گفتوگو با روزبه اسکندری، کارشناس سازههای هیدرولیکی
روزبه اسکندری به رادیوزمانه میگوید حکمرانی جمهوری اسلامی به جای راهاندازی این طرحها باید روشهای توسعه پایدار را بهکار گیرد، مسئله تغییرات اقلیمی را درک کند، نیازهای آبی را بازنگری و در شیوه مدیریت آب تجدیدنظر کند؛ به این معنی که از مدیریت سازهای به سوی پروژههای سازگار با محیط زیست همچون آبخیزداری و آبخوانداری گذر کند.
سخنگوی صنعت آب چندی پیش خبر داد که در حال حاضر پنج ابر پروژه انتقال آب دریا بهصورت مشترک بین وزارت نیرو، صمت و دیگر بخشهای حاکمیت و بخشهای خصوصی در حال اجرا هستند. نهادهایی شبهدولتی همچون خاتمالنبیاء، سپاسد و دیگر شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران این پروژهها را طراحی و اجرا میکنند. آیا انتقال آب شور از دریای عمان و خلیج فارس یا دریای خزر راهحل خردمندانهای برای بحران آبی در ایران است؟
درباره پروژههای انتقال آب دریا با روزبه اسکندری، کارشناس سازههای هیدرولیکی گفتوگو کردیم. او به رادیو زمانه میگوید پروژههای کلان انتقال آب دریا مثل نفس مصنوعی مقطعی و پروژههایی پانسمانی هستند. این پروژهها در بلندمدت ظرفیت اکولوژیکی ایران را کمتر میکنند و سبب میشوند گامی دیگر بهسوی فروپاشی اقلیمی و بهتبع آن فروپاشی اجتماعی برداریم.
اسکندری به زمانه میگوید تولید آب شرب شیرین در ذات خود ایرادی ندارد، اما باید پرسید به چه قیمتی و به چه هزینهای؟ به گفته او در ایران رودخانههای آب شیرین فراوانی وجود دارد که ضرورت استفاده از آخرین راهحل، یعنی شیرینسازی آب دریا را از بین میبرد.
به گفته این کارشناس سازههای هیدرولیکی، آب شیرینکنها بهصورت محدود، و صرفا برای تامین آب آشامیدنی مردمانی که بههیچ منبع آبی دیگری دسترسی ندارند، باید بهکار روند.
او علت ایجاد و تداوم اجرای چنین پروژههایی را در جمهوری اسلامی «مافیای آب» میداند و میگوید:
مافیای آب در ایران پس از جنگ ایران و عراق نهضت سدسازی و مدیریت هیدرولیکی را بهبهانه «سازندگی» راه انداخت و از آن سودهای کلان میبرد.
اسکندری قرارگاه خاتمالانبیاء، سپاسد و دیگر شرکتهای سپاه پاسداران را جزو مافیای آب میشمارد که به هیچ وجه اصول توسعه پایدار را در پروژههای خود بهکار نبردهاند.
ایران با کشورهای حاشیه خلیج فارس مقایسهپذیر نیست
اسکندری میگوید کشورهای عربی رودخانه و دریاچه آب شیرین ندارند و تنها راه تامین آب برای آنها شیرینکردن آب شور است. این کارشناس به این اشاره میکنند که برخی مثال کشور اسرائیل را میزنند و آن را نمونهای موفق برای انتقال آب دریا میدانند. او درباره چگونگی و چرایی پروژههای انتقال آب دریا در اسرائیل میگوید:
در این کشور آب بازچرخانی میشود؛ آبخوانها بهصورت مصنوعی تغذیه میشوند و روشهای آبخوانداری در این کشور بسیار پیشرفته است. آنها نزولات جوی را در عمق زمین ذخیره میکنند و اگر هم از آبشیرینکن استفاده میکنند صرفا بهعنوان آخرین راهحل و تنها برای مصرف آب آشامیدنی بهکار میرود.
اسکندری این پروژهها را بسیار زیانآور میداند و میگوید که پروژههای آبشیرینکن در ذات خود با محیط زیست ناسازگاری زیادی دارند. برای راهاندازی آنها شما به سوختهای فسیلی نیاز دارید. این سوختها برای محیط زیست و آلودگی هوا مضرند.
این کارشناس در ادامه به این امر اشاره میکند که مشکل بزرگ ما در ایران این است که حکمرانی تنها به تامین منبع توجه میکند، بهجای اینکه پروسه تولید و مصرف آب را بررسی کند و ببیند در کجا آب نامتناسب مصرف میشود. او میپرسد محصولات کشاورزی که در ایران کاشته میشوند چقدر از لحاظ آبی بهرهور هستند؟ چرا باید بسیاری از استانهای مرکزی ما کشاورزی نامتوازن داشته باشند؟
اصرار بر «خودکفایی در کشاورزی» که سرلوحه سیاستگذاریهای نادرست در حوزه کشاورزی و غارت منابع آبی کشور از آغاز انقلاب ۱۳۵۷ بوده است، از بزرگترین اشتباهات سیاستگذارانه در حاکمیت ایران بوده است و تاکنون ادامه دارد. روزبه اسکندری به کاشت برنج در بیست استان کشور بدون درنظر گرفتن ظرفیت اکولوژیک اقلیم اشاره میکند و میگوید:
به بهانه اینکه ما باید در کشاورزی خودکفا باشیم و کشاورزان باید آب ارزان در اختیارشان قرار گیرد، دست به غارت و نابودی منابع زیرزمینیمان میزنیم.
ورشکستگی آبی
پافشاری در سیاست خودکفایی در کشاورزی آسیبهایی بسیاری را برای زیستبوم و زندگی مردم محلی در ایران به همراه داشته است. مهمترین آسیب ایجاد و دامن زدن به خشکسالی در ایران است. به گفته اسکندری اینکه در سال ۱۳۴۷ کمتر از ۵۰ هزار حلقه چاه داشتیم ولی امروز بیش از یک میلیون حلقه چاه داریم نشان میدهد که حکمرانی ایران همیشه سادهترین راه را انتخاب کرده است. او میافزاید:
بر منابع آب زیرزمینی و آبخوانهایمان دست انداختیم و آنها را بیش از پیش خالی کردیم. ما بیش از۲۰ میلیارد متر مکعب به آبخوانهایمان بدهکار هستیم و سالانه حدود ۳۰ میلیارد متر مکعب به این بدهی افزوده میشود. ما در «ورشکستگی آبی» قرار داریم یعنی آب را مصرف کردیم اما نتوانستیم بدهی آبیمان را به آبخوانهایمان بازگردانیم.
پروژههای آبشیرینکن چه هستند و چه دستاوردی دارند؟
روزبه اسکندری شرح میدهد که بهطور معمول در خاورمیانه آبشیرینکنها به روش «اسمز معکوس» بهکار میروند. در این شیوه آب شور وارد سیستم میشود و با روشهایی ینهای آب را تغییر داده میشود، یعنی هدایت الکتریکی آب را میکوشند کمکنند. به روشهای الکتریکی املاح و نمکهای آب را جذب میکنتد و در نهایت دو محصول تولید میشود: آب نمکزدایی و شیرین شده برای استفاده آب شرب و کشاورزی و صنعتی و محصول دیگر شورابه.
به گفته اسکندری حدود ۵۲ درصد از آبی که به این دستگاهها وارد میشوند، به شورابه و ۴۸ درصد آن به آب قابل استفاده تبدیل میشود. مرحله بعدی انتقال آب نمکزدایی شده به مقصد است. این پروسه بسیار هزینهبر است. همزمان بخشی از آب تبخیر میشود و در مسیر تلف میشود. به گفته او هزینه تولید و انتقال این آب به مقصد بسیار گران است. برای نمونه فرض کنید که آبنمکزدایی شده از دریای عمان به شهری همچون یزد منتقل میشود.
مشکل بعدی که در این روش ایجاد میشود شورابهای است که در مقصد برجا مانده است. اسکندری میگوید باید کاری با این شورابه انجام داد. سادهترین راه بازگرداندن شورابه به منبعی است که از آنجا استخراج شده است، یعنی دریا. او چنین ادامه میدهد:
شورابه هم شوری آب را در منبع [دریا] افزایش میدهد و هم بر گرمای آب منبع میافزاید. شورتر و گرمتر شدن آب منبع سبب میشود قدرت خودپالایی آب منبع از بین برود.
این درنهایت تعادل اکولوژیک دریا یا اقیانوس منبع را برهم میریزد. اسکندری به انتخاب منبع آب شور نیز اشاره میکند. به گفته او خلیج فارس کمعمق است و چرخش آب لازم در آن صورت نمیگیرد، در حالی که دریای عمان چون به اقیانوس هند متصل است این امکان را ایجاد میکند. بنابراین به گفته این کارشناس استفاده از آب دریای عمان در شرایط اضطراری معقولتر است.
چرایی شیرینسازی و انتقال آب دریا در ایران؟
ناآگاهی و همزمان سودمحوری حاکمیت از جمله دلایلی هستند که سبب میشوند پروژههای انتقال آب در ایران کماکان اجرا شوند. اسکندری میگوید یکی از دلایلی که کارگزاران در ایران پروژههای انتقال آب دریا را پیش میبرند، ناآشنایی آنها با مفهوم «آب مجازی» است. او درباره این مفهوم توضیح میدهد:
آب مجازی یعنی برای تولید یک محصول ما چقدر آب مصرف میکنیم. برای برخی محصولها مثل هندوانه، گوجهفرنگی، سیبزمینی و غیره آب مجازی بسیار زیاد است. بنابراین زمانی باید آب بهروشی ناسازگار با محیط زیست و بسیار گران منتقل شود که محصولی که با آن تولید میکنید توجیه اقتصادی داشته باشد.
اسکندری به این اشاره میکند که در ایران و تمام دنیا روشهایی برای استفاده پایدار از آب وجود دارند، مانند آبخوانداری، آبخیزداری، تغذیه مصنوعی آبخوانها، استفاده از نزولات جوی و فرستادن آنها به آبخوانها و ایجاد بهرهوری در محصولات کشاورزی.
این کارشناس معتقد است که عدم استفاده درست از این روشها از سوی حاکمیت ایران سبب شده که آنها به پروژههای شیرینکردن آب دریاها یا حفر چاهآبهای ژرف یا فسیلی بپردازند، پروژههایی که با محیط زیست بسیار ناسازگارند و تبعات جانبی بسیاری دارند. نتیجه این اقدامات فرونشست زمین و سازههای تاریخی است.
سود محوری یکی از دلایل مهم راهاندازی چنین پروژههایی است. اسکندی وجود مافیای آب را در ایران از دلایل مهم طرح و اجرای این پروژههای ناپایدار با محیط زیست اما سودآور میداند. به گفته او در پی نهضت سدسازی و مدیریت هیدرولوژیک که بهبهانه سازندگی ایجاد شد، توسعهای لجامگسیخته و ناپایدار در ایران اتفاق افتاد.
اسکندری معتقد است حکمرانی جمهوری اسلامی بهجای توسعه ناپایدار باید به استفاده از روشهای توسعه پایدار تغییر جهت دهد؛ مسئله تغییرات اقلیمی را بشناسد و درک کند و نیازهای آبی را بازنگری و در نحوه مدیریت آب تجدیدنظر کند. اسکندری این تغییر را «حرکت از مدیریت سازهای به سوی پروژههای سازگار با محیط زیست مثل آبخیزداری و آبخوانداری» میشمرد.
منبع: زمانه