باسمه تعالی،
اینبار هم طبق روال، وزارت اطلاعات و قوۀ قضائیۀ ولایت فقیه دست در دست هم، یکی با صدور سه اطلاعیه درهفته های اخیر، و نهاد دیگر با ژست مدعی العموم، خبر دستگیری تنی چند از روزنامه نگاران و اصحاب رسانه را به اتهامات تکراری تحت عنوان مزدور استکبار و…، در تاریخ جبر و استبداد خود به ثبت رساندند. گذشته از اینکه خدشه دار کردن جایگاه روزنامه نگاران توسط حکومت ضد آزادی بیان، با چنین اتهاماتی بی سابقه و کم سابقه نمی باشد، اما در این میان نکاتی قابل تأمل است که به اختصار برمی شمرم؛
١) اطلاعیۀ وزارت اطلاعات و اظهار نظر بی پردۀ دادستان کل **محسنی اژهای** درمورد بازداشت شدگان اخیر، فاقد ارزش و اعتبارحقوقی بوده. چرا که بنا بر نصوص قانون اساسی و آیین دادرسی کیفری، هنوز جرمی در “دادگاه صالحه” (اگر صالحه باشد) به اثبات نرسیده است و پرونده درمراحل کشف جرم و تحقیق قراردارد. اما آنچه از لحن خطاب و کلام این دو نهاد برمی آید؛ متهمان را کاملاً هدفمند و با قاطعیت، عوامل شبکۀ وابسته به استکبار خوانده و درجایگاه مجرم قرار داده اند.
٢) اتهام بازداشت شدگان که اکنون در جایگاه مجرم نشانده شده اند، ارتباط داشتن با شبکۀ سازمان یافتۀ عملیات روانی دولت انگلیس در ایران عنوان شده است. حال آنکه حکومت ولایت فقیه که یدی طولانی در متهم نمودن دگراندیشان به قدرت های خارجی (آن هم بدون ارائۀ مدرک و سند محکمه پسند) را دارد، خود بارها و بارها بر میز مذاکرۀ جلوس و مسائل داخلی خود، با کشورهایی که همواره آن ها را استکبار، دشمن، غربی و… می نامد، به صورت پنهانی و صرف به شکل مماشات، به دیدار نشسته است.
از این امور می باید به،
الف) تسخیر سفارت آمریکا و گروگان گیری در ابتدای انقلاب ایران اشاره کرد که در تاریخ سیاسی با نام **اکتبر سورپرایز** خوانده می شود. اکتبر سورپرایز در آمریکا طراحی، و با همکاری جناح کنونی حاکم بر ایران، به مرحله اجرا درآمد، و بعدها توسط دکتر سید ابوالحسن بنی صدر از آن پرده برداشته شد.
ب) سال های ۱۳۶۴ و ۶۵ که شعار”مرگ بر آمریکا” از تریبون های جمهوری اسلامی در داخل و خارج گوش ها را کر می کرد، رابطه ای دیگر میان نظام حاکم ایران و امریکا درگرفت. این رویداد در تاریخ سیاسی به “ایران گیت”شهره شد و عاقبت مرحوم سید مهدی هاشمی از وابستگان به بیت مرحوم فقیه مجاهد آیه الله حسین علی منتظری، بر سر افشای آن، از صفحات روزنامه ای لبنانی، جان خود را از دست داد.
نشریۀ الشراع مدعی بود که رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی ریگان در یک مأموریت مخفیانه به همراه یک کیک و یک انجیل امضاء شده توسط ریگان، به تهران سفر کرده تا از طریق فروش سلاح به ایرانیان، از کمک آنان برای آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان کمک بگیرد. بر اساس این گزارش الیور نورث، رابرت مک فارلین تحلیل گر سازمان سیا و مشاور امنیتی رونالد ریگان، جورج کیو از مقامات شورای امنیت ملی، هوارد تیچر (مسئول تحویل پول به ضدانقلابیون نیکاراگوئه) و یکی از مأموران سرویس امنیت اسرائیل، با پاسپورت ایرلندی وارد تهران شدند. سرانجام این مذاکرات منتج به ارسال سلاح های تولید اسرائیل از سوی آمریکا به ایران بود و پول آن به ضدانقلابیون نیکاراگوئه ای تحویل داده شد.
ناگفته نماند رسوایی ورود مک فارلین به ایران، سران حکومت ایران را برآن داشت تا به هر وجهِ ممکن، در توجیه چنین فضاحتی برآیند. ازجمله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت، طی سخنانی در ۱۳ آبان ۱۳۶۵ در سفارت سابق آمریکا، این ماجرا را توجیه و تشریح و اعلام کرد که عده ای آمریکایی بدون اطلاع به ایران آمده و تقاضای ملاقات با مقامات ایرانی را داشته اند. همچنین آیت لله خمینی نیز مدتی بعد، برای جلب اعتماد عموم و طرفدارانش گفت: “رئیس جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد.”
ج) در آستانۀ انتخابات ریاست جمهوری سال ١٣٧۶، “محمد جواد لاریجانی” که در مجلس پنجم مقام ریاست مرکز پژوهش های مجلس را داشت، و در جناح بندی سیاسی از متحدان علی اکبر ناطق نوری کاندیدای بیت رهبری جمهوری اسلامی بود، پیش از “انتخابات” طی سفری به بریتانیا در ملاقاتی محرمانه **با نیک براون** یکی از مدیران کل وقت وزارت خارجه انگلیس به وی گفته بود که پیروزی جناح راست در انتخابات می تواند منافع انگلیس و غرب را تأمین کند و در صدد تلاش برآمده بود با ارائۀ تصویری رادیکال از جناح چپ، و به ویژه محمد خاتمی، انگلیس را به حمایت از جناح راست برای پیروزی در انتخابات مجاب نماید. انتشار بخش هایی از مذاکرات محرمانۀ محمد جواد لاریجانی با نیک براون در ایران از سوی روزنامۀ *سلام*، به آبروریزی بزرگی برای جناح راست و شخص وی منجر شد. اما جالب اینکه جناب ملاقات کننده با نیک براون، خود امروز دبیر ستاد حقوق بشر همان قوۀ قضائیه ای است که روزنامه نگاران را عوامل وابسته به انگلیس خوانده است.
به راستی آیا مصداق بارز کلام وحی که می فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ؛
ای آنان که ایمان آورده اید، چرا می گویید آنچه را که خود بدان عمل نمی کنید؛
خودِ سران مستبد جمهوری اسلامی نمی باشد ؟؟؟
حال نباید پرسید رطب خورده کی منع رطب تواند کرد؟! رژیمی که خود همواره در مظان اتهام به انگلیسی و البته فی الحال روسی بودن است، چگونه شهروندان را بدین اتهام به بند می کشد؟! حکایت اینان همچون حکایت دزدی که پیشاپیش همگان می دود و فریاد برمی آورد؛ دزد را بگیرید، است!!!