انقلاب اسلامی: مبلغان در خدمت آلترناتیو وابسته، همه روز، تبلیغ می کنند که 28 مرداد گذشته است و آن را باید به گذشته سپرد. حال آنکه فیلم «آرگو» جایزه اسکار می گیرد و میشل اوباما، همسر رئیس جمهوری، در کاخ سفید، برنده جایزه اسکار شدن این فیلم را اعلان می کند. این فیلم جز این نمی گوید که امریکا میان دو روش، یکی روش بوش (جنگ) و دیگری، روش آیزنهاور (کودتای 28 مرداد 32) و روش اوباما (قتل بن لادن و کشتن با هواپیمای بدون خلبان = با جنگ پنهان)، می باید روش دوم را انتخاب کند. این روش است که جایزه اسکار گرفته است و مبتکر و مجری آن سیا است. مفسران سیاسی، به یمن اسناد محرمانه ای که در دستور قرار می گیرند، بیش از پیش، به این نتیجه می رسند که این بوش (پدر) و دستیاران او در سیا بوده اند که با دستگاه خمینی ارتباط برقرار کرده اند و گروگانگیری و سپس معامله های پنهانی، همکاری مداوم این دو جماعت بوده اند. به سخن دیگر، کودتای 28 مرداد، یک کودتای دائمی است:
روبرت پاری: تاریخی که فیلم آرگو بازگو می کند، همان نیست که واقع شده است:
در 25 فوریه 2013، به دنبال اعطای جایزه اسکار به فیلم «آرگو»، روبرت پاری مقاله خود را در باره تاریخی منتشر کرده است که فیلم بازگو می کند:
● امریکائیان حق دارند بدانند چرا تهیه کننده فیلم، زمینه را کودتای سیا، در حکومت جمهوریخواهان، در تهران، برضد حکومت مصدق، انتخاب کرده است. می توان گفت فیلم دیگری هم که جایزه گرفت، فیلم لینکلن و دارای زمینه تاریخی بود. اما حقیقت اینست که در فیلم آرگو، هدف تاریخ مجازی و ساختگی را واقعی جلوه دادن و باوراندن است.
این امر که فیلم رویدادی (گروگانگیری و بیرون بردن 6 تن از کارکنان سفارت امریکا از ایران) را دست آویز می کند تا که درستی روش سیا در کشورهای دیگر را تبلیغ کند و بر کرسی قبول بنشاند و به چنین فیلمی جایزه اسکار می دهند، خوشحال کننده نیست.
● یکی از تاریخ ها که فیلم بازمی گوید، همانطور که گفته آمد، کودتای سیا، برضد نخست وزیر ایران، دکتر محمد مصدق، در اوت 1953است. آن کودتا، به دستور حکومت آیزنهاور که جمهوریخواه بود و توسط مأموران سیا، تحت سرپرستی کرمیت روزولت، انجام گرفت. همواره خواسته اند این روش سیا را کارساز و روشی که باید بکار برد، تبلیغ کنند. اما تاریخ دوم، تاریخ گروگانگیری اعضای سفارت امریکا در تهران و باقی ماندن 52 امریکا در گروگان بمدت 444 روز است. این تاریخ، تاریخ اسرار آمیز ناکام کردن کوششهای کارتر و حکومت او برای رها کردن گروگانها، توسط جمهوریخواه ها است.
● در هر دو تاریخ، تاریخ را همان سان که روی داده است، باز نگفته اند. آنچه در فیلم آرگو آمده است، بخش کوچکی از تاریخ دستکاری شده است. با وجود این، به اندازه کافی از این دو تاریخ اطلاع هست که بتوان کار تهیه کنندگان فیلم را ارزیابی کرد. آنها که در کودتای اوت 1953 شرکت کردند و آنها که در بحران گروگانگیری سالهای 81- 1979 دست اندر کار بوده اند، این دو ماجرا را، با جزئیات، تشریح کرده اند. در حقیقت، میلس کوپلند، افسر سیا که در کودتای 1953 شرکت داشته است، در کار جلوگیری از موفق شدن کارتر بر آزاد کردن گروگانهای امریکائی نیز بوده است.
● من می بینم که هالیود برآن نبوده است که میان دو ملت گرفتار خصومت با یکدیگر، تفاهم پدید آورد. در عوض، دو رویداد، یکی کودتای اوت 53 و دیگری بیرون بردن 6 عضو سفارت امریکا از ایران، را فیلم کردن بکار آن می آید که مردم امریکا از روابط بغرنج امریکا با ایران، آگاه شوند. ایرانی ها آدمهای خوبی نیستند. آنها آدمهای بدی هستند.
بسا دلیل اصلی فیلمی که هالیود ساخته است، اینست که تاریخ مجازی را جایگزین تاریخ واقعی کند. فیلم آرگو، تاریخ مقابله سیاه و سفید است. پنداری زمینه سازی برای نزاع امروز بر سر برنامه اتمی ایران است: امریکا همچنان خیر و ایران همچنان شر است.
● قسمت اول فیلم کوتاه و به شیوه فیلم مستند تهیه شده است و مربوط می شود به کودتای اوت 1953 (28 مرداد 1332) و حکومت دیکتاتوری شاه از آن تاریخ تا 1979. در پی آن، فیلم تاریخی را تصویر می کند که بنا بر آن، مأمور دوست داشتنی سیا می کوشد 6 امریکائی را از چنگ انقلابی ها بدر برد و از ایران خارج کند. قسمت آخر فیلم دیگر یکسره ساختگی است و از تاریخ آنطور که واقع شده است، هیچ در آن نیست.
در این صحنه، آرگو جنگ چارلی ویلسون را به یاد می آورد که در باره جنگ بد رهبری شده روسیه در افغانستان است. فیلم چارلی ویلسون، با آنکه فیلم و بیشتر مجاز و نه تاریخ، محل رجوع امریکائیان برای فهم جنگ افغانستان و چالش تاریخی این کشور شده است.
جنگ چارلی ویلسون مجاهدان افغانی تحت حمایت امریکا را کسانی معرفی می کند که برای آزادی می جنگند و خلبانها و سربازان روسی را کسانی می شناساند که می کوشند از حکومتی کمونیستی حمایت کنند که دیوهائی بدرکار و مشغول به جنگی جنایتکارانه، هستند. همان سیاه کردن رﮊیم کمونیستی و سفید کردن مجاهدین. حکومت کمونیستها البته هیچ کار خوب نمی کند. برای مثال، تا اندازه ای افغانستان را نو نکرده اند. حقوق زنان برقرار و رعایت نشده اند. به دختران اجازه تحصیل در مدارس داده نشده است. با تعبیض شدید جنسی مبارزه نشده است. در تاریخ واقعی، سیا از مجاهدینی حمایت کرده است که سخت از بازشناسی حقوق زنان، عصبانی شده و بر ضد رﮊیم دست به اسلحه برده بودند. به سخن دیگر، مجاهدینی که فیلم تصویر می کند، همان ها که سیا از آنها حمایت می کرد، کسانی نبودند که بخاطر آزادی می جنگیدند. آنها برای تحت اسارت بی رحمانه باز قراردادن زنان افغان، می جنگیدند. و مجاهدین بس خشن بودند. اسیران جنگی روسی و یا افغانی را شکنجه می کردند و می کشتند.
شماره ۸۲۳ از ۲۱ اسفند تا ۶ فروردین ۱۳۹۲