١٣٩٣/٠٨/١٠- ای نام تو بهترین سر آغاز بی نام تو نامه کی کنم باز
هموطنان گرامی به این عکس نگاه کنید، در زمانی که نتیجه یک عمر تلاش یک فرزانه کد بانوی ایرانی را به مسلخ میبرند ؟!! فقط سه نفر، بله، فقط سه نفر از ۷۰ میلیون ایرانی در خواب ؟؟!!، به حمایت از او بر میخیزند!!! لطفا به این عکس نگاه کنید، تعداد مأمورین انتظامی از همراهان این وکیل مبارزی که برای دفاع از حقوق شما ملت از شوهر، فرزند، خانه و آسایش و زندگی مرفه، و همه بهزیستی های ممکن خود چشم پوشیده باید افزون تر باشد؟؟!!
امروز اول محرم برابر با ۲۴، ۱کتبر سال ۲۰۱۴ است، از امروز سراسر ایران یک پارچه سیاه پوش میشود، این روند عزاداری سالار شهیدان کربلا به مدت دو ماه ادامه خواهد داشت. سلام بر حسین و هر انسان آزاده ای که برای بقا و حفظ کرامت انسانی از هر چه که داشتند، گذشتند. سلام بر تمامی شهدای راه آزادی ایران و ایرانی، سلام بر محصورین همه زمان ها، سلام بر تمامی کسانی که در زندان های مخوف استبداد در هر کجای این کره خاکی برای فرارسیدن زمان آزادی، لحظه شماری میکنند.
از کربلا چه خبر؟! کدام کربلا؟ آن که داعشی ها تلاش می کنند تصاحب و ویرانش کنند؟ نه. ماه محرم آمده و ایران سراسر سیاه پوش و دیگ های نذری بر بار، سفره های رنگین بیاد بی غذایی فرزندان امام گسترده ؟! و مداحان اهل بیت رهبری با افزایش دستمزد از میلیون به میلیارد!! بسیار خوش حال و دعا گوی رهبر؟ و زندانی های بی گناه ایرانی در انتظار عفوی بیاد کربلایی های عرب ؟! و آرام آرام در ۳۵ سال گذشته پرچم سه رنگ ایران آریایی بر خاک؟! و علم های شرک بر سراسر خاک ایران زمین در اهتزاز!!! پس می خواستم بپرسم از آن کربلا و یا این کشور پر بلا چه خبر؟؟
قرار بود پیامی را که برادر حسین فرزند فاطمه در عصر روز عاشورا در گوش جان خواهر زینب زمزمه کرد، متن نازلی باشد از نوۀ محمد، جهت پاسداری از کرامت، آزادی، و آزادگی انسان برای همیشۀ تاریخ، که اتفاقاً، ایرانی های حق دوست و با احساس آنرا با دیدۀ منت پذیرفتند و تا قبل از انقلاب همیشه آن را پاس داشتند، زیرا،
تا قبل از انقلاب اسلامی؟ ملت ایران از هر قشر و با هر باوری بیاد این خواهر و برادر و همراهان با وفایشان پیام هر دو را با همۀ تفاوت هایی که داشتند، در گوش جان زمزمه میکردند!
یکی بر سینه میزد که حسین جان هنوز به وفا داریت، وفا داریم، یکی اشک عشق بر گونه می افشاند که زینب، ما عاشقانه عفت ترا میستاییم.
شاید من یکی از نادر کسانی هستم که، هنوز عاشقانه از انقلاب ۵۷ با تمامی ناروائی هایی که بنام آن بر ملت ما روا داشتند، طرفداری می کنم! نیک می دانم که، زخم خوردگان این انقلاب حتی بیشتر از کل جمعیت ایران زمین هستند!! اما یکی از بزرگترین سودمندی های این انقلاب، شناساندن چهرۀ کریه و منافق روحانیت مزدوری بود که به زیر نقاب ریا و تزویر این معلمان جهل پنهان بود، که با سپاس از تلاشگران آزادۀ ایرانی، این پردۀ ریا و تزویر و جهل دریده شد و نه تنها ملت دین مدار ایران، بل جهانیان دریافتند که در این ۱۴۰۰ سال، این قوم تا چه حد حرام خور و خائن به خدا و خلق بوده و هستند. به جد از خدا و خلق خدا در بر ملا کردن این پدیدۀ شوم اهریمنی سپاسگزارم.
پیامی را که، حسین در گوش جان زینب زمزمه کرد این بود که،
۱- به آزادگان بگو، بر حق بایستید که پیام جدم حق بود، و حق ماندنی ست.
۲- به ظالمین بگو، به پاس اندیشۀ آزاد، قلم آزاد، بیان آزاد، و دین آزاد، ما ماندنی، و شما رفتنی خواهید بود.
هموطنان گرامی و عزیز من، همراهی با کربلایی های دیروز، در این مقطع تاریخی، و به ویژه در سرزمین ایران حسین دوست ما، یکی از مشکل ترین آزمون های تاریخ باوری ما خواهد بود. نبرد دیروز امام حسین با اهریمن زمان خود، یک نبرد آشکار و رو در رو بود. حسین به بشریت آموخت که اهریمنی که در زیر لوای مذهب پنهان میشود، مخوف ترین و نابکارترین اهریمن در حیات بشر می باشد.
اما افسوس و صد افسوس که اهریمنان سرزمین ما درست در زیر لباسی، نقاب بر چهره کشیده بودند که در اندیشۀ هیچ کدام از یاران حسین هم نمی گنجید؟!! این نابکاران جیره خوار، بجای تکرار درس فتوت و آزادگی حسین، بیشتر از ۱۰۰۰ سال سایۀ غم و عزا و عقب ماندگی و خودزنی را بر ملت حسین دوست ما تحمیل کردند و برای همین هم هست که امروز در پس سلاخی و کشتن هر حسینی، و در پس تجاوز به هر زینبی، و در پس به دار کشیدن هر علی اکبری، و در پس پاره کردن گلوی هر علی اصغری، و در پس محصور کردن هر زن و مردی، و در پس اسیر کردن هر یار و یاوری، و در پس هر جنایتی که حتی بر حسین و یاران او روا داشته نشد، امروز بر ملت ما ایرانی ها روا می گردد؟؟!!! و هیچ کس به ندای هَل مِن ناصر یَنصُرنی حسین ها و زینب های ایرانی در بند این زمان، هیچ پاسخی نمی دهد، گوئی خاک مرده بر این ملت پاشیده اند؟؟!! سرها همه در جیب بی ایمانی، زبان ها زیر خاکستر دروغ، اخلاق در منجلاب ریا، ایمان بر سر دار، و قلم ها سر شکسته در سطل های زباله و … و … و …
• هموطن، برای نبرد با اهریمن این زمان، امروز لباسی دیگر باید پوشید. می بایستی لباس عزا را از تن بر گرفت و با زرۀ آگاهی، اندیشه و خرد آزاد، به میدان رزم با یزیدی های این زمان رفت. سخنرانی زنانۀ دیروز زینب در مجلس شورای اسلامی یزیدیان، حتی با افشاندن یک قطره اشک ذلت و زبونی همراه نبود. کوبیدن مشت های گره کردۀ زینب به همراهی هر کلمه ای که از زبان او خارج می شد، همانند پتکی بود که بر فرق رهبر مسلمین جهان فرود می آمد.
• هموطن، این سخنرانی یک زن عرب، اسیر و داغدیده در ۱۳۰۰ سال قبل در مجلس یزید، رهبر مسلمین جهان زمان خود میباشد!! به این سخنرانی (خطبه) نگاه کنید. آیا یک زن اسیر که در یک نبرد نابرابر با اهریمن آن زمان، همه کس و کار خود، اعم از برادر، فرزند، و خانه و کاشانه و بطور کلی هستی خود را از دست داده، سراسر همه حاکی از بیان یک توحید ناب نیست؟! انصافاً، آیا این زن داغدیده، در پس این همه ناروائی و تحمل این همه ظلم، به دین خود و ایمان به راهی را که داشت، پشت کرد؟
• براستی چیره شدن اهریمنان این زمان بر آب و خاک و ثروت و مال و منال و ایمان و اعتقاد ما ملت، به خاطر پشت کردن ما به باور و ایمانمان نیست؟ تصور نمی کنید این همان آرزویی بود که این دشمنان خانگی ایران و ایرانی برای تسلط بر هستی ما در تمامی عمر منحوس شان در سر مملو از جهل شان می پروراندند؟! آنان با سرگرم کردن نسل های سازنده ما به عزا و عزاداری های دروغین، شادی و بشاشیت را از سرزمین ما و ملت ما ربودند!! من در پیشگاه خداوند یکتا شهادت می دهم که گران ترین و خوش صدا ترین روضه خوان ده ما یک سید؟؟!! عمامه به سر عرق خور بود. امروز که بعد از ۶۵ سال به خطبۀ آن زن اسیر در مجلس رهبر مسلمین نگاه میکنم، از نا آگاهی خودم به عنوان یک کودک ۷ ساله و بیست و چند میلیون هموطن نا آگاه تر از خودم، سخت غصه دار می شوم.
• امروز از کسانی که در پس خیانت این قوم، به فتوت حسین و شهامت زینب پشت کرده اند!! سؤال میکنم، تصور نمی کنید که این رو گردانی امروز ملت ما از دین، نیز یک عمل ناآگاهانه دیگری ست که دانۀ پلید آن برای قرن ها در مغز طاغوتی، یزیدی، منافقانه و خائنانۀ آنها همانند آتشی به زیرخاکستر پنهان شده بود و این نابکاران به دنبال فرصت مناصبی بودند تا آخرین ضربه را در یک سبد به نام مرگ، اخلاق و فتوت، آزادگی، ایمان، شرافت، همبستگی، وطن دوستی بر ملت ما تحمیل کنند ؟؟!!
• به این خطبه نگاه کنید، این سخنرانی زنی ست که در یک روز، هستی خود را برای ماندگاری شرافت و کرامت انسانی فدا کرده بود. آیا در پس تحمل این همه ظلم، آنهم بدست ولی امر مسلمین؟؟ او حق نداشت که برای همیشه از دین خود رو گردان باشد؟؟ اما او چه کرد؟ لطفاً یک بار دیگر به بکارگیری هر کلمه در سخنرانی یک زن عرب داغدیده و هستی باخته، نگاه کنید. قضاوت با شما فرهیختگان است.
• آغاز خطبۀ حضرت زینب علیه السلام:
” به نام خداوند بخشنده و مهربان. خداوند جهانیان را حمد و سپاس می گویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود می فرستم. خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود، آنجا که در قرآن بیان داشت: «کار کسانی که زشتکاری و گناه انجام داده اند، به جایی رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به مسخره گرفتند.»
آری، کلام خدا راست و عین حقیقت است. یزید! از این که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را همانند اسیران کافر به این شهر و آن شهر کشانده ای، گمان کردی که ما نزد خدا خوار و پست شدیم و تو در پیشگاه او منزلت یافتی؟ با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته ای و با نگاه غرورآمیز و نخوت بار به اطراف خود می نگری، در حالیکه شادمانی از اینکه دنیایت آباد شده و بر وفق مرادت است و مقام و منصبی را که حق ما خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، در دست گرفته ای.
اگر چنین خیال باطلی در تو پیدا شده، لحظهای بیندیش! مگر تو فراموش کرده ای کلام خدا را که می فرماید:« آنان گمان نکنند که مهلت یافتن، خیر و سعادتشان است. نه تنها به نفع شان نیست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیافزایند و برای آنان عذاب ذلت آمیز ابدی در پیش است.»
اشاره به منزلت خاندان پیامبر:
ای فرزندان بردگان آزاد شده! آیا عدالت این است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا را در میان نامحرمان به اسارت بگیری؟ زنان و کنیزان خود را پوشیده نگاه داری، ولی خاندان رسالت را با دشمنان شان در شهرها و آبادی ها بگردانی تا بادیه نشینان، خویشان و غریبه ها و اراذل و اشراف آنان را ببینند؛ در حالی که کسی از مردان آنان همراهشان نیست و سرپرست و حمایت کننده ای ندارند؟
چگونه امید خیر می توان داشت از فرزند کسی که می خواست با دهان خود جگر پاکان را ببلعد و گوشت و خون او از شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه می توان انتظار کوتاه آمدن از کسی داشت که همواره با بغض و دشمنی و کینه و عداوت به خاندان ما نگریسته است؟
یزید! این جنایات بزرگ را انجام داده ای، آنگاه نشسته ای و بی آنکه خود را گناهکار بدانی یا جنایات خود را بزرگ بشماری، با خود ندا سر می دهی که ای کاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانی و سرور فریاد بر می آوردند و می گفتند: « ای یزید! دست مریزاد»؟ این جمله جسارت آمیز را می گویی، در حالی که با چوب دستی بر دندان های مبارک سید جوانان بهشتی می کوبی؛
زهی بی شرمی و بی حیایی! چگونه چنین یاوه سرایی نکنی؟
تو بودی که زخم های گذشته را شکافتی و دست خود را به خون پیامبر آغشته ساختی و ستارگان روی زمین، از آل عبدالمطلب، نسل جدید را خاموش نمودی و اکنون پدران خود (نسل شرک و بت پرستی) را ندا می دهی و گمان داری که با آنان سخن می گویی.
به زودی خودت به جمع آنان ملحق می گردی و در آن جایگاه، عذابی ابدی در انتظار توست که آرزو می کنی ای کاش دستم شکسته و زبانم لال می شد و هرگز چنین کارهای ناشایستی را انجام نمی دادم.
یزید پاسخگو در محشر:
پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند، انتقام بکش و آتش غضب را بر کسانی که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست. یزید! بدان که با این جنایت هولناک، پوست خود را شکافتی و با این عمل وحشیانه ات، گوشت خود را پاره کردی. به زودی در عرصۀ محشر به محضر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کشانده خواهی شد در حالی که بار سنگینی از مسئولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پاره های تنش را بر دوش داری. آن روز همان روزی است که خداوند همه پراکنده ها را یکجا جمع می نماید و حق هر حقداری را به صاحبش باز می گرداند.
مقام بلند شهید نزد خداوند:
«گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانند؛ بلکه زنده اند و نزد پروردگار خود، روزی می خورند.» ای یزید! برای تو همان بس که خدا در کارت داوری کند و پیامبر دشمنت باشد و جبرئیل نیز از او حمایت کند. به زودی آنان که تو را حمایت کردند و بر این جایگاه نشاندند و بر گردۀ مسلمانان سوار نمودند، درخواهند یافت چه ستمگری را انتخاب نمودند. به زودی درخواهید یافت که کدامیک از شما بدبخت تر و پست تر از همگان است.
ای فرزند معاویه! اگرچه سختی ها و پیشامد ها و فشار روزگار، مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچکتر از آن مقام ظاهری ات می بینم و بسیار توبیخ و سرزنش می کنم. چگونه سرزنش نکنم در حالی که چشم ها در فراق دوستان، گریان و دل ها در فراق عزیزان، سوزان است.
شکایت به پیشگاه خداوند:
آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست شیطان کشته شوند! دستان جنایتکار شما، به خون ما خاندان پیامبر آغشته شده است و دهانتان از گوشت ما پر و مالامال است. آری! راستی جای شرم نیست که آن بدن های پاک و پاکیزه روی زمین بمانند و گرگ های بیابان به سراغ آنها بروند و تو مغرور و سرمست، بر اریکۀ قدرت تکیه زنی و به خود ببالی؟
ای پسر ابوسفیان! اگرچه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمرده ای و به آن می بالی، طولی نمی کشد که مجبور می گردی غرامت و تاوان آن را پس دهی. البته در روزی که هیچ نوع اندوختۀ نیک و مفیدی همراه نداشته باشی و مجبور باشی به تنهایی سزای اعمال خود را بچشی. « و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمی ورزد.» ما از بیدادگری های تو، به پیشگاه او شکایت می بریم؛ و او تنها پناهگاه و امید ماست.
یاد ائمه در دلها باقی است:
یزید! هر آنچه میخواهی مکر و فریب و سعی خود را به کار گیر، ولی بدان که هر چه تلاش و مکر به کارگیری، باز هرگز توان آن را نداری که ذکر خیر ما را از یادها بیرون ببری. هرگز قدرت نداری که وحی ما را نابود و ذکر ما را خاموش سازی و به آرزوی پلید و دیرینه خود نایل شوی. سعی و تلاش تو هرگز نخواهد توانست ننگ و عار اعمالت را از دامنت پاک سازد.
هرگز! هرگز! آگاه باش که عقل تو بسیار ناتوان، و دوران زندگی و عیشت به سرعت از بین رفتنی و جمع تو رو به زوال و پریشانی است. روزی فرا می رسد که منادی حق فریاد برمی آورد: «لعنت خدا بر ستمکاران و بیدادگران باد!»
اکنون من نیز حمد خدا را می گویم که سر آغاز زندگی دودمان ما را با سعادت و آمرزش قرین ساخت و پایان زندگی ما را با شهادت سرشار از رحمت به پایان برد.
فضل برای شهداء:
از خداوند متعال می خواهم ثواب و فضل خویش را بر شهیدان تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و امانتداری و جانشینی ما را از آنان به ترتیب خوب و نیکو قرار دهد؛ زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. او تنها پناهگاه و امید ما و نیکوکارترین و بهترین وکیل و مدافع حق ماست.”
ملت گرامی ایران، خطبه را منصفانه خواندید؟ این آن زینبی بود و هست که مداحان این رژیم برای نسل معتاد به غم و ناامیدی و بی ایمانی امروز ایران بی اسلامی معرفی می کنند؟؟ آیا امروز زنان و مردان ایرانی با سکوت مرگبارشان در برابر ظلم یزیدیان این زمان، در صف حسین اند یا یزید؟؟!!! اگر زینب در نبرد با اهریمن زمان خود، با مشت گره کردۀ زنانه و با تکیه بر ایمان توحیدی، بر سندان بی آبرویی ظالم کوبید! شما تصور میکنید با رو گردانی از دینتان؟! و با افشاندن اشک ذلالت؟! و بر تن کردن لباس عزا؟! می توانید به نبرد با این اهریمانان بروید؟؟!! با پذیرش این همه ذلت، امید به آزادی و استقلال و کرامت دارید؟؟!! آه، از بیداری یک خرد آزاد! مطمئن باشید که با بر تن کردن لباس سیاه عزا به جای باورمندی به راه حسین، پیروزی بر اهریمن این زمان امر غیر ممکنی خواهد بود، به امید یک بیداری حسینی؟!.
شما میتوانید این مقاله را در سنگر آزادی انقلاب اسلامی و سایت naderentezam.com مطالعه فرمائید.
۳۱ اکتبر ۲۰۱۴ ، آمریکا،
نادر انتظام .