تابو در زبان پولنیزی(۱) مقدس و ممنوع را گویند. گفتار و رفتار و کرداری که با معیارها و ارزشهای مذهبی همخوانی نداشته باشد از جانب مُقدسان و قُدوسیان تابو است. تابو را به «معبودی خیالی و موهوم و مقدسات و عناصر محبوب خویش اطلاق مینمایند. همین که تابو به عنصر و چیزی ذیروح یا بیروح اطلاق شد، همۀ افراد به تعظیم و احترام، بلکه به پرستش و ستایش او مجبور و مجذوب میشوند و هر که در این باره سهلانگاری کند منفور و مظهرتحقیر همگانی گردد»(2).
اپوزیسیون فرصتطلب جهت پیشبرد منافع گروهی و شخصی خود در لباس تقدسمآب و شیفته مُقدسان و قُدوسیان خیالی و بی اساس، باکتری (باسیل) خرافات میپراکند و موهومات را پرستش و ستایش و تبلیغ میکند. جامعه ایران بیمار است. سی و پنج سال بیماری جذام سیاسی مثل خوره در تار و پود این جامعه رخنه کرده و چونان آکله اعضاء را از کل بدن جدا نموده، حتی حسِ لمس هم از بین رفته، جامعه به نعلین و عبا وا نهاده شده و همگان پیرو رفتار و باورهای قوانین شرع و تابوهای این قوانین گردیدهاند . و گرنه:
– در هیچ جامعهِ سالمی، روضه خوان جنایتکار و تروریست و قاتل را به مقام ریاست مجلس، وزیر کشور، رئیس جمهوری، امام جمعه موقت، جانشین فرمانده کل قوا، رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نمیگمارند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، تره بارفروش دزدی را لباس وزارت دفاع نمیپوشانند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، بازجو و توابساز را مسئول روزنامه دولتی نمیکنند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، بزّاز جلادی، دادستان نمیشود.
– در هیچ جامعهُ سالمی، متهم به جنایت علیه بشریت و کشتار را، حکم وزارت کشور و دادگستری نمیدهند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، قاتل رسانهها و روزنامهنگاران و مخالفان نطام را در جایگاه قاضی و دادستان مطبوعات نمینشانند.
– در هبچ جامعهِ سالمی، تروریست و گروگانگیر به عنوان سفیر به سازمان ملل معرفی نمیشود.
– در هیچ جامعهِ سالمی، ملای پروندهساز و بازجو، مدیر روزنامه دولتی نمیشود.
– در هیچ جامعهِ سالمی، مسئول زندان و شکنجهگر، معاون پارلمانی رئیس جمهوری نمیشود.
– در هیچ جامعهِ سالمی،عامل قلع وقمع بهائیها و نجس خواندن کمونیستها را، عنوان فقیه عالیقدر و پدر حقوق بشر پیشکش نمیکنند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، عنصر تبهکار و شکنجهگر و متهم گاز گرفتن روزنامهنگار را به پُست وزارت و سخنگوی قوه قضائیه و دادستان فرا نمیخوانند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، بازداشت کننده و شکنجه دهندهِ شهرداران نواحی تهران را در رأس نیروهای نظامی بسیچ نمیگذارند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، عناصری که در منصب نخستوزیر، مقام رئیس مجلس و رئیس دانشکده، مباشر و معاون وشاهد جرم خشونتگرانِ تبهکار بودند، بزرگواران، بزرگان و عزیزان خطاب نمیکنند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، قاتل مردم کُردستان را در جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملّی نمینشانند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، وقتی روضهخوانی در مترو جوانی را با اسلحه کُشت، بدون محاکمه و محکومیت راست– راست نمیگردد.
– در هیچ جامعهِ سالمی، اگر پسر وزیر امنیت و اطلاعات افسر پلیسی را به قتل رساند آزاد نمیگردد.
– در هیچ جامعهِ سالمی، عنصر پلید و سرکوبگر و فاقد بینش انسانی و مبرا از حیا را رهبر نمیخوانند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، وابستگان به دستگاههای نظامی و امنیتی مصادر کلیدی یک نظام را در دست ندارند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، تبهکار و منشأ جنایت و کشتار را “ولی فقیه” و “امام” خطاب نمیکنند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، گردنزن و زبانبُر را امین دولت و مشاور نمیکنند.
– در هیچ جامعهِ سالمی، طرفداران اعدام را در مشاغل نمایندگی مجلس و کارگردانی و هنری و ادبی نمیگمارند.
– درهیچ جامعهِ سالمی، بازداشت کنندگان، شکنجهگران، سرکوبگران و قاتلان و کسانی را که دستور پیگرد وکشتار اقلیتهای مذهبی و قومی، زنان، نیروهای سیاسی، سازمانهای سیاسی و صنفی، روزنامهنگاران، نویسندگان، وبلاگنویسها و مخالفان نظام مذهبی را صادر میکنند، در رأس امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقنصادی، نظامی و امنیتی قرار نمیگیرند.
– در هیچ جامعهِ سالمی…
این همه فقط میتواند در یک نظام بیمار مذهبی متکی بر “مُقدسان” و”قدوسیان” اتفاق بیفتد. نمونه آن را در دوران صفوی و بیش از پانصد سال دوران خفقان مذهبی خلفای عباسی که همه چبز به صورت تابو در آمده بود، شاهد بودیم. چنین بود وقتی هلاکو یکی از نوادگان چنگیز مغول، سلسله خلفای عباسی را که بیش از پانصد سال به نام مذهب دمار از روزگارمردم آن دوران در آورده بودند، برچید، هنگامی که خواست خون مستعصم آخرین خلیفه عباسی را بریزد دچار تابوشد و خوف برش داشت که مبادا با مرگ مستعصم، این “نماینده خدا”، زمین و زمان کُن فیکون شود. این بود که با مشورت مشاوران، مستعصم را در نمد پیچیدند و آنقدر مالشاش دادند که جان به جانآفرین تسلیم کرد و آب هم از آب نکان نخورد!
اما بسیار دیرتر و در آن سوی جهان، دادگاه رُم دچار توهم نشد هنگامی که “اریک پریبکه” جنایتکار جنگی را که به دستور هیتلر در سال ۱۹۴۴ بیش از سیصد ایتالیایی را قتل عام کرده بود، پنجاه و سه سال بعد یعنی در سال ۱۹۹۸ محاکمه کرد. “اریک پریبکه” در دادگاه به جنایات خویش اعتراف کرد ولی ابراز پشیمانی ننمود و به حبس ابد محکوم شد. وی سال گذشته در سن صد سالگی مُرد. وفتی خواستند دفناش کنند، مردم اجازه ندادند به خاطر عدم ندامت از جنایاتاش در رُم به خاک سپُرده شود(۳).
اما متأسفانه در نظام مذهبی ایران جنایتکاران و همکاران جنایتکاران به پاداش جنایاتشان به مشاغل وزارت، وکالت، فرماندهی نیروهای نظامی و انتظامی، شهرداری و ریاست جمهوری میرسند و یا در لباس اپوزیسیون متدین به مشاطهگری رژیم پرداخته و در نقش جاده صافکن مؤمنان سلطهگر حسرت «دوران طلایی امام» را میخورند و تازه از مردم طلبکار هم میشوند.
یکی از هزاران نمونه تابو از قول یکی از این” مُقدسان مذهبی” در خاتمه آورده میشود: «اگر افراد به مومنان توهین کنند و شبههیی به وجود بیاورند مرتکب گناه بسیار بزرگی شدهاند. اهل بیت آبرو و حیثیت مومن را همانند کعبه در نظر گرفته!»(4)
دوشنبه ۵ مه ۲۰۱۴
————————————————————
محمود رفیع دبیرجامعۀ دفاع از حقوق بشر در ایران
(۱) جزایر بیشماری که در اقیانوس کبیر در اقیانوسیه پراکنده شدهاند و به آنها جزایر پولینزی ( polynezia) میگویند.
(2) فرهنگ فارسی دهخدا و معین
(3) واشنگتُن پُست
(۴) سید مصطفی محقق داماد (روزنامه اعتماد ۲۶ فروردین ۱۳۹۳)