مازیار شکوری گیل چالان: علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس رژیم است. او که ابتدا پا به عرصۀ سیاسی کشور نهاده بود تا در برابر اصلاح طلبان ایستادگی نماید، اکنون تمام قد در برابر اصول گرایان حامی بیت ولی فقیه رژیم ایستاده است. شاید آن روز که علی مطهری چنین نیتی را از ورودش به میدان سیاست کشور فاش گفت، خود گمان نداشت روزی سرنوشت او را تا بدینجا همراهی نماید که او و منتقدان بیت دیکتاتور در کنار هم شانه به شانه مدافع یکدیگر باشند. مطهری با مواضع انتقادی خود در قبال اعمال و رفتار حاکمیت، در سالیان اخیر بارها و بارها در مقام دفاع از حقوق ملت خبر ساز و برای حاکمیت مشکل ساز شده است. اما نحوۀ تقابل حاکمیت با او نه تنها رفتاری بر مبنای تعامل نبوده، بلکه برخوردهای فیزیکی سیستماتیک از سوی حکومت مورد تجویز قرار گرفته است. شروع برخورد های فیزیکی سیستماتیک با علی مطهری به دو سالۀ دومین دورۀ ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد بر قوۀ مجریه باز میگردد. در این زمان بود که سپاه پاسداران طرح ترور نا محسوس علی مطهری را تدوین و تنظیم نمود، اما با مخالفت دیکتاتور فقیه طرح از دسترس اجرا خارج شد. اما اکنون مدت زمانی از حملۀ گروه های موسوم به حزب الله یا به قول برخی از حکومتیان خودسر ها به علی مطهری می گذرد. این گذشت کوتاه زمان فرصت مناسب را بدست داده تا از پس مواضع اعلام شدۀ اشخاص و جریانات سیاسی بتوان جامع تر زبان را به تحلیل و قلم را به تبیین فاجعۀ پیش آمده رها نمود.
اول: در پی حملۀ وحشیانه چماقداران موسوم به حزب الله و متعاقب آن اعتراضات گسترده به این عمل متوحشانه، حجه الاسلام حسن روحانی طی دستورالعملی خطاب به وزرای کشور و اطلاعات، خواهان پیگیری سریع مسئله، شناسایی و سپردن آن به قوۀ قضائیه شد. اما به نظر می رسد آنچه اظهر من الشمس است اینکه، لزومی به شناسایی مهاجمان نمی رود. چرا که این حمله در متن و زمینه ای مشخص روی داده است. پیش از این اکتشاف دستگاه شنود در دفتر علی مطهری و حملۀ وکیل الحکومه های مجلس رژیم به نطق پیش از دستور علی مطهری، زمینه را بگونه ای کامل مطلوب بروز چنین برخورد متوحشانه ای نموده بود. مضافاً در پی تهاجم چماقداران موسوم به حزب الله در شیراز، امام جمعۀ این شهر در اظهار نظری عنوان داشته است:
« آیا واقعاً مشکل این است که هر روز سخنرانی دعوت شود و به تذکر شورای تأمین، توجه نکنند؟ مگر این پست چقدر باید بماند؟ . . . دانشجویان مسموم شده اند، هیچ نمایندهای بیانیه صادر نمی کند؛ اما یک حادثۀ سیاسی اتفاق می افتد، همه مضطرب شده و به کار می افتند. اگر کسی حریم ولایت و خبرگان رهبری را شکست باید انتظار داشته باشد که دیگران حریم او را نشکنند؟ اگر باد کاشتید، طوفان درو می کنید؟ چرا مسائل را بُرش می دهید و مسائل را بریده از گذشته و آینده بررسی می کنید؟»
این اظهار نظر نماینده دیکتاتور فقیه در شیراز، پرده ابهام را دریده و بر همگان معلوم می دارد در رأس هرم حکومت فقیه عزم و ارادۀ مستحکم جهت چنین برخورد هایی با علی مطهری و همچون او هایی موجود بوده و می باشد. با وقوف به داشته هایی این چنینی، شناسایی مباشران چنین حادثه و یا حوادثی بس بیهوده و عبس می باشد.
دوم: اما باید به دنبال چرایی های دستورالعمل رئیس قوه مجریه پیرامون پیگیری حمله به نماینده مجلس بود. در این باب نکاتی چند قابل توجه می باشند:
الف: اکنون مسئله حکومت فقیه پس از علی خامنه ای اولویت اصلی در میان حکومتیان می باشد. از این جهت حاکمیت فقیه جهت عملیاتی نمودن برنامه های نظری خود احتیاج به همراهی بخشی از جامعه ایران دارد. بخش قابل توجهی از این جامعه را اصلاح طلبان و حامیانشان شکل داده اند. مسلم در بازی کنونی اصلاح طلبانی که چشم امید خود را به حسن روحانی دوخته و آرای خود را در صندوق او ریختند تا وی به کاخ ریاست جمهوری قدم نهد، در قبَل وعده های انتخاباتی او مبنی بر گشایش سیاسی، در انتظار نتیجه نشسته اند. اما آنچه تا کنون این بخش از جامعه از حسن روحانی دریافت داشته اند، چیزی نبوده الا وخیم تر شدن فضای سیاسی برای فعالان منتقد سیاسی و اجتماعی. در چنین شرایطی حسن روحانی می باید همچنان این بخش از جامعه را امیدوار به آینده نگاه دارد تا حکومت فقیه بتواند هر چه بهتر و دور از هیاهو کار چانشینی علی خامنه ای را به سرانجام مقصود رساند. بنابراین بهترین تکنیک برای حسن روحانی دستور العمل مذکور بوده است.
ب: به شهادت وضعیت موجود جامعه ایران، نارضایتی های اقتصادی و اجتماعی به گونۀ روزمره فزونی یافته است. این نارضایتی ها تا بدان جا پیشروی داشته و دارند که به اعماق لایه های اجتماعی کشور که غیر سیاسی بوده و می باشند، رسیده اند. اعتصاب های کارگری، اعتصاب فرهنگیان و . . . از این دست نارضایتی ها میباشند. به گفتۀ سعید حجاریان، دولت روحانی در آینده ای نزدیک با تعدد بحران های فزاینده مواجه شده و احتمالاً با چشم انداز موجود توان مهار بحران ها را نخواهد داشت. حجاریان بر این عقیده است که:
« روحانی چند ماه دیگر گرفتاری های عجیب و غریبی خواهد داشت؛ بی پولی، پروژه های عمرانی، اخراج گارگران، ناتوانی در پرداخت یارانه و حتی بخشی از حقوق دیگران».
آنچه را حجاریان گرفتاری های عجیب و غریب روحانی طی روز های نزدیک نامیده، می تواند شورش لایه های پایین جامعه را در بر داشته باشد. شورش این لایه های پایین در چنین وضعیتی می تواند از اعتراض جریان های سیاسی هم هراس انگیز تر باشد. چرا که شورش پابرهنگان اصولاً از سازماندهی برخوردار نبوده و به این جهت مهار آن برای دستگاه های امنیتی قابل شناسایی و تحلیل نمی باشد. در این صورت است که روحانی به عنوان چهرۀ امنیتی حکومت فقیه به بدنۀ اجتماعی اصلاح طلبان نیازمند است.
ج: در پی حادثۀ حمله به علی مطهری در شیراز، وجدان عمومی فعالان سیاسی تحریک شده و اتحاد اصلاح طلبان و سرنگونی طلبان را در دفاع از مطهری و محکومیت مهاجمان به ارمغان آورد. عمل وحشیانۀ حملۀ فیزیکی به حریم نمایندۀ مجلس آنگاه رخ داد که احمد شهید، نمایندۀ ویژۀ حقوق بشر سازمان ملل در تدارک تدوین و تنظیم گزارش سالانۀ خود پیرامون وضعیت حقوق بشر در ایران بود. مسلم امواج خبری و تبلیغی چنین هتک حرمت وحشیانه ای در شرایط موجود می توانست تبعات منفی برای رژیم در گزارش احمد شهید بار نماید که به هیچ طریق ممکن قابل انکار نبود. به این سبب می توان دستور العمل نمایشی شیخ حسن روحانی را در راستای فریب احمد شهید ارزیابی و با وارونه نمایی حقیقت در جهت القای این وهم بر آمد که دولت روحانی و حاکمیت فقیه در راستای مقابله با نیروهای خودسر بر آمده است. شاهد بر این مدعا اینکه علی لاریجانی رئیس مجلس دیکتاتوری فقیه در محکوم نمودن فاجعۀ حمله نیروهای موسوم به حزب الله عنوان داشته است:
«دربارۀ اقدام زشت و ناپسندی که عده ای نسبت به همکار گرامی آقای دکتر علی مطهری انجام داده اند، لازم می دانم از رئیس جمهور محترم و ریاست قوۀ قضائیه که دستورات اکید برای بررسی موضوع داده اند تشکر کنم، امیدوارم با پیگیری جدی، اینگونه اقدامات ناصحیح در کشور ریشه کن شود . . . اقدامی از این صنف که برخورد فیزیکی و غیرقانونی به خاطر اظهار نظر فردی، آن هم نمایندۀ مجلس صورت گیرد، مخالف نظام است و تصور نشود که این اقدامات به نظام کمک می کند، بلکه خلاف آن و مخالف منافع نظام است . . . البته این اقدام صرفاً تبعات داخلی ندارد، ایران به عنوان مهم ترین کشور منطقه که دارای ثبات قوی است و نظام دمکراتیک دارد با این روش ها لطمه جدی می خورد. چرا که برخی ذهن های بیمار مترصد هستند که مسائل را برجسته کنند. نظیر برخی اظهارات نادرست در مورد موقعیت ایران که چندی است مطرح شد و دیدید چگونه مستمسک دیگران برای تخریب وجهۀ ایران قرار گرفت»
این اظهار نظر علی لاریجانی در مجلس رژیم فقیه به درستی گویای آن است که محکوم نمودن عمل وقیحانۀ نیروهای موسوم به حزب الله به جهت مصلحت اندیشی تبلیغاتی در جهت منافع حاکمیت در آستانۀ تکمیل و ارائۀ گزارش احمد شهید راجع به وضعیت حقوق بشر در ایران بوده است.
سوم: اگر چنانچه رئیس قوۀ قضائیه و رئیس مجلس رژیم فقیه را نیت بر شناسایی و برخورد قاطعانه با مهاجمان به علی مطهری بوده، پیش از این می باید با وکیل الحکومه هایی که در مجلس رژیم نطق پیش از دستور علی مطهری را به جار و جنجال کشیده و او را مورد ضرب و جرح قرار دادند، برخورد می کردند. آیا رئیس مجلس با وکیل الحکومه های چماق به دست برخورد کردند؟؟؟ اگر رئیس قوۀ مجریه دیکتاتوری فقیه بنا داشت با مهاجمان به علی مطهری برخورد نماید، بی درنگ می باید دستورالعملی به وزرای اطلاعات و کشور مبنی بر برخورد با امام جمعۀ بی شرم شیراز را صادر می کرد. حسن روحانی امنیتی ترین چهرۀ تاریخ دیکتاتوری فقیه است. او به راستی و درستی از ریشه های پنهان و عیان جریان های چماق به دست مطلع بوده و می باشد.
اما آنچه علی مطهری باید بداند:
اول: علی مطهری در نامۀ خود به امام جمعه شیراز مکتوب داشته است:
« شما و دوستانتان در شیراز سنگ را بسته و سگ را رها کرده اید. اگر مایل به زورآزمایی اجتماعی هستید، مخالفان این داعشی های وطنی را نیز آزاد بگذارید تا ببینید چه بر سر این اراذل می آورند. اینجانب به عنوان نمایندۀ ملت در مجلس شورای اسلامی و فرزند شهید آیت الله مطهری─ حاصل عمر و پارۀ تن امام خمینی- به شما و دوستانتان اعلام می کنم که به نوبۀ خود اجازه نخواهم داد فضای خفقان بر کشور حاکم شود و در راه آرمان بزرگ انقلاب اسلامی یعنی آزادی تفکر و آزادی بیان تا پای جان ایستاده ام»
نسیمِ این نوشتار علی مطهری انسان را به تاریخ می برد. ایشان در نامۀ خود خطاب به نمایندۀ دیکتاتور فقیه در شیراز از تفکر رهبر فقید جمهوری اسلامی نام برده اند، حال اینکه پایه گذار تمام این خفقان امام راحل بوده و می باشند. خمینی هرگز به آزادی بیان و تکثر عقاید احترام ننهاد. او با وقاحت تمام در مورد شکستن قلمِ قلم به دستان و بر پا کردن چوبه های اعدام و تک صدایی و تک حزبی در کشور گفته بود:
« ما مردم انقلابی نبودیم، دولت ما انقلابی نیست، ارتش ما انقلابی نیست، ژاندارمری ما انقلابی نیست، شهربانی ما انقلابی نیست، پاسداران ما هم انقلابی نیستند؛ من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمی دادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام می کردیم. تمام جبهه ها را ممنوع اعلام می کردیم. یک حزب، و آن حزب الله» (صحیفه نور، جلد دوم، صفحه دویست و هشتاد و دو).
واقعاً باید تاریخ و فرامین خمینی را به یاد آورد و صادقانه به این پرسش پاسخ گفت که آیا اعمال وحشیانۀ چماق به دستان موسوم به حزب الله و تهدید های امام جمعه شیراز، نعل به نعل در راستای فرامین دیکتاتور جماران نبوده است؟؟؟
دوم: علی مطهری امام جمعۀ شیراز را مخاطب قرار داده مدعی شده اند اجازه نخواهند داد فضای خفقان در کشور حاکم شود. اما آنچه تاریخ به ما می گوید آن است که آزادی بیان در دوردست های تاریخ انقلاب مدفون و خفقان حاکم شده است. بازخوانی متن پیام بنی صدر در سی خرداد سال شصت که توسط غضنفرپور در مجلس کودتا خطاب به مردم قرائت شد، گویای خفقان آن روز و امروز ما است. بنی صدر خطاب به ملت گفته بود:
«ای مردم. به دین خود و رأى و اعتماد شما خیانت نکردم و تا جاییکه توانستم کوشیدم. بسیارى از جریان ها را بموقع مطلع شدم و هشدار دادم… از آزادى چیز چندانى باقى نمانده است. روزنامه ها تعطیل و زبان ها بسته شده اند و آینده از اینهم بدتر خواهد شد. گروهی که مقامات را به تصرف در آورده است، بلحاظ بدتر شدن وضع و بى اعتبار شدن در افکار عمومى، روز بروز بیشتر به وسائل اختناق آور پناه خواهد برد و خود قربانى همین جریان خواهد شد. اینجانب هیچ گناهى بجز اینکه خواسته ام استقلال و آزادى و اسلام بعنوان تضمین کنندۀ استقلال و آزادى و زمینه ساز رشد و تعالى همه جانبۀ انسان به اجرا در آیند، نداشته و ندارم. امروز از صبح تا شام و از شام تا صبح چماق داران رسمى و غیر رسمى محل زندگى و کار رئیس جمهورى منتخب شما را در محاصره دارند و اینها مستثنى هستند. مى توانند هر تظاهرى را بکنند و هر رذالتى را انجام دهند. فردا با شما مردم چه خواهند کرد».
آری! امروز همان آینده ای است که بدتر از سی خرداد سال شصت شده است. همان روز بود که جلوی تحجر، خشونت و حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله، باید گرفته می شد که نشد.
سوم: علی مطهری با صداقت گام در این راه پر مخاطره نهاده است. آنچه می تواند به مدد او آید تا در جهت برساختن تکثرگرایی و شکستن فضای اختناق گامی مثبت پیش نهد، آن است که ارائۀ عقاید گوناگون در فضای سیاسی و اجتماعی کشور را فارق از حق و باطل به رسمیت شمارد. در این خصوص ضعف نظری علی مطهری می تواند او را از نیل به مقصد تکثرگرایی باز دارد. شاهد مدعا نامۀ ایشان به دیکتاتور فقیه ایران پیرامون تأیید صلاحیت هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری سال نود و دو می باشد. ایشان خطاب به دیکتاتور فقیه مکتوب داشته بودند:
« پیشنهاد می کنم با حکم حکومتی در تأیید صلاحیت ایشان زمینۀ تحقق حماسۀ سیاسی مورد نظر آن رهبر عزیز را فراهم آورید و محذورِ احتمالیِ لزومِ اقدامِ مشابه در بارۀ آقای مشایی، موجه به نظر نمی رسد، زیرا قیاس این دو با هم قیاس مع الفارق است و رد صلاحیت به دلیل داشتن گرایش های فکری غیر اسلامی کار درستی است، اما رد صلاحیت به دلیل منتقد بودن، کار نادرستی است. اولی، مشمول حکم حکومتی نمی شود، و دومی مشمول می شود».
ایشان در متن مذکور از رد صلاحیت تفکرات غیر اسلامی حمایت و مهر تأیید خود را بر آن کوبیده اند. حال آنکه تکثرگرایی و آزادی بیان و قلم، فقط در شرایطی روییدن خواهد گرفت که صرف اعتقاد به تفکری اسلامی و یا غیر اسلامی مبنای حذف قرار نگیرد. کما اینکه تاکنون هم، حاکمیت همین نگاه را بهانه قرار داده و در جهت توجیه تک صدایی کردن فضای سیاسی جامعه به منتقدان و مخالفان برچسب اسلام امریکایی، مرتد، لیبرال و . . . نهاده است. جبهۀ ملی ایران یکی از جریان های اصیلی بوده که به همین بهانۀ واهی، با تردستی و وارونه نمایی خمینی از میدان رقابت های سیاسی بدر شده است. به چگونگی رخداد تاریخی قربانی شدن جبهه ملی را در زیر پای آرزوهای دیکتاتور، با عنوان “لایحۀ قصاص یا قصاص قرآن؟ جبهه ملی مرتد نیست” شرح داده ام.