نقد گزارش از الف. ر:
۱۳۹۳/۰۲/۰۴-انقلاب اسلامی در هجرت: گزارش مصور خبرگزاری فارس در باره فرماندهان سپاه واجد دست کم 9 دروغ است. راست کردن دروغها گزارش را گویا میکند و میگوید تاریخ چگونه روی دادهاست. پیش از راست کردن دروغها، واقعیت بس مهمی را که گزارش عیان در معرض چشمان عبرت بین قرار میدهد را خاطر نشان میکنیم:
● تنها فرماندهان منصوب منتخب اول تاریخ ایران، و تنها در دوران تصدی او، مسلحانه با مردم کشور روبرو نشدهاند. بقیه، بدون استثناء، دستشان به خون مردم کشور آغشتهاست. درگروگانگیری و جنگ 8 ساله و ترورها و سرکوب خونین مردم و تصرف اقتصاد و دولت شرکت داشتهاند.
1 – گزارش فارس عضویت منصوری در حزب جمهوری اسلامی و عضویتش را در شورای مرکزی آن حزب مخفی میکند تا نگوید که سپاه را دکتر یزدی طراحی و به تصویب خمینی رساند. اما، درجا، حزب جمهوری اسلامی سپاه را از دست حکومت موقت خارج و بازوی نظامی خود کرد. سپاه در تصرف سفارت امریکا و گروگانگیری نقش تعیین کنندهای بازی کرد.
2 – فرماندهانی که بنیصدر منصوب کرد، هر سه، انتخابی بودند. پس از آن که ابوشریف را مجبور به استعفاء کردند – همان کسانی که در اکتبر سورپرایز و ایران گیت و کودتای خرداد 60 شرکت مستقیم داشتند، یعنی محسن رضائی و خسرو تهرانی و… – برسر دوزدوزانی «اجماع» حاصل شد. اما بعد از چندی، با او نیز مخالف شدند و مجبورش کردند استعفاء کند. او نه بخاطر مخالفت رئیس جمهوری که بخاطر مخالفت باند معروف به «باند مجاهدین انقلاب اسلامی» استعفاء کرد.
3 – برای انتخاب ابوشریف به فرماندهی کل سپاه، در پادگانهای سپاه انتخابات شد و اکثریت بسیار بزرگ 80 درصدی به او رأی دادند. اما در برابر همان باند ضعف به خرج داد و استعفاء کرد.
4 – «تغییرات در سپاه» یعنی کودتای خرداد 1360 و تسلط باند مجاهدین انقلاب اسلامی بر سپاه که از آن تاریخ به بعد، بظاهر بخاطر ممنوع شدن فعالیت سیاسی بر افراد سپاه توسط خمینی و درواقع بخاطر اختلاف داخلی، افرادآن باند از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که بصورت حزب فعالیت پیدا کرد، جدا شدند. این سازمان نخست در دوره خمینی منحل شد و بعد از تقلب بزرگ در انتخابات ریاست جمهوری خرداد 88، به دستور خامنهای منحل گشتهاست.
5 و 6- حکم فرماندهی سپاه که بنیصدر به مرتضی رضائی دادهاست، گویا است: او خواستهاست که سپاه «بینش توحیدی» داشته باشد. آن زمان، او خمینی را برآن داشته بود که سپاه را از تبدیل شدن به یک حزب سیاسی مسلح بازدارد. طرفه اینکه بعد، از رهگذر جنگ 8 ساله، در زمان خمینی، سپاه به حزب سیاسی مسلح بدل شد و اینک میخواهد دوران سپری شده در تاریخ را تکرار کند: حاکمیت حزب واحد بر جامعه.
باز گزارش فارس دروغ است. مرتضی رضائی میدانست که بنیصدر فرمانده کل قوا بنابر قانون اساسی است. خمینی هم اختیار خود در اصل 110 را – ولو برخلاف همان قانون- به بنیصدر تفویض کرده بود. بر افراد سپاه نیز اطاعت از او را واجب کردهبود. این همان باند بود که مرتضی رضائی را ناگزیر از استعفاء کرد. چاره این شد که خمینی حکم فرماندهی او را تصدیق کند و او چنین کرد. باوجود این، همان باند که اینک همدست هاشمی رفسنجانی و بهشتی و خامنهای و احمد خمینی و خود خمینی در سازش پنهانی با امریکائیها (اکتبر سورپرایز) و کودتا بر ضد انقلاب و منتخب اول تاریخ ایران شده بود، بیاعتناء به فرماندهی او، در تدارک کودتا بود. چنانکه افراد سپاه را از جبههها به تهران آورد تا مردم معترض به کودتا را سرکوب کنند.
7 – محسن رضائی که در جریان کودتای خرداد 60، رئیس اطلاعات سپاه بود، توسط کودتاچیها نامزد فرماندهی سپاه شد. کلاه دوز افسر ارتش بود که به سپاه رفته بود، او از ضد بهائیها( حجتیه) نیز بود. خمینی با فرماندهی او موافقت نمیکرد. او در «اکتبر سورپرایز» نیز شرکت نداشت. دستیار هاشمی رفسنجانی در کودتا (رجوع شود به عبور از بحران) نیز نبود. قرار بر ادامه جنگ و تبدیل سپاه به ستون فقرات رژیم ملاتاریا بودو محسن رضایی نامزد اینکار بود. آن روز هاشمی رفسنجانی نمیدانست که سپاه حزب سیاسی مسلح میشود که به قول خود او، به کمتر از خوردن تمام کشور راضی نمیشود.
8 – گزارش نمیگوید که محسن رضائی فرماندهی سپاه را در جنگی برعهده داشت که در طول 8 سال، در سود انگلستان و غرب (بنابر قول آلن کلارک، وزیر دفاع در حکومت انگلستان) ادامه یافت. سرانجام در شکست پایان پذیرفت و خمینی جام زهر را سرکشید. پس او از مسئولان خیانت ادامه جنگ و تمام کردنش در شکست است. در سالهای اخیر، میان او و هاشمی رفسنجانی، مبادله آتش از راه انتشار نامه و انتشار خاطره شد. همچنان بنابر لوث کردن مسئولیت دریغ کردن پیروزی از ایران در خرداد 1360 با کودتا و مسئولیت ادامه جنگ بمدت 8 سال است.
9 – این واقعیت که جعفری، یکی از شرکت کنندگان در تصرف سفارت و گروگانگیری، از سوی خامنهای فرمانده سپاه شدهاست گویای این واقعیت است که گروگانگیری همچنان دست از سر ایران بر نمیدارد. خمینی از این رو آن گروگانگیری را انقلاب دوم شمرد که به او و دستیارانش امکان داد که دولت را تصرف کنند و ولایت جمهور مردم (پیش نویس قانون اساسی) را با ولایت فقیه (قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان) و سپس ولایت مطلقه فقیه جانشین کنند. و این شخص در خیانتی شرکت داشتهاست که از آن روز تا امروز و از امروز تا وقتی ایرانیان احساس مسئولیت کنند و برخیزند، ایران را گرفتار خشونت و فساد و ویرانی کردهاست.
٭ گزارش خبرگزاری فارس (2 اریبهشت 1393) زیر عنوان
ناگفتههایی از فرماندهان مهمترین نهاد امنیتی – دفاعی ایران
سپاه پاسداران بدون شک یکی از مهمترین نهادهای نظام جمهوری اسلامی است که در طول ۳۵ سال گذشته، تمام توان خود را صرف حفاظت از انقلاب و دستاوردهای آن کرده است. بیان ناگفتههایی از فرماندهان این نهاد انقلابی، خالی از لطف نخواهد بود.
گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس- دوم اردیبهشت 58 بود که پس از چند ماه نشست فشرده توسط نمایندگان چند گروه مسلح انقلابی، اساسنامه تشکیلاتی به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تدوین و به امضای بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی رسید.
در همان ابتدای کار برای فرماندهی و چینش کادر اصلی این تشکیلات نیز تصمیم گیری شد که در گزارش زیر مروری خواهیم کرد بر معرفی اجمالی فرماندهان سپاه پاسداران در طول این 35 سال که برخی از این مطالب برای اولین بار منتشر میشود.
* جواد منصوری؛ 13 گلوله برای فرمانده
با تصویب شورای انقلاب جواد منصوری که سابقه عضویت در حزب ملل اسلامی را داشت از میان 7 نفر اولیه و 3 نفر نهایی به عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد (1).
او که حکم فرماندهیاش بر سپاه را شهید بهشتی امضا کرده بود، برای ازدواج پاسدارها طرحی را به این شهید بزرگوار ارایه داد به این صورت که هر پاسداری در صورت ازدواج، 4 هزار تومان هدیه دریافت میکرد. وی میگوید پس از اجرای این طرح تعداد بسیاری از پاسداران ازدواج کردند از جمله خودم!
منصوری یکی از بازماندگان انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و 72 تن از یارانش بود که هرچند قرار بود 6 ماه فرمانده سپاه باشد، اما دوره فرماندهی او 10 ماه به طول انجامید.
معاونت فرهنگی و کنسولی وزارت امور خارجه، سفارت ایران در پاکستان، ریاست مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه و سفارت ایران در چین ازجمله مسئولیت های او بعد از فرماندهی سپاه است و هم اکنون نیز به عنوان پژوهشگر تاریخ معاصر فعالیت میکند و تألیفات و پژوهشهای متعددی در این زمینه دارد.
اولین فرمانده سپاه البته مغضوب گروهکهایی بود که بیشترین ضربات را از پاسداران خورده بودند و به همین دلیل نیز در فروردین ماه 61 وقتی معاونت وزارت خارجه را برعهده داشت، در راه رفتن به محل کار، در حوالی میدان هفت تیر، هدف 13 گلوله منافقین قرار گرفت اما زنده ماند.
همان شب مسعود رجوی از پاریس اطلاعیه داد که ما جواد منصوری را به دلیل جنایاتی که در کردستان و آذربایجان علیه نیروهای مجاهد داشته و نیز به دلیل قطع کردن ارز دانشجویان انقلابی کُشتیم.
* عباس دوزدوزانی؛ از فرماندهی تا شورای شهر تهران
پس از دوره 10ماهه فرماندهی جواد منصوری، عباس دوزدوزانی فرمانده سپاه شد که به علت مخالفتهای رییس جمهور وقت (بنی صدر) پس از حدود 3ماه از این مسئولیت کنار رفت (2).
از دیگر سمتهای دوزدوزانی میتوان به معاون مصطفی معین (وزیر علوم دولت اصلاحات)، مشاورت محمد خاتمی (رئیس جمهور وقت)، عضویت و ریاست شورای شهر تهران در دوره اول و ریاست کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب اشاره کرد.
* عباس آقازمانی؛ چریک خاموش
عباس آقازمانی معروف به «ابوشریف» ازجمله مبارزانی است که در دهه 40 با عضویت و تشکیل حزب ملل اسلامی به نبرد مسلحانه با رژیم طاغوت پرداخت.
با لو رفتن این تشکیلات، آقازمانی در آبان 1344 به همراه سایر اعضای حزب دستگیر و به 5/3 سال حبس محکوم شد.
در همان ایام در رشته معقول (حقوق اسلامی) از دانشکده الهیات فارغ التحصیل شد و همزمان به فراگیری زبانهای دیگر نظیر آلمانی، اردو، پشتو، انگلیسی و عربی نیز پرداخت.
در سال 1349 به منظور طی دورههای چریکی و عملیات نظامی به لبنان رفته و به گروه فلسطینی «الفتح» در نبرد با رژیم صهیونیستی می پیوندد.
او بار دیگر در 30 تیر 1351 و هنگام ورود به ایران دستگیر و روانه زندان میشود اما مدتی بعد در آبان ماه همان سال موفق به فرار و خروج مجدد از کشور شد.
عباس آقازمانی پس از چندی به اروپا رفته و برای تحصیل در رشته حقوق بینالملل با رشته فرعی تاریخ فلسفه در مقطع فوق لیسانس وارد دانشگاه دولتی فرانکفورت میشود.
وی همچنین برای مدتی در دمشق به تحصیل علوم دینی اهل سنت (مکتب حنفی، شافعی) در دانشکده اسلامی جامع الفتح الاسلامیه پرداخت.
ابوشـریف در پائیز 1357 پس از تبعید امام خمینی(ره) به فرانسه، به نوفل لوشـاتو رفت و به واسطه دوستی با شهید بزرگوار حاج مهدی عراقی، ملاقاتی نیز با حضرت امام(ره) داشت.
او در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در پانزدهم بهمن 1357 (3 روز پس از ورود امام) وارد ایران شد به توصیه آیت الله شهید بهشتی به محل استقرار نیروهای انقلاب در مدرسه رفاه رفت و به سازماندهی آنها و تأمین امنیت و حراست آن مکان مبادرت ورزید.
در آغاز انقلاب و با شکل گیری تشکل های مختلف مسلح برای حفاظت از انقلاب که یکی از آنها مبارزان و زندانیان سیاسی قبل از انقلاب تحت فرماندهی ابوشریف در پادگان جمشیدیه بودند، ضرورت تشکیل نهادی مسنجم برای حفاظت از انقلاب نمایان شد.
با شکل گیری سپاه پاسداران در همان اوایل انقلاب و نیز تصویب اساسنامه آن در تاریخ دوم اردیبهشت 58، ابوشریف که یکی از موسسین این نهاد بود، به عنوان اولین فرمانده عملیات سپاه برگزیده شد.
از مقطع پیروزی انقلاب در بهمن 1357 تا اواسط سال 1360، نام ابوشریف ملازم با سپاه پاسداران بود و در این سالها او به عنوان عضو شورای فرماندهی، فرمانده عملیات و فرمانده کل سپاه، فعالیت کرد و سوابق مبارزاتی و تجارب نظامی و چریکی و شخصیت کاریزماتیک او نیز نقش مهمی در شکل گیری و تثبیت و توسعه این نهاد در دوران پر تلاطم و پر چالش سالهای اول انقلاب داشت.
ابوشریف در تاریخ 2 خرداد 1359 طی حکمی از سوی ابوالحسن بنیصدر به عنوان فرمانده کل قوا به فرماندهی سپاه پاسداران منصوب شد اما کمتر از یک ماه بعد در تاریخ 27 خرداد 1359 استعفا کرد (3).
او همچنین در آرام کردن آشوبهای گنبد، کردستان و غائله حزب جمهوری خلق مسلمان تبریز به عنوان فرمانده عملیات سپاه نقش اساسی داشت و در جریان آزادسازی پاوه در کنار شهید مصطفی چمران بود.
در اواسط سال 1360 و پس از تغییر و تحولات پیش آمده در سپاه (4)، عباس آقازمانی برای تصدی مسئولیت سفارت ایران در پاکستان، عازم آن کشور شد و در شهریور همان سال بعنوان کاردار ایران در پاکستان منصوب و در فروردین 1361 به سمت سفیر ایران در آن کشور برگزیده شد.
ماموریت وی در کشور پاکستان بعد از 3 سال پایان یافت و ابوشریف در سال 1363 به ایران بازگشت.
او بعد از بازگشت از پاکستان، به قم رفت و به تکمیل تحصیلات دینی خود تا سطح خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم پرداخت.
با گذشت 9 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، او در سال1366 همزمان با موسم حج بار دیگر از ایران خارج شد و در برخی کشورهای اسلامی نظیر افغانستان اقامت گزید و در ادامه با بروز جنگ داخلی در افغانستان و پس از تصرف کابل توسط طالبان به پاکستان رفت و به فعالیتهای علمی و دینی مشغول شد.
در کارنامه پرفراز و نشیب ابوشریف می توان به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی قبل و پس از انقلاب از جمله عضویت در حزب ملل اسلامی، تدریس در داخل و خارج از کشور، گذراندن دورههای آموزش چریکی و عملیاتی در اردوگاههای فلسطینی در لبنان، حضور در نبردهای چریکی مبارزین فلسطینی علیه رژیم صهیونیستی، تاسیس گروه حزبالله در ایران، حضور در جنگهای داخلی لبنان، عضویت در شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرماندهی و بنیانگذاری واحد عملیات سپاه، فرماندهی کل سپاه پاسداران، سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاکستان، نمایندگی قائممقام وقت رهبری در امور افغانستان اشاره کرد.
با خروج وی از کشور در همان سال 66 و غیبتش در عرصههای مختلف سیاسی کشور بود که موجی از شایعات و تهمت ها علیه او شکل گرفت که البته بواسطه روحیه خود او که تمایل چندانی به حضور در عرصه های رسانه ای و جوابگویی به این شبهات نداشت، هر روز نیز بر حجم این تهمت ها افزوده شد.
ابوشریف در ماههای اخیر و پس از حضور مجدد در ایران، به برخی از این شبهات جواب داد، اما قطعا این چریک 73 ساله که اینک آرام و خاموش به موضوعاتی مانند بیداری و وحدت میان فرق مختلف اسلامی و اعتلای مسلمانان فکر می کند، حرف های زیادی برای گفتن دارد.
* مرتضی رضایی؛ عدم اعتبار برای حکم رییس جمهور
پس از استعفای ابوشریف، ابوالحسن بنی صدر (رییس جمهور و فرمانده وقت کل قوا) در تاریخ 22 تیر 59 مرتضی رضایی را به عنوان چهارمین فرمانده سپاه انتخاب کرد. (5)
آقای مرتضی رضایی
بموجب این حکم، بفرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب میشوید.
انتظار دارد دستورالعملهای مندرج در پیام امام در روز پاسدار و فرصتهای دیگر را بدقت باجرا درآورده و چنان کنید که بینش توحیدی، اساس روشها بشود و بینظمیها به نظم تبدیل شوند.
بدیهی است گزارشهای مربوط به گردش کار و اطلاعات را به من میدهید و از طریق ناظر امام بعرض معظم له میرسانید.
از خداوند برای شما در این مسئولیت سنگین توفیق طلب میکنم.
رییس جمهوری و فرمانده کل نیروهای مسلح
ابوالحسن بنی صدر
اما رضایی حکم فرماندهی بدون امضاء امام(ره) را فاقد اعتبار دانست (6) و آن را قبول نکرد تا اینکه این حکم در 28 تیر ماه 1359 به تایید حضرت امام(ره) رسید و ایشان در این تاییدیه نوشتند:
بسمه تعالی
فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شما مورد تایید است و لازم است با جدیت مواظبت کنید که احکام اسلام در سپاه پاسداران به مورد اجرا گذاشته شود.
روح الله الموسوی الخمینی
با این تایید حضرت امام(ره)، دوره یکساله فرماندهی مرتضی رضایی در سپاه پاسداران آغاز شد.
او که یکی از ناشناختهترین فرماندهان سپاه در افکار عمومی و رسانهها است که بعدها با حکم مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) به سمت فرماندهی حفاظت اطلاعات و نیز قائم مقامی سپاه منصوب شد.
* محسن رضایی؛ اولین انتخاب شورای فرماندهی
در سال 1360 شورای فرماندهی سپاه به فرمان امام خمینی (ره) (از آن سال به بعد امام(ره) فرمانده کل قوا بود) 3 نفر را که از نامزدهای 7 نفره اولیه بودند، برای فرماندهی سپاه معرفی کرد.
به دنبال درخواست شفاهی محسن رفیق دوست (از اعضای شورای فرماندهی سپاه) شهید بروجردی، فرماندهی سپاه را نپذیرفت و با تأکید برخوب بودن 2 نفر دیگر، عدم آمادگی خود را اعلام کرد.
شورای فرماندهی نیز در مورد شهید کلاهدوز به اتفاق نظر رسید.
رفیق دوست با اشاره به این نکته که شهید کلاهدوز صبح زود فردای آن روز به منزل وی مراجعه کرده، از قول این شهید بزرگوار میگوید: «از زیر عبایش قرآنی درآورد و مرا به آن قرآن قسم داد که او را فرمانده نکنیم، دلیلی هم برای اصرار خواسته خود مطرح کرد. پرسیدم چهکار کنیم؟ گفت محسن را انتخاب کنید» (7).
و شورای فرماندهی نیز محسن رضایی را به امام(ره)معرفی کرد.
سبزوار رضایی میرقائد قبل از انقلاب دانشجوی رشته مکانیک بود که با عضویت در گروه چریکی اسلامی «منصورون» علیه رژیم شاه مبارزه میکرد.
پس از انقلاب، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از ائتلاف این گروه با 6 گروه دیگر چریکی شکل گرفت و او که در این سالها به «محسن رضایی» شهرت یافته بود، در نخستین سال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، وارد این مجموعه شد.
امام خمینی(ره) نیز با توجه به شناختی که از او پیدا کرده بودند، حکم فرماندهی سپاه را با نام «محسن رضایی» به وی اعطا کردند.
پس از آن سبزوار رضایی نام خود را رسماً به محسن رضایی تغییر داد و مدت 16 سال فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
او پس از 16 سال از این سمت استعفا داده و با حکم مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام شد.
مهمترین رویدادهای این دوره، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (که از دوره قبل آغاز شده بود)، دفع توطئههای ضدانقلاب، ایجاد حفاظت اطلاعات در سپاه، تأسیس دانشگاه امام حسین(ع)، دانشگاه علوم پزشکی بقیهالله(عج)، دانشکده فرماندهی سپاه و قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء(ص) است (8).
* سید یحیی صفوی؛ از جنوب لبنان تا جنوب ایران
سید یحیی صفوی مشهور به «رحیم»، در اواسط سال 1376 با حکم رهبر معظم انقلاب به فرماندهی سپاه پاسداران انتخاب شد.
وی که معاونت عملیاتی منطقه جنوب، معاونت عملیات کل سپاه، فرماندهی نیروی زمینی و قائم مقامی سپاه را در دوره قبل برعهده داشت، پس از استعفای محسن رضایی با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمانده سپاه شد.
وی در قیام سال 56 مردم تبریز، به دست نیروهای ساواک مجروح و تحت تعقیب قرار گرفت از این رو مجبور به ترک ایران و حضور در کشورهای سوریه و لبنان جهت آموختن جنگهای چریکی شد.
یحیی صفوی از اولین روزهای انقلاب در کمیته دفاع شهری به عنوان فرمانده عملیات کمیته، نقش مهمی را ایفا کرد و با تاسیس سپاه پاسداران، به عنوان یکی از مؤسسین آن در مسئولیتهای فرماندهی عملیات سپاه اصفهان و با شروع غائله کردستان به عنوان فرمانده عملیات سنندج و فرمانده سپاه کردستان به مقابله با ضد انقلاب پرداخت.
سرلشکر صفوی پس از 10 سال حضور به عنوان فرماندهی کل سپاه پاسداران، با حکم مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) به عنوان دستیار و مشاور عالی فرماندهی کل قوا در امور مرتبط با نیروهای مسلح منصوب شد.
دفع فتنه موسوم به کوی دانشگاه در دوران اصلاحات، توجه ویژه به نیروی مقاومت بسیج و افزایش بسیجیان تا 12 میلیون نفر و 2 هزار گردان عاشورا و الزهرا، بالا بردن توان موشکی سپاه برای مقابله با تهدیدات هواپایه، حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 و عراق در سال 2003، از رویدادهای مهم این دوره بودند.
در زمان فرماندهی او بود که در پی تشنجآفرینی اصطلاحطلبان، 24 نفر از فرماندهان سپاه طی نامهای در تاریخ 22 تیر 78 به محمد خاتمی رییس جمهور وقت، اخطار دادند که صبرشان در حال لبریز شدن است.
* محمدعلی جعفری؛ معمار سپاه در عصر جدید
فرماندهی سردار سرلشکر محمدعلی جعفری از سال 1386 با حکم رهبر معظم انقلاب آغاز شد.
محمدعلی جعفری مشهور به «عزیز» پیش از آن، مسئولیتهایی نظیر عملیات ستاد مشترک، جانشینی نیروی زمینی سپاه، فرماندهی نیروی زمینی سپاه از سال 1371 به مدت 13 سال ( که در 5 سال آخر آن مسئولیت فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران نیز شد) برعهده داشت و آخرین مسئولیت او نیز تاسیس و ریاست مرکز تحقیقات راهبردی سپاه در سال1384 بود.
انجمن اسلامی، کتابخانه اسلامی و گروه کوهنوردی را در دانشکده تشکیل داد و در جریان مبارزات مردم انقلابی تهران، همدوش مردم و دانشجویان در تظاهرات شرکت کرد و در آستانه پیروزی انقلاب نیز دستگیر و به زندان افتاد. او همچنین یکی از دانشجویان حاضر در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان سال 58 بود. (9)
پس از ماجرای انقلاب فرهنگی و بستهشدن دانشگاهها، در جهاد علمی دانشگاه به فعالیت ادامه داد و پس از شروع جنگ به عنوان یک بسیجی عازم جبههها شد و در سال 1360 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد.
او تا پایان جنگ بهصورت پیوسته به عنوان فرمانده قرارگاههای عملیات غرب و جنوب مشغول خدمت شد که علاوه بر آن، معاونت عملیات سپاه سوسنگرد و فرماندهی تیپ عاشورا، قرارگاه قدس و قرارگاه نجف را نیز برعهده گرفت.
جعفری پس از پایان جنگ برای ادامه تحصیل به دانشگاه مراجعه کرد و در سال 1371 موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته معماری شد.
تغییرات ساختاری در سپاههای استانی، تقویت چشمگیر بخش سایبری سپاه که در فضای اینترنت به فرماندهی پدافند سایبری مشهور شد، ورود و مقابله بسیج به بحث تهدیدات نرم، بدست گرفتن مسئولیت امنیت خلیج فارس و حضور در خلیج عدن، گسترش و تقویت نیروی هوافضای سپاه، برخی تغییرات در راستای گسترش اشراف اطلاعاتی سپاه، دفع اغتشاشات پس از انتخابات سال 88، مقابله همه جانبه با گروهک های ترورسیتی پژاک در شمال غرب کشور و ایجاد امنیت پایدار در این منطقه و منطقه جنوبشرق، رویدادهای مهم دوره فرماندهی «آقا عزیز» است که تا امروز نیز این دوره ادامه دارد.