عصرجدید: دیروز روز جهانی کارگر بود و این روز را به شما تبریک می گوییم. در چند هفته اخیر قیمت دلار شیب صعودی داشته است. علت این مسئله چیست؟ آیا این مسئله، تورم را در ایران بالا می برد و چه اثراتی بر معیشت قشرهای محروم جامعه، زحمتکشان و کارگران داشته باشد؟
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: سلام بر شما و شنوندگان گرامی شما و تبریک به کارگران و همه زحمتکشان بخاطر روز جهانی کارگر. دیروز پیامی خطاب به کارگران ایران به مناسبت اول ماه مه دادم که در آنجا سه واقعیت روز را خاطرنشان کردم که دو موردش جنبه جهانی دارد، واقعیت سوم نیز بیشتر به جامعه ایران و جامعه های نظیر آن مربوط می شود که در استبداد زندگی می کنند و اقلیتی با شیوه های گوناگون اکثریت جامعه را استثمار می کند و مورد بهره کشی قرار می دهد:
1- نظام سرمایه داری بلحاظ اینکه قدرت از نابرابری پدید می آید و بر نابرابری می افزاید، بهره کشی را در مقیاس جهان بحدی رسانده که سهم کار از تولید، حتی در اقتصادهای صنعتی مرتب پایین آمده، چنانکه در سالهای 1950 نیمی از حاصل کار به کار و کارگر و نیمی دیگر به سرمایه می رسید ولی اکنون بالای 70 درصد به سرمایه و کمتر از 30 درصد به کار می رسد، البته در جامعه های ما وضع از این هم بدتر است. یک اقتصاددان فرانسوی(توماس پیکتی) کتابی تحت عنوان «سرمایه در قرن 21» نوشته است که در آن توضیح می دهد که دینامیک نابرابری در حال ایجاد آینده ای ترس آور است، آلودگی محیط زیست را به حداکثر می رساند، نابرابری را غیرقابل تحمل می کند و جامعه های بشری را گرفتار وضعیت بی ثبات، پر از جنبش و اعتراض و حرکت و برخورد می گرداند. بطور دقیق اگر بخواهیم بگوییم: «سرمایه داری می میرد و می میراند». نابرابری در کشور ما با نابرابری موجود در اقتصادهای صنعتی اصلا قابل مقایسه نیست، غیر از اینکه در این اقتصادها با وجود کم شدن سهم کار، مقداری از نابرابری از راه بیمه های اجتماعی و کمکهای گوناگون تعدیل می شود، درآمدی که کار دارد کفاف زندگی قشرهای بزرگی از جامعه را می کند، البته یک قشر خیلی محرومی هم وجود دارد که کمکهای بیشتری برای گذران زندگی دریافت می کنند ولی در جامعه ایرانی چنین چیزی نیست.
2- در فیگارو(نشریه دست راستی فرانسوی) اخیرا کارفرمایی معرفی شده است که 10 هزار کارگر دارد، 2 میلیارد یورو در سال عملکرد این کارفرمایی بزرگ است ولی شیوه اداره این کارفرمایی با کارفرمایی های سرمایه داری فرق می کند، بدین ترتیب که کارگران در سرمایه شریکند، رئیس و مرئوسی نیست، در همان حالی که همکاری و کار جمعی ارزش است و پاداش دریافت می کند، هر کارکن و کارگر در حوزه کار خویش آزادی ابتکار هم دارد. اگر قرار باشد که خطر اول رفع شود، راه حل یک سازماندهی از نوع سازماندهی این شرکت است. یادآور می شوم که در دوران آغاز انقلاب بنابر اینکه نه تضادهای منافع در جامعه، بلکه توحید حقوق باید مبنای سیاست اقتصادی بگردد، پیشنهاد می کردیم که “اداره هر واحد تولیدی به کارکنان آن واحد تولیدی واگذار شود و سرمایه نیز به جامعه تعلق داشته باشد و به اندازه استهلاک سرمایه از تولید برداشت شود و بقیه در اختیار کارکنان هر واحد تولیدی باشد”، ولی آنزمان از چپ و راست، همه کسانی که می خواستند قدرت استبدادی را بازسازی کنند، با این طرح مخالفت کردند. اگر کودتای خرداد شصت انجام نمی گرفت و قرار می شد برنامه اقتصاد تولیدمحور اجرا شود، الان برای همه بشریت الگو بودیم، اقتصاد تولیدمحوری داشتیم که در آن خورد و برد و رانتخواری نبود، هرکس نان کار خویش را می خورد، جامعه آزاد و مستقل و انسانهایی حقوقمند و شهروند داشتیم و این از آن ملت، خصوصا قشرهای زحمتکش دریغ شد. البته ایرانیان در تاریخشان این شیوه از تولید را بارها تجربه کردند، هر بار هم هجوم استبداد از خارج (موجهای مهاجر ایلها) یا درون (از طریق سازش با بیرون که کودتای خرداد شصت یک نمونه آن است که ملاتاریا بدان دست زد وقتی که سازشی پنهانی معروف به اکتبرسورپرایز بر سر آزاد نکردن گروگانها تا انتخابات ریاست جمهوری 1980 آمریکا با دستگاه ریگان و بوش انجام داده بود) تجربه را متوقف کردند.
3- واقعیت سوم، وضعیت مردم ایران، خصوصا زحمتکشان اند که آقای روحانی از این مردم خواسته بود: «آنهایی که نیاز ندارند یارانه نگیرند» ولی 73 میلیون گفتند که نیاز داریم و یارانه می گیریم! 4 میلیون طرفدار از 77 میلیون نفر، یک شکست بزرگ است و تبلیغاتچی های دستگاه خامنه ای این را به پای آقای روحانی نوشتند که “شما در جامعه ایرانی طرفدار نداری” و این دروغ است بلحاظ اینکه مردم می دانند که مافیاهای نظامی-مالیِ رانتخوار وضعیت را بدینصورت درآورده اند و جامعه ایران را به جامعه یارانه خوار تبدیل کرده اند، مردم می دانند که اقتصاد در شش ماه تصدی آقای روحانی به این صورت درنیامده، از کودتای خرداد شصت و حتی زودتر از آن با بودجه ای که آقای رجایی به مجلس برد، تخریب اقتصاد تولیدمحور شروع شد تا امروز که بقول آقای اسدالله عسگراولادی “مرزهای کشور به روز بنجلهای چینی باز است و خطر این وجود دارد که تولید داخلی بخوابد”. الان وضعیت کارگران و قشرهای میانه چگونه است؟ آقای روحانی می گوید که “تورم را به 35 درصد کاهش داده است”، در حالیکه درست به ایشان توضیح داده نمی شود که تورم از کجا می آید، منشا آن چیست و چند نوع است!؟
تورم دو نوع است، یک نوعش ساختاری است، نوع دیگرش هم مال اوضاع و احوال روز است، مثلا به تورم ایجاد شده به هنگام تهدید ایران به حمله نظامی و تشدید تحریمها، انزوا در منطقه و جنگ در اطراف ایران، تورم اقترانی یا تورم مربوط به اوضاع و احوال روز می گویند. تورم اقترانی کاهش پیدا کرده و آقای روحانی از این جهت دروغ نمی گوید، بلحاظ اینکه با انجام توافق ژنو و نبودن تهدید به جنگ و تحریمهای بیشتر تورم اقترانی به حداقل رسیده است اما تورم ساختاری سرجایش است، با اینکه از تورم اقترانی کاسته است، با بودجه ای که آقای روحانی به مجلس برده است بر تورم ساختاری افزوده است، بودجه ای که هیچ منبعی برای پرداختش نیست، باید از بانک قرض کند و پول بگیرد خرج کند، منتظر است که توافق نهایی اتمی را انجام دهد، با فروش ارز به بانک، قرض بانک را پس بدهد ولی تا آنوقت اسکناس بدون پشتوانه وارد اقتصاد می شود و قیمت دلار و گرانی را بالا می برد، بنابرین در آنچه که به زندگی روزمره زحمتکشان ایران مربوط می شود، قیمت پایین نیامده است، بالا هم رفته، نمی توانسته بالا نرود.
– فرض کنید که نرخ تورم 40 درصد باشد، یعنی یک کارگر ایرانی از مزدی که در سال می گیرد، 40 درصدش را از دست می دهد و این 40 درصد به جیبهای مافیاها می رود! اینکه دلار گران می شود یعنی آنچه که مردم بابت تورم از دست می دهند، تبدیل به دلار می شود و به حسابهای خارج کشور می رود، بدین جهت تقاضا برای دلار بالا می رود، قیمتش هم بالا می رود. در اقتصادهای صنعتی چنین برداشتی از کار نمی شود، حتی بعد از این بحران بزرگ اقتصادی، صحبت از خطر دفلاسیون(Deflation) یعنی “پایین آمدن قیمتها به اندازه ای که دیگر تولید صرف نکند” بود، میزان تورم در اقتصادهای غربی یک درصد یا دو درصد است و تقاضا باید خیلی زیاد باشد که تورم به سه یا چهار درصد برسد ولی در اقتصاد ایران یک برداشت 40 درصدی از درآمد مردم می شود.
– برداشت دیگری هم بابت پایین بودن نرخ مزد می شود. متوسط خط فقر در ایران یک میلیون و سیصد و پنجاه هزار تومان است که اگر به قیمت هر یورو یعنی 4000 هزار تومان تقسیم کنید، حدود 340 یورو می شود، تازه قشر وسیعی از مردم درآمدی پایینتر از این مقدار دارند، قشری وسیع حدود 600 الی 700 هزار تومان در ماه درآمد دارند. ایرانی به نرخ اروپا می خرد، در ایران می گفتند و هنوز هم می گویند: «به ریال مزد می گیریم ولی به دلار خرید می کنیم». به اروپا نگاه کنید و ببینید که حداقل درآمد در اقتصادهای اروپایی چقدر است؟ ببینید سهم کار از یک واحد تولید شده در ایران چقدر است؟ پس تا بدین جا دو مرتبه از کار و کارگر بهره کشی می شود.
– کارگران در اقتصاد صنعتی از بیمه های مختلف بهره می جویند، کمک مسکن، کمک فرزند، پاداش و .. می گیرند اما در ایران، آقای روحانی تازه وعده داده است که بیمه را همگانی کند، اما شما کارگران ایران می دانید که چه اندازه از بیمه استفاده می کنید، اگر کارگری بیمار شد، زندگی اش متلاشی است، این امر که کارگر تامین جانی ندارد، بدین معنا که در برابر خطرهای ناشی از کار بیمه نیست نیز بهره کشی سوم است.
بلحاظ این برداشتها از کار و بهره کشی ها از کارگر است که می بینید که میلیاردرها در ایران پیدا می شوند که هنگام انقلاب آهی در بساط نداشتند ولی حالا میلیاردر شده اند، البته رانتها تنها اینها نیستند، رانت در قضیه ارز، قاچاق و واردات (به قیمت ارزان از خارج می خرد و در داخل به قیمت گران و به حساب کیفیت عالی اقتصاد صنعتی با مصرف کننده ایرانی حساب می کند) نیز هستند، نتیجه اش اینکه ایران سرزمین چپاول شده است، اگر اینها را حساب کنید، می بینید که قضیه تورم خودش رانتی است که اگر 40 درصد بابت دیگر رانتها را به آن بیافزایید، می بینید که در واقع در اقتصاد ایران بالای 60 درصد رانتخواری هست، در اقتصاد مصرف محوری با این میزان رانتخواری تعجب می کنید که دلار گران می شود؟ جای تعجب ندارد، باید دراوازه ها را به روی باز کنند تا تورم تب نکند (یعنی تورم خیلی شدید نشود و یک دفعه به 60، 70، 80 یا حتی 90 درصد نرسد) و خود این امر سبب می شود که قیمت دلار بالا برود. سرمایه ای که از ایران می گریزد یعنی بهره کشی هایی که به خارج منتقل می کنند، نیز عامل دیگری برای بالا رفتن قیمت دلار می شود. انتظار بود که بابت تسلیم نامه ژنو دلار عاید شود که نشد، 4 میلیارد دلار به ترتیبی که آنها می خواستند باید خرج می شد که شد، نتیجه این شد که وضعیت زندگی زحمتکشان ایران در حال حاضر سخت است.
این سوال باقی می ماند که اگر شما زحمتکشان ایران بخواهید از این بهره کشی ها رها شوید، چه باید بکنید؟ اگر بخواهید از تورم رها شوید، از بیکاری روزافزون رها شوید، شهروند برخوردار از بیمه ها و حقوق بشوید، چه باید بکنید؟ سابق به شما می گفتند: “مبارزه انقلابی بکن، عضو حزب انقلابی بشو”، در عمل معلوم شد که زور راه حل نیست چون زور خودش را تولید می کند، (زور) همواره به زیان زحمتکشان است چون قدرت باید نزد اقلیتی جمع شود تا بتواند بکار برود، زحمتکشان اکثریت اند پس قدرت پیش آنها جمع نمی شود، راه حل این است که شما خود را نیروی محرکه تحول بدانید و واقعا هم این موقعیت را دارید بلحاظ بهره کشی هایی که توضیح دادم و اینکه با وجود همه این بهره کشی ها، شما از حقوق شهروندی نفعی ندارید، همین دیروز آقای روحانی برای روز کارگر سخنرانی کرد ولی خود کارگر حق ندارد در این روز اجتماع کند، بیست و چند نفرشان را نیز توقیف کردند، جمع شدن و با هم جشن گرفتن اجازه می خواهد و اگر جمع شدید، باید بریزند توقیف کنند؟ پس قطعا در این رژیم راه حل وجود ندارد، هرکسی که به شما می گوید: “در این رژیم راه حل وجود دارد”، دروغ می گوید، البته خود شما هم اینرا می دانید، همین که 73 میلیون حاضر نشدند بگویند: “یارانه نمی خواهیم”، دلیل بر این است که شما می دانید.
در همین ایامی که حکومت آقای روحانی هست، ببینیم که چه وضعی پیش آمد؟ دلار در روزهای اول مقداری پایین آمد ولی حالا به 3300 تومان افزایش یافته است، خود این حکومت هم به دلار گران احتیاج دارد چون بودجه می خواهد. وزیر کار روحانی گفته است: “نرخ بیکاری خیلی بالاست، چشم انداز بد است و وضع اشتغال ناامید کننده است”. بهای کالاهایی که شما مردم مصرف می کنید نیز پایین نیامده، بالا هم می رود، اثری هم از اینکه تحریمهای اقتصادی رفع شوند، فعلا ندیدید، اگر در آینده هم بخواهد این امر انجام گیرد، چنین نیست که خیال کنید وضعیت را بهتر کند، چون قدرت خریدی که وارد بازار می شود و تورم ساختاری را ایجاد می کند تا ساخت بودجه، ساخت اعتبارات بانکی و ساخت واردات و صادرات عوض نشود و بساط رانتخواری برچیده نشود، این تورم پایین نمی آید، چنانکه در این سی و چند سال مدام به شما گفتند: “تورم را یک رقمی می کنیم”، آخرینش آقای احمدی نژاد بود که تورم در دوره او از 40 درصد فراتر رفت، البته تورم به حساب خودشان 40 درصد شد، نه به حساب واقعیت که در آن زندگی می کنید. پس باید بعنوان نیروی محرکه تغییر عمل کنید که شهروند بشوید و بخواهید که بساط بهره کشی برچیده شود. با چه کسانی می توانید همکاری کنید؟ با کسانی که چون شما از حقوق ابتدایی محروم هستند که
-اولش زنان ایران هستند که این رژیم آنان را دون انسان می داند، در مجلس نیز می خواهد قانونی برایشان وضع کند که بلکه آنها را مهار کند و در خانه ها محبوس کند و به خیال خودش این نیروی محرکه را از کار بیاندازد، مرد و زن حقوق ذاتی دارند و در داشتن این حقوق ذاتی برابرند که این رژیم اصلا این امر را قبول ندارد. آقای مصباح یزدی دیروز گفته است: “چون غرب می گوید حقوق انسان، ما هم باید بگوییم که کاملترین حقوق انسان در قرآن است!”، کتاب حقوق انسانی که نوشتم و به زبانهای مختلف نیز ترجمه شده است، یک استاد دانشگاه فهرست مقایسه ای ترتیب داده است و حقوق انسان در قرآن را با منشور حقوق بشر مقایسه کرده و می گوید که کاملتر است، شما(مصباح یزدی) بی اطلاع و زورپرستید، ضد انسان و حقوق او هستید و در کتابتان می نویسید: “سرشت انسان خشونت است”، کسی که چنین فکر می کند، چگونه می تواند بفهمد که انسان حقوقمند است؟
– نیروی سوم جوانان هستند، آنهایی که بیکارند، در این رژیم آینده ای نمی بینند، در این نظام اجتماعی بسته بعنوان نیروی محرکه محل عملی ندارند، دانشجویانند که برخی شان کشور را ترک می کنند و به جامعه های دیگر می روند، بخشی دیگر در ایران می مانند یا کار در خور تحصیل خود نمی یابند یا بیکارند. جوان به آرمان شناخته می شود چون او باید یک آینده و تحولی را تصور، تفکر و هدف کند، خود را در آن هدف تصور کند و بکوشد که این هدف را متحقق کند و مطلقا در استبداد ولایت مطلقه فقیه به این کار توانا نیست پس او هم یک نیروی محرکه تغییر است.
هرگاه شما سه نیرو هماهنگ و همسو شوید، به همراه زحمتکشان روستاها و حتی قشر وسیعی از کارکنان دستگاههای اداری و غیردولتی یک عامل عظیم تحول می شوید و می توانید سرنوشت خود و ایران را تغییر بدهید و این به الگو ضرورت می دهد، الگو کسانی هستند که آینده تحقق پذیر و ممکن را در وجود خویش به حال تبدیل می کنند و بدیل می شوند، می گویند: “مردم ایران، اگر می خواهید ببینید آینده چجوری است، به ما نگاه کنید ببینید که چجوری زندگی می کنیم”. این الگو می تواند با نیروی محرکه عظیمی که عرض کردم، راه را برای تحول از طریق خشونت زدایی باز کند، سرنوشت را عوض کند، جامعه ایران را جامعه شهروندان بکند، جمهوری شهروندان در ایران می تواند برقرار شود و می تواند برای همه انسانها الگو شود. امیدوارم که شما کارگران و زحمتکشان ایران موقعیت خویش را می شناسید، هم به توانایی های خویش پی می برید و هم توحید مساعی با دیگر نیروهای محرکه، شما را توانا به چنین تغییر بس نویدبخشی برای آینده ای می کند که از آن جمهوری شهروندان خواهد شد.
شاد و پیروز باشید
متن تنظیم شده گفتگوی 12 اردیبهشت 1393 با رادیو عصرجدید
گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند: