۲۶/۱۱/۱۳۹۳ – سایت انقلاب اسلامی در هجرت: تازهترین گزارشی که اندرو اسکات کورپر، در 11 فوریه 2015 در گاردین انتشار داده است، متن سند محرمانهای است که بنابر آن، ژنرال هایزر، معاون سرفرماندهی نیروهای ناتو، مأموریت داشتهاست، با توسل به کودتا، جنبش همگانی مردم ایران را فرو نشاند. در حقیقت، قصد حکومت کارتر این بود که «راهحل» بختیار را عملی کند و بدان وسیله، چرخ انقلاب را از حرکت بیاندازند. این سند، یکبار دیگر پوشش دروغهایی را پاره میکند – هرچند تناقضهای موجود در دروغها، آن پوشش را پاره کردهاند- که بقایای رژیم پهلوی همچنان تکرار میکنند:
1. درباره کنفرانس سران کشورهای ثروتمند در گوادولوپ، از 4 تا 6 ژانویه 1979: دعوت کننده والری ژیسکاردستن، رئیس جمهوری فرانسه بود. بنابر خاطرات او، مسئله اول موضوع کار کنفرانس، تعادل استراتژیک میان غرب و شوروی سابق بود. در ایران، انقلاب ایران در حال برانداختن رژیم شاه بود. پس مسئله ایران، مسئله دوم این کنفرانس شد. دو دروغ ساخته شدهاند:
● دروغ اول اینست: ژیسکاردستن میخواهد گزارشی از وضعیت ایرانِ در انقلاب، در اختیار او بگذارند. گزارش تهیه میشود و قطبزاده آن را تسلیم کاخ الیزه میکند. ژیسکاردستن به استناد این گزارش، در کنفرانس، از انقلاب طرفداری میکند و میگوید کار شاه تمام است و باید از در تفاهم با خمینی وارد شد.
● دروغ دوم اینست: در گوادولوپ تصمیم گرفته میشود شاه برود و خمینی بیاید. این دروغ، در برنامه 13 فوریه 2015 صدای امریکا باز تکرار شد.
طرفه اینکه ژیسکاردستن، پونیاتوفسکی، وزیر کشور خود، را به تهران فرستاد و او به شاه پیشنهاد کرد خمینی به قتل برسد تا جنبش مردم ایران فرو بخوابد. و بنابر خاطراتش (le pouvoir et la vie)، ژیسکاردستن و هلموت اشمیت با رفتن شاه مخالف بودهاند (صفحه های 372 و 373 و 374). او مینویسد: «پیش از آن، شاه شاپور بختیار را به نخست وزیری نصب کرده بود. اوضاع از مهار او خارجند اما او آمریت خویش بر ارتش را حفظ کردهاست. جیمی کارتر گفت:«سران ارتش آمادهاند، در صورت نیاز، قدرت را در دست بگیرند و برداشتهای سیاسی آنها به برداشتهای ما نزدیک هستند.»»
هلموت اشمیت، صدراعظم آلمان، نسبت به پیآمدهای رفتن شاه هشدار داد و گفت: ایران گرفتار یک دوره بیثباتی و بی نظمی میشود که خطر مداخله روسیه را دربردارد. من نیز چون او استدلال کردم. راست بخواهی، هیچیک از ماه چشم انداز استقرار یک رژیم مذهبی در ایران را برای مدتی طولانی، نمیدید. استدلالهای ما دو نفر عزم کارتر را متزلزل نکردند. ما دریافتیم که او تصمیمش را گرفتهاست. امریکا در پی حمایت از شاه نبود. او به این عقیده رسیده بود که نمیتوان شاه را بر مسند قدرت نگاه داشت.
بدینسان، هر دو دروغ، که به استناد تصمیم سران در کنفرانس گوادولوپ ساخته شدهاند، دروغ هستند. با وجود این، قول کارتر که سران ارتش آماده دردست گرفتن قدرت هستند، با سندی که اینک انتشار مییابد، خوانائی کامل دارد. و با خاطرات ارتشبد قرهباغی نیز:
2. بنابر طرح کودتا، در صورتی که بختیار نمیتوانست خمینی را با حکومت خود موافق کند، ارتش طرح کودتا را به قصد تثبیت حکومت او انجام میداد. دانستنی است که وقتی کارتر به او اجازه نداد پیشنهاد استعفاء از نخست وزیری شاه و قبول نخست وزیر منصوب رهبر انقلاب را بپذیرد (بنابر خاطرات کارتر)، بختیار برای نپذیرفتن پیشنهاد اینطور استلال کرد که هرگاه آنرا بپذیرد، ارتش کودتا خواهد کرد.
3. هایزر در روز (7 ژانویه 1979)، درست یک روز بعد از پایان کنفرانس گوادولوپ وارد تهران میشود. برابر این سند و نیز قول کارتر در کنفرانس گوادولوپ، مأموریت او انجام یک کودتای موفق برضد انقلاب و بسود تثبیت حکومت بختیار بوده است. سر انجام، این کودتا در 21 بهمن شب هنگام انجام گرفت و شکست خورد. در 22 بهمن، سران ارتش اعلان بی طرفی کردند.
با وجود این، در دستگاه حکومت امریکا، کارتر تنها تصمیم گیرنده نبود:
4. برابر سندی از سندهای موجود در سفارت امریکا در تهران که در مجموعه شماره 10 اسناد منتشر شدهاست و نیز خاطرات سلیوان، واپسین سفیر امریکا در ایران، سلیوان با طرف ایرانی خود، یعنی آقایان مهندس بازرگان و موسوی اردبیلی، توافقی بعمل میآورد که بنابرآن، با اتحاد روحانیت و ارتش، رژیم با ثباتی برسرکار میآمد. و
5. در واپسین پیام خمینی به کارتر که توسط دکتر یزدی تسلیم شدهاست: او از کارتر خواسته است از بختیار و حکومت او حمایت نکند و وعده دادهاست: «اگر ما بر سر کار بیائیم بیشتر به نفع امریکا است». این پیام صراحت دارد بر این که بختیار برگزیده کارتر بوده و خمینی برای منصرف کردنش از حمایت بختیار وعده دادهاست هرگاه دولت او بر سرکار آید بیشتر بنفع امریکا است. آن توافق و این پیام در عین حال، نا همآهنگی در حکومت امریکا و گویای تردید حکومت کارتر در دست زدن به کودتای نظامی است. بدینخاطر،
6. در لحظه فروپاشی رژیم شاه، برژنسکی، مشاورامنیتی کارتر، از امکان اقدام به کودتا میپرسد. سلیوان پاسخ تندی به او میدهد: «هیأت کارشناسی نظامی امریکا هم اکنون در محاصره انقلابیها است. ارتشی باقی نمانده که کودتا کند. هایزر نیز میگوید هرگاه ناتو یک لشگر در اختیار او بگذارد، اما میتواند تهران را فتح کند».
ترجمه گزارش منتشر شده در سایت گاردین، که به فرانسوی در لوپوئن نیز منتشر شده است، بشرح زیر است:
دیپلماسی خارج شده از طبقه بندی: طرحهای تردیدآمیز واشنگتن برای یک کودتای نظامی در پیش از انقلاب ایران
اسناد جدید درباره ماموریت سری ژنرال هایزر در ایران، طرحهای ایالات متحده بعد از خروج شاه را فاش می کنند.
روحانیون شیعه ایرانی، جمعیت تظاهرکنندگان در تهران را در 10 فوریه 1979 (21 بهمن 1357)، مورد خطاب قرار می دهند. عکس: آلن کِلِر/آلن کِلِر/سیگما/کوربیس.
اندرو اسکات کوپر برای دفتر تهران
نماینده رئیس جمهور در تهران، احساس فشار می کرد و به اطمینان مجدد نیاز داشت. در 12 ژانویه 1979 (22 دی 1357)، ژنرال رابرت “داچ” هایزر به هارولد براون، وزیر دفاع ایالات متحده و ژنرال دیوید جونز، رئیس ستاد مشترک ارتش، برای مطمئن شدن از فهم آنچه که آنها از او می خواهند انجام دهد، نوشت.
هایزر در یک تلگرام نوشت: «در مکالمه ام با وزیر براون، شب 11 ژانویه 1979 (21 دی 1357)، بنظر رسید که تردیدهایی در ذهنتان نسبت به فهم من از سیاست ایالات متحده و دستوراتی که به من ابلاغ شده اند، وجود دارد». «معتقدم که من بطور کامل می فهمم و در حال پیروی از محتویات نامه هستم»، هایزر سپس نقطه به نقطه نکات اساسی را طوری که وی آنها را فهمیده است، مشخص کرد.
تلگراف هایزر، بخشی از گنجیه اسناد از قید سری خارج شده دولت ایالات متحده است که مربوط به «ماموریت هایزر» می شود. این ماموریت بوسیله حکومت کارتر در اوج انقلاب ایران بعهده گرفته شد. هنوز بعد از سی و شش سال، بسیاری از ایرانیان معتقدند که هایزر برای خنثی کردن ارتش ایران بعنوان بخشی از معامله ای برای بقدرت رسیدن آیت الله روح الله خمینی فرستاده شده بود. ایرانیها می گویند که آمریکایی ها ساده لوحانه، خمینی را یک ضد کمونیست می انگاشتند که از منافعشان در خلیج فارس، بعد از خروج شاه حمایت خواهد کرد.
مقامات ایالات متحده از آنزمان، بر عدم وجود چنین نقشه ای اصرار می ورزیدند. آنها اتهامها مبنی بر تضعیف شاه یا اینکه ماموریت هایزر دخالتی در امور حاکمیت ایران بوده است، را انکار می کنند. اما فقدان شواهد، نظریه های توطئه را تشویق کرده است.
اکنون، با آزادسازی تلگرام هایزر، فهم او و مافوقهایش از دستورات از زبان شخص ژنرال هایزر مشخص می شود. برای اولین بار، می توانیم ببینیم که رئیس جمهور جیمی کارتر و تیم امنیت ملی اش به انجام چه طرحی امید داشتند. این اسناد نشانی از طرح یک توطئه موثر دربرندارد، بلکه گواهی است بر فقدان مهم آگاهی در بخشی از مقامات ایالات متحده که در حال تلاش برای اداره رویدادها از هزاران مایل فاصله بودند. این اسناد فاش می کنند که آنها در فهمیدن اوضاع از ابتدا ناتوان بودند.
آخرین سفر ایالات متحده در ایران، ویلیام سولیوان، طرحهای خودش را داشت. او پیش از انقلاب بطور محرمانه با منسوبان آیت الله خمینی ملاقات کرد. عکس: بِتمن/کوربیس.
ژنرال هایزر در 7 ژانویه (17 دی 1357)، چهار روز بعد از آنکه کارتر تصمیم به فرستادن یک فرستاده گرفت، به تهران رسید.
رئیس جمهور و مشاورانش، از سرعت رویدادهای یک سال اخیر علیه سلطنت 37 ساله شاه که به انقلاب منجر شده بود، شوکه شده بودند. آمریکایی ها پذیرفتند که شاه تمام شده است، و از تصمیمش، قبل از عزیمت برای یک “تعطیلات” طولانی، احتمالا به معنی تبعید، برای انتقال دادن قدرت به یک حکومت غیرنظامی جدید به رهبری شاپور بختیار حمایت کردند.
کاخ سفید نیز از تشویش نزد مقامهای ارتش ایران آگاه بود. ژنرالهای ارشد شاه پیش بینی کرده بودند که ارتش در غیاب فرمانده کل قوا، فرو خواهد پاشید، بنابراین برای بسیاری از آنها، تصرف سریع قدرت، بهتر از انتظار برای یک حمام خون انقلابی بود.
رئیس جمهوری جیمی کارتر و همسرش رزالین اسکورت، محمدرضا شاه پهلوی از ایران و شهبانو در یک شام دولتی در کاخ سفید. عکس: www.corbis.com.
رئیس جمهور کارتر با شعار دفاع از حقوق بشر انتخابات را برده بود. او به محض شروع کار، شاه را برای آزادسازی زندانیان سیاسی و لیبرالیزه کردن رژیمش تحت فشار گذاشته بود. با در نظر داشتن آن، صدور دستور تکرار عملیات آژاکس برایش مشکل بود، عملیاتی که توسط سیا در 1953 برای بازگشت شاه به تختش بعد از ناآرامی های داخلی، صورت گرفت. اما از سوی دیگر، کارتر نمی توانست خود را به از دست دادن کشوری که پاسدار تمامی میدانهای نفتی خلیج فارس بود، مجاب کند.
همانطور که هایزر، بعدا در کتاب خاطراتش درج می کند: «مادامی که دولتی غیرنظامی وجود دارد، رئیس جمهور کارتر معتقد بود بعد از رفتن شاه، لازم است ارتش را قانع کند که سریعا از دولت بختیار حمایت تام کند. این امر چگونه می توانست انجام شود؟ بنظر رسید که رئیس جمهور در حال فکر کردن به فرستادن یک فرستاده ویژه بود و او در حال تعیین یک چهره ارشد نظامی با تجربه دیپلماتیک و دانش گسترده از ایران بود که بتواند اطمینان رهبران نظامی ایران را جلب کند.»
هایزر، معاون فرمانده فرماندهی عالی متحدین (ناتو) در اروپا، نامزد واضح این ماموریت بود. او در سال قبل برای مشاوره شاه و ژنرالهایش درباره چگونگی بهبود تصمیم سازی در نیروهای مسلح، سفرهای متعددی به تهران انجام داده بود. کارتر، هایزر را انتخاب کرد زیرا او معتقد بود که ژنرال ،مورد اعتماد هر دو دولت است.
حساسیت ماموریت، چنان بود که مقامات ایالات متحده تمایل به دادن دستورات کتبی به هایزر نداشتند. هنگامی که او اعتراض کرد – فرمانده ناتو، ژنرال الکساندر هیگ به او هشدار داد که اگر ماموریتش شکست بخورد، کاخ سفید او را قربانی خواهد کرد – طبق خاطرات هایزر تنها یک متن “پیش نویس” که حاوی “دستورالعملهای کلی و غیرکامل بود”، به او داده شد. بعد از چهار روز در ایران، هایزر خواستار شفاف سازی درباره دستورالعمل شد.
عکس ژنرال هایزر: نیروی هوایی ایالات متحده
هایزر، در تلگراف 12 ژانویه اش (22 دی 1357) به وزیر براون و ژنرال جونز گفت که او متعقد بود که رئیس جمهور از او خواسته که شش نکته را به ژنرالهای شاه بازگو کند. اول، “داشتن روابط قوی و پایدار” برای ایالات متحده و ایران حیاتی است. دوم، کارتر عمیقا تحت تاثیر نیروهای مسلح شاهنشاهی ایران است. سوم، رئیس جمهور معتقد است “بیشترین منافع برای همه، بوسیله یک دولت غیرنظامی قوی و پایدار می تواند محقق شود”.
چهارم، دولت غیرنظامی جدید بختیار “باید حمایت کامل ارتش را داشته باشد”. پنجم، این حمایت ” وقتی می تواند بدست آورده شود که رهبران ارتش به وظایفشان ادامه دهند”: یعنی کشور را ترک نکنند و با هم “بعنوان یک تیم کار کنند”. ششم، دولت ایالات متحده “از رئیس جمهور به پایین، قویا حامی آنها است”.
اما هایزر می دانست که کارتر و مشاورانش، حکم حمایت از یک کودتا را نداده اند. در درون کابینه، بین زبگینو برژنسکی، مشاور امنیت ملی که از اقدام فوری حمایت می کرد و سایروس ونس، وزیر خارجه، که با کودتا با وجود تمام هزینه هایش مخالفت می کرد، شکاف وجود داشت.
کارتر سیب را از نیمه برید و با کودتا، بشرط تحقق یک سری شرایط، موافقت کرد. هایزر در خاطراتش می نویسد: «برژنسکی چراغ سبز کارتر برای کودتا را می خواست تا به ارتش ایران منتقل کند و معتقد است که این کار را کرده است». رئیس جمهور کارتر قصد داشت از کودتا، تنها بعنوان آخرین حربه استفاده کند.
هایزر در تلگرافش به براون و جونز توضیج می دهد که اخیرا به ژنرالها یادآوری کرده که حمایت ایالات متحده از یک کودتا در آینده، مستلزم حمایت قبلی آنها از بختیار است. «به آنها گفته ام که کودتا را کاملا، آخرین حربه می دانم. به آنها توضیح داده ام که مراحلی قبل از آن وجود دارد»…
حمایت از کودتا به سه شرط بستگی داشت. اول به بختیار بایستی شانس بعمل در آمدن آمریتش داده شود. دوم، اگر وضع داخلی به وخامت بگراید، او می تواند حکومت نظامی اعلام کند و از ارتش بخواهد که خدمات اولیه، مانند به کار انداختن چاههای نفت یا حفاظت شبکه برق را انجام دهد.
تنها اگر مرحله یک و دو شکست می خوردند، امریکا از کودتا حمایت می کرد. در آخر این پیام، هایزر دستوراتش را اینطور خلاصه می کند: «بیشترین سعی ام را برای حمایت کامل از بختیار و نه عجله برای یک کودتای نظامی می کنم»
ژنرال ایالات متحده الکساندر هیگ، به بیرون پنجره در طول یک هلیکوپتر سواری نگاه می کند. دیوید هیوم کنرلی/ عکسهای گتی
ماموریت هایزر، محکوم به شکست بود، بویژه بخاطر آنکه کاخ سفید به شاه اطلاع نداده بود که یک ژنرال امریکایی برای دادن توصیه هایی ناخواسته به فرماندهان کل ارتش، فرستاده شده است. این زیر پا گذاشتن تعجب آور پروتکل، خشم اردشیز زاهدی، سفیر ایران در ایالات متحده را درآورده بود. او در سال 2012 به من گفت که به شاه اصرار کرد که هایزر را دستگیر و اخراج کند.
شاه دلیلهای موجهی برای نگرانی داشت. می دانست که سفیر ایالات متحده در ایران، ویلیام سلیوان با نماینده های خمینی در تهران تماسهای سرپوشیده برقرار کرده و در مذاکرات درباره بازگشت آیت الله به تهران شرکت داشته است. عدم مشورت سلیوان با کاخ سفید قبل از انجام چنین اقدام مهمی، باعث سردرگمی ایرانیان درباره اهداف امریکا شد.
شاه این مسئله را بیکفایتی واضح تلقی نکرد بلکه آنرا مدرکی دال بر تلاش امریکاییها برای توطئه براندازی اش تعبیر کرد. فرماندهان ارتش می خواستند بلافاصله به بازی امریکائی ها خاتمه بدهند. زاهدی به من گفت: «ژنرالها پیش من آمدند و پیشنهاد کشتن هایزر را دادند». «ترس از آن بود که امریکاییها همان نقشی که در کودتای یونان علیه پادشاه کنستانتین در سال 1967 داشتند را دوباره تکرار کنند».
امریکاییها همانطوری که از اولین نشانه های شورش بی اطلاع بودند، از این نگرانیها نیز ناآگاه بودند. درست 8 هفته قبلِ ماموریت هایزر ولی 10 ماه بعد از اولین تظاهرات در ایران، برژنسکی، مشاور امنیت ملی، یک گزارش مسرورانه به کارتر فرستاد که اینطور شروع می شد: «خبرهای خوب، طبق برآورد سیا که در اگوست (مرداد) در آمد، ایران نه در موقعیت انقلابی و نه حتی در موقعیت ماقبل از انقلاب است. یک نارضایتی از کنترل شدید شاه بر روند سیاسی وجود دارد، اما تهدیدی برای دولت نیست».
ژنرالهای شاه تا چه حد به اقدام نزدیک بودند؟
در 13 ژانویه 1979 (23 دیماه 1357)، سپهبد امیر حسین ربیعی، فرمانده نیروی هوایی با ژنرال هایزر برای گزارش دادن از جلسه ای که در همان روز با سران ارتش و ژاندارمری داشت، ملاقات کرد. به گفته هایزر که بلافاصله به مافوقهایش در واشنگتن گزارش فرستاده بود، ربیعی از کودتا به محض پرواز هواپیما شاه حمایت کرده و طبق گزارش براون به کارتر، در غیر این صورت، ارتش می تواند سریع فرو بپاشد».
ژنرال ربیعی و دیگر ژنرالها از سرنوشتشان در صورت به قدرت رسیدن خمینی نگران بودند. برخلاف امریکاییها، از تهدیدها به انتقام آگاه بودند.
نیروهای هوادار خمینی، سنگری را در مقابل ساختمان مجلس ایران، در انتظار حمله نیروهای ویژه شاه می گردانند. عکس: بِتمن/ کوربیس
در این لحظه خطیر، هایزر به ربیعی توصیه کرد که برنامه اش را به اجرا نگذارد. همانطور که براون به کارتر گفته است، “هایزر، قویا از سیاست فرصت دادن نظامیان به بختیار برای تشکیل حکومت و تلاش برای برقراری دوباره نظم در کشور دفاع می کرد. ربیعی با اکراه اعلام کرد که دنبال این رویه را پی خواهد گرفت”.
با اینکه دو ژنرال با هم جلسه داشتند، شاه به ربیعی تلفن کرد که هواپیمایش را برای رفتن آماده کند اما تاریخ خاصی نداد. طبق گزارش براون، ربیعی می خواست وقت کشی کند و به شاه گفت مجوز پرواز، هنوز آماده نیست اما شاه گفت که اگر لازم باشد می تواند از طریق عربستان پرواز کند.
براون به کارتر خاطر نشان کرد که ژنرالها از تهدیدهای خود عقب نشینی کردند. با نزدیک شدن رفتن شاه و عدم پشتیبانی امریکائیها از کودتایی غریب الوقوع، ژنرالها احساس کردند که چاره ای غیر از پیدا کردن توافقی با گروههای اپوزیسیون برای جلوگیری از فروپاشی ندارند. ربیعی هنوز محکم بود. در این گزارش، براون به کارتر توضیح می دهد: «بحثهای طولانی درباره همکاری نزدیکتر نظامیان با سران مذهبی بود که هایزر بر این همکاری اصرار داشت اما ربیعی تمایلی به آن نداشت».
آخر ماجرا، همه را شگفت زده کرد. در 10 فوریه (21 بهمن 1357)، زد و خورد نظامی در پایگاه هوایی دوشان تپه صورت گرفت و در طی 24 ساعت، انقلابیون مراکز مهم دولتی را در تهران و حومه اش در دست گرفتند. زمانی که ژنرالهای ارتش اعلان بی طرفی کردند و از نیروهای خود خواستند به پادگانها برگردند، مقاومت شاهنشاهی فرو پاشید.
در ساعت یک و ده دقیقه روز 11 فوریه (22 بهمن 1357)، اطاق وضعیت کاخ سفید، خبرهای شکننده ای دریافت کرد که تهران به دست مسلمانهای قشری و گروههای چریکی چپ گرا، که توسط لیبی، سازمان آزادی بخش فلسطین و بلوک شرق، حمایت مالی و مسلح شده بودند، سقوط کرده است. آخرین تماس ارسال شده از سفارت ایالات متحده بیان داشت: «ارتش خود را تسلیم کرده، خمینی پیروز شده است، اسناد را از بین ببرید».
امریکاییها متوجه شدند که بسیار دیر عمل کرده اند. تاخیر برای ژنرال ربیعی و همکارانش مرگ بار بود. آنها دستگیر، شکنجه و سپس اعدام شدند.
اندرو اسکات کوپر، در حل نوشتن کتابی درباره سقوط شاه و انقلاب 1979 ایران است. او نویسنده «پادشان نفتی: چگونه ایالات متحده، ایران و عربستان سعودی، تعادل قدرت در خاورمیانه را تغییر دادند» است.
سایت انقلاب اسلامی در هجرت: برای تکمیل اطلاعات، در زیر نوشته های مقامات امریکائی دیگر در باره کنفرانس گوادلوپ را می آورریم:
از کتاب وفای به عهد Keeping Faithنوشته کارتر صفحههای 445 و تا 447:
● در کنفرانس گوادلوپ، ژیسکار دستن گفت: من میخواستم خمینی را از فرانسه بیرون کنم اما شاه فکر کرد بهتر است خمینی در فرانسه نگاه داشته شود تا که به کشور دیگری مثل لیبی و یا جای دیگری برود و آشفتگیهای بیشتری را برانگیزد.
… در این کنفرانس، سران سه کشور حمایت اندکی از شاه میکردند اما با من موافق بودند که ارتش باید متحد و قوی بماند. هیچیک از آنها از خمینی و یا انقلابیها حمایت نمیکرد.
●بعد از بازگشت من به واشنگتن، سلیوان به اصرار خویش برای اینکه ما بطور مستقیم با خمینی وارد گفتگو شویم، ادامه داد. من با دقت پیشنهاد او را مورد تأمل قرار دادم اما نپذیرفتم. زیرا ورود به گفتگو با آیهالله بمعنای عدم حمایت از حکومت جدید ایران بود. از ژیسکاردستن خواستم که با خمینی صحبت و او را متقاعد کند به حمایت کردن از بختیار. ولی خمینی پاسخ داد که حکومت بختیار برای او قابل قبول نیست.
● چون اگر خمینی به ایران میرفت راهحل دیگری جز کودتای نظامی نمیماند، از ژیسکاردستن خواستم خمینی را از رفتن به ایران منصرف کند.
از کتاب قدرت و اصل Power and Principle نوشته برژنسکی صفحه 387 :
● در 19 ژنوایه، پرزیدنت کارتر گفت: «ما باید به بختیار بگوئیم ما چپ را تحمل نمیکنیم و از ارتشیان در موضعی که دارند و کوششان برای حفظ ثبات حمایت میکنیم اما با آوردن خمینی و طرفدارانش به دولت موافق نیستیم.
● برژنسکی در صفحه 388 کتاب خود، طرح بختیار برای سرکوب انقلاب و توقیف خمینی را شرح میدهد و تصریح میکند که امریکا به بختیار، برای اجرای طرحش، چراغ سبز نشان داد.
و در صفحه 389 کتاب، توضیح میدهد که بخاطر اینکه خمینی آمدنش را به ایران به تأخیر انداخت، طرح اجرا نشد. با وجود این، و باوجود مراجعت هایزر از ایران، طرح و اجرایش به قوت خود باقی ماند.
● در صفحههای 390 و 391 توضیح میدهد چرا طرح اجرا شد و شکست خورد. از جملهِ عوامل شکست، یکی این بود که ارتش حاضر به حمایت از بختیار نبود.
و در صفحههای 392 و 393 کتاب، تقلای خود برای انجام کودتا، حتی بعد از شکست کودتا بسود بختیار را شرح میدهد.
از کتاب مأموریت در ایران Mission to Iran ویلیام سلیوان واپسین سفیر امریکا در ایران:
●در صفحههای 201 تا 203 در باره وحدت توافق میان خود با مهندس بازرگان و موسوی اردبیلی مینویسد. موضوع توافق بعمل آمده، وحدت ارتشیان و روحانیان برای آیجاد یک رژیم با ثبات بود. برژنسکی با نظر او مخالفت میکند. در صفحه 222 کتاب خاطر نشان میکند که او همچنان اصرار کردهاست کارتر این راهحل را مورد توجه قراردهد.
●در صفحههای 236 تا 238 شرح میدهد که بختیار با حمایت واشنگتن نخست وزیر شد و او را آدمی معرفی میکند که پز عالی و جیب خالی داشت. مینویسد خود برآن میشود نظر خود در باره وحدت ارتش و روحانیان را به عمل درآورد. از اینرو، با بازرگان و موسوی اردبیلی دیدار میکند و در پایان دو ساعت گفتگو، توافق بعمل میآید. این دو از خمینی نمایندگی میکردهاند. او مینویسد: حاصل گفتگوها را به واشنگتن گزارش کردم. اما واشنگتن نه تفسیری کرد و نه رهنمودی داد.
●در صفحههای 240 تا 242 توضیح میدهد که واشنگتن وضعیت را اندر نمییافت و از بختیار حمایت کامل میکرد و بختیار، در قیاس با ارتشیان، کاسه داغتر از آش بود و میخواست انقلاب را سرکوب کند و شاه دروغهای او را باور کرده و در قاهره به انتظار نشسته بود که نظامیان جنبش را سرکوب کنند تا او همانطور که بعد از کودتای اوت 1953 به ایران بازگشت، از قاهره به تهران بازگردد.
● و از صفحه 250 ببعد، اجرای طرح کودتای بختیار و شکست آن را شرح میدهد و برژنسکی را کسی توصیف میکند که بدون اطلاع از واقعیت، همچنان اصرار بر انجام کودتای دیگری میکرد.
اسناد سفارت امریکا در آنچه به وحدت ارتشیان و روحانیان مربوط میشود:
● در جلد 10 اسناد سفارت امریکا، سندی که گزارش از سفارت به وزارت خارجه امریکا است در باره وحدت ارتش و روحانیان است که سلیوان در کتاب خود آنرا شرح دادهاست.