در ایران کنونی، قوانین ارتجاعی اسلام تعیین می کنند که مردم چطور زندگی کنند، چه لباسی بپوشند، چگونه بیاندیشند، به چه چیزهایی باور داشته باشند، به چه کسانی رأی دهند و حتی چه نوشابه ای را بنوشند و چه غذایی را بخورند یا نخورند. سرنوشت ملتی را متحجری به نام “رهبر یا ولی فقیه” تعیین می کند. مردم باید تابع قانون اساسی ارتجاعی باشند و خود را ملتزم به اجرای آن بدانند. این قانون اساسی با تمامی معیارهای مرسوم و دمکراتیک یک انتخابات آزاد و دمکراتیک در تضاد مطلق قرار دارد. آنچه که به نام انتخابات در ایران انجام می گیرد “انتصاباتی” بیش نیست که از پیش مهندسی شده اند. انتخابات در ایران ابزاری برای تبلیغات دروغین و اعتبار بخشیدن به جمهوری اسلامی در صحنه بینالمللی است.
“شورای نگهبان” در این دوره نیز، کار مسخره همیشگی خود را تکرار کرده و نام شش عنصر حزب الهی ضد ایرانی را از میان یک هزار و ششصد نفر نامزد انتخاباتی، دستچین نموده است. افرادی که به داشتن پرونده های قطور دزدی و جنایت، آدم ربائی و خیانت به وطن، شهره شهرند. تازه، اسم این خیمه شب بازی را آزادی انتخابات با رقابت آزاد گذاشته اند!
ستاد انتخاباتی وزارت کشور ایران، نام شش نفر را که صلاحیتشان مورد تایید شورای نگهبانی که خود از دوازده عنصر مرتجع و قاتل تشکیل شده است، به طور رسمی برای دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، اعلان کرده است.
سه نفر از آنان به جناح اصلاح طلب ( اسحاق جهانگیری، حسن روحانی و مصطفی هاشمی طبا) و سه نفر دیگر به جناح آدم خواران اصولگرا ( محمد قالیباف،ابراهیم رئیسی و مصطفی میر سلیم ) تعلق دارند.
حسن روحانی: در حال حاضر رئیس انتصابی دوره یازده ریاست جمهوری و کاندیدا برای دوره دوازدهم و نامزد اصلی “اصلاح طلبان” می باشد. او با تحصیلات به غایت ارتجاعی حوزوی در قم و چند صباحی در انگلستان، سمت های دبیری امنیت ملی و نمایندگی مجلس را به عهده داشته است و به قول خودش، یک حقوق دان است. کارنامه ننگین و منفی داشته ، وعده و وعید های او برای دوره بعد هم پوچ ،توخالی و عاری از واقعیت است، کشور در شرایط اضطراری و حکومت نظامی قرار گرفته است، سکوت او در برابر قتل هاشمی نشان از همکاری او با خامنه ای دارد، سکوت روحانی در مقابل تعرض ارضی عربها به سه جزیره، در کارنامه دولت او بیش از چند هزار اعدام، معلو م نشد منشور حقوق شهروندی چه سر نوشتی پیدا کرد؟ قرار بود تفنگداران، دستگاه رسانه، دانشگاه، امنیت و ثروت را از دست خامنه ای بگیرد چی شد؟ در دوران ریاست جمهوری شما مجسمه سنگی فردوسی کبیر را در دانشگاه مشهد تخریب کردن و شما سکوت میکنید، هنوز دفاع شما از سرکوب جنبش دانشجوئی در 18 تیر سال ٧٨ فراموش نشده، کارنامه دولت شما در صنعت، مسکن، بهداشت ،کشاورزی و … ابتذال سیاست و عملکرد هیئت دولت را بخوبی آشکار میکند.
اسحاق جهانگیری: معاون اول دولت حسن روحانی، رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، وزیر صنایع و معادن و دنباله روی سیاست اقتصاد مقاومتی، سست عنصر و متملق. او در دزدی ها، دولت روحانی سهیم است. دارای شخصیتی مردم فریب، در اسارت مذهب گرفتار و از مسئولین اول کارنامه قتل و جنایت و اعدام در دولت روحانی.
مصطفی هاشمی طبا: از نیرو های به اصطلاح “معتدلی” است که نسبت به دولت روحانی سیاست انتقادی دارد. سمت های او مشاور وزیر ورزش، دبیر کمیته المپیک بوده است. او که در سال هشتاد نیز کاندیدای ریاست جمهوری بود، در دزدی ها و خیانت به وطن دست کمی از روحانی نداشته و در خدمت ولایت، سینه چاکی فراوان کرده است. در پاکسازی های فدراسیون فوتبال، نقش امنیتی بازی کرده است. او با مسائل اجرائی ناآشناست و هیچگونه تجربه سیاسی ندارد. به صورت یک حزب الهی، وزیر صنایع و معادن در دولت باهنر بوده که هیچگونه هنری از خود نشان نداده است. او در میادین سیاست، روشی دوگانه داشته، یعنی هم اصلاح طلب و هم در دورانی اصول گرا بوده، به عبارتی طرفدار پول و حزب باد می باشد. یک حزب الهی مزدور تمام عیاری که روابط چاپلوسانه نزدیکی به موسوی و رجائی داشته است. او در انتخاباتی که کاندیدا شده بود، تعداد ۲۸۰۹۰ رای آورد.
ابراهیم رئیسی: نامزد مورد حمایت “جبهه مردمی انقلاب اسلامی”، متولی آستان قدس رضوی، معاون قوه قضائیه، عنصری مزدور، سیدی قاتل، جنایتکار و دزدی ماهر است که سمت دادستانی تهران را به عهده او گذاشته بودند. او مسئول رسمی و درجه اول، کلیه بازداشت های سیاسی، شکنجه ها و اعدام ها بوده است. رئیسی حتا نسبت به روحانیون ناراضی هم ترحم نداشته و آنان را نیز سرکوب، بازداشت و شکنجه کرده است. او در سر کوب جنبش سبز، جهالت بزرگی از خود نشان داد. شخصی مخرب و با طبیعتی قاتل و با کینه های حیوانی درنده و وحشی است. رئیسی اشتهای بسیار شدید به توطئه و شکنجه و آدم کشی دارد، و باصطلاح غرب ستیز، از موضع عقب ماندگی با مدرنیته، همیشه آمادگی برای خونریزی و کشتار داشته است، و برای نظام جمهوری اسلامی رسالت کشتار قائل است، رئیسی تمام زندگی نکبت بار خود را در تاریک خانه های رژیم به توطئه و سرکوب مخالفان سرگرم بوده، رئیسی ایران را زیر پوشش خامنه ای با سپاه به یک حکومت وحشی ،پلیسی تبدیل کرده اند، یک قصاب خون آشام است،او نمیداند که شورش گرسنگان و درد کشیدگان در راه است،با کلاشی میخواهد مخارج حوره های انتخاباتی خود را از کیسه مردم و سفره خالی آنها تامین کند،و این در حالیست که 80% مردم زیر خط فقر قرار دارند، رئیسی وقیحانه مدعی میشود که اگر مردم به او رای بدهند شش میلیون شغل ایجاد و یارانه ها را سه برابر میکند، وزیر کار دولت روحانی در این باره میگوید او معنای اعداد و رقم را نمی داند.
محمد قالیباف: شهردار دزد و جانی تهران، نامزد جمنا، فرمانده جنایتکار سپاه، سه بار تا به حال کاندیدای پست ریاست جمهوری شده است، و مردم دست رد به سینه او زده اند، این جانی مدعی است که اگر رئیس جمهور شود، رشد اقتصادی را به ۲،۵% افزایش می دهد، دروغ و شارلاتانیسم، دزدی و آدم کشی حرفه او بوده و هست. او با ریا و تزویر و برای گول زدن مردم می گوید که نظام مالیاتی را تغییر میدهد و برنامه ای مدون و دقیق برای حل مشکلات مردم کم در آمد دارد و پنج میلیون شغل ایجاد می کند. “خالی بند” و شارلاتان زرنگی است. ساختمان پلاسکو را او ویران کرد. قالیباف هیچگونه توان اجرائی ندارد. سوابق تحصیلی او صفر است. او یک سرهنگ ذوب شده در ولایت است و از این راه دزدی های کلان می کند. ام الفساد است، میلیاردها شهرداری تهران را بدهکار کرده، معماری پایتخت را با ساختن برجها بی قواره کرده، زمینهای تهران را یا فروخته یا بخشیده، مرکز فساد است ، موتور سوار گاز انبری قاتلی بیش نیست و در یک کلام عوامفریب است.
سید مصطفی میرسلیم: نامزد حزب موتلفه اسلامی، به غایت مزدور و با ظاهری آرام، عضو مجمع مصلحت نظام، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مشاور رئیس جمهور، معاون وزیر کشور. حزب موتلفه را بیش تر زنان و مردانی تشکیل داده اند که سوابقشان به قبل از انقلاب ۵۷ بر می گردد. اکثرا سود جو، دزد و شیاد، نان به نرخ روز خور می باشند. تا به حال هیچگونه برنامه ای برای دولت یا مسائل بغرنج جامعه نداشته و ندارند و سر گرم چپاول و خوش گذرانی با ثروت های آنچنانی اند.
میر سلیم به قول خودش دانشگاهی فکر می کند. اما او در دانشگاه مورد تنفر دانشجویان می باشد. او قاتل و مزدوری است که در زمان ریاست جمهوری هاشمی، به وزارت ارشاد اسلامی گماشته شده بود و در این سمت به دستگیری و زندانی کردن نیروهای ملی و آزادیخواه پرداخت. در وحشیگری علیه زنان بی همتا بود. میرسلیم با پیراهن یقه دگمه حزب الهی و با پیشانی جای مهر کنده شده و با ریش و پشم خود، در تبلیغات انتخاباتی ظاهر شده است. درسته که این جانی، بگفته خودش، از دیار مردمی بزرگ و سر زمینی کهن با تمدنی فاخر می آید، اما کجای این دزد و قاتل، به یک ایرانی آزادیخواه می ماند؟ او شعار می دهد که چون دنیا دیده و تحصیل کرده فرانسه است، مجادله و مواجهه با دنیا را در دستور کار سیاسی خود قرار می دهد. او به خیال خود، پایش را در کفش مصدق می کند، بی آنکه بداند برایش خیلی بزرگ است. دکتر محمد مصدق موازنه منفی را در دستور کار سیاست روز خود قرار داد و ملت حق شناس ایران هنوز از او به خوبی و به احترام یاد می کنند و جایگاه ممتاز او را هنوز کسی نگرفته است.
گرچه میر سلیم و افراد امثال او در فرانسه و دیگر کشورهای پیشرفته تحصیل کرده اند، اما از تمدن و آزادگی بی بهره اند و پرونده های سراسر حزب الهی این مزدوران نشان از وحشیگری و رذل بودن آنان دارد. در رکاب خمینی ضد ایرانی، از فرانسه راهی وطن شد و در کلیه آشوب ها و جنایت ها و دزدی ها شریک مشتی آخوند متحجر بوده است. میر سلیم شاگرد آموزش دیده بهشتی مزدور بوده و چاکر منشانه در خدمت اهداف ظالمانه خمینی و خامنه ای زندگی انگلی خود را تا به اینجا کشیده است. او با شعار دفاع از کارگران و تولید کار، وارد صحنه انتخابات شده که این هم به جز شانتاژ و دروغ پراکنی در ایران ورشکسته اسلامی نیست. پیام مزورانه میر سلیم به مردم برای گول زدن آنها “مایوس نشوید” است.او عملکرد ۳۸ ساله خود و همپالگی های خود در رژیم ننگین را می بیند و در روز روشن به خاطر شغل و ثروت وقیحانه دروغ پراکنی می کند. او از بیان واقعیت فرار می کند. کجا در ایران اسلامی مدیران از قماش ایشان توانسته اند متکی به خرد باشند؟ میر سلیم ها و هم فکرانش سمبل بی خردی و نادانی هستند.
در باره روابط با کشورهای خارجی و دوستان ایران، میرسلیم وقیحانه ابراز می کند که ما مناسبات خوب با دویست کشور جهان داریم و تمامی این کشورها با ما دوست هستند. باز هم تناقض و باز هم دروغ، به جز روسیه و سوریه چند نام ذکر کنید. دم خروس را باور کنیم یا حرف مفت شما را! در دنیا ایران و دولت اسلامی مشهور به مرکز تروریسم جهانی است، میرسلیم شیاد از خشونت گرائی می گوید که ایران ثابت کرده خشونت گرا نیست، واقعا شرم و حیا خوب است که او ندارد.
میر سلیم و دوستان مزدورشان نمی توانند با قوانین ضد بشر صندوق بین المللی پول و بانک جهانی کنار نیایند. این مؤسسه ها برنامه هایشان را به ایران دیکته کرده اند و ایران در قرار دادهای بین الملی آن ها آن را پذیرفته اند. خامنه ای جلاد، تن به این خفت و خواری بلاجبار داده است.
آیا میر سلیم واقعا معتقد هست که افرادی چون او در مجلس نماینده واقعی مردم بودند؟ با توجه به این که دولت های آمریکا متجاوز و سلطه گرند، ولی استفاده از کلمه “هر وقت دولت آمریکا آدم شود ” عین لجن پراکنی های او و یارانشان است که مجبور شده اند به غلط کردن و التماس بیفتند. چه شد آن پرچم آتش زدن ها و از دیوار سفارت بالا رفتن ها؟ به یاد خمینی مزدور می افتم که گفت “خداوند ما را آدم کند” این ها آدم بشو نیستند. میر سلیم تربیت شده مکتب ریا و تزویر امام جاهل است. چه انتظاری مردم از این وقاحت می توانند داشته باشند؟ جالب است که میر سلیم می گوید ” اگر در انتخابات پیروز شود، تمام عناصر فاسد اقتصادی و انحرافی را پاک خواهد کرد”! این هم اوج وقاحت و دروغگویی است و شعاری توخالی است، زیرا اولین فسادگر شخص خامنه ای و فرزند نابکار او و سایر آقا زاده هایند. بزرگترین دزد همکار میر سلیم، همین جانی معروف، رئیسی تولیت آستان قدس رضوی است. این شعار دروغ شاخداری بیش نیست. رسیدن به مقام و ریاست این قدر چشم او را کور و مغزش را گیج و گوشش را کر کرده است.
روشن است که اختلافات ظاهری، آن هم برای کسب قدرت و ثروت در میان این جانیان وجود دارد. کارنامه گذشته و عملکرد خائنانه هر شش نفر در قبال مردم ایران سیاه است. همه آن ها بدون قید و شرط دست پرورده نیات پلید خمینی و خامنه ای می باشند. تنها از لحاظ شکل و شمایل عمامه و بی عمامه کمی با هم فرق دارند، ولی با باطنی به غایت پلید و ناپاک و دزد و جانی، عقیده و اهدافی شبیه به هم دارند. تلاش همه آن ها حفظ نظام قتل و جنایت اسلامی می باشد. بقای خود را در تداوم حکومت فاسد جمهوری اسلامی می دانند. در ارتباط با تهییج مردم و گول زدن و تشویق برای شرکت در این “انتخابات” مرزی نمی شناسند و با توجه به اصل “ولایت فقیه” در صدور انقلاب اسلامی و آن هم از نوع اسلام شیعی و هر کار بی مسئولیتی خود ر ا مجاز می دانند.
از چهره های پر سر و صدا که رد صلاحیت شده اند عکسالعمل های شرمنده ای دیده شده، مردم در قبال این همه ظلم آشکار و تحقیر و بی عدالتی چه خواهند گفت؟ آیا رد صلاحیت و تحقیر و توهین شدگان، به روال همیشگی تمکین به اراده “شورای نگهبان” خواهند کرد و مهر سکوت و خفه شدن بر دهان و اطاعت را پیشه خواهند نمود یا نه؟
البته مردم بر این واقعیت آگاهند که هر شش نفر از قماش خودی ها و دست به سینه گان همیشگی بیت ارتجاعی”ولایت فقیه ” و دشمنان قسم خورده مردم ایران می باشند. اما سئوال اینجاست که چرا مردم دست به اعتراض نمی زنند؟ چرا بخشی از مردم به دشمنان قسم خورده خود رای می دهند؟ آیا تنها به دلیل اینکه گریبان آن ها را فقر و بیکاری می فشارد، تن به این کار می دهند؟ آیا با رای دادن این معضلات آن ها حل خواهد شد؟ شاید آنان در انتظار فرصت مناسبی نشسته اند و آتش زیر خاکسترند. این آتش در لحظه موعود که دیر هم نیست به آتشفشان تبدیل خواهد شد و آرزوهای این شش عنصر ضد ملی و مردمی را باد خواهد داد.
از قرار معلوم، بیشترین ترس سپاه و نیروهای انتظامی از افکار عمومی و اعتراضات مردمی است، زیرا بنا به گفته خودشان، با استقرار سیصد هزار نیروی سرکوبگر، در تهران و شهرهای بزرگ، برای ایجاد جو هراس و وحشت، اقدام به تدارک حکومت نظامی کرده اند. در این راستا، وزارت اطلاعات سیستم مکالمه صوتی تلگرام را مسدود کرده است و از مناظره زنده بین همین نمایندگان خودی جلو گیری می کند. در ایران انسان اسیر و ابزار بهره وری دین و سرمایه شده، یعنی دین سرمایه را به اسارت و بندگی گرفته است.
تحریم و بایکوت: انتصابات نمایشی دهن کجی به خواست های ملت ایران است و پاسخ رژیم به حقوق و اعتراضات مردم در این دوران بیش از سه دهه، جنایت، سرکوب، تحقیر، زندان و اعدام بوده است. باید جامعه مدنی با اعتراضات خود، افکار عمومی نیروهای مترقی جهان را به خود جلب کند.
تحریم: یعنی نفی کامل رژیم، اعتراض به سیستم حاکم، تحریم مطلق و بایکو ت فعا ل “انتخابات” اعتراض رسا و مستقیم بخش آگاه جامعه به کلیت سیستم چماق و سرکوب است.
کسانی که با شیوه بازاری و سود جویانه، مردم در بند را به شرکت در این خیمه شب بازی مزورانه دعوت می نمایند، آگاهانه کمک به تداوم ترور، شکنجه و آدم کشی میکنند.
۲۰۱۷.۰۴.۲۷،