نقدِ پدیده قدرت و قدرتمداری، موضوع بسیاری از کتاب های ابوالحسن بنی صدر است. در بیان بنی صدر، زبان عامه فریب (پوپولیسم) یکی از ستون پایه های زور مداری و به تبع آن تابع توقعات قدرت و موجب ماندگاری روابط سلطه است. زبان عامه فریب که بیان زور پرستی در چهار بعد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است، از معضلات اساسی جامعه و جنبش های ایران معاصر بوده و هست.
در چیستی زبان عامه فریب ناچار باید به شماری از ویژگی های این پدیده شوم و مواردی از رفتارهای متولیان آن اشاره کرد. سپس از متفکرینی که با این شیوه بطور نسبی مبارزه کرده اند یاد کرد.
از اولین مشخصه های زبان عامه فریب زورپرستی و پیروی از توقعات قدرت و کانون های عریض و طویل دستگاه زورمداری است. این نشانه در تمام ارکان و اذهان قدرتمداران عامه فریب جاری و ساری است. بطوری که پیروان آن بندگان قدرتند و برای حفظ و تکثر قدرت از هر وسیله ای استفاده و کارهای خود را توجیه می کنند.
پوپولیستها از مردم بعنوان ابزار سوء استفاده می کنند. در دستگاه فکری فلسفی قدرت محوران مردم جایی ندارند. پیروان این تفکر در مراکز گوناگون تصمیم سازی و تصمیم گیری، مردم بیرون از همه این دوایر هستند. چون قدرتمداران و به تبع آن عامه فریبان برای مردم قوه تشخیص قائل نیستند. تحولات اجتماعی سیاسی را نه محصول کنش های مردمی بلکه حاصل تصمیم و برنامه نخبه گرایان حاکم می پندارند. در بهترین حالت نقش مردم تبعیت و تایید نخبگان است. مردم را فاقد قوه تشخیص و نیز ناتوان به تغییر می پندارند. جنبش و تحولات اجتماعی را ساخته و پرداخته دشمنان و رهبران و نخبه ها تفسیر و تحلیل میکنند. برای نمونه گروه های اقتدار گرای اسلامی انقلاب ۵۷ را کار خمینی، و پوپولیست های پهلوی طلب آن را حاصل زدوبند گروه های سیاسی و همچنین دولتهای غربی و شرقی و حتی انگلیس و آمریکا می پندارند. پوپولیستها در موقعیت های متفاوت، با مردم بر مبنای شرایط و منافع خود عمل می کنند. اگر نیاز به رای و تایید دارند. متوجه مردم شده، شور هیجان کاذب در کار می آورند، اگر نیاز به دشمنی و تخریب شخصیت های منتقد و مخالفان حکومت دارند با غوغاسالاری عامه فریب، برغلیان احساسات می افزایند و در آشفته بازار شعار و هیجان، بر موج سوار می شوند. رقیبان و منتقدین و افراد کاردان و کارآمد را کنار می زنند و با تحریک احساسات عمومی در ستیز با عقلانیت برنامه های خود را به پیش می برند.
از نمونه های آن غوغاسالاری در جریان گروگانگیری، همچنین شعارهای جنگ طلبانه ی “جنگ جنگ تا پیروزی و جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم، برای ادامه جنگ در سال ۱۳۶۰ و ایجاد موانع صلح، که در خرداد ۱۳۶۰ به تلاش های شبانه روزی نیروهای مسلح و برنامه ها و ابتکار ابوالحسن بنی صدر و ارتش ملی ایران، عراق ناچار شد تمام شرایط ایران بپذیرد و خسارت بین ۲۵ تا ۵۰ میلیارد دلار به ایران بپردازد و میان دو کشور ایران و عراق صلح در حال برقراری بود.
دو سال قبل از آن، موج عوام فریبی گروگانگیری خسارات زیانبار و جبران ناپذیری ببار آورد از یک سو موجب شد که افراد صاحب فکر و متخصص کنار گذاشته شوند. در آن برهه، پوپولیستهای هوچیگر راه قدرت را در پیش گرفتند که در بعد خارجی موجب انزوای ایران و بحرانی تمام ناشدنی برای کشور ببار آورد. در آن برهه بهشتی یکی از رهبران عامه فریب می گفت موجی شکل گرفته باید بر آن سوار شد. گروگانگیری فرصتی شد تا گروه پوپولیستی حزب جمهوری اسلامی به رهبری بهشتی- هاشمی- حسن آیت، ارکان قدرت را یکی پس از دیگری قبضه کنند و این موج تا کودتای ۱۳۶۰ علیه انقلاب و شکست انقلاب و برقراری استبداد ادامه پیدا کرد.
موضوع ایمان و تخصص در سالهای ابتدایی انقلاب ایران یکی دیگر از ده ها نمونه عملکرد قدرتمداران عوامفریب است، در جریان تقابل ایمان و تخصص، ایرانیان با یکی از دردناکترترین و پر قدرت ترین جریان پوپولیسمی موجه شدند. غوغاسالاران ایمان را برتر از تخصص تصویر و تبلیغ می کردند و هر متخصصی که باپوپولیسم استبدادطلب جریان بهشتی- هاشمی همراهی نمی کرد او را با انگ بی و سست ایمان کنار گذاشته می شد. موج مهاجرت متخصصین روز افزونگشت وقتی به آقای خمینی گفته شد کشور به متخصص نیاز دارد و فرار مغزها معضل بزرگی برای ایران بوجود می آورد ایشان گفتند: “بگذار بروند این مغز های پوسیده!! “
مغالطه و ایجاد هیاهو برای پوشیدن و گم شدن صدا و خواسته های واقعی مردم، از فراوان ترفند های قدرتمداران عامه فریب است. بطوری که حقایق در میان هیاهوی مغالطه محوران ناچیز و گم می شود. شعارها که بیانی از سطحی نگری و بیگانه با عمق مشکلات و خواسته های عمیق مردم و جامعه است برجسته و خواسته های واقعی مردم زیر پوشش چنین شعاری هایی کم رنگ می گردند. در چنین مقاطعی پوپولیسم های استبداد طلب موفق می شوند با حاکم شدن بر ارکان دولت، جامعه را در دوزخ استبداد ماندگار کنند. همچنین هیاهو و جنجال آفرینی پوپولیست های اصلاح طلب که اصطلاحات شیرین اما دور از واقعیت ”مانند ایران برای همه ایرانیان و…” را زیر عنوان اصلاح طلبی در حکومت بسته و استبدادی به مردم می فروختند. و اصلاح طلبی را تنها راه برونرفت ایران از مشکلات عدیده، به عموم القاء می کردند.
آیا جریان عامه فریب اصلاح طلب بر این نکته واقف نبود که در نظامهای باز و نیمه باز اصلاح در جهت احقاق حقوق مردم امکان پذیر است و در نظامهای بسته و استبدادی اصلاح طلبی به سود حکومت و به زیان مردم سر باز می کند؟
نمونه دیگر
طرح عامه فریب و ضد مردمی اصلاح طلبان زیر عنوان انتخاب بین بد و بدتر، اصلاح طلبان از طریق القاء ترس که اگر چنین نکنید چنان می شود، و راهی غیر از انتخاب بد در برابر بدتر نیست و ایران را سه دهه در دوزخی غیر قابل وصف که به جهنم امروز منتهی شد ویران کردند.
نقد تاریخی به همه کسانی که مسحور این طرح شدند برای همیشه وارد است. و سوال از زنان و مردان آگاه وآزادیخواه است که آیا واقف نبودند که غیر از زندان بد وبدتر، راه سوم و چهارم خوب وخوبتر هم وجود دارد؟ آیا آنها هم مسحور عامه فریبان شدند؟ ایا خود به عامه فریبی باور داشتند؟
پوپولیسم، در محیط های زورمحور، که ضد فرهنگ زورگویی و زور پذیری در آنها جاری است، به سهولت رشد می کند، ریشه می دواند و در روابط سلطه پویا و پایا می گردد. واقعیت این استکه پوپولیسم با استبداد و دیکتاتوری اینهمان و با دموکراسی دشمن است. اما در جوامع با فرهنگ دموکراسی توان برقراری استبداد و دیکتاتوری را از کف داده است. چرا که در دموکراسی ها، جریان و جنبش های متعدد آزادیخواه پرقدرت عمل می کنند و مانع بازگشت حاکمیت عامه فریبان مستبد هستند. عامه فریبی و زبان عامه فریب که در جوامع بشری تاریخی دیرینه دارد، امروز نیز در جوامع با حکومت های بستِه ی سلطنتی، مذهبی و سلطانیسم میدان و فضای بیشتری برای عمل دارد. اگرچه در برخی از دموکراسی ها جولان می دهد، ” پدیده ترامپ و رشد راست افراطی در اروپا حاکی از باز سازی این پدیده است”. اگر بطور اساسی با آن مبارزه نشود، خطر منطقه ای و جهانی را به دنبال دارد. چرا که تحت عنوان نژاد، وطن، دین، مذهب، قوم و جغرافیا و فرهنگ و ناجی بن بست های اقتصادی و ملی خود را باسازی می کند. این پدیده بارها نشان داده است که در ادوار مختلف خود را ترمیم می کند.
از سویی دیگر محوری، رهبر طلبی، موعود گرایی و عدم اعتماد مردمان به خود، زمینه رشد زبان عامه فریب را فراهم، و میدان را برای پوپولیست های استبدادی مهیا می کند. بطوری که در قرن بیستم و امروز پوپولیسم زیر عنوان لیبرالیسم، نازیسم و استالینیسم و دین و مذهب و ناسیونالیسم، شونیزم خود را باز سازی و به دنیا تحمیل کرد و می کند،
ابزار های مستحکم این پدیده شوم،
فریب و تبلیغ مستمر و پایان ناپذیر همچنین القائات از طریق دستگاه های پرنفوذ به روش های گوناگون است. روش های گوناگونی که برحسب موقعیت های اجتماعی سیاسی فرهنگی جغرافیایی، ملی و مذهبی ملت ها، کنشِ کنشگران پر تعداد و پر امکانات قدرتمداران عامه فریب تنظیم می گردد.
از امرهای واقع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یکی این است که در مناطق و کشورهای مختلف القائات پوپولیستی متفاوت و گاه متضاد است.
چرا که در اتمسفر قاره ها و کشورها، پوپولیست ها با توجه به نگاه و فرهنگ و اولویت های جامعه، رنگ ها و انگ های خاص اجتماعی- سیاسی- فرهنگی بکار می برند.
پوپولیست ها در جوامع دموکراسی با وجود جریان پر قدرت آزادیخواهی و مدافعان حقوق شهروندی انسان جامعه، فضای کمتر و در کشورهای استبدادی فضای بیشتری برای مانور دارند بدینصورت، در جوامع باز دو محور قدرتمداری و محور حقوندی در برابر یکدیگر عمل می کنند. و در جوامع با حکومت های استبدادی که جریان حقوق محور دچار ضعف و سکته و ناتوان از مقابله است، قدرتمداریِ تک محور حاکمیت دارد، بهشت پوپولیست ها و جولانگاه کسانی است که با دموکراسی و شفافیت در اندیشه و عمل و با تحقق خواسته های واقعی طبقات اجتماعی میانه ای ندارد.
پوپولیست های تک محور خود را فراتر از بحث و گفتگو و پاسخ به پرسش می پندارند، اکنون که بعد از تجربه هستیم دیده ایم و همگان دیده اند که در کشورهای کمتر توسعه یافته و فاقد دموکراسی رشد می کنند، آیا معمر قزافی و استالین و خمینی و مراجع خود خواسته به منتقدین در حضور مردم پاسخ می دادند؟
در چنین فضایی خدعه و جعل و دروغ از ابزارهای ابتدایی متقلبان عامه فریب است. زبان عامه فریب زبان نیستی و ویرانی است : تجربه تاریخ در باره اینهایی که دم از عظمت طلبی می زنند که در گذشته واقع شده از این قرار است:
۱- نمونه: هیتلر در آلمان با همین شعار و زبان عامه فریب حزب نازی را حاکم کرد. حزب نازی بر آلمان حاکم شد، سرانجام آنچه که برجا گذاشت، آلمانِ ویران شده بود. البته او گفته بود که همه جنگلها و شهر ها را آتش بزنند که جز زمین سوخته بدست متفقین نیافتد…
۲- آقای خمینی قرار بود که دوران عظمت اسلام را بازسازی کند، حاصلش این وضعیت امروز ایران است…
۳- آقای اردوغان هم یادش افتاد که عظمت دوران عثمانی را تجدید کنه. ایشان خیلی برای ترکیه کار کرده ولی الان وضعیتی درست کرده که می بینید… معنای اینکه من میخواهم به عظمت گذشته بر گردم، یعنی اینکه قدرت اصله و میخواهد قدرت را برگرداند، خوب قدرت تخریب میکنه، کجا را میخواهی تخریب کنی آقای ترامپ؟
باید دنیا را تخریب بکنی تا عظمت آمریکا را باز سازی کنی و چون این کار شدنی نیست ناچار درون آمریکا را تخریب میکنی… ” (مصاحبه ابوالحسن بنی صدر با رادیو عصر جدید ۱۱/۱۱/۲۱۶)
از دیگر نشانه های پوپولیسم رهبری خود خوانده و خودناجی خوانی است. بسیارند افرادی که خود را رهبر و ناجی می خوانند و با کلی گویی های دست نیافتنی، بی اساس و در عین حال سست بنیاد، زبان عامه فریب در کار می آورند، راه بر دموکراسی می بندند و ساختار روابط سلطه را تداوم می بخشند. در عین کلی گویی معضلات پیچیده اجتماعی سیاسی فرهنگی اقتصادی را در حد لوث کردن ساده و سطحی می کنند. از فراوان ترفند های پوپولیستی عملکرد احمدی نژاد، سخنان پوپولیست افراطی ایشان در مورد دختر ۱۶ ساله ای که در خانهاش انرژی اتمی ساخته است را هنوز بسیاری بیاد دارند.
پوپولیست ها قیاس محورند، آنها برای سوار شدن بر موج با سفسطه به قیاس های کلی و بی ربطِ مع الفارق صوری بدون وارد شدن به جزئیات دامن می زنند.
آنها با نادیده گرفتن تفاوت های زمانی و نادیده گرفتن واقعیت ها و همچنین نادیده گرفتن تفاوت شخصیت ها همه را با یک چوب می زنند،
پوپولیست ها تحقیر محورند، چرا که با وارونه گویی، شنونده را لایق تحقیر شدن می دانند و با مردم از بالا برخورد و مخالفان خود را با الفاظ تحقیر آمیز ناچیز می کنند. هیتلر تمام نژادهای غیرآریایی را تحقیر می کرد و ریگان و بوش و ترامپ و به قیمت پایمال کردن حقوق ملی دیگر ملتها، به دنبال سروری و عظمت آمریکا بوده وهستند، اسلام گرایان ارسطویی اسلام ناب محمدی و داعشی، فرقه خود را عزیز و غیر مسلم را تحقیر می کنند.
با توجه به موارد فوق، پوپولیست ها در ترور شخصیت افراد و ملتها متخصص اند و با سفسطه و برچسب و انگزنی شخصیت منتقدین و مخالفین را نزد همگان پایمال می کنند. ترور شخصیت ها از کانونهای قدرت مانند فرمانرایان و رهبران و ترورسالاران صادر می شود. که در دستگاه های عریض انجام و گاه توسط لمپن های حکومتی و نهادهای دولتی واقع می شوند. بطوری که تاریخ معاصر پر از گزارش رابطه ناگسستنی پوپولیسم و لمپنیسم است. هرگاه از طریق تهاجمی فضا مساعد ترور شخصیت نباشد، سردمدارانِ زبان عامه فریب به عجز و لابه و مظلومنمایی رو می آورد. برخی از گروههای سیاسی و دیکتاتورها که موقعیت تهاجمی را ناکار آمد می بینند. از طریق مظلومنمایی موقعیت خود را حفظ و ثتبیت می کنند.
آنها مردم را پیرو مدار تعریف می کنند وبر این باورند که با چهارتا سخنرانی و چند وعده ساده ی ابهام آمیز می توان آنها را به دنبال خود کشاند و این کم اهانتی به شعور جمعی جامعه و مردم یک کشور نیست این ناچیز پنداشتن ها تا جایی ادامه دارد که برای مردم کمترین درصدی از دمکراسی و عدالت و حقیقت و آزادی حتی عقل وفهم قائل نیستند. حال اگر افراد جامعه به پوپولیستهای تک محور نقدی وارد کنند، انتقاد ناپذیر و نسبت به منتقد انتقام جو هستند.
پوپولیستهای حاکم تا در موضع حاکمیتند خشونت ورز و در موضع ضعف و
بعد از به زیر کشیده شدن از حکومت گم وگور محورند.
آدمکش های رضا شاه مثل، سرپاس مختاری و پزشک احمدی تا هنگامی که مجری حاکمیت و جان ستان بودند، شهره آفاق و به هر خشونتی دست می زدند و وقتی رضاشاه توسط انگلستان از کار برکنار و اخراج شد، آنها هم از دیدها پنهان گشتند. نیروهای ساواک و گشتاپوی نازی ها، استخبارات عراق هم همینطور.
این موضوع در زوایه ای دیگر قابل بررسی و تامل است که پوپولیست های فرودست نسبت به پوپولستهای فرا دست بعنوان ابزار عمل می کنند. خانواده پهلوی ها بعد از انقلاب بوضوح چنین نقشی را ایفا می کنند.
در دوره ریگان (سال ۱۳۶۵)، بوش هنگام حمله به عراق و ترامپ در دور اول و در دوره کنونی به رضا پهلوی بعنوان اهرم فشار به جمهوری اسلامی نیاز داشتند، از او بهره برده و بعد از استفاده نیز، رضا پهلوی برایشان کم رنگ و محو می گردد.