جهان به کدام سو می رود؟*: آیا جنگ داخلی خونین و ٧ سالۀ سوریه در حال پایان یافتن است؟ (٢)
تقی روزبه: اگر سخنان مهم نمانیده ویژه سازمان ملل در مورد سوبه را بپذیریم، خبر خوشی در راه است و بارقه هایی از امید به پایان یافتن این جنگ بغایت ویرانگر و ضدانسانی، دیده می شود. و این درحالی است که اسد و جبهه حامی او احساس پیروزی می کنند و جبهه مقابل نیز احساس شکست. اپوزیسیونی که کشورهای بزرگ غربی و ترکیه از آن ها حمایت می کردند، دلیل ناکامی خود را تغییر سیاست های این دولت ها، از برکناری یا سرنگونی اسد به سمت مقابله با داعش و لاجرم تغییر اولویت های خود و به تبع آن اولویت حامیان منطقه ای خود می دانند. عمده حامیان آن ها شامل ترکیه و فرانسه و آمریکا بودند که با تغییر اولویت هایشان، اپوزیسیون تحت الحمایه آن ها عملاً و بتدریج به محاق رفت. البته عامل دیگر و به همان اندازه مهم، افزایش مداخله و حمایت قاطع حامیان اسد از وی، یعنی روسیه و ایران از دمشق بوده است که موازنۀ قوا را به سود اسد رقم زدند و به ارتش از رمق افتادۀ او اعتماد به نفس تازه ای بخشیده است. در حالی که مخالفان از مناطق مختلف به استان دو میلیون نفری ادلب جابجا یا بهتر است بگوییم رانده شدند، بشار اسد نقاط استراتژیک دمشق و حلب، حمص و … و مراکزساحلی طرطوش و لاذقیه و… و مناطق دارای منابع انرژی را بعنوان سوریه “مفید” تحت کنترل خود قرار داده است. گرچه هنوز هم اوضاع خیلی تثبیت شده نیست، اما در جهت برتری وی پیش می رود. البته از یاد نبریم که گزارش نماینده سازمان ملل نهایتاً با یک اگر بزرگ همراه است، اگر که اسد سرمست پیروزی های خود نشود و حاضر به مصالحه سیاسی باشد … و اگر که خود را پیروز جنگ اعلام نکند و آماده پذیرش اعلام آتش بس سراسری (بجز نقاطی که درگیر داعش و … است) و یک راه حل سیاسی پایدار باشد و اگر که نهایتاً تن به انتخابات آزاد و عادلانه بدهد… . و گرنه همانطور که او هم گفته است ممکن است سرآغاز جنگ های جدید، البته ابتدائأ چریکی، باشد و به مدت یک دهه ادامه داشته باشد. فعل و انفعال مهم دیگر در این عرصه همچنین شکست عنقریب داعش در رقه (سقوط دومین پایتخت داعش پس از موصل ) و دیرالزور است که به نوعی بیانگر پایان یافتن حضور داعش در قد و قامت یک “دولت- خلافت” و صاحب خاک در سوریه و همچنین در عراق است.
البته هر دوی این خبرها خوشحال کننده است و طبیعی است که پیدا شدن امیدهایی به پایان یافتن یک جنگ خونین و ویرانگر داخلی (و با ماهیتی نیابتی) رخدادی نیست که کسی از آن خوشحال نشود و استقبال نکند، و شایسته است که از همین بارقه های امید به صلح هم حمایت کرد. با این همه روشن است که تا ریشه های بحران و انفجار خشک نشود، از جمله، هم یکه تازی و استبداد بی امان داخلی، و هم توافق کارگردانان اصلی یک جنگ نیابتی، یعنی توافقی در سطح قدرت های منطقه ای و جهانی صورت نگیرد، امکان به باد رفتن امیدهای بوجود آمده نسبت به برقراری صلح همواره وجود خواهد داشت. نباید تصور کرد که عمده کردن داعش توسط دولت های غربی به معنی کنار گذاشتن اهداف دیگر منطقه ای و ژئوئلتیکی آن هاست. برعکس، تهدید آن منافع، به دلیل قدرت یابی داعش بعنوان یک خطر بالفعل موجب شد که رقبای منطقه ای و جهانی، برای نجات آن منافع هم شده، موقتاً در برابر دشمن مشترکشان همسو شوند. گرچه چنین سیاستی با توجه به معادلات منطقه ای و توازن قوا بطور اجتناب ناپذیر و ناخواسته، موجب تقویت جبهه حامیان اسد می گردید. اما از آنجا که چنین توافقی ناشی از پشتوانه یک توافق بلندمدت و پایدار بین رقبا در سطوح منطقه ای و جهانی برخوردار نیست، چه بسا با خارج شدن داعش بعنوان خطر عمده و بالفعل از معادلات منطقه، چنین توافقی را شکننده کند. وجود دلایلی چون اولویت ها و اهداف دولت ترکیه در منطقۀ کردستان سوریه و منازعات و رقابت های هژمونی طلبانه دیگر قدرت های منطقه ای و یا جهانی که جنگ نیابتی بازتابی از آن بوده است، بر دامنۀ نگرانی های فوق می افزاید. گرچه جنبه های فرامنطقه ای بحران انفجاری سوریه مثل انفجار پدیده مهاجرت و پناهندگی و تراژدی های برآمده از آن و نیز فشار سر ریز شدن این بحران به اروپا و نگرانی از قدرت گیری فاشیست ها و… و بالاخره فشار افکار عمومی جهان به نوبۀ خود انگیره های مهم و مکملی برای پایان دادن به این تراژدی دست ساخت قدرت ها بوجود آورده است. با این همه اگر این واقعیت دارد که یک طرف احساس پیروزی می کند، و طرف دیگر احساس نه اگر شکست که نوعی ناکامی، همین می تواند پاشنه آشیل مذاکرات جدید باشد. اگر جنگ ادامۀ سیاست است به شیوه ای دیگر، بسته به آنکه چگونه پایان یابد، می تواند آغازگر جنگ های سیاسی ای باشد که خود مقدمۀ جنگ های آتی است. بنابراین تحقق آتش بس و توافق محتمل طرف های منازعه در سوریه با وجود پیدا شدن نشانه های تازه و چشم انداز امبدوار کننده تری در قیاس با تلاش های مشابه گذشته، و علیرغم ضرورت هایی که حکم به پایان دادن آن می کند، اما در ذات خود به دلیل فقدان پشتوانۀ توافق لااقل ضمنی بین قدرت های بزرگ رقیب، شکنده است. در واقع اگر بستری مشترک هم وجود داشته باشد، بستری است با رؤیاهای متفاوت، و چه بسا متضاد. یکی از چالش های برآمده از این رؤیاهای متفاوت همانا اهداف منطقه ای حکومت اسلامی ایران است که به هیچ وجه مقبول آمریکا و متحدان منطقه ای آن نیست. و از قضا یکی از دلایل رغبت ترامپ به عمده کردن داعش، فراهم کردن شرایط رقابت های جهانی بین آمریکا و روسیه … نیز در حال شعله ور تر شدن است. دست یابی به مصالحه ای پایدار نیازمند آن است که اولاً در داخل سوریه شرایط گفتگو و حضور و مشارکت سیاسی برای همه طرف ها گشوده شود و در سطح جهانی هم به نوعی گفتگو و مصالحه بین قطب های رقیب فراهم گردد. بهمین دلیل در غیاب چنین شرایطی، پایان جنگ گرم اگر هم مسجل شود، که خود شانسی برای صلح و گامی به جلو است، اما تا فراهم شدن توافق های نسبتاً پایدار، چه بسا برای مدت ها با وضعی شکننده و نوعی حالت نه جنگ، نه صلح، همراه باشد. بدیهی است که طرفین با روی میز گذاشتن مطالبات حداکثری خود شروع کنند. چنانکه وزیر خارچه فرانسه مجدداً ساز کنار رفتن بشار اسد را کوک می کند و یا شاهد فعال کردن پروندۀ حملات شیمیایی بشار اسد هستیم. البته مطرح کردن جنایت های جنگی و هرگونه نقض حقوق بشر از هر سو، توسط مجامع حقوق بشر ضرورتی انکار ناپذیر است و مغایرتی هم با مذاکرات و برقراری صلح ندارد، اما طرح آن از سوی قدرت های درگیر در جنگ، بعنوان ابزاری برای جلوگیری از پایان جنگ و برقراری صلح، و یا وسیله ای برای چانه زنی حول منافع خود، امر دیگری است.
در پایان، به طنز می توان گفت که همه باید مدیون داعش باشیم! اگر هم امکان صلحی ولو شکننده در سوریه فراهم شده باشد، از ترس داعش بوده است! و امیدوار باشیم که نگرانی از کابوس عروج مجدد آن، اولویتی که دولت ها و قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای را بطور نسبی باهم همسو کرد هم چنان پابرجا بماند! … همچنین به اهرم فشار افکار عمومی علیه جنگ و نیز انگیزۀ اروپایی ها برای کنترل بحران می توان امید بست!
۲۰۱۷/۰۹/۰۷،
تقی روزبه
*- جهان به کدام سو می رود (١): نگاهی به چالش ها و صورت بندی آن ها
نماینده سازمان ملل: اپوزیسیون سوریه بپذیرد که در جنگ پیروز نشده اند: