١٣٩١/١٢/١٩- سعید محمدی: یکی از فرهنگهای سیاسی رایج در جمهوری اسلامی برای از میان برداشتن رقبا از میدان، اشاعه فرهنگ مقایسه فرد یا گروه در آستانه حذف با افراد و جریاناتی است که در گذشته از صحنه سیاسی حذف گردیده اند .این نوع شبیه سازیها البته با کمک گرفتن از آرشیوهای صدا و سیما براحتی قابل انجام است. با توجه به موقعیت افراد و جریانات سیاسی ،معمولا گزینه ها متناسب با آن فرد یا جریان انتخاب می گردند اگر جایگاه فرد رئیس جمهور باشد سرنوشت ابوالحسن بنی صدر ،اگر مرجع تقلید باشد سرنوشت آیت اله شریعتمداری ،اگر فردی همچون هاشمی رفسنجانی باشد با آیت اله منتظری مقایسه میگردد . اگر مراد حذف جریان سیاسی باشد مقایسه با سازمان مجاهدین و قس علیهذا…
قبل از پرداختن به اینکه هدف حاکمیت از انجام این کار چیست، نخست باید پرسید چرا حکومت به چنین کاری مبادرت میورزد؟ پاسخ سوال ممکن است این گزینه ها باشند :
۱- آماده نمودن افکار عمومی جهت انجام اقدامات بعدی
۲- مرعوب نمودن فرد و یا جریانات حامی او به قصد گرفتن امتیازات بیشتر و ساکت نمودن افراد و جریانات سیاسی
۳- مقدمه چینی برای برخورد امنیتی ، نظامی با عقبه اجتماعی آن فرد یا جنبش سیاسی به قصد زمینگیر نمودن آن .
شاید مثال واضح این نوع رفتار حاکمیت را بتوان به وقایع بعد از ۱۸ تیر سال ۷۸ اشاره کرد و برخوردهایی که با جنبش دانشجویی و نشریات منتقد صورت گرفت ارجاع داد. حال اگر بتوان از هدف حاکمیت از این نوع اعمال فقط یک نتیجه گیری کرد، آن عبارت از زیاده خواهی حاکمیت است. موفقیت این نوع سناریوها البته به میزان زیادی بسته به نوع رفتار بازیگرانی هست که موضوع این سناریوها می باشند به عنوان مثال پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بخشهای تند رو حاکمیت تمام تلاش خود را جهت حذف آقای هاشمی رفسنجانی از قدرت با مقایسه نمودن نامه او به رهبری با نامه آیت اله منتظری به آیت اله خمینی آغاز کردند ولی رفتارهای بعدی هاشمی رفسنجانی مانع از به وقوع پیوستن چنین امری شد و در نتیجه او در سمتهای خود باقی ماند. همچنین افکار عمومی در این زمینه بسیار نقش اساسی دارد باور پذیری افکار عمومی نسبت به این نوع سناریوها بدون دقیق شدن در اهدافی که حاکمیت دنبال میکند زمینه مساعدی برای تحقق بخشیدن به اینگونه سناریوها می باشد.
پروژه بنی صدریزه کردن احمدی نژاد مدتیست که کلید خورده است ابتدا با پخش برنامه مستند نامبارک و سپس موضع گیریهای چهره هایی نظیر عسگر اولادی و آیت اله مهدوی کنی .
هر چند نیت نهایی تهیه کنندگان این سناریو برای نگارنده نامعلوم است. ولی بنا به دلایلی که در زیر عنوان خواهم کرد معتقدم بین محمود احمدی نژاد و ابوالحسن بنی صدر تفاوتهای زیادی هست :
۱- طبقات حامی بنی صدر تا حد زیادی شامل اقشار متوسط رو به بالا و تحصیل کرده بودند. ولی خاستگاه اصلی حامیان احمدی نژاد طبقات رو به پایین می باشد.
۲- احمدی نژاد از داخل اصولگرایان برخاست و با آنان سر ناسازگاری گذاشت ولی بنی صدر از داخل جریان روشنفکری برخاست واز ناحیه اقتدارگرایان مورد غضب واقع شد. بسیاری از جریانات حاکم در آن مقطع معتقد بودند بنی صدر چه خوب و چه بد باید حذف گردد.این در صورتی است که جریان اصولگرا هرگز از آغاز مایل به حذف احمدی نژاد نبود بلکه پشتیبان سرسخت او و مواضعش بودند و حتی تا همین اواخر پروژه تعمیر و نگهداری احمدی نژاد را دنبال میکرند.
۳- احمدی نژاد رابطه خود با رهبری را به رابطه پدر و فرزند تشبیه میکردولی بنی صدر هیچگاه چنین تعابیری را به کار نمی برد.
۴- بنی صدر از فردای انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور مورد حمله و انتقاد گروههای مخالف واقع گردید ولی احمدی نژاد تا قبل از خانه نشینی ده روزه اش از اکثرجهات مورد تایید اکثریت اصولگرایان بود و همواره او را به عنوان یک رئیس جمهور ولایت مدار حلوا حلوا میکردند.
با تمام این فرضیات هنوز سرنوشت نهایی محمود احمدی نژاد در هاله ای از ابهام قرار دارد.
منبع: سایت ملی – مذهبی