back to top
خانهتحلیل و وضعیت سنجیآیا پرونده اتمی به داعش گره خورده و ایران درگیر جنگ منطقه‌ای...

آیا پرونده اتمی به داعش گره خورده و ایران درگیر جنگ منطقه‌ای می‌شود؟:

 iran atom 04092014نخست بنگریم در آستانه گفتگوها برسر پروندۀ اتمی ایران، وضعیت این پرونده از چه قرار است. آنگاه پاسخ این پرسش را بیابیم: داعش ساخت کیست؟ و سرانجام ببینیم تصرف نیمی از سوریه و یک سوم عراق، کمک‌ یار رژیم در گفتگوهای اتمی هست یا خیر؟:

 
 ٭ حل شده‌ ها و حل نشده‌ های مسئله اتمی ایران؟:
 
     حال شده‌ های مسئله اتمی ایران عبارتند از:
 
☚ در 3 سپتامبر 2014، هاشمی رفسنجانی در دیدار با ارکی توئومیویا (Erkki Tuomioja)، وزیر امور خارجه فنلاند به پروندۀ هسته‎ ای “ایران” اشاره کرده و گفته‌ است: «اگر واقعاً مشکل غرب عدم اعتماد است، می‌توانند شرایطی را فراهم کنند که به موازات رفع تحریم‌ ها علیه ایران و پذیرفتن پیوست الحاقی توسط ایران، اعتماد دو طرف تأمین شود.»
 
    بنابراین که قول او زمینه سازی برای قبولاندن قرارداد الحاقی باشد که به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی امکان بازرسی کامل و خود فرموده را می‌ دهد، این مشکل را می‌ توان حل شده و یا در شرف حل شدن دانست. هرچند پیشتر نیز، گفتگو کنندگان گفته بودند که در مرحلۀ نهائی، قراردادالحاقی به قرارداد منع گسترش سلاح هسته‌ ای را خواهند پذیرفت. و
 
☚ فردو نیز تعطیل است و گفتگو کنندگان پذیرفته‌ اند که غنی سازی اورانیوم به زیر 5 درصد محدود بگردد و بماند. و
 
☚ کارخانۀ آب سنگین اراک را نیز صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی مشغول تغییر ساختار آن است تا که نگرانی از بابت تولید پلوتونیوم از میان برود.
 
     حل نشده‌ های مسئله اتمی عبارتند از:
 
☚ طول مدت زمان کنترل فعالیت های اتمی ایران و شرکت کشورهای 5+1 در این کنترل: طرف امریکائی از 15 تا 20 سال، حداقل 10 سال صحبت می‌ کند، و رژیم از 5 تا 7 سال.
 
☚ تعداد سانتریفوژها که از دید امریکا باید زیر 4000 باشد، و از دید رژیم حدود 20 هزار. و یا تعداد کم‌ تر، اما با امکان جانشین کردن آنها با سانتریفوژهای نسل جدید.
 
     بعد از دیدار با اشتون، ظریف گفت: نسبت به امکان انجام توافق نهائی امیدوار شده‌ است. هم‌ زمان،
 
● جعفری، «فرمانده» کل سپاه پاسداران: احتمال ورود ایران به جنگ منطقه را قطعی می‌ داند. در واقع، وارد این جنگ نیز هست. حتی در مورد عراق، رویتر گزارش می‌ کند که قوای زمینی ایران در عراق حضور دارند و قول فرماندهان کرد و ارتش عراق را نقل می‌ کند که بنابر آنها، بدون کمک ایران، موفقیت های حاصل در جنگ با داعش ممکن نبوده‌ است.
 
● بنابر اطلاعی که به ما رسیده‌ است: در منطقه، تصدی بُعد نظامی از تصدی بعد سیاسی، جدا شده‌ است. از این پس، بُعد نظامی را سلیمانی، و بعد سیاسی را شمعخانی تصدی خواهند کرد. بدین‌ خاطر شمعخانی در مجلس خبرگان حضور یافت تا در بارۀ عراق و سوریه و داعش و جنگ غزه گزارش بدهد.
 
    یادآور می‌ شود که در رژیم، دو تمایل وجود دارد: تمایلی که مدعی است وضعیت منطقه بسود ایران تحول کرده‌ است و می‌ توان از امریکا خواست در ازای کمک ایران در جنگ با داعش و تثبیت وضعیت عراق، در مسئلۀ اتمی از توقعات خود بکاهد. و تمایل دیگری براینست که وضعیت منطقه به زیان ایران شده‌ است و می‌ شود، و دلیلی ندارد امریکا به ایران در مسئلۀ اتمی امتیاز بدهد. برای اینکه بدانیم آیا حق با این و یا آن تمایل است و یا هردو تمایل بر خطا هستند، نخست ببینیم سازندگان داعش کیانند:
 
٭ داعش ساخت واشنگتن و ریاض و تل‌ آویو:
 
    نویسندۀ مقاله، ژوستین ریموندو (Justin Raimondo) است و مقالۀ او که در 25 اوت 2014 انتشار یافته‌ است، واجد این اطلاع‌ ها و داده‌ ها است :
 
● این روزها، در امریکا، از داعش بمثابۀ دشمن امریکا سخن می‌ رود، همه، از رئیس جمهوری به پائین، توضیح می‌ دهند که اگر در عراق از میانش برنداریم، سر از امریکا در می‌ آورند و قلمرو فعالیت های تروریستی خود را تا امریکا توسعه می‌ دهند. سر بریدن خبرنگار امریکائی توسط کسی که لهجۀ انگلیسی داشت را دلیل می‌ آورند که خطر داعش بمنزلۀ یک سازمان تروریستی، جدی است. این سازمان انترناسیونالیست است، بنابراین می‌ تواند سرزمین‌ های امریکا و انگلستان را نیز، عرصۀ فعالیت های تروریستی بگرداند.
 
● قول اف بی آی (داعش خطر جدی برای درون امریکا نیست) را کنار بگذاریم و برسیم به این ادعا که داعش خطر جدی است. برای مقابله با این خطر، حکومت امریکا، هم قانون دراختیار دارد، و هم همۀ مردم را شنود می‌ کند. پس امکان آن را دارد که افراد داعش را اگر بخواهند از سوریه و عراق به لندن و نیویورک بیایند، ردیابی کند. اگر نه، پس میلیاردها پولی که خرج تصرف دو کشور (عراق و افغانستان) شده‌ اند برای آنکه ترورهای 11 سپتامبر 2001 تکرار نشوند، برباد رفته اند.
 
● اگر ما خود را به عصبانیت ناشی از سر بریدن جیمس فولی (James Foley)، روزنامه نگار امریکائی نسپریم و بر آن شویم بدانیم داعش ساخت کیست، خواهیم دید که ساخت امریکا و متحدانش در منطقه است. داعش ناگهان از زمین سبز نشده‌ است و فرآوردG این و آن تمایل دینی نیست. ایجاد آن نیاز به پول و اسلحه و تجهیزات و تسهیلات تبلیغاتی و نیز اتصالات بین‌ المللی داشته استT تا به این حد بالای از سازماندهی دست یابد. اینهمه را در یک چشم بهم زدن بدست نیاورده‌ است. بنگریم چه قدرتهایی با برآوردن این نیازها، داعش را ساخته‌ اند:
 
    نه سری است که کسی از آن خبر نداشته باشد، بلکه آشکار است که دولت سعودی و شیخ قطر و دیگر شیخ های صاحب درآمدهای نفتی، حامی داعش و برآورندگان نیازها و ایجاد کنندگان داعش بوده‌ اند. پرنس بندر– که تا این اواخر رئیس سازمان امنیت عربستان بود– از بزرگترین ایجاد کنندگان و حامیان داعش بود. قطر و دیگر شیخ نشین های خلیج فارس نیز با دست و دل بازی از جهادی‌ های سوریه حمایت می‌ کردند و می‌ کنند و امریکا هم پشتیبان آنها بود. به تازگی است که امریکا این گروه را افراطی یافته و به حامیان منطقه‌ ایش فشار می‌ آورد که کمک به این گروه را قطع کنند. حالا دیگر داعش  امری‌ است که واقع شده و وجود دارد. کمک های انجام گرفته هم دود نشده و هوا نرفته‌ است. داعش مجهز به انواع اسلحه و مشغول عمل است. مسئولیت واشنگتن گرچه کمتر مستقیم است، اما بهیچ رو کم‌ تر نیست:
 
● امریکا متحد نیمه رسمی گروه‌ هائی بود که سازش را بوجود آوردند. از همان زمان متحد این گروه‌ ها شد که پرزیدنت اوباما گفت: «اسد باید برود». امریکا به گروهایی کمک مالی و تسلیحاتی کرد که در طول زمان، ترکیب و رهبری آنها تغییر کرد. نخست، عنوان «ارتش آزاد سوریه» را داشتند و از امریکا پول و اسلحه می‌ گرفتند. امریکا برضد دولت اسد که می‌ توانست کار جهادی ها را تمام کند، هرچه توانست کرد. چون بنابر سقوط رژیم اسد گذاشته بود، به نیروهایی کمک کرد که از عهدۀ سرنگون کردن رژیم اسد بر می‌ آمدند. بتدریج، ارتش آزاد، افراد خود را از دست داد. افراد این ارتش یا به النصره پیوستند، و یا به داعش. تازه امریکا متوجه شد که پول و اسلحه‌ اش به دست داعش و النصره افتاده است. میلیون ها دلار  در علن، و خدا می‌ داند چه مقدار در خفا، به ارتش آزاد سوریه پول داده شد. افراد این ارتش پول ها و اسلحه را برداشتند، و برای داعش و النصره بردند.
 
     اول اینکه کادرهای ارتش آزاد سوریه هستند که وقتی به داعش پیوستند، بکار تعلیم افراد این سازمان پرداختند. خود آنها را هم امریکایی ها در اردن تعلیم داده بودند. تعداد آنها را نمی‌ دانیم. اما می‌دانیم که در دورۀ وزارت هیلاری کلینتون بر وزارت خارجه و ریاست ژنرال پترائوس بر سیا، پول و اسلحۀ امریکا به سوریه می‌ رفت و مربیان امریکائی، سوریه ای ‌ها را تعلیم می‌ داند. به یاد می‌آورم که سناتور رند پل (Rand Paul)، از کلینتون دربارۀ بردن اسلحه از لیبی به سوریه پرسید و معلوم شد که اسلحۀ ارتش قذافی– در پی سقوط رژیم او – به سوریه می‌ رود. در پوشش کمک های انسان دوستانه نیز، اسلحه به ستاد شورشیان سوریه در ترکیه فرستاده می‌ شد.
 
    دوم اینکه افزون بر این، حمایت علنی امریکا از مخالفان میانه رو رژیم سوریه، سبب بی‌ اعتباری آنها شد. در نتیجه اسلام‌ گراها، میانه‌ روها را ترک و به جهادی‌ها پیوستند. وقتی معلوم شد که امریکا، با حمله‌های هوائی، از شورشیان حمایت نخواهد کرد، افراد، ارتش آزاد سوریه را ترک گفتند و به جهادی‌ ها پیوستند.
 
    و سوم اینکه در تمام این مدت، شریک و همدست ساکت، اسرائیل بود. سندی حاکی از شرکت مستقیم اسرائیل در ایجاد داعش و قوت بخشیدن به آن، در دست نیست. اما اظهارات مقامات اسرائیل این اعتقاد را بوجود می‌ آورد که اسرائیل سودی در متوقف کردن تهدید اسرائیل نمی‌ دیده‌ است. و البته، به واشنگتن برای فرو رفتن بازهم بیشتر در مرداب سوریه فشار وارد می‌ کرده‌ است:
 
● بتازگی، مایکل اورن (Michael Oren)، سفیر پیشین اسرائیل در واشنگتن، در مؤسس آسپن، گفت: در نزاع میان جهادی‌ های سنی و دشمنی که شیعه‌ های ایران هستند، این جهادی‌ ها کمتر بد هستند. همه‌ شان بد اند. اما ما می‌ خواهیم که اسد برود. و باز ما می‌ خواهیم گروه‌ های بدی که ایران حامیشان است، از میان بروند. سال پیش، سیما شین، وزیر امور استراتژیک اسرائیل گفت: آن چه آلترناتیو رژیم سوریه است، خوب نیست. ما در سوریه آلترناتیو خوب، نداریم. اما برجا ماندن رژیم سوریه و اتحادش با ایران، بدتر است. از میان برخاستن رژیم اسد، ایران را تحت فشار عظیمی قرار می‌ دهد.
 
    برای کسانی که از اسباب چینی‌ های اسرائیل در منطقه آگاه هستند، این اظهار نظر ها شگفتی بر نمی‌ انگیزند. از همان روزهای اول دیدند و دانستند که اسرائیل از نزدیک دست اندرکار جنگ داخلی سوریه است. روزنامG نیویورک تایمز نیز این واقعیت را انتشار داد.
 
    هدف اسرائیل در منطقه، ایجاد بیشترین نزاع و بلبشو در کشورهای منطقه است. می‌ خواهد کشورهای خصم اسرائیل تجزیه بشوند. بطوری که هیچیک از آنها توان رویارویی با اسرائیل و با حمایت ایران را نداشته باشند. سخن مایکل اورن روشن است. او می‌ گوید دشمنی اسرائیل نه با عرب ها، که با ایران است. و از زمان آریل شارون، از پا درآوردن  این دشمن، هدف اسرائیل بوده‌ است.
 
     بنابراین، از دید اسرائیل، کسی نباید شوکه بشود از اینکه متحدنانش در خاورمیانه، گروه‌ های سنی رادیکال را ایجاد کرده‌ اند و از آنها حمایت می‌ کنند. بخصوص که از دورۀ بوش، امریکا نیز همین سیاست را می‌ داشته‌ است. این حکومت بوش بود که شروع کرد به مجهز کردن گروه‌ های سنی. بقول سیمور هرش (Seymour Hersh)– روزنامه نگار پژوهش‌ گر ( investigative journalist) امریکائی– بانی تغییر سمت به سوی سنی‌ ها، حکومت بوش بود. در سال 2006، نسبت به عواقب این استراتژی امریکا هشدار دادم. امریکا این سیاست را اتخاذ کرد تا که جلو واقعیت پیدا کردن «کمربند شیعه» (اتحاد ایران و عراق و سوریه و لبنان) را بگیرد. با سقوط رژیم صدام، از دید امریکا و اسرائیل، تشکیل این کمربند بزرگترین خطر بود.
 
     گرایش به سنی، با تغییر حکومت امریکا، تغییر نکرد. بخصوص بعد از «بهار عربی» بیشتر نیز شد. هم هیلاری کلینتون وزیر خارجه پیشین، و هم ژنرال پترائوس (David Petraeus) رئیس پیشین سیا، برای اینکه کمک به سنی ‌های سوریه به حداکثر برسد، لابی‌ گری می‌ کردند. وقتی سوزان رایس، مشاور امنیتی پیشین و سفیر کنونی امریکا در سازمان ملل متحد به این دو پیوست، فشار به اوباما برای بیشتر کردن کمک مالی و تسلیحاتی به شورشیان سوریه بازهم بیشتر شد. این شد که ناتو برای کمک به شورشیان سوریه وارد عمل شد. هم امداد پولی و تسلیحاتی، و هم حمایت دیپلماتیک.
 
      بدین‌قرار، بدون سیاست «تغییر جهت به سوی سنی‌ ها»، داعش بوجود نمی‌ آمد. امروز بسیاری از اتخاذ این استراتژی پشیمانند. باوجوداین، متحدان امریکا در منطقه، از جمله اسرائیل، از فشار خود به حکومت اوباما نکاسته‌ اند. از دید آنها، هدف اول، براندازی رژیم اسد و جلوگیری از تشکیل «کمربند شیعه» است.
 
● سال پیش، در همین ایام، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه هشدار داد: اگر امروز اسد برود، یک خلاء سیاسی پدید می‌ آید. چه کسی می‌ خواهد آن را پر کند؟ این سازمان های تروریست؟ هیچ‌ کس این را نمی‌ خواهد. اما چگونه می‌ توان مانع از آن شد که دولت بدست آنها بیفتد. آخر این‌ ها سازمان یافته و مسلحند.
 
    امروز، پیش بینی او واقعیت یافته‌ است و ما سخت مشغول رویاروئی با او در اوکرائین هستیم و می‌ خواهیم با او همان کنیم، که با اسد کردیم. الا اینکه در مورد سوریه، برغم اینکه اسد را هیتلر خواندیم و می‌ گوئیم مبارزه با داعش، به معنای همکاری با رژیم اسد نیست، در خفا، با رژیم اسد همکاری اطلاعاتی می‌ کنیم برای تشخیص مواضع داعش و بمباران آنها. چه وقت می‌ خواهیم از تجربه درس بیاموزیم؟
 
● بدینسان، نه تنها حکومت کنندگان بر امریکا به مردم این کشور در بارۀ ماهیت «آزادی‌ بخش‌ های» سوریه دروغ گفته‌ اند، بلکه میلیون ها دلار پول مالیات دهندگان را خرج ایجاد داعش و النصره از طریق «میانه‌ روها» کرده‌ اد. خود را نیز فریب داده‌ اند و با وجود چرخش بسوی سنی‌ ها، اما سنی ها با ارادۀ انتقام به آنها پشت کردند.
 
    حالا، امریکا با داعشی که نیمی از سوریه و یک سوم عراق را تصرف کرده‌ است، چه می‌ خواهد بکند؟ پاسخ صحیح این‌ است که بگذاریم ترک ها و ایرانی‌ ها و روس ها و اسد، به حساب آنها برسند. حالا که داعشی‌ ها دولت تشکیل داده‌ اند، ما چرا به جای این‌ ها با داعش بجنگیم؟ برخلاف تصور حزب جنگ طلبان، نه مداخلۀ نظامی امریکا، که عدم مداخلۀ امریکا است که موجب از میان رفتن داعش می‌ شود. خلیفۀ داعشیان جز این نمی‌ خواهد که تنها کس در منطقه باشد، که در برابر امریکا ایستاده‌ است. زیرا به یمن این رویاروئی است که داعش می‌ تواند داوطلبان را از سراسر جهان بخود جلب کند و در ازای صدها تنی که هواپیماهای بدون خلبان امریکائی می‌ کشند، هزاران نفر را وارد عملیات کند.
 
    هرگاه عراق را به حال خود بگذاریم، و بگذاریم که به اتفاق همسایگانش فکری بحال خود بکند، بسا مسئله ای که ما ایجاد کرده‌ ایم، راه‌ حل بجوید.
 
    داعش مدعی است مرزی را از میان برداشته است که انگلستان و فرانسه، با تقسیم سرزمین عرب به سوریه و عراق، ایجاد کرده بودند. اما سازمانی با 17 هزار عضو، بدون دریافت کمک، نمی‌ توانست مرز از میان بردارد و کشوری مرکب از سوریه و عراق تحت حاکمیت سنی‌ ها ایجاد کند. این سازمان را واشنگتن و ریاض و تل‌ آویو زاده و بزرگ کرده‌ اند. 
 
 ٭ آیا مسئلۀ اتمی را می‌ توان به مسئله داعش گره زد؟:
 
1. شرح ماجرای تولد و بزرگ شدن داعش که حاصل تغییر جهت سیاست امریکا با «چرخش بسوی سنی‌ ها» بخاطر جلوگیری از ایجاد «کمربند شیعه» است، به ما می‌ گوید که اینک مسئلۀ بیشتر، مسئلۀ ایران و «متحدانش» در منطقه، و کمتر مسئلۀ امریکا است. این واقعیت چنان عیان است که نویسنده پیشنهاد می‌ کند امریکا پای خود را از معرکه بیرون بکشد و بگذارد ایران و روسیه و رژیم اسد کار داعش را بسازند.
 
2. واقعیت عیان است، زیرا جلوگیری از تشکیل «کمربند شیعه»- همان که خمینی را بدان فریفتند و وسیلۀ ادامۀ جنگ ایران و عراقش کردند– همچنان هدف استراتژیک، دست کم تمایل بزرگی از سیاست‌ گذاران امریکا است. و
 
3. در منطقه، اسرائیل موافق سرکوب داعش نیست. بخصوص با دشمنی که در جنگ غزه، داعش به حماس ابراز کرد. و باز، بخصوص که داعش عامل تجزیۀ عراق و سوریه و ناتوان‌ تر شدن کشورهای عرب است.
 
4. عربستان و هم‌ پیمانانش در خلیج فارس، گرچه دارند از داعش تبری می‌ جویند، اما بهیچ‌ رو تن به حل شدن بحران سوریه و عراق به ترتیبی که رژیم اسد بر سوریه حاکم بگردد و بر عراق یکپارچه، شیعه‌ ها حکومت کنند، نمی‌ دهند.
 
5. در برابر، رفتار حکومت نتان یاهو در غزه و دخالت ندادن او و متحدانش (ملک عبدالله و السیسی) به امریکا، که به ضعف حکومت اوباما تعبیر شده‌ است، بخشی از دستگاه حاکمۀ امریکا را متقاعد کرده‌ است که پیش از حکومت اوباما نیز امریکا قدرتی درخاورمیانه نداشت، زیرا سیاستش را اسرائیل معین می‌ کرد. بعکس، به مقداری که حکومت اوباما به اسرائیل اجازه نداده سیاستش را در منطقه تعیین کند، قوت خویش را نشان داده‌ است.
 
● اوباما بسا به این نتیجه رسیده‌ است که وضعیت خاورمیانه، بخصوص پیدایش داعش و النصره و قوت گرفتن القاعده، حاصل دنباله روی هیلاری کلینتون، وزیر خارجۀ سابق او، از اسرائیل و دولت سعودی ها است. پس، هرگاه امریکا نخواهد سیاستش در خاورمیانه را اسرائیل معین کند- که ضعف واقعی اینست-، باید نگذارد اتحاد اسرائیل و دولت های سعودی و السیسی بر منطقه مسلط شود. راه‌ کار موجود، تغییر رابطه با ایران است. اما این تغییر رابطه، درگرو حل مسئلۀ اتمی به ترتیبی است که حکومت اوباما در خود امریکا و در قبال اسرائیل و دولت سعودی و رژیم نظامی مصر دست بالا را پیدا کند. افزون براین، نیازمند «میانه‌رو» تر شدن رژیم ولایت فقیه نیز هست: «اعتدال و امید» که روحانی شعار کرده‌ است، گویای امید او به قانع شدن خامنه‌ ای و سران سپاه به درستی این راه‌ کار است.
 
5. اما هم حل مسئلۀ اتمی، و هم «میانه‌ رو» شدن، خامنه‌ ای و سران سپاه را گرفتار جبر تغییر، هم در درون مرزها، و هم در بیرون مرزها، می‌ کند. موضع‌ گیری او بر ضد امریکا و نیز تصریح بر وجود خط قرمز، یعنی ضرورت حذف سران اصلاح‌ طلبان، می‌ گوید که حاضر به پرداخت این بها نیست.
 
    وضعیت ایران و منطقه راه‌ کار دیگری را پیش پای مردم ایران می‌ گذارد: شهروند شدن و استقرار دولت حقوقمدار و اتخاذ سیاست خارجی بر اصل موازنۀ عدمی و برخوردار شدن از فرصت بزرگ رشد. ایجاد وجدان همگانی به این راه‌ حل است که می‌ تواند ایران را از خطرها حفظ کند و در راه رشد، به پیش برد.
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید