عصر جدید: سئوال این هفته در باره سانسور و قلب حقیقت است. ارزیابی شما با وجود اینهمه وسایل تبلیغاتی از سانسور چیست؟

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

بنی صدر: در دوره شاه اونواع و اقسام سانسورها را فهرست کردم و در کتابی در همان روزهای اول انقلاب انتشار پیدا کرد. امید این بود که انسان ایرانی از تاریکخانه استبداد بیرون بیاید اما دور باره سانسورها برقرار شد. هدف سانسور این است که انسان از حقوق خود غافل شود. در ایران اگر وجوان اخلاقی فعال بود ممکن نبود نسبت به جنایتها و خیانتها و فسادها لاقید بمانندو کار دوم سانسور این است که مخالفان سانسور را خنثی کنند. و اینکار را از دو طریق می کنند تخریب شخص و تخریب اندیشه است.

 در شرایط امروز ایران چه کسانی هستند که سانسور می شوند. می بینید که در ایران انواع و اقسام کتابها حتی ضد دینی منتشر می شود اما از بنی صدر چیزی قابل انتشار نیست. این آدم  حق ندارد که بگوید اینها که شما راجع به او می گوئید دروغ است یا راست؟ حالا در همین ایام در این نوع تخریب شیوه هایی بکار می رود که به اصطلاح روش ردیف کردن است، آنهایی که جامعه میداند که چقدر خراب هستند این آدم صحیح را هم در ردیف آنها می آورد . همین آقای محمد خامنه ای در این مصاحبه اخیرش ابن کار را کرده است که توسط ما تناقض زدایی انجام گرفت و  هموطنان ما اگر به خودشان زحمت بدهند حوصله کنند و همین متن کوتاه را بخوانند تاریخ دقیق آنچه که بر ایران گذشته است را در می یابند . ما، تنها کاری که کردیم این بود که تناقض های این آقا را در آوردیم و دروغهای او را راست کردیم و تاریخ اخیر ایران، آن جور که واقع شده است شد. خب، می گوید که آقای هاشمی رفسنجانی با امریکا ارتباط داشته است، خوب آقای خامنه ای برادر ایشان چطور؟ سکوت است. می گوید اول امریکایی ها به بنی صدر و منافقین امید بسته بودند، بعد سراغ آقای بهشتی رفتند و با اینکه او تمامیت خواه بوده،ولی دیدند از او هم آبی برایشان گرم نمیشود. آمدند سراغ آقای هاشمی رفسنجانی.حاصل حرفش این است. خب،این ردیف کرده ،حال اینکه،خود کذابش میداند که آن اسناد سفارت امریکا،می گویند به اینکه بنی صدر و دوستانش اهل خریده شدن نیستند.تازه گی هم که این سند سری امریکا که گزارش به آقای کارتر است انتشار پیدا کرد،در آنجا هم می گوید این آدم ( بنی صدر)بر خط استقلال و آزادی است و کسی نیست که با امریکا رفیق بشود. خود این آدم( محمد خامنه ای) جزء کودتاچیان خرداد شصت بوده و میداند که اگر آن زد و بند محرمانه که افتضاح اکتبر سورپرایز را ببار آورد انجام نگرفته بود ،کودتای خرداد شصت هم انجام نمی گرفت. پس میداند که دروغ می گوید،منتها این، ردیف درست می کند. حالا در این  آنی که در حقیقت هست را از ردیف خارج می کند که آقای خامنه ای باشد که  در همان زد و بند های پنهانی با دستگاه ریگان، رفیق آقای هاشمی رفسنجانی بوده که خود آقای خمینی و پسرش هم در جریان بودند نه اینکه نبودند ،اینها همه باهم بودند. در یک مواردی نقش آقای خامنه ای بیشتر هم بوده است،چنانچه در این گفتگو های محرمانه که در مسقط پایتخت عمان انجام گرفت این آقای خامنه ای است که آقایان ولایتی و صالحی را مامور کرد بروند آنجا تا با فرستاده های آقای اوباما گفتگو کنند. در آن اول انقلاب هم آنکه با سرهنگ اسکات در تبریز، چون گروگانها را پخش کرده بودند در شهر ها، رفت و گفتگو کرد برای اینکه اگر گروگانها را آزاد کنیم ،چه می گیریم و چه نمی گیریم،چگونه معامله بکند این آقای خامنه ای بود که رفت با آن سرهنگ گفتگو کرد. آن کسی هم که در هتلی در واشنگتن به سه عضو ستاد تبلیغاتی ریگان و بوش که بعد دو تا از آنها یکی پس از دیگری شدند مشاوران امنیتی آقای ریگان، که یکی مک فارلین بود که بعد رفت ایران، پیشنهاد معامله کرد که گروگانها را تا انتخابات ریاست جمهوری آزاد نکنند  که کارتر شکست بخورد و ریگان بشود رئیس جمهور، این هم از منسوبین آقای خامنه ای بود. خوب این نمونه هایی که گفتم برای اینکه،هموطنان عزیز ببینند که تاریخ را آنگونه که واقع شده است را تبدیل می کنند به تاریخ جعلی و دروغی برای اینکه وجدان تاریخی جامعه را مشوش کنند و نتواند بفهمد چرا این گونه شد و چه کسانی واقعا تصدی داشتند . غالب مردم ،از بس ذهنشان مشوش است، البته برای گریختن از مسئولیت هم هست و همه اش این نیست که ذهنشان مشوش است. می گویند،بابا، خب اینها را راجع به همه می گویند. خوب آدم عاقل برای اینکه شما همین حرف را بزنی راجع به همه می گویند و آنی که بوده و خیانت کرده را می آورند با کسی که مبارزه کرده و سر استقلال ایران ایستاده است ردیف می کنند تا این جور وجدان تاریخی شما را تخریب کنند و شما راحت بتوانید بگوئید ،راجع به همه می گویند. بر شما است که ببینید که راجع به کی که میگویند حقیقت دارد و کی ندارد. این هم یک کار آن سانسور است. عرض کنم که،یک کار دیگر سانسور نه تنها این است که طرز فکر ها را تخریب کنند،اندیشه راهنما را مبهم کنند و تخریب کنند بلکه نسبت به پیشنهاد کننده آن اندیشه راهنما ابهام ایجاد کنند. خوب حالا شما این وسایل ارتباط جمعی رژیم را بخوانید و یا گوش بدهید و یا ببینید، می بینید که پر است از این سانسور ها. حالا این دستگاه بی بی سی هم یک نمونه انجام داده است،راجع به مصاحبه با آقای منتظری ،در آن مصاحبه یک موردش مربوط می شود به خود من،بنی صدر. ببینید چگونه سانسور انجام می گیرد. قسمتی را آورده حالا این پس دارد ،پیش دارد ،اینها را من نمیدانم، فرض کنیم عینا همین مقدار آقای منتظری گفته،عین همین را هم بی بی سی منتشر کرده است.اقل قضیه،روزنامه نگاری این است،من زنده ام که، در خارج کشور هم هستم.حالا اگر این متصدیان بی بی سی نمیدانستند،خود آقای منتظری گفته که من هم در کار بودم.پس اقل قضیه این است که یک توضیح از من بخواهد که ایشان این جور گفته است نظر شما چیست؟ نه خیر این را برداشته و پخش کرده است. حالا بعضی می گویند نه،پس و پیش هم دارد که حذف شده اند. به هر حال. او  می گوید به اینکه من یعنی خود آقای منتظری و آقای بهشتی و آقای بنی صدر،قضیه ولایت فقیه را تعقیب می کردیم، یعنی پی گیری می کردیم،دنبال می کردیم ، آقای طالقانی هم مخالف بود. خوب حالا شنونده فکر می کنید تعقیب می کردیم ،معنایش این است تصور بکند خوب این سه تا که موافق بودند. توضیح هم نمیدهد که تعقیب می کردیم یعنی چه؟ نه،لازم نمی بیند. تعقیب یعنی دنبال کردن.بله من تا الآن هم دارم دنبال می کنم.آنها در موافقت تعقیب می کردند و من در مخالفت.فرقم با مخالفان دیگر این بود،در آن مجلس خبرگان آنها تعقیب نکردند،من کردم.تا امروز هم می کنم،کتاب تازه من در باب استبداد فراگیر منتشر شد که در آنجا بیست دلیل در رد ولایت فقیه اقامه کرده ام،به اصطلاح آورده ام.اما قبل از آن هم این کار را کرده بودم بعد از آن هم ادامه دادم. الآن آن دلایل را بیشتر هم کرده ام . در آن مجلس خبرگان 9 دلیل در مخالفت اظهار کردم گفتم دو دلیل از اینها هم از آقای طالقانی است که حاضر در این جلسه است. خود ایشان گفت من حرف نمی زنم شما این دو دلیل را از قول من بگو، وقتی هم که من آن دو دلیل را بیان کردم (تازه با خطاب به ایشان که آیا این دو دلیل از شما هست؟ ایشان نیز گفتند: بله) 9 دلیل در مخالفت اظهار کردم، خود آقای منتظری هم در کتاب خاطراتشان می گوید: بنی صدر مخالف ولایت فقیه بود. ولی خوب حالا جامعه ایرانی که از این چیزها را خبر ندارد! گوش میدهد به بی بی سی که میگوید: من (منتظری)و آقای بهشتی و آقای بنی صدر مسئله ولایت فقیه را تعقیب می کردیم. خوب جامعه خواهد گفت که تعقیب می کردیم یعنی اینکه موافق بودیم و بنی صدر هم گویا موافق بوده است. نه خیر با هم تعقیب نمی کردیم، آنها در موافقت و من در مخالفت. یکدفعه هم در این موضوع با آقای بهشتی درگیری سختی پیدا کردیم، چون فراوان نامه به دست ما میرسید در ظن و انتقاد آقای بهشتی ، که شما دارید قانون اساسی را جوری می نویسید که خود بتوانی مستبد کشور شوی! چون ایشان(بهشتی)وآقای منتظری و آقای حسن آیت، متنی را تهیه کرده بودند که درآن 16 اختیار برای رهبری قائل شده بودند، تازه در تجدید نظر قانون اساسی این اختیارات به 11 اختیار کاهش یافت.آقای بهشتی یک ماده هم می خواست به آن اضافه کند به اسم حق تفویض، به این معنی که رهبر بتواند آن 16 اختیار خود را به رئیس جمهور تفویض کند! البته از یاد نبرید که ایشان پوستر و تبلیغات هم براه انداخته بود و می خواست که نامزد ریاست جمهوری شود که آقای خمینی مانع آن شد که ایشان رئیس جمهور شود و آن اختیارات به ایشان برسد. آنموقع ایشان در مجلس خطاب به من گفت که آقای بنی صدر، اینگونه نامه ها به تحریک شما به من نوشته می شود ! واقعا حتی روح من هم خبر نداشت ، من به ایشان پاسخ دادم که خیر آقا، احتیاج به این نیست که من تحریک کردم باشم، شما خود الحمد الله، تحریک کننده شماره یک هستید و هر روز به این کار مشغول هستید. شما در شورای انقلاب با پیش نویس قانون اساسی موافقت کردید و به اتقاق آراء امضاء شده است، شما رعایت امضاء خود را نمی کنی، و تعهد خود را به سادگی می شکنی، حالا اینجا تبدیل شدید به طرف دار پر و پا قرص ولایت فقیه! خوب این را مردم میبینند، تعجب و اعتراض هم می کنند. هدف های شما نیز برای مردم روشن است.(این داستان در آن مجلس جلوی چشم بسیاری از اعضاء اتفاق افتاد) به هر حال این نیز نوعی از سانسور است که هم به درد تخریب تاریخ می آید و هم به کار تخریب طرز فکر می آید، که به جامعه عرضه می شود و هم به کار تخریب کسی می آید که بر حق ایستاده است. این نمونه جدیدی است که در دو، سه روز گذشته انجام شده است. البته این تنها موردی نیست که بی بی سی دست به این کار می زند، در انتخابات ریاست جمهوری مهندسی شده و از آن به بعد هر چه ناسازگار باشد با آقای روحانی و حکومت او سانسور می کنند، آنهم بصورت کامل، اصلا انگار که بی بی سی، دستگاه تبلیغاتی، آقای روحانی است. اما سانسور، هنوز هدف های دیگری را نیز در بر دارد :  اگر انسان ها بدانند که صاحب حقوق هستند و رابطه انسان ها با یکدیگر را، هم برحسب حق بشناسد و حقوق ملی خود را نیز شناسائی کنند، زیر بار هیچگونه مستبدی نمی روند. پس برای این که، این دانست ها(حق-حقوق) از دسترس مردم خارج شود، سانسور لازم می شود. مهمترین نقش سانسور این است که  نوعی از تنظیم رابطه با قدرت است. شما نگاه کنید: آقای خامنه ای در دوره شاه کی بوده؟ منبر میرفته. حالا کیست؟ حال میگوید من مرجع تقلید هستم! ولی امر مسلمین جهان. آیا مردم از گذشته وی اطلاع دارند؟ خیر . پس باید هر چیزی که هویت واقعی این آدم را معلوم کند، سانسور شود و می شود، تا از این آدم یک شخصیتی بسازند تا بشود که این ارگان تبلیغاتی سپاه به او بگوید: امام خامنه ای. آن چه از خیانت و جنایت و فساد هم که روزانه مرتکب می شود، نسبت به دین، نسبت به کشور، نسبت به ملت، را باید بپوشانند. خوب این ماجرای کهریزک(ابوغریب ایشان)که هدفشان ایجاد جو، ترس و وحشت در جامعه بود تا جوان ها از کوچه و خیابان جمع بشوند، به دستور این آقا شده است.

داستان سانسور شد و تمام داستان به گردن آقای سعید مرتضوی افتاد، سر و ته قضیه را به هم آوردن ودر آخر هم معلوم نشد که این جنایت ها چه شد؟ و یا جنایت ها و قتل های سیاسی که بدستور شخص خامنه ای انجام گرفت و باز هم با سانسور، خفه شد. علاوه بر این : جامعه باید بپذیرد که نقش او این نیست که با قدرت بستیزد بلکه نقش او کار پذیری است. برای اینکه این اطاعت را به عنوان امر واقع، چنانکه در طبیعت و یا تدبیر خالق اینچنین است که یکی امر بکند و دیگری اطاعت بکند، این را جامعه باید بپذیرد، خوب هر چیزی که این دروغ را آشکار کند، سانسور بشود. آخر 14 قرن است که از اسلام می گذرد، اگر این گفته اصلی از اصول دین بود و یا فرعی از فروع دین بود، در این 14 قرن هیچ کس نفهمید؟! ناگهان آقای خمینی آن را کشف کرد؟! البته قبل از او هم ملا احمد نراقی، بود ولی او از دستگاه پاپی و فلسفه یونانی گرفته بود.