برای دیدن این مصاحبه اینجا را کلیک کنید
از ساعت ١:١١:٠٩، حسین دهباشی: یکی از سؤال هایی که در این ماه های اخیر بیشتر هم مطرح شده، ماجرای آن چیزی است که به اعدام های سال ۶۷ مطرح است. بعد از در واقع انتشار فایل صوتیِ مرحوم آقای منتظری و یکی از آقایان محترمی که پیش ایشان رفته بودند، بیشتر این سؤال ایجاد شد. در فقرۀ سال ۶۷ این نظر کارشناسی وزارت اطلاعات بود خدمت حضرت امام که در واقع به این ترتیب با زندانیان منافق برخود بشود؟
علی فلاحیان: ببینید چند تا مسأله وجود دارد، اولاً آن موقع من آن موقع رئیس سازمان بازرسی کل نیروهای مسلح بودم و بیشتر سرگرم تو جبهه ها بودم. یادم هست آنموقع اتفاقاً این موضوع همزمان بود با به اصطلاح عملیات مرصاد، یا به تعبیر “منافقین”، فروغ جاویدان. من اصلاً [تنگه] چهار زبر بودم، کرمانشاه بودم، اینجا ها بودم. چند تا مسأله توی این رابطه برای ما باید روشن باشد. چون روشن نکردن این ها، نمی شود همۀ اینها را …، چون همه اش دست یک دستگاه و یک نهاد و یک سری آدم نیست که بتواند به صورت جمع بندی بگوید. حالا من یک جمع بندی ای خودم دارم، حالا ممکن است بعضی هایش هم بالا و پایین باشد. دوستانی اگر خواستند اصلاح بکنند، بکنند. ببینید در رابطه با منافقین و تمام گروه هایی که محارب هستند، حکم، حکمِ اعدام است.
حسین دهباشی: به جهت اینکه مصداق بغْی محسوب می شوند؟
علی فلاحیان: آری، اصلاً امام فرمودند این را، همۀ مراجع هم این نظرشان هست. قرآن هم همین را بیان می کند که با محاربین …
حسین دهباشی: شورش مسلحانه، حکمش اعدام است.
علی فلاحیان: … حکمش اعدام است. حالا این یک بخشی می ماند، آنوقتش هم دعوا بود، مثلاً آقای موسوی [حسین موسوی تبریزی] که دادستان کل انقلاب بود، می گفت اصلاً محاکمه نمی خواهد. و به همین دلیل …
حسین دهباشی: آقای موسوی تبریزی؟
علی فلاحیان: آری. می گفت اصلاً محاکمه نمی خواهد. کسی که دارد با ما می جنگد، اینکه معنا ندارد که ما محاکمه بکنیم (خنده). یک عده ای دیگر از آقایان معتقد بودند که حالا در هر صورت، آنهایی که دستگیر می شوند، محاکمه بشوند. حالا یا از باب احتیاط بود، یا فتوای شان بود، یا هرچه بود، رأفت اسلامی بود و اینها. ولی امام مرتباً تأکید داشت که اینها را مواظب باشید که از دستتان در نروند (خنده). اینها بروند، دوباره می روند یک نفر را می کشند، حفظ جان مسلمان که واجب است. درست است؟ لذا امام همیشه این تعبیر را داشت. می گفت احتیاط از این طرف بکنیم.
حسین دهباشی: احتیاط از موضع سختگیری.
علی فلاحیان: آری. چون ما در مورد دم ها باید احتیاط بکنیم. چگونه باید احتیاط بکنیم؟ یعنی مثلاً اگر یک شبهه ای شد: کسی کسی را کشته، یا نکشته، شبهه هست، …
حسین دهباشی: بنا را بر نکشتن بگذاریم.
علی فلاحیان: … بنا را بر … . به اصطلاح الحدود تُدْرَأُ بالشبهات. ولی در مورد منافقبن، ایشان می گفت بر عکس (خنده)، من این ها را می شناسم .
حسین دهباشی: به اشد مجازات برسانید
علی فلاحیان: اشد مجازات، نه. از دستتان در نروند. و اینها حکمشان همیشه اعدام است. یک وقت اصلاً، حکم ولایی ایشان بود، چه قبل از این جریان ۶۷، چه بعدش.
حسین دهباشی: ببخشید حرفتان را قطع می کنم. این افراد که مصداق بغْی محسوب می شدند، بعضی هایشان سال ها بود که در زندان بودند. چطور آنموقع اعدام نشدند؟
علی فلاحیان: حالا من الان برایشان توضیح می دهم. می خواهم همین را برایشان توضیح بدهم. پس بنابراین، یک بحثی است که بعضی ها همین نکته ای که شما می گویید را می گویند که آیا اینها محاکمه شده بودند، محکوم شده بودند، دو مرتبه اینها محاکمه شدند؟ چه اتفاقی افتاد؟ چرا اینها دو مرتبه محکوم به اعدام شدند؟ پس این اول هم توی ذهن باشد که حکم، اعدام است. حتی اگر حاکم شرعی، حکم به اعدام نداده باشد، خلاف کرده است. چون طرف آدم کشته است، یا الان دارد می گوید که من اگر آزاد بشوم، می کشم. خوب حالا اگر یک نفر دستگیر شد. محارب مسلح دستگیر شد. آیا حکمش اعدام است، آدم کشته یا نکشته؟ می گویند حکمش اعدام است.
حسین دهباشی: حتی اگر آدم نکشته باشد.
علی فلاحیان: آری. ولی اگر خودش آمد، تسلیم شد، این را می شود نکشت اش.
حسین دهباشی: حالا یک کسی …
علی فلاحیان: اجازه بدهید اینرا من بگویم، این شقوق را اگر من نگویم، باز توی ذهن افراد این می ماند و این را سؤال می کنند. خوب، این که می گوید: “… مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ …(مائده، آیۀ ۳۴)، یعنی اگر قبل از آن، خودش بیاید توبه بکند، این را می شود مورد رأفت قرار داد و نکشت. ما توی زندان اینها را گرفته بودیم، به ذهنمان رسید برای اینکه این سازمان توی ذهن خودشان و توی ذهن جامعه شکسته بشود– من خودم اول این کار را در کرمانشاه کردم-، بحث توبۀ در زندان را مطرح کردیم. و اولین مصاحبه از کرمانشاه هم پخش شد. کادرهای بالایی هم بودند که آمدند مصاحبه کردند. اینها آمدند توی زندان اعتراف کردند و بعد توی صدا و سیما پخش شد که آقا، این راه منافقین اشتباه است. این خیلی تأثیر داشت که خیلی ها بیایند توبه بکنند. قرار شد توبۀ اینها هم– حالا حکم حکومتی بود، یا نظر حاکم شرع بود- پذیرفته بشود، نه اینکه اصلاً اینها اعدامی نیستند. حالا بخاطر اینکه این خدمت را کردند، مثلاً بعضی هایشان با اینکه حکمشان اعدام بود، ولی چون خدمات انجام می دادند، کمک اطلاعاتی می دادند، خیلی تیم ها، گروه ها دستگیر می شدند، و موجب می شد که جنایات کمتری اینها انجام بدهند، درجۀ تخفیف می گرفتند. پس، این یاد همۀ ما باشد که منافق، محارب، حکمش اعدام است. این، هم فتوای امام بود، و هم حکمش، هم همۀ علماء و مراجع، حتی خود آیت الله منتظری هم که می گویند، خود ایشان هم حکمش همین است. اینکه در آن بحثی نبود. متوجه شدید؟ حالا در مورد سال ۶۷ چه اتفاقی افتاد؟ سال ۶۷ وقتی عملیات مرصاد انجام شد، در زندان شورش شد.
حسین دهباشی: شورش شد؟
علی فلاحیان: بله، شورش شد.
حسین دهباشی: همۀ زندان ها هم بود؟
علی فلاحیان: زندان ها. منافقین فهمیدند دیگر. عملیات خیلی عجیبی بود (خنده)، به نسبت خودش خطرناک هم بود. عملیات مرصاد، خیلی کار چیزی بود، اینها تا چهار زبر، یعنی تا نزدیک کرمانشاه، اسلام آباد هم آمدند. بالاخره یک کار دیوانه واری کردند. درسته؟ صدام هم به آنها گفته بود معلوم است که محکومید به شکست (خنده). ولی جو گیر شده بودند. اینها فکر می کردند پس فردا به تهران می آیند.
حسین دهباشی: شما که می دانستید که نمی توانند به تهران بیایند.
علی فلاحیان: خوب، ما هم که نظامی ای بودیم دیگر. حالا نظامی میدانسته یا نمی دانسته، جنگ است. بله ،ما که می گوییم اصلاً همۀ دنیا را می گیریم. اینکه شما دارید می گویید ما می دانستیم، مگر چه نتیجه ای ازش می خواهید بگیرید؟ (خنده) پس بنابراین، این ها در زندان اینکار را کردند، بحث بود که چه آنهایی که اعدامی بودند و اعدام نشدند، و چه آنهایی که اعدامی بودند ولی حکم اعدام نگرفتند، یک گروهی … . امام که نظرشان این بود: چرا نگه داشتید؟ اینها که دارند می گویند. همین حالا که توی زندان است، می گوید اگر من را رها کنید، مسلسل دستم بیفتد، توی همین زندان می زنم.
حسین دهباشی: به همین صراحت، همه شان می گفتند؟ همه شان می گفتند؟
علی فلاحیان: بله، اصلاً بحثی نداشتند. می گفتند ما دیگر جنگ مان با شما تمام عیار است. امام فرمودند حالا آنها بین شان که این حرف را می زنند، آنها بین شان که سر موضع هستند اقلاً اینها را دیگر اعدام کنید(خنده). خوب؟ این معنی ندارد که این را نگه اش دارید. بعد باز آقایان چکار می کردند؟ همین فشارهای نمی دانم که آقا حالا اینها توی زندان هستند، فلان اند، بهمان اند. قرار شد یک گروهی …، همین آقایان که به آنها می گویند مثلاً حکم کشتار دست جمعی دادند، اینها ندادند. اینها قرار شد باز یک گروهی ٣ نفره از وزارت و … یعنی آدم هایی که قاضی بودند و وارد اند و دادستانی و اینها، نظارت کنند که باز اگر یک کسی قابل عفو است و می شود که اعدام نشود، اعدام نشود. خوب؟ این گروه کارش این بود. کارش حکم اعدام که نبود.
حسین دهباشی: فرض کلاً بر اعدام بود، این گروه کارش بنابراین بود که یک عده ای را اعدام نکنند.
علی فلاحیان: بنا بود که احتیاط کنند، یعنی باز مراجعه کنند، ببینند، بروند با طرف صحبت کنند. ببینند باز سر موضع هست یا نیست؟ سر موضع. اسمش را می گفتند سر موضع. تا … سر موضع
حسین دهباشی: ملاک سر موضع بودن، چه بود؟
علی فلاحیان: سر موضع ای می گوید که من سازمان را قبول دارم، شما را هم قبول ندارم؛ رها هم بشوم، علیه شما می جنگم.
حسین دهباشی: خوب، این که دیوانگی است.
علی فلاحیان: دیوانگی را می کردند. به همین دلیل من گفتم طرف را من گرفتم اش، نام آقا حسین کبابی توی مشهد. دیوانگی نیست که ٣٢ نفر آدم معمولی را توی خیابان کشته بود؟ برای چه تو آدم معمولی را …(خنده). اصلاً هیچ کاری به حکومت هم نداشته است. مثلاً اگر ریش داشته، زده او را کشته است. اینها می خواستند رعب و وحشت ایجاد بکنند.
حسین دهباشی: این را متوجه شدم. پس اینکه مطرح می شود که از بعضی از آنها پرسیده بودند که علت زندانی شدن ات چه است. بعد طرف مثلاً گفته من مجاهد ام. بعد به صرف اینکه نگفته من منافقم، گفته من مجاهدم، گفته سر موضع هستی، اینها مزخرف است؟
علی فلاحیان: نه، اینها مزخرف است. ببینید این ٣ نفر دانه دانه …، آخر این حکم به ما، خیلی باید در موردش احتیاط بشود. اینها پرونده را می خواندند، با طرف مصاحبه می کردند، اگر واقعاً سر موضع بودند، … . باز اگر سر موضع نبودند، کاری به آنها نداشتند، با اینکه حکمشان اعدام بود.
حسین دهباشی: پس به این ترتیب آنهایی که قبلاً توبه کرده بودند، هیچکدام اعدام نشدند.؟
علی فلاحیان: نه دیگر. آنهایی که توبه کردند، قبول کردند …، می گویم که این تخفیف را دادند، این تخفیف را لازم نبود که بدهند. خوب؟ اما تخفیف را دادند. خود منهم اولین فردی بودم که این مسأله را مطرح کردم.
حسین دهباشی: حاج آقا، ما در مورد چند نفر داریم صحبت می کنیم؟ چند تا اعدامی؟
علی فلاحیان: من الان دقیق، رقمِ اعدامی ها را نمی دانم. اگر بخواهیم بگوییم، آنها از ما چقدر کشتند؟
حسین دهباشی: آنها از ما ۱۷ هزار تا.
علی فلاحیان: ۱۷ هزار تا کشتند. ما الان نمیدانم ما از آنها چقدر کشتیم (خنده). چون توی خیابان هم کشته شدند، توی عملیات ها هم کشته شدند، توی زندان هم کشته شدند.
حسین دهباشی: عدد ما توی زندان هم همان حدود ١٧ هزار تا است؟
علی فلاحیان: فکر نمی کنم. من الان دقیق … . آنها را که دیگر باید از دادستان کل بپرسید.
حسین دهباشی: اما توی همان حدود چندین هزار تا است؟
علی فلاحیان: من اینها را نمی دانم.
حسین دهباشی: راهنمایی خوبی کردید. راستی آقای رئیسی که خودشان در آن شورا عضویت داشتند، اعضای دیگر چه کسانی بودند؟ چون توی این ایام انتخابات اخیر نام ایشان مطرح شد.
علی فلاحیان: آری، بندۀ خدا، هر چه می گفت من حکم ندادم، حکمش قبلاً صادر شده بود (خنده)، اصلاً کسی به حرفش گوش نمی داد. می گفتند شما…، و فکر هم می کردند آنها بی گناه اند. خوب آنها آدم کشته بودند. حکمشان این بود. اصلاً محارب بودند. اگر ما آنها نمی گرفتیم و نمی کشتیم، که دیگر یک کشوری نبود، مملکتی نبود. این حرف من نیست، حرف امام است، حرف همۀ بزرگان است.
حسین دهباشی: می شود یک سؤال از شما بکنم، اگر مایل نیستید، بعداً حذفش می کنیم. اگر که از اعضای خانم های منافق، قبلاً ازدواج نکرده بودند و باکره بودند و اعدام می شدند، به بهشت می رفتند؟
علی فلاحیان: (خنده) ما همچنین چیزی نشنیدیم.
حسین دهباشی: چون ببینید، صریح خدمت تان می گویم …
علی فلاحیان: آنوقت شایعه ای در این مورد درست کردند که …
حسین دهباشی: به عقد اجباری یکی از پاسدارها درآمدند …
علی فلاحیان: این شایعۀ منافقین است. من توی اطلاعات بودم، توی اوین بودم، من همچنین چیزی نه، شنیده بودم، نه، دیده بودم. بعدها این چیزها مطرح شد. از امثال این شایعات، تند، تند می سازند، هنوز هم دارند می سازند.
حسین دهباشی: بله، حاج احمد آقا هم توی خاطراتشان گفته بودند یک جاهایی از آن که آقای منتظری گفته بودند که اینجا ٣٠٠ تا فک شکستند. و گفته بود اگر فک بشکنند که طرف از دردش می میرد و نمی تواند حیات داشته باشد. در واقع یک فضای اینطوری بود. آنموقع …
علی فلاحیان: برای اینکه طرف …، می گفته ام که من کمیته را داشتم سازماندهی می کردم، برای اینکه پلیس انقلاب بشود، می گفتند تو داری سازمان سیا درست می کنی. توی مردم، آقای فلاحیان، سازمان سیا! اصلاً مردم که نمی دانند سازمان سیا یک اطلاعاتی خارجی است، من، نیروی انتظامی داخلی ام. ولی سیا، بدنام است، گفتند این را بچسبانیم به آقای فلاحیان.
حسین دهباشی: برای من خیلی نکات روشن شد، اما خودتان در فرمایشاتتان فرمودید که حکم باغی، حکم کسی که بغْی کرده باشد، اعدام است و مرحوم آقای منتظری هم چنین نظری داشتند. پس چطور خود ایشان معترض این نکته بودند؟ خودشان معترض بحث اعدام های سال ۶۷ بودند؟ ایشان که خودشان این حکم را می دانستند. چطور این ماجرا را مصداق آن حکم نمی دانستند؟
علی فلاحیان: یک بحثی که خود منهم ابتدائاً آنرا مطرح کردم، این بود که ما اگر کسانی، ولو بعد از دستگیری، تائب بشوند، ما قبول بکنیم، و اینها بیایند مصاحبه بکنند و ماهیت سازمان را افشا بکنند، چند تا فایده برای ما دارد. یکی اینکه اینها بین مردم افشا می شوند، اولاً قدرت جذب شان از بین می رود، و بعد بقول شما توی تاریخ باز کسانی پیدا نمی شوند که بگویند اینها کار بر حقی انجام می دادند. چون اینها از خودشان اند که دارند اینها را می گویند. متوجه اید؟ اینها تأثیر داشت. یکی هم اینکه در بریدن افراد منافق. یعنی در اصطلاح … می گفتند این بریده است، یا نه. یعنی آمادگی دارد که همکاری بکند، یا نه. اینها خیلی تأثیر داشت، اطلاعات شان تأثیر داشت، اینها را ما آمدیم چکار کردیم؟ حالا اصطلاحاً می گوییم حکم ثانوی، حکم ثانوی برایشان درست کردیم. آنی را که من می گویم، حکم اولی اش است.
حسین دهباشی: متوجه شدم. شما که می گویید این افراد اعدام نشدند. اینهایی که با حکم ثانوی … . اشکال آقای منتظری کجا بود؟
علی فلاحیان: آقای منتظری یک مسألۀ دیگری برایش پیش آمد که با امام هم اختلاف پیدا کردند. ابتدائاً هم آقای منتظری نظرش همین بود. آنوقت یک نظری پیدا شد که این اعدام ها نهایتاً باعث می شود که تاریخ علیه ما قضاوت کند، علیه اسلام قضاوت بکند. بنابراین ما خوب است که اینکار را نکنیم که بعدها که قلم به دست دشمن می افتد، ما را اینجوری خلاصه لجن مال نکند. امام می فرمودند که نه، شما وظیفۀ شرعی را انجام بدهید، منتظر قضاوت تاریخ نباشید.
حسین دهباشی: حاج آقا از این بحث می خواهیم رد شویم، فقط من برای اطمینان خودم می خواهم بپرسم. همۀ کسانی که اعدام شدند، با اسلحه دستگیر شده بودند، یعنی شورش مسلحانه کرده بودند؟
علی فلاحیان: نه، همۀ آنها شورش مسلحانه کرده بودند، ولی افرادی که دستگیر می شدند، خیلی هایشان خانۀ تیمی بود، ما می رفتیم آنجا، مثلاً یکی، دو تا اسلحه بیشتر نبود. یا توی خیابان مثلاً می گرفتیم شان، اسلحه نداشتند.
حسین دهباشی: خوب، این چگونه مصداق شورش مسلحانه می شد؟
علی فلاحیان: اینها جزو آن سازمان بودند، آمادگی برای عملیات داشتند.
حسین دهباشی: مگر نباید خود آن شخص، شخصاً آن کار را بکند؟
علی فلاحیان: نه، وقتی که کسی عضو یک جریان، به اصطلاح یک لشگری است، آن لشگر که مثلاً مسلحانه دارد می جنگد، حالا چه مسلح باشد آن فرد، چه مسلح نباشد.
حسین دهباشی: ولو اینکه با یک روزنامه گرفته باشندش؟
علی فلاحیان: بله، این ها جزو آن سازمان بودند دیگر، این ها آمادگی عملیات داشتند. حالا یک کسی ممکن است برود امروز برای این خانۀ تیمی نان بخرد، یکی برود مثلاً فرض کنید امکانات دیگر تهیه بکند.
حسین دهباشی: یا اصلاً نیروی عملیاتی نباشد، نیروی تبلیغاتی باشد؟
علی فلاحیان: ولی بالاخره جزو این ها است. یک یگانی که می جنگد، همه چیز دارد دیگر. همه که فقط اسلحه ندارند. درست است؟ واحد تدارکاتی هم دارند دیگر.
حسین دهباشی: اینها اسیر محسوب نمی شوند؟
علی فلاحیان: نه
حسین دهباشی: درست است.