامبران و ائمه (ع) مورد تاکید قرار گرفته است. مقدمه این واجب نیز واجب است. بدون گردش آزاد اطلاعات در جامعه و تامین شرایط آزادی بیان و اجتماعات، انجام این فریضه قرآنی امکان پذیر نیست. بنابراین معیار و شاخص یک جامعه ایمانی و اسلامی آزادی بیان و اجتماعات و گردش آزادی اطلاعات و تامین امنیت آن است.
روش و سیره ائمه (ع) در ایام محرم، یادآوری مصائب عاشورا و آگاهی بخشی برای تأسی به راه امام حسین (ع) و یاران او بوده است.
*تدوین و تفصیل سخنرانی روز اربعین حسینی در جمع خانوادگی ـ ۲/۱۰/۹۲
منبع: پایتخت کهن ۲۵ مهرماه ۱۳۹۴
بازشناسی راه امام حسین
اخبار مرتبط