دکتر حسن روحانی نیز در بند ۴ بیانیه شماره سه خود در مورد حقوق اقوام، ادیان و مذاهب که در ٩ خرداد ١٣٩٢ منتشر شد، قول تدریس زبان مادری ایرانیان بطور رسمی در سطوح مدارس و دانشگاه ها و اجرای کامل اصل ۱۵ قانون اساسی را داد و در بند ۵ همان بیانیه قول تقویت فرهنگ و ادبیات اقوام ایرانی و پیشگیری از زوال آنان را داد. در بند ٨ بیانیه نیز قول به تغییر نگاه امنیتی نسبت به اقوام و فرهنگ های آنها داد. با عنایت به وعده های شفاهی و کتبی ایشان، وی حداکثر رای را در مناطق قومی نظیر بلوچستان، ترکمن صحرا و کردستان آورد.
علیرغم معاهدات بین المللی و تصریح قانون اساسی و وعده های انتخاباتی حسن روحانی در مورد آزادی زبان مادری در کنار زبان رسمی کشور، هفته پیش هیات نظارت بر مطبوعات درخواست برخی از فعالان فرهنگی و روزنامه نگاران بلوچ را که در چارچوب موازین جمهوری اسلامی در زاهدان فعالیت می کنند، برای کسب مجوز جهت انتشار سه نشریه بلوچی ـ فارسی بنام های “امـُـیت”، “ورنا” و “آوای مکران”، رد نمود و با انتشار نشریه به زبان بلوچی مخالف نمود. همگی درخواست های بلوچ ها در جلسه مورخ ۲۱ بهمن با مخالفت هیأت نظارت بر مطبوعات روبرو شده و موفق به اخذ جواز نشدند. این در حالی است که سیستانی ها سالهاست نشریه های متعددی در استان دارند، و بلوچ ها بطور غیرقانونی از هر گونه رسانه و روزنامه و یا نشریه، چه به زبان فارسی، و چه به زبان بلوچی محروم هستند.
زبان بلوچی در رده ۹۷ جدول زبان های زنده دنیا قرار دارد. از منظر زبانی بیش از دو─ سوم کشورهای جهان جمعیتی کمتر از “بلوچ ها” دارند. اما در بلوچستان ایران تدریس و نشر به زبان بلوچی ممنوع است؛ در حالیکه در بلوچستان پاکستان و افغانستان اینگونه نیست. این سیاست تبعیض بر علیه اقوام ایرانی، باعث رشد نفرت، تولید شکاف های زیربنایی خطرناک قومی ـ فرهنگی و ایجاد گـُسل های راهبردی در “وحدت” ایرانیان می شود. رژیم جمهوری اسلامی که خود را “تافتۀ جدا بافته ای” می پندارد، هیچگونه تعهد عملی نه تنها به قانون اساسی خود ندارد، بلکه علیرغم پیوستن به معاهده ها و منشورهای بین المللی، هیچگونه اهمیتی برای آنها نیز قائل نیست. وانگهی وعده های حسن روحانی نیز در عمل توخالی از آب درآمدند، و ایشان نتوانستند یا نخواستند نگاه امنیتی بر مؤلفه زبان مادری را تغییر دهند. این قرائت امنیتی ـ شوونیستی برای تحریک احساسات توده ها و به اصطلاح عـِـرق ملی مورد سوء استفاده فراوان قرار گرفته است. علیرغم اینکه همه پذیرفته ایم که زبان فارسی زبان مشترک همه ایرانیان است. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای “یکپارچه” اما چند زبانی مثل سوئیس، هندوستان، بلژیک و اسپانیا، حتی یک زبان واحد و یا رسمی مؤلفه “وحدت” هویت و ملی نیست.
بر اساس تبیین یونسکو، بارزترین مؤلفه فرهنگی و هویت جمعی هر قوم و ملتی، زبان آن می باشد. اهمیت آموزش و تدریس به زبان مادری نه تنها بمثابۀ یک حق طبیعی و مسلم انسان، بلکه بعنوان اساسی ترین وسیلۀ ارتباط انسان و مؤثرترین واسطۀ کـُنش و واکـُنش او با محیط خویش می باشد. ترقی و پیشرفت انسان ها و جوامع آنها ارتباط کاملاً مستقیم با توانایی آنها در تحصیل دانش و آموختن علم از گهواره تا گور دارد. متأسفانه فرزندان بلوچ و اقوام دیگر نه تنها با نابرتری زبانی (در مقایسه با فارس زبانان) آموزش ابتدایی را آغاز می کنند، که قبل از فراگرفتن نوشتن و خواندن، ناچارند زبان مادری جدیدی را یاد بگیرند؛ بلکه وحشتناک تر از آن با کمداشت و کاستی های فراوان در عدم وجود تسهیلات آموزشی، مدرسۀ مناسب، معلم و امکانات مالی و غیره روبرو هستند. این عدم توازن و تبعیضات عدیده باعث تولید رقابت نابرابر و ستم مضاعف می شود.
زبان مادری یکی از ارکان اصلی هویت اشخاص می باشد، و آموزش به زبان مادری روش بسیار موفقی برای مبارزه با تبعیض، و همچنین برای تأمین سلامت جامعه می باشد. بسیاری از محققان و کارشناسان امور آموزش و پرورش بر این عقیده اند که آموزش اجباری به زبانی غیر از زبان مادری یکی از عوامل عمدۀ اُفت آموزشی و بازماندگی از تحصیل در همان “آغاز” کار می باشد. متأسفانه فرهنگ تبعیض و تحقیر دیگران در ایران و بخصوص بین هموطنان مرکز نشین و “فارس زبان” نهادینه شده است. تحت تأثیر بمباران های تبلیغاتی درونمرزی و برونمرزی نظیر “هنر نزد ایرانیان است و بس!” و “فارسی شکر است”، بسیاری از آنها از درک این حقیقت ساده عاجز هستند که زبان مادری هر کسی برای او “شکر” است ؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست. در نتیجه باید همۀ زبان های ایرانی را پاس بداریم.
دکتر عبدالستار دوشوکی،
مدیر مرکز مطالعات بلوچستان (لندن)
شنبه ۲۱ فوریه ۲۰۱۵، مطابق با ٢ اسفند ١٣٩٣