back to top
خانهتاریخاحمد رناسی- در رسای کم مانندترین چهره «فرهنگی سیاسی» این بازه تاریخ،...

احمد رناسی- در رسای کم مانندترین چهره «فرهنگی سیاسی» این بازه تاریخ، علی اکبردهخدا!

MossadeghDehkhodaای مرغ سحر چو این شبِ تار     یادآر ز شمع مُرده یاد آر

 

سخن از زنده یاد و نام علی اکبر دهخدا و یا میرزا علی اکبر قزوینی،نام گرفته به «دخو» می باشد،که آغاز با سروده ایکه برای جان باخته، یار همررزمِ مبارزش، در برابر استبدادِ محمدعلی شاه،«میرزا جهانگیر شیرازی» سرایش داشت و گویی به جا خواهد بود، در رسای شمع وجود آن نهالِ تنومند ادب و فرهنگ ایران زمین، و یادی در غم و اندوه او و هم مانندانش، هم !

زنده یاد و نام، که «دخو» امضاء میکرد، در  1275 در تهران زاییده می شود، اگرچه ریشه ی قزوینی داشت. پیش از زایش، «خان باباخان» پدرش با خانواده در تهران سکنی میگیرند، و او در ده سالگی پدر را از دست میدهد و سپس «غلامحسین بروجردی» که از دوستان خانوادگی آنان بشمار می رفت به آموزش و پرورش او روی آورد،

و دانش کُهن را از آن دوست کسب می کند!

زنده یاد دهخدا در هفتم اسفند 1344 در خانه اش رخت از جهان بربست پس از 77 سال زندگی ی مردمی و پای بندی به ارزشهای ملی و آفرینش ارزنده ترین دست آوردهای ادبی و فرهنگی از خود برجای نهاده و سپس پیکره ی آن عزیز مردِ دوران را در «ابن بابویه»، آرامگاه خانوادگی اش به خاک می سپرند!

پس از درگذشت آن یگانه دوران، خانه اش، به نام او دبستان می شود، اما پس از چیرگی گرفتنِ استبدادِ اسلامی، نام او را از آن دبستان برمیدارند، بی آنکه «ابلهان» بدانند نام و یاد آن بزرگمرد، در پهنه  تاریخِ ایران زمین حک گشته، و نگین سینه ی ادیبان و فرهنگ دوستان خواهد بود!

با گشایش «مدرسه علوم سیاسی وابسته به وزارت امور خارجه»، دهخدا در امتحان ورودی آن موفق و پس از چهار سال، در زمره ی اولین شاگردان، به دیپلم دست می یابد. دهخدا آشنایی به زبان فرانسه نیز داشت و گه گاه آموزگار زبان فارسی او «محمد حسین فروغی» درس کلاس را به عهده ی او میگذاشت، نیز از«شیخ هادی نجم آبادی» که خانه اش نزدیک خانه ی پدری دهخدا بود بسیار کسب دانش می کند! دهخدا پس از پایان مدرسه ی علوم سیاسی در وزارت امور خارجه به کار روی می آورد و در سال1281 به هنگامی که «معاون الدوله غفاری» سفیر در کشورهای بالکان می شود، دهخدا را به مانند منشی خود به آنجا می برد و بیش از دو سال در «وین» بودند و دهخدا پروای کار مناسب می یابد برای فراگیری زبان فرانسه و به هنگامی به ایران برمیگردد که آغاز جنبش مشروطیت است. ابتدا او چند ماهی را در جاده سازی راهِ خراسان پیش امین الضرب و به مانند مترجم «مسیو دوبروک» مهندس بلژیکی، کار می کند!  هم هنگام با پاگرفتن کوشش و تلاشهای آزادیخواهان مشروطه خواه در برابر استبداد «محمد علی شاهی» و به خشت افتادن «روزنامه صوراسرافیل» به هِمت بزرگانی چون «جهانگیر خان شیرازی و میرزا قاسم تبریزی»، که اولین شماره آن در1286 انتشار می یابد، دهخدا پای ثابت آنروزنامه بشمار می آید و در مجموع سی و دو شماره چاپ پخش میگردد و دهخدا به فراگشایی رویدادهای «اجتماعی»، در پهنه ی «سیاسی فرهنگی» با عنوانِ «چرند و پرند» و گونه سبک نوشته هایی که بارِ فرهنگی و ادبی نوآور و پرهیخته ای بود، کم همتا در پهنه ی روزنامه نگاری!

زنده یاد دهخدا «دخو» زیر نوشته های خود می نهاد و سخت جزم گرایان را می گزانید، لذا برنمی تابیدند پیروان استبدادیان و خشگ مغزان دینی نوشته هایش و مورد خشم واپسگرایان میبود و مرتبه هایی او را بی دین و در مجلس جار و جنجال بپا میکردند و شکایت«طلاب» را مرتبه هایی با خود داشتن، اما پاره ای از نمایندگان هم دفاع و برآن شدن که نوشته های «صوراسرافیل» نشانه ای از تکفیر ندارد و داوریش نیز برعهده ی وزارت فرهنگ بایسته میدانستند، تا اینکه مرتبه ای او را به مجلس فرا خواندند برای پاسخ دهی، که دهخدا میرود و با توانایی به آنان پاسخ سزاوار میدهد، که مخالفین را به ستوه در می آورد، اما پاره ای از این جزم گرایان مسلح قصد جان او داشتند، ولی از درب پشت مجلس او را بیرون می برند! 

با رخداد کودتای محمدعلیشاه در 1287 پاره ای از مشروطه خواهان از جمله دهخدا به سفارت انگلیس پناهنده میشوند وشش تن از آنان از ایران تبعید شدن با پذیرش پرداخت ماهیانه به هر یک 150 تومان تا برای یک سال، دور از ایران باشند و زیر نظر سفارت انگلیس تا مرز برده میشوند، که می بودند «دهخدا محمد نجات،حسین پرویز، تقی زاده و وحیدالملک»، اما به یاری آزادیخواهانی از تفلیس به پاریس راه می گیرند. از این عده «تقی زاده، میرزا آقا فرشی، محمدعلی تربیت» به دعوت «ادوارد برون» به لندن می روند و دیگران نمی پذیرند و راهی پاریس می شوند و در پاریس دهخدا همشهری دانشمند خود «محمد قزوینی» را پیدا می کند. دهخدا با یاران روزنامه نگار«صوراسرافیل» که بودند «میرزا قاسم تبریزی، محمد نجات و حسین پرویز» در سوئیس در شهر کوچکی به نامِ««ایوردُن» به زندگی می پردازند، اما چاپخانه ی روزنامه شان همواره در پاریس بود و در جمع سه شماره چاپ پخش می گردد! نوشته های دهخدا در این دوره تند و آشکارتر به استبداد می تازد، و در شماره سوم سروده ی جان سوز «یاد آر ز شمع  مرده یاد آر» او در مورد «جهانگیرخان شیرازی» که همراه «ملک المتکلمین» در باغشاه و به دستور  محمدعلی شاه اعدام شده بود، یار بسیار گرامی اش که «جهانگیر صوراسرافیل» نام گرفت، چاپ پخش می شود!

زنده یاد آهسته آهسته دچار تنگی زندگیِ مالی و دیگر گرفتاریهایی در اروپا میگردد، تا به آنجا که بنابر شنیده هایی، به فکر خودکشی افتادن، تا اینکه پس از سه شماره دی و اسفند 1287 راهی استانبول می شود، و در فروردین 1288با دیگر آزادیخواهانی چون «یحیی دولت آبادی، حسین دانش اصفهانی و محمد علی تربیت» در «انجمن سعادت»، نزدیک به پانزده شماره «سروش» را در می آورند، که مدیر این روزنامه «محمد توفیق» و به سردبیری دهخدا و با نویسندگانی چون یحیی دولت آبادی معاضدالسلطنه و حسین دانش اصفهانی،نیز در اروپا نشر «روح القدس» که از دهخدا بمانند نویسنده آن سخن رفته است!؟ دهخدا همواره در استانبول می بود که مجلس دوره ی دوم، پس از برکناری محمدعلی شاه، برپا میگردد و او گزیده از سوی مردم کرمان و تهران است، اما با پذیرش نمایندگی مردم کرمان به مجلس شورایملی راه می گیرد و ادامه مبارزات سیاسی خود را در حزب «اعتدالیون»دنبال میدارد!

زنده یاد در شمار «کمیته مهاجرت» بود به هنگام جنگ جهانی دوم و زمانی که سپاه روسیه به شمال ایران وارد می شود و به سوی تهران راه گرفتن، که کمیته یاد شده ابتدا در «قم» و سپس به «کرمانشاه» به پا می شود. دهخدا پس از پایان گیری دولت در مهاجرت، به دعوت «امیر مفخم» بختیاری به «چهار محال» می رود و در «قلعه دزک» زندگی گرفتن و سود جستن از کتابخانه امیر مفخم خان بختیاری، و از این زمان است که به اندیشه ی «فرهنگ نامه» و جمع آوری «امثال و حکم» می افتد و بَرومیوه آن نهال تنومند ی که، گنجینه ای بزرگ فارسی زیر نام «لغت نامه دهخدا» خوانده می شود!

زنده یاد دهخدا پس از جنگ جهانی دوم کوشش دارد که از تلاشهای سیاسی اش بکاهد و به کارهای ادبی و فرهنگی و دانشگاهی بپردازد، به ویژه با پای گرفتن «استبداد رضاشاهی»، لذا در دفتر «وزارت فرهنگ» و سپس دادگستری و از سال 1306به مدرسه ی حقوق و رشته سیاسی، و در سال 1314 به عضویت «فرهنگستان ایران» و با تشکیل دانشگاه تهران، به ریاست «دانشکده حقوق» از1313  تا 1320 و رهایی ایران از چنگِ دیوِ استبداد و سپس اهریمنِ جنگ ِجهانی دوم!

زنده یاد دهخدا در پی شهریور1320 به نوشتن مقاله هایی روی می آورد برای مجله «آینده» به دبیری محمود افشار و در 1325 به ریاست کنگره ی نویسندگان ایران و در 1329 از پایه گذاران «جمعیت مبارزه بابیسوادی» و نیز از امضا کنندگان «بیانیه صلح استکهلم»، و سردبیری پاره ای از نشریات رابه عهده دارد!     

زنده یاد دهخدا از دیر باز، با رهبر نهضت ملی ایران، زنده یاد و نام «محمد مصدق» دوستی و باورمندی همانند داشتند. درسویه ی ارزشهای «ملی مردمی» و پایبندی به خط «استقلال و آزادی»، لذا شگفت آور نبود که با خیزشهای پیش و پس از «ملی شدن نفت در سراسر کشور»، همگامی با نهضت ملی را از یاد ببرد و به هنگام پخش اوراق «قرضه ملی»، آنگونه که گفته اند، به کوشش و تلاش روی می آورد، و از جمله کسانی بوده که در خرید و یاری رساندن به نهضت برپای شده، از پیشگامان بشمارآید!

چنین است در پی کودتای 28 مرداد و یاری رسانی های او به نهضت مقاومت ملی و از امضا کنندگانِ بیانیه ی مخالفت با کنسرسیوم بود و اعتراض به برپایی دادگاه برای «مصدق»، یار بی همتای خود و نوشتن که «جزای سنمار به مصدق دادن،لایق شان ایرانی نیست، آیا میخواهید انتقام انگلیس را از اوبگیرید!؟» و اینگونه ماهیت آن دادگاه را هویدامی سازد!

زنده یاد دهخدا در پی کودتا ی «انگلیس آمریکا» و بازگردانیدن و به تخت نشانی محمدرضا شاه، مرتبه هایی مورد اهانت و آسیب از سوی سربکوبگرانِ دولت کودتا قرار می گیرد، که مرتبه ای هم «حسین آزموده» که به «آیشمن» نام گرفته بود، در پیشاپیش نیروی سرکوبگر به خانه زنده یاد تجاوز و به کاوش و به هم ریزی قفسه های کتابهای او می پردازد، که زنده یاد از او به طنز می پرسد که پشت کتابه هابه دنبال حسین فاطمی میگردید!؟

کوششهای بی گسست آن دانشی مردِ عزیز، بَر و میوه ی شیرین و گوارای نهالِ پُربارِ «ادبی فرهنگی» اش، در1300 به یاری دولت «ملی مردمی» مصدق به بار می نشیند به مانند گنجینه ای بی همتا، آنچه از سال 1325و با پافشاری مصدق، همچون ماده ای از مجلس گذرانده بودند و وزارت فرهنگ پذیرفتن تا چاپ اثر ملی گرانبهایش را در دستور کار نهند! گفتنی است که جلد اول آن در 1318منتشر شده بود، اما درپی جنگ جهانی دوم و پیشنهاد نمایندگان مجلس و پافشاری مصدق و سپس در دوره نخست وزیری او به جریان می افتد! گفتنی است که این نهال گران سنگ گسترش بار و برگ میدهد و هیئتی از زبان و واژه شناسان به کوشش روی می آورند با معاونت «محمد معین» و دهخدا نیز با نوشتن وصیت نامه ای، مسئولیت همه ی آن گنجینه را به عهده ی زنده نام  و یاد«محمد معین» گذاشتن، که ابتدا در مجلس و سپس به دانشگاه انتقال می یابد.

اختر به سحر شمرده یادآر    چون باغ شود دو باره خُرم      

 

هفتم اسفند 1391 

 

یادآوری؛اینکه به هنگام نیاز، از گنجینه «گوگل»سود بسیار برده ام !

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید