یکی از آسیبزاترین تصورهای سیاستمداران ایرانی این بوده و هست که شهروندان جهانی ساکت میمانند تا جمهوری اسلامی همه گرفتاریهای خود را در حوزهاندیشه، سیاست داخلی و سیاست خارجی حل کند سپس با هم برای استفاده از مزیتها حرکت کنند و آنگاه با یکدیگر به سوی پیشرفت و بهرهبرداری از طبیعت گام بردارند. این تصور نادرست و بسیار آسیبزننده معلوم نیست از کجا به ذهنیت ایرانیان حاکم راه یافته است اما عینیت دارد و در عمل میبینیم که رفتارهای ویژه برای بهرهبرداری از مزیتهای ایران به شکل تاسفباری با درنگ انجام میشود. سرمایهگذاری ناکافی در بهرهبرداری از چاههای مشترک نفت و گاز و استفاده دیگران از این منابع یک مثال ملموس است. مثال دیگر در اینباره، فراموشی تاریخی نسبت به بهرهبرداری از الماس درخشان ایران در شرق کشور است. سیاستمداران ایران چندین دهه است از اجرای طرحهای تهیهشده برای توسعه چابهار و مکران غفلت کردهاند و تصورشان این بود که هرگاه فرصت شد از این منطقه توسعهساز استفاده خواهیم کرد. پس از اینکه چین طمعکار و هوشمند به همراه رهبران احزاب پاکستانی توسعه بندر گوادر را به جایی رساندهاند که شاید ایران هرگز نتواند از چابهار همان کارآمدی را به دست آورد که در ذهنها وجود داشت.
آیا پاکستان و چین همسطح ایران ماندند؟ آیا کشور کوچک قطر در همسایگی ایران همسطح شد تا ایران از نظر تامین سرمایه و تولید گاز از پارسجنوبی به این کشور برسد یا زودتر و تندتر شروع کرد و بازارهای جهانی را به تسخیر خود درآورد. آیا سرمایهداران آمریکایی منتظر ماندند ایران به تکنولوژی روزآمد استخراج و تولید نفت برسد تا پس از آن با تکنولوژی روزآمد و کارآمد از ماسهها نفت استخراج کند و تولیدش را به صدر تولید جهان رساند؟ میتوان از این دست مثالها فراوان زد و غصه خورد اما این چه فایدهای دارد؟ حالا که رهبری هند به این نتیجه رسیده است برای توسعه تجارت با آسیای میانه و نیز روسیه به توسعه بندر چابهار نیاز دارد نباید الماس درخشان ایران را به ثمن بخس بفروشیم. باید در کنار هند، دیگر کشورهای جهان را برای سرمایهگذاری در این منطقه درخشان فرا بخوانیم.
.
محمدصادق جنانصفت – روزنامه جهان صنعت