«یکی از شما، زبان صادق دردهای مردم شود و بگوید که مردم! شما در هر حال، دوران دشواری را در پیش خواهید داشت و هرکس غیر از این بگوید یا از سر جهل است یا فریب. بگوید که ما بر سر یک دوراهی سرنوشت ساز قرار گرفته ایم. در یک راه، سختی های زیادِ «قطعی» که به سختی های بیشتر غیرقابل تحمل خواهد رسید و در انتخابی دیگر، سختی های زیادی قرار گرفته که به گشایش های «محتمل» و فرداهای بهتر پس از آن، ختم خواهد شد.»
دکتر مسعود نیلی، پس از مناظره اقتصادی دوشنبه شب کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری، در یادداشتی نوشت: واقعیت این است که اقتصاد ایران از سال ۱۳۹۶ به این طرف، وارد مرحلهای جدید از زندگی خود شده است که دیگر نمیتوان به شیوۀ گذشته با آن رفتار کرد. این تغییر بزرگ توسط سیاست مداران ما در جناحهای مختلف، متأسفانه هنوز فهمیده نشده است و لذا آنها «همگی» هنوز در دورانِ «شیرین زبانی» زندگی می کنند. یکی از شما ۶ نفر، بجای دادن امیدهای واهی که اساساً باورپذیر نیستند، بیاید و صادقانه به مردم بگوید که خوب می داند نخواهد توانست معجزه کند. اما بگوید که در اقتصاد همانطور که معجزه نداریم، بن بست هم نداریم.
به گزارش جماران متن این یادداشت بدین شرح است: «اقتصاد ایران در وضعیت کنونی، از نظر مسائل و چالش هایی که با آن مواجه است در مقطعی ویژه بسر می برد. مشکلات اقتصادی انباشته شده در طول سالیان گذشته، مانند زخمهایی کهنه، یکی پس از دیگری سر باز کرده اند و بهدنبال آن، مرهمگذاری بر این زخمها، جای علاج بیماری را گرفته است. انباشت مشکلاتی که در دهه های گذشته برای حل آنها چاره اندیشی نشده، سبب شده است اقتصاد ایران امروز از نظر تعداد و عمق مسائل، در وضعیت تجربه نشده ای قرار گیرد. همین امر باعث شده است که نه تنها آیندۀ میان مدت، بلکه آیندۀ بلندمدت اقتصاد ایران نیز به نحوۀ مدیریت و تصمیماتی که در چند سال نزدیک پیش رو اتخاذ می شود وابستگی زیاد پیدا کند …» (بخشی از پیشگفتار کتاب دو جلدیِ اقتصاد ایران: چگونگی گذر از ابرچالشها، مسعود نیلی و همکاران، انتشار پاییز ۱۳۹۶)
دوشنبه شب پس از دیدن بخش سوم و پایانی مناظرۀ اقتصادی نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری، خواب از سرم پریده بود و کابوسهای مختلف، رهایم نمیکرد. در ذهنم، مشکلات عظیم اقتصادی را بهصورتِ «دَرهم» در یک کفّۀ ترازو میگذاشتم و هر ۶ نامزد را نیز بهصورت «دَرهم» در کفّۀ دیگر و نگاه میکردم که آیا این دوّمی تکانی میخورد یا نه. یکباره یادِ پیشگفتار کتاب چگونگی گذر از ابرچالشهای اقتصاد ایران افتادم که در اوایل پاییز ۱۳۹۶ نوشته بودم. جملاتی که در ابتدای این نوشته ملاحظه میکنید، در فضای آخرین اطلاعاتی که آن زمان در اختیار داشتیم، یعنی شرایطِ مساعدِ رشد اقتصادی ۸/۷ درصدی سال ۱۳۹۵ و تورم ۹ درصدی همان سال با ارقام مشابهِ ماه های در دسترس برای سال ۱۳۹۶ نوشته شده بود. طبیعی است با این ارقام، آن متن خیلی تلخ و نامتناسب با واقعیتهای آن زمانِ اقتصاد مینمود. اما امروز جملات آن، آشنا به نظر میرسد. کتاب را صبح سهشنبه تورق کردم و به فهرست آن نگاهی پس از چند سال انداختم. دیدم در آن، بیش از ۱۰۰ سرفصل شامل پیشنهادهای دقیق و قابل اجرا برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور به تفصیل ذکر شده بود. غم سنگین آن ایام دوباره قلبم را فشرد که چرا سیاست در کشور ما این مقدار در برابر تصمیمات سخت اما صحیح، مقاوم است.
شرایط امروز کشور ما به لحاظ تاریخی وضعیتی کاملا خاص قلمداد میشود:
شاید در مورد این مطلب که شرایط امروز کشور ما به لحاظ تاریخی و از نظر نقشی که در تعیین سرنوشت آن در آینده ایفا میکنند، وضعیتی کاملاً خاص قلمداد می شود، تردیدی وجود نداشته باشد. آنچه بر ما گذشته و ما را به اینجا رسانده، حاصل آن بوده است که اقتصاد با همۀ امکاناتش، شامل منابع انسانی، منابع طبیعی، ظرفیت های تولیدی و امکانات زیربنایی، برای دهه ها، قربانی مظلومِ سیاست بوده است. منابع سرشار نفت و گاز به جای آنکه در خدمت تأمین رفاه پایدار و بلندمدت اقتصاد قرار گیرد، آنگاه که جوان و پرنشاط بوده، به عنوان پوشاننده و ضربه گیر ناکارآمدیهای حکمرانی بکار گرفته شده و اینک که ناتوان و فرتوت شده، دیگر نمیتواند نقش سابق را ایفا کند، لذا در حال عیان کردن ناکارآمدیهاست.
بهره گیری آسان از نعمت های طبیعی باعث شد تصور شود حکمرانی کاری ساده است:
به گزارش جماران، نیلی در بخش دیگری از این یادداشت آورده است: منابعِ محدودِ آب کشور، آن زمان که نیازمند تیمار خاص بود تا بتواند برای سالیان طولانی عطش خاک را برطرف کند، از سر نا آگاهی، بعنوان ابزار عدالت اجتماعی، و از سر تعصب بعنوان ابزار خودکفایی مورد سوء استفاده قرار گرفت. زمین تشنه، امروز دردمندانه، زبان خود را تنها به سوی آسمان گرفته که شاید قطره ای بر آن ببارد و چشمان کم سوی خود را از سرِ التماس، به سوی حاکمان دوخته که شاید پس از گذشت دوران و تجربه های دردناک، جهل و تعصب را به کناری گذارند و بفهمند که این نعمت الهی از اساس ابزار چنین اهدافی نبوده است. بهرهگیری ارزان و آسان از نعمتهای طبیعی باعث شد تصور شود که حکمرانی کاری ساده و بدون دردسر است. فرآیندی انگاشته شد که در ابتدای آن، منابع و ظرفیت های خدادادی را می کاری و در انتها، محبوبیت درو می کنی. می توانی به درون مردم بروی و منابع طبیعی برگشت ناپذیر و منابع مالی تورم آفرین را میان آنان تقسیم کنی و از فریادهای شوق آمیز و قدرمندانۀ آنها با غرور لذت ببری.
سیاستمداران هنوز در دوران شیرین زبانی زندگی می کنند!:
واقعیت اینست که اقتصاد ایران از سال ۱۳۹۶ به این طرف، وارد مرحلهای جدید از زندگی خود شده است که دیگر نمیتوان به شیوۀ گذشته با آن رفتار کرد. این تغییر بزرگ توسط سیاست مداران ما در جناحهای مختلف، متأسفانه هنوز فهمیده نشده است و لذا آنها «همگی» هنوز در دورانِ «شیرین زبانی» زندگی میکنند.
بودجه ظرفیت کشف نشده ای برای افزایش حقوق معلمان و پرستاران و غیره را ندارد/ در نظام بانکی منابع اضافهای برای کمک به تولید وجود ندارد:
یکی از شما ۶ نفر، بجای دادن امیدهای واهی که اساساً باورپذیر نیست، بیاید و صادقانه به مردم بگوید که خوب میداند نخواهد توانست معجزه کند. اما بگوید که در اقتصاد همانطور که معجزه نداریم، بن بست هم نداریم. بگوید که می داند در چارچوب «راهبردهای موجود»، بودجۀ دولت بخاطر کسری های زیادی که دارد، ظرفیت کشف نشده ای برای افزایش حقوق معلمان و پرستاران و غیره را ندارد. در نظام بانکی منابع اضافه ای برای کمک به تولید وجود ندارد، مگر به قیمت اضافه کردن بار بیشتر تورم به زندگی مردم. نترسد که بگوید، در چارچوب شرایط تحریم و محدودیت های مالی بین المللی، منابع ارزی کشور بهسختی میتواند از وضع موجود بیشتر شود.
از سال ۱۳۹۶ به بعد، تا اطلاع ثانوی، دوران رؤسای جمهور محبوب بسر آمده است/ مردم! شما در هر حال، دوران دشواری را در پیش خواهید داشت:
صادقانه بگوید که می داند شرایط سختی را باید مدیریت کند. از سال ۱۳۹۶ به بعد، تا اطلاع ثانوی، دوران رؤسای جمهور محبوب به سر آمده است. بگوید که می داند مسیر توسعۀ موفقِ مسالمت آمیز کشور، بس طولانی است. یکی از شما، زبان صادق دردهای مردم شود و بگوید که مردم! شما در هر حال، دوران دشواری را در پیش خواهید داشت و هرکس غیر از این بگوید یا از سر جهل است یا فریب.
بر سر دوراهی سرنوشت ساز قرار گرفته ایم/ یک راه با سختی های بیشتر غیرقابل تحمل، راهی دیگر با گشایش های محتمل:
بگوید که ما بر سر یک دوراهی سرنوشتساز قرار گرفته ایم. در یک راه، سختی های زیادِ «قطعی» که به سختی های بیشتر غیرقابل تحمل خواهد رسید و در انتخابی دیگر، سختی های زیادی قرار گرفته که به گشایش های «محتمل» و فرداهای بهتر پس از آن، ختم خواهد شد. بگوید که او نمی خواهد کورتُن درمانی کند.
بجای آنکه به مردم تصویر زیبای نقاشی شده اما رؤیایی از آینده را نشان دهد، عکس واقعی خودمان را ارائه کند:
مسیر فریب، عواقبی دردناک و جبرانناپذیر دارد. به مردم بگوید که آنچه به طور قطع می تواند تعهد دهد آن است که زبانِ جمهور در نظام تصمیم گیری باشد. اطمینان دهد که ابرچالش های اقتصادی راه حل دارند، اما باید از معبرِ سختِ سیاست عبور کنند و او می داند عبور از این گذرگاه با دشواری های بسیار و ریسک های عدم موفقیت مواجه است. به جای آنکه به مردم تصویر زیبای نقاشی شده اما رؤیایی از آینده را نشان دهد، عکس واقعی خودمان را ارائه کند. مردم واقعی در درون همان قابی قرار دارند که بر چهره هایشان لبخند خشکیده است. پس تو هم در درون همان قاب بیا تا آنها باور کنند در کنار آنها هستی و خواهی بود.
مردم به یک رئیسجمهور «معمولی» برای شرایط «غیرمعمولی» خود قانع هستند:
باور من اینست که مردم به یک رئیس جمهور «معمولی» برای شرایط «غیر معمولی» خود قانع هستند. پس تلاش نکن از خود قهرمان ترسیم کنی، چون واقعاً چنین نیستی. ما در مسیر گذار بسر میبریم. گذارِ اقتصادی، گذار فرهنگی و گذارِ سیاسی. این گذار طولانی خواهد بود و تو باید بتوانی نشان دهی که می توانی، تنها حلقه ای از این زنجیرۀ طولانی باشی. مردم در تاریکی با چراغ های ضعیف و کم نور، بدنبال سیاست مدارِ آگاهِ از جنس خودشان می گردند. در سیاست بر خلاف اقتصاد، هم بن بست داری، هم معجزه. نمی گویم که تو با انتخاب این رویکرد می توانی معجزه کنی، اما از این روزهای باقیمانده استفاده کن تا کمی از تنگنای بنبست بکاهی.