بررسی حتی از سر اشاره به گفتهها، نوشتهها و تصمیمها و اقدامهایی که در درون نظام جمهوری اسلامی رخ میدهد نشان میدهد متاسفانه «وضعیت ایران» از سوی نهادهای حاکمیتی به طور کامل دیده نمیشود. این ندیدنها به ویژه در حوزه کسبوکار و معیشت شهروندان بسیار خطرناک است و باید راهی پیدا شود که نهادهای حاکمیتی واقعیت روزگار سخت مردم را ببینند و براساس دیدن این واقعیتهای دهشتناک تصمیم بگیرند.
نظام تصمیمسازی در جمهوری اسلامی شوربختانه از سر عمد یا از سر فراموشی همه واقعیتهای زندگی شهروندان را به مقامهای تصمیمگیر گزارش نمیدهند. این گزارشهای ناقص که ارائه میشود از سر ناآگاهی، کم دانشی و نگاه سطحی سرچشمه میگیرد یا اینکه قرار است به بدترین روزها برسیم و آنگاه واقعیتها گزارش شود. شهروندان ایرانی این روزها با ترس و هراس از چشماندازی سخت در سیاست خارجی و مناسبات کشور با جهان به آینده نگاه میکنند و بیم آن را دارند که کسبوکارشان بدتر و سطح معیشت آنها روند کاهندهتر پیدا کند. این دیدگاه اکنون در میان بیشتر شهروندان نهادینهشده و متاسفانه در وضعیتی قرار داریم که اعتماد آنها به گفتهها و نوشتههای مقامهای دولتی روندی کاهنده دارد و هیچ کلامی از حرفهای مسوولان به سادگی پذیرفته نمیشود.
ادامه این وضعیت و ندیدن همه خطرهایی که ایران ارجمند را تهدید میکند میتواند به نقطهای ناایمن و خطی لرزان و لغزان برسد که ایستادن حتی در این موقعیت را سخت و ناممکن کرده و همه را به سرازیری میراند. این روزها که ایرانیان از هراس احتمال جنگ به درون خود فرو میروند میتوان و باید با استفاده از دیدگاه همه کارشناسان دلسوز به این مرز و بوم با شهروندان سخن گفت و با تشریح وضعیت موجود آنها را در جریان رخدادها قرار داد.
کارشناسان باور دارند بدون تامین و فراهم کردن «سرمایه اجتماعی» و «سرمایه سیاسی» لازم برای ادامه دادن به آنچه وجود دارد نمیتوان گامهای بعدی را برداشت. از سوی دیگر باید ضمن اینکه سرمایه اجتماعی از دسترفته را برمیگردانیم به دنیای مدرن و به غرب آدرسهای آشتیجویانه بدهیم و کاری کنیم که دنیا بداند و بفهمد که ایرانیان برای دنیای امروز خطر به حساب نمیآیند.
در این صورت است که میتوان امیدوار بود تحریمهای اقتصادی ایران برداشته شود و فضای کسبوکار از هراس، رخوت و رکود بیرون آید. نباید با پیامدهای سرچشمهگرفته از تخاصم تاریخی بخش مهمی از دنیا سرخوشانه و با خوشخیالی برخورد کرد. باید عمق خطرهای پیشرو به خوبی شناخته شود و متناسب با ژرفای خطرهای واقعی که میتواند همه چیز را از تعادل خارج کند با این خطرها مبارزه کرد. خوشخیالیها و خودبرتربینیهای غیرواقعی را کنار بگذاریم و برای نگهداری از موجودیت یک سرزمین تاریخی با جدیت بیشتری گام برداریم. ادامه این سیاستها که نوعی بیحسی به خطرهای بنیادین است را نباید به کل جامعه سرایت داد.
محمدصادق جنانصفت – برگرفته از وب لاگ