بر اساس چند آموزه مهم بنی صدر در مورد مدار بسته خشونت که در نوشته قبلی تبیین گردید، اینگونه میتوان گفت:
• بدون ایجاد تخاصم و دشمنی نه مدار بسته خشونت و نه قدرت بوجود می آیند. هر مدار بسته ای دو طرف متخاصم دارد. این دو طرف یکدیگر را در این مدار که پُر از نفرت و کینه و حس انتقام جویی است، زندانی میکنند. در حقیقت بدون وجود دشمن و دشمن تراشی نه رابطه قوا و زور، و نه قدرت پدید می آیند.
• حال صاحبان قدرت بکمک این مدار بسته قادر میگردند، بنابر نظر بنی صدر « با فرا گرفتن بعدهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، به ترتیبی عمل کنند که بدیلی از جنس حق امکان وجود پیدا نکند. » ( ۱ )
• در نتیجه در مدار بسته خشونتی که قدرت مسلط و زیر سلطه با یاری یکدیگر ایجاد و مردم هر دو جامعه سلطه گر و زیر سلطه را در آن زندانی میکنند، خشونت نقش اول را ایفا میکند.
• از آنجا که در مدار بسته, خشونت نقش اول را ایفا میکند، در اینصورت « با از خود بیگانه کردن مرامهای دو طرف، بر میزان خشونت و ویرانگری افزوده میگردد و ترور را که انواع بسیار دارد ـ که نوع تحقیرو ترور اخلاقی خشن ترین و ویرانگر ترین و برانگیزاننده ترین به خشونت بازهم بیشتر هستند، ـ رایج ترین روش بکار بردن خشونت میکنند. » ( ۲ )
• در واقع چون در مدار بسته خشونت، جز زور کاربردی ندارد. در اینصورت با وجود مدار بسته، از میان بردن ترور و تروریست، طوریکه متجاوزان به جان و مال و هستی مردم بیگناه ادعا میکنند، غیر ممکن است. بهمین دلیل است که امروزه افکار عمومی مردم جهان شاهد ند که بخش بزرگی از جهان، بخصوص منطقه خاورمیانه و وطن ما ایران، گستره خشونت و ترور گشته است.
حال اگر ما در پرتو واقعیتهای بالا به عملکرد قدرتهای بزرگ جهانی ( ابر قدرت ها ) در طول تاریخ بنگریم، میبینم در هر زمان و مکانی که مدار بسته خشونت ایجاد گردید، « فزونی تخریب بر ساختن » ( بنی صدر) را همواره بیشتر میکنند.
البته نیازی نیست که ما به دورانهای دور تاریخی برگردیم. اگر تنها از اواسط قرن بیستم میلادی، یعنی پس جنگ دوم جهانی تا هم اکنون، میزان خساراتی را که ابر قدرتها با ایجاد مدار بسته خشونت در کشورهای زیر سلطه و حتی سلطه گر ببار آوره اند، محاسبه کنیم، به عمق ویرانگری ایجاد مدار بسته خشونت پی خواهیم برد.
برای مثال در سطح اروپا و حتی دیگر کشورهای جهان، از اوایل قرن بیستم دو مرام توجیه گر و ستایشگر خشونت، یکی مرام بلشویکها در روسیه شوروی و دیگری نازیها در آلمان، همراه با حامیان خویش در هر دو طرف نزاع، چنان مدار بسته ای از خشونت در سراسر اروپا و دیگر مناطق جهان ایجاد کردند که یکی از محصولات آن جنگ دوم جهانی و فرستادن پنجاه میلون انسان به کام مرگ، بعلاوه ویرانیهای بیشمار که آثار آن تا هم اکنون در همه جای جهان پابرجا و قابل مشاهده هستند را نظاره خواهیم کرد.
پس از اتمام جنگ جهانی دوم بار دیگر تحت لوای « دوران جنگ سرد » مابین کشورهای اروپایی و آمریکا از یکطرف و روسیه و کشورهای اقمار آن ـ که بخود نام « سوسیالیسم واقعی » را داده بودند، ـ از جانب دیگر، مدار بسته خشونتی نو ایجاد گردید.
ایجاد دوباره این مدار بسته، آنهم در همه جای جهان، سبب گردید، بیشترین کشورها و ملتهای دنیا، چه آنها که زیر سلطه روسیه شوروی و خواه آنهایی که زیر سلطه قدرت آمریکا وغرب بودند، گرفتار زندان انواع استبدادهای جنایتکار « راستی و چپی » اسیر و بیشترین و مهمترین فرصتهای رشد و ترقی، و رفاه و صلح، از مردم این کشورها ربوده شوند.
برای مثال ما ایرانیان و کشور ما ایران، یکی از این ملتها و کشورهای اسیر در مدار بسته « جنگ سرد » و زندانی و اسیر در دو استبداد شاهی و شیخی گردید. استبداد شاهی توسط غرب به سرکردگی آمریکا ( که پس از جنگ جهانی دوم، بعد از انگلستان، تاره ابر قدرت جهانی گشته بود. ) همراه با انگلستان، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه حکومت ملی مصدق را به بهانه مانع گشتن از اینکه ایران تحت تصرف و حاکمیت روسیه شوروی در آید، و بقول محمد رضا شاه، جهت توجیه وابستگی خویش « ایران، ایرانستان گردد »، سازماندهی و اجرا کردند.
با این کودتا وطن ما ایران و ما ایرانیان بار دیگر دچار مدار بسته خشونت « جنگ سرد » و اسیر در زندان استبداد محمد رضا شاه شدیم. شاه را غربیها جهت ماندن ایران در مدار بسته خشونت، و در واقع پاسداری از منافع غرب به قدرت باز گرداندند. بااین هدف که در کشور ایران و نزد ما ایرانیان، به گفته بنی صدر « هیچ بدیلی از جنس حق امکان وجود پیدا نکند. » ( ۲ )
ملت ایران جهت رها گشتن از مدار بسته « جنگ سرد » که در آن محمد رضا شاه قادر گشته بود، یک ربع قرن فساد و خیانت و جنایتهای خویش را بکمک آن توجیه و مشروع گرداند، با انقلاب با شکوه سال ۵۷ توسط تلاش و کوشش فرزندان آزادیخواه و مستقل ایران، این مدار گشوده شد و بار دیگر با کوتاه شدن دست آمریکا و غرب و روسیه شوروی، مردم ایران خود سرنوشت خویش را در دست گرفتند.
ولی از آنجا که کار اصلی هر استبداد زیر سلطه ای بازسازی مدار بسته خشونت به یاری سلطه گران جهانی و با همکاری دیگر مستبدین در منطقه است، اینبار خمینی و حامیان او، با از خود بیگانه کردن اسلام و بیش از همه اهداف اصلی انقلاب مردم، مرام « خمینیسم » را ساختند. این مرام از آن زمان تا هم اکنون ایران و مردم آنر ا در مدار بسته ای از خشونتهای ویرانگر زندانی و اسیر کرده است.
بنی صدر در همان سخنرانی امر فوق را اینگونه بیان میکند:
« … در طرف دیگر، از خود بیگانه ساز نخست، قدرتی بود که خمینی آلت آن شد: او اسلام بمثابه بیان استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی را که، در فرانسه، خطاب به جهانیان، اظهار کرده بود، با گفتن جملهای، کنار گذاشت. او گفت: من در فرانسه از راه مصلحت، صحبتهائی را کردهام که خود را نسبت به آن متعهد نمیدانم . از آن پس، پیش نویس قانون اساسی که بر مبنای ولایت جمهور مردم نوشته شده بود، جای خود را به قانون اساسی بر مبنای نظارت فقیه داد. در جریان تمرکز قدرت، نظارت فقیه ولایت فقیه و ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه شدند. خمینی کینه و خشونت را تقدیس کرد. مقابله گل با گلوله، در دوران انقلاب، جای خود را به «النصر بالرعب» و «حرکت قسری»، ( اولی ساخته علی خامنه ای و دومی مصباح یزدی جهت توجیه ترور و جنایت بنام اسلام از خود بیگانه گشته) در دوران ولایت مطلقه فقیه، سپرد که اینک، با خالی شدن از هرچه غیر از توجیهگرهای زور است، ایئولوژی القاعده و داعش گشتهاست… « ( ۳ )
( جمله ها در پرانتز همه جا از من هستند. )
بنی صدر در همین سخنرانی نکته بسیار مهم دیگری را که سازنده و توجیه گر ایجاد مدار بسته خشونت است، تبیین و نشان اهل خرد میدهد. او « از خود بیگانه کردن مرام و یا ایدئولوژی » توسط هر دو طرف متخاصم در مدار بسته را کار اصلی اندیشه راهنمای سازندگان مدار بسته خشونت میداند.
او مرام هر دو طرف متخاصم در مدار بسته خشونت را، با وجود آنکه هر دو طرف به مرامهای خود اشکال و یا نامهای دیگری را میدهند، از « یک جنس » میداند. او میگوید:
« اما قدرت دو ایدئولوژی، یکی از آن سلطهگر و دیگری از آن سلطه پذیر را یکی میکند. راست بخواهی، قدرت شکلهای ایدئولوژیها را گوناگون نگاه میدارد، اما محتواهای آنها را یکسان میکند. با این تفاوت، که ایدئولوژی زیرسلطه ها، موقعیت زیر سلطه آنها را توجیه میکند و ایدئولوژی سلطهگر ها موقعیت مسط آنها را موجه جلوه میدهد. با توجه به این واقعیت که قدرت انسانها را در سلطه گر و زیر سلطه، هر دو آلت و از خود بیگانه میکند، از خود بیگانگی انسان همراه میشود با از خود بیگانگی طرز فکر او:
( بنابر این ) از میان برخاستن مداوم تفاوت کمونیسم چینی با ایدئولوژی سرمایه داری و تفاوت چپ و راست در جامعههای غربی و تفاوت اسلام ولایت مطلقه فقیه با ایدئولوژیهای استبداد فراگیر ( مثل استالینیسم و نازیسم و فاشیسم ) و… » ( ۴ )
حال مدار بسته خشونتی که در خاورمیانه بیش از هفتال سال است ایجاد گشته و این روزها بطور دهشتناکی جنایت و ویرانگری، و هست و نیست فلسطینی های ساکن در نوار غزه را نابود می کند، این امر را نبایستی فراموش کرد که یک سر این مدار بسته خشونت اسرائیل و صهونیستهای اسرائیلی و سر دیگر آن، استبدادهای حاکم در منطقه خاورمیانه، از جمله نظام ولایت مطلقه فقیه، هستند.
تجربه بیش از چهل و چند سال مبارزان راه استقلال و آزادی مبرهن میکند که دولت اسرائیل از ابتدای پیروزی انقلاب مردم ایران با حمایت پوشیده مستقیم و غیر مستقیم خویش از مرام خمینیسم، یکی از پشتیبانهای قوی باز سازی استبداد ولایت مطلقه فقیه در ایران، بود و هست.
در حقیقت یکی از مسببین اصلی ایجاد مدار بسته خشونت چه در ایران و خواه در منطقه خاورمیانه دولت اسرائیل بود. با این هدف که پس از پیروزی انقلاب، استبداد ولایت مطلقه فقیه در ایران را بازسازی و جای خالی نظام شاهی در مدار بسته را پر کند.
در نوشته بعدی بیشتر به رابطه صهیونیستهای اسرائیلی با سران نظام ولایت مطلقه فقیه در ایجاد بخشی از مدار بسته خشونت در خاورمیانه خواهم پرداخت.
منابع و مأخذ ها:
( ۱ ) نگاه کنید به کتاب « انقلاب » نوشته ابوالحسن بنی صدر، تحت عنوان « رابطه قدرت با ایدئولوژی » صفحه ۱۳۹ کتاب؛ تاریخ انتشار: خرداد ۱۳۹۶؛ انتشارات انقلاب اسلامی
( ۲ ) همانجا صفحه ۱۴۱
( ۳ و ۴ ) همانجا صفحه ۱۴۳