back to top
خانهدیدگاه هادیکتاتوری دستبند یا دستبندهای دیکتاتور ؟؟ - آزاده ایرانی

دیکتاتوری دستبند یا دستبندهای دیکتاتور ؟؟ – آزاده ایرانی

 

یا خالق اللوح والقلم

خوی شاهان دررعیت جاکند // چرخ اخضرخاک را خضرا کند/ مولانا

ماه رمضان ماه رحمت ورهایی بود، طبق برنامه ی روزانه داشتم پیاده روی میکردم ازمسیری که نزدیک یک پارک بود رد میشدم که ناگهان دونفرازنیروی انتظامی شهر جوانی را به جرم روزه خواری کتک میزدند ومردم هم نظاره میکردند من هم درگوشه ای ماندم وچنددقیقه ای فیلم گرفتم ناگهان یکی ازمامورین متوجه شد وآمد که گوشی تلفن مرا بگیرد ، من ازدادن گوشی خوداری کردم وخود واطرافیان به اوگفتیم که فیلمی که گرفته ام پاک میکنم اما اونپذیرفت به هرحال با همه مقاومتی که با حال روزه نمودم به دست من دستبند زدند وبه کلانتری بردند درکلانتری فیلم را ازگوشی من دریافت کردند وبا وجود چند ساعت بازداشت کارت شناسایی خود را به امانت گذاشتم وقرارشد که روزبعد ازآن برای رفتن به دادگستری خودرا به کلانتری معرفی نمایم . بدلیل فشاردستبند دستم ورم کرده بود وبسیاردرد میکرد وبناچاربه بیمارستان مراجعه کردم و درواقع شب تلخی را گذراندم بخصوص با خود میگفتم این چه فاجعه ونکبتی است که این سرزمین را دارد به نابودی کامل میکشاند. نمی دانم موضوع اتفاقی رخ داد یا اینکه دامی بود که درسرراه من گذاشته بودند زیرا میدانستم جماعت زورپرست چندان دل خوشی ازمن ندارند . و دوروزپی درپی برای پاسخ گویی به سوالات قاضی به دادگستری می رفتم ود ر نهایت قاضی گفتند که گرفتن فیلم جرم نیست مگراینکه آن فیلم مورد سوءاستفاده درشبکه های اجتماعی قراربگیرد و دیگرتکرارنشود ومن هم به خانه خود برگشتم .

اما دراین میان سوالاتی برایم پیش آمد ازجمله اینکه اگرگرفتن فیلم جرم نیست پس وقتی که آن مامورگوشی مرا گرفت دیگرنیازی به دستبند زدن وبردن به کلانتری وچند ساعت بازداشت چه ضرورتی داشت وآیا این مامور چنین آموزش های ابتدایی را ندیده بود ونمی دانست وآیا درکلانتری افسرنگهبان هم متوجه موضوع نشد تا این همه خانواده من درنگرانی بسرنبرند وموضوع چند ساعت بطول نینجامد؟ وآیا چنین حرکت ناشایستی ازیک مامور، کل خدمات وحیثیت افراد صادق وخدمتگذارنیروی انتظامی را خدشه دارنمی کند وسوالات دیگر که شاید برای هرکس پیش آید. درضمن باید درمورد کلمه “بازداشت ” توضیح دهم که علاوه براینکه درجلوی مردم با زوربه دستان من دستبند زده شد ووقتی هم به کلانتری رسیدم دریک اتاقک بسیارکوچکی مارابردند ودرب آن رابستند وهرموقع سوالی داشتند من راصدامیزدند وحتی وقت افطار من خواستم بیرون بروم که آب بخورم به یکی ازسربازها گفتند همراهش برو تا آب بخورد وبرگردد . یاد آورشوم که ازابتدای ماجرا تا زمانی که درکلانتری بودم آنها می دانستند که من معلم هستم ووقتی با یک معلم دراین کشوراینگونه رفتارمیشود بدانید که درمورد سایرین بهترازاین رفتارنخواهدشد . اما برای کسی که سالها درایران کودتا زده زندگی میکند وازبسیاری امورآگاهی دارد سخت احساس نگرانی میکنم وخدا کند که نگرانی ام بیهوده باشد.نگران ازفروپاشی یک جامعه ای ازدرون ووقتی که نهادی که خود باید حافظ امنیت باشد این چنین دچاربزهکاری وآلودگی شود باید گفت وای به روزی که بگندد نمک .غرضم ازاین نوشتاربیشتراین نکته را به حاکمان درایران تذکردهم که کشوربه نقطه ی دیگری رسیده که بسان تسبیحی می ماند که نخ آن ازچند جا ضعیف وناتوان شده وبا یک حرکت وضربه ای کوچک ممکن است نخ این تسبیح بریده شود وهردانه ای بسویی رود . وبدانید که انکارواقعیت ها هم چیزی را عوض نمی کند.ما معتقدیم دربرخورد با ستم گران میشود دوراه را برگزید یکی را ه حضرت موسی که ابتدا با نرمی وهشداربا فرعون برخورد می کند راه دوم اینکه به ستمگرهیچ تذکری ندهی بلکه اورا تشویق وکمک کنی تا بیشترگرفتارشود اما ما تا امروزروش قرآنی را بکاربرده ایم زیرا دین اسلام رادین هدایت وحیاتبخشی وسازندگی وهشدارمیدانیم ونه تخریب وویرانی . اکنون بازهشدارداده میشودکه تنها راه این است که ستم گران ریزودرشت می بایست دراسرع خودرا تسلیم به حقوق مردم نمایند . درمثال مناقشه نیست وازطرفی توهین به آدم نگون بخت هم نتیجه ای نخواهد داشت . وقتی یک دزد جانی درمحاصره قرارمی گیرد وراه فراری برایش نمانده دوراه درپیش دارد یا باید خود را تسلیم کند ویا بجنگد واگربجنگد ممکن است بازهم بکشد وویران کند اما سرانجام به هلاکت میرسد ادامه دادن به ویرانی ها همان هلاکت است واگرچنین شد هزینه وبهایی سنگین تربردوش تبهکارگذاشته میشود زیرا ازتسلیم وتوبه وجبران سرباززده است که درفرهنگ دینی ما نامش را عذاب شدید خداوندی دردنیای دیگرمیگذارند . هدف ازهشدارآگاهی دادن است وهشداردهنده منافع شخصی ندارد و دنبال شهرت وپول ومقام نیست وتنها حقوقی دارد که میبایست بدان عمل کند . ونکته دیگراینکه درپاسخ برخی هموطنان که کم وبیش اظهارمیدارند که دندان روی جگربگذارید وصبورباشید اوضاع درست میشود وسحرنزدیک است وازاین شعروشعارها که قطار میفرمایند ، باید به اینان گفت هموطن خیانت بس است واین بازی های کودکانه را کناربگذارید وبه این مردم دروغ نگویید وحقییقت را بگویید تا بدانند که چگونه تصمیمی بگیرند .

         نداند بجزذات پروردگار// که فردا چه بازی کند روزگار.

مردم را نترسانید وسوریه وعراق شدن را برخشان نکشانید انصاف وانسانیت حکم میکند که بگویید که آتش بیاران معرکه عراق وسوریه و… چه کسانی هستند چرا برطبل معلول میکوبید وعلت را ازمردم پنهان میدارید، این را نامش جهالت بگذاریم یا خباثت ؟ بگمانم وقت آن است که حاکمان درایران ازاین آشوب خاورمیانه خودراکناربکشند وبه خانه خویش برگردند زیرا دلایل زیادی وجود دارد که همه اش بسود کشوراست وگاهی خالی کردن وفرارازمیدان جنگ خود یک پیروزی است البته اگربصیرتی وجود داشته باشد ؟ بیاییم به این مردم دروغ نگوییم وشجاعت را جانشین ترس کنیم تا ملتی یکپارچه برای سازندگی وطنش آمادگی یابد وبه توانایی خود آگاه شود. زیرا ملتی که خود تصمیم بگیرد درحوادث وبحران ها برای پرداخت هزینه آه وناله سرنمی دهد وحضورش همیشگی میشود وهمه چیزبرایش شفاف میشود وبا ابهام سرگردان نمیشود .وازطرفی هدف افتادن جامعه درخط رشد است نه اینکه چند تبهکار را ازبین ببریم ، براستی لاشه چند تبهکارچه سودی به حال یک ملت دارد وبرعکس اگراین تبهکاران زنده بمانند هم بسود مردم است وهم ممکن است دوباره حیات یابند . وباید پرسید چه میزان وقت باقی مانده است تا ملتی بسان زلزله زدگان اززیراین آواراستبداد وویرانی بیرون آید وبعد ازآن تازه شروع به سازندگی ورشد نماید البته اگرمدام اورا بترسانی بدون تردید ممکن است درزیر این آوارهم جان دهد وموجب عبرت درتاریخ بگردد ویادمان نرود فرق است میان ملتی که خود راه بگشاید با ملتی که راه را برایش بگشایی .                 13 تیر95   //    

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید