انقلاب ۱۳۵۷ ایران، قیام بزرگ میلیون ها نفر از مردم، از اقشار مختلف اجتماعیِ فرودست، میانه تا مرفه، از اقشار سنتی تا مدرن، که ۷۴ سال پس از انقلاب مشروطه (۱۲۸۴ – ۱۹۰۵) و ۲۸ سال پس از جنبش ملیکردن صنعت نفت (۱۳۲۹- ۱۹۵۱)، سرانجام نظام تاریخیِ پادشاهی در ایران را منقرض کردند. عوامل اجتماعی گوناگونی شرایط برآمدن این انقلاب را فراهم نمودند:
– خودکامگی طولانی شاه و دستگاه حکومتیِ نامحدود، انحصاری و فردیِ او، سبب اصلیِ نارضایتی مردم نسبت به چنین سیستمی و در نتیجه خواستِ عمومی و سراسری آنان در برچیدن بساط سلطنت شد. سرنگونی رژیم شاه به یکی از شعارهای اصلی انقلاب مبدل شد.
– گسترش فساد و چپاول، رشد بی عدالتی ها و شکاف های اجتماعی و طبقاتی، به ویژه بین اقلیتی کوچک که بیشترین سهم را از ثروت های اجتماعی تصاحب و حیف و میل میکرد و اکثریتی بزرگ از شهرنشینان تا روستائیان، از مناطق مرکزی تا پیرامونی، که کمابیش زندگی را در تنگدستی یا نابسامانی به سر میکردند و در نتیجه خواهان تقسیم عادلانه ی ثروت های اجتماعی و اقتصادی و سهم بری از آن ها شدند. عدالت اجتماعی به یکی دیگر از خواست های اصلی انقلاب تبدیل شد.
– فشار و اختناق از سوی دستگاه های امنیتی چون سازمان مخوف ساواک، سرکوب نارضایتی ها و سانسور گسترده، نبود آزادی بیان و قلم، آزادی های مدنی، سیاسی و اجتماعی، اعدام و شکنجه زندانیان سیاسی و عقیدتی که بیش از همه اقشار مدرن، روشنفکر و فرهنگیِ جامعه را مورد اذیت و آزار قرار می دادند… خواست آزادی را در سر لوحه ی شعارهای انقلاب جای داد.
– سرانجام وابستگی کشور و سرسپردگی رژیم شاه به آمریکا، موضوع کسب استقلال کشور را به یکی دیگر از شعارهای انقلاب تبدیل کرد.
اما چندی کوتاه در فردای انقلاب، با سقوط سلطنت و نظام پادشاهی در ایران، نظام جدیدی به نام جمهوری اسلامى در ایران برقرار شد که همچنان تا امروز حکمرانی میکند. این نظامِ برخاسته از انقلاب چیزی نبود و نیست، جز سلطه و حاکمیت استبداد، انحصارى و خودکامه ی روحانیونِ شیعه و بنیادگرایان دینی. به زودی برای همگان از جمله خودِ مردم ایران که در انقلاب فعالانه شرکت کردند، آشکار شد که در جامعه ی ما یک نیروى تاریخى، پرقدرت و با نفوذی در شکل دین سالاری اسلامی، مانع بزرگ بر سر راه کسب آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی است. شوربختانه، انقلاب بزرگ مردمی ۱۳۵۷ با سه خواست آزادی، عدالت اجتماعی و استقلال، به شکستی بی همتا و مهیب در تاریخ معاصر ایران، خاورمیانه و چه بسا جهان انجامید. هیچ یک از سه خواستِ اصلیِ برانگیزنده ی انقلاب برآورده نشدند. خودکامگی و دیکتاتوری شاه برافتاد، اما به جای آن خودکامگی حکومت دینی و ولایت فقیه در شکل و ابعادی مخوف ر از رژیم قبلی نشست. نابرابری ها و بی عدالتی های اجتماعی نه تنها کاهش پیدا نکردند، بلکه با تبعیض های گوناگونِ ناشی از حکومت مبتنی بر قوانین دینی و شریعت اسلام شدید تر هم شدند. آزادی ها در همه ی زمینه های اجتماعی و مدنی سرکوب و با زن ستیزی و تحمیل حجاب از روز نخست بازگشت خمینی به ایران و پایمال کردن آشکار و بی شرمانه ی حقوق بشر، زندان و اعدام های نجومی … همراه شدند. سرانجام در موضوع عدم وابستگی و استقلال، رژیم جمهوری اسلامی ایران، با بستن قرارداد های اسارت بارِ استراتژیکی در این سال های اخیر، تنها دست به یک جابجاییِ جغرافیاییِ وابستگی کشور ما به قدرت های استیلا طلب بیگانه (روسیه و چین) زده است.
اکنون با گذشت ۴۶ سال از انقلاب بهمن ۵۷، می توان به چند عامل اصلی شکست این حرکت تاریخی اشاره کرد. این ها عوامل عینی و ذهنیِ درونی ای بودند که زمینه ساز شکل گیری دیکتاتوری و استبدادی دیگر در ایران شدند:
– عامل «همه با هم» (بخوان همه با من) انقلاب: در انقلاب ۵۷، اختلاف ها و تضاد های اجتماعی، سیاسی و طبقاتی، امکان، فرصت و توانایی بروز و چالش را پیدا نکردند. زیرا که برای حفظ یکپارچگی و تضمین پیروزی، به تقریب از سوی همه ی نیروهای شرکت کننده در انقلاب، مسکوت گذارده شدند. نتیجه آن که در جریان انقلاب، شرایطی به وجود نیامد که گروه های اجتماعی و سیاسی شکل بگیرند. در تعامل و کُنش باهم قرار گیرند، دموکراسی پلورالیستی را آزمون کنند. از یک سو بخشی از گرایش های سیاسی در داخل کشور، از جمله در میان نیروهای ملی و چپ، سرکوب شده بودند و از سوی دیگر، فرهنگی که به ایدئولوژی حاکم بر انقلاب تبدیل شده بود، در خود، روحی ضددموکراتیک، یگانه گرا، تمامیت خواه یا توتالیتر می پروراند.
– عامل غیر اثباتی – غیر ایجابیِ انقلاب: چون براندازی رژیم شاه به مهم ترین هدف انقلاب تبدیل گردید، هدف های مهم دیگر و مسأله ی کدام آلترناتیو در برابر سلطنت، موضوع بحث و جدل مردم و گروه ای شرکت کننده در انقلاب قرار نگرفت. ذهنیت انقلاب ایران، خصلتی نفی کننده داشت، و نه اثباتی یا ایجابی.
– عامل دین گرائی و نقش بارز، تعیین کننده و تبعیض گرای دستگاه دین و روحانیت در انقلاب: این عامل با حقوق بشر و ارزش های جهانشمول آن چون آزادی، دموکراسی، پلورالیسم، حقوق بشر و شهروندی، برابری زن و مرد، جدایی دولت و دین، برابر حقوقیِ اقوام (اِتنی ها) و اقلیت ها… در تعارضی آشکار و مطلق قرار دارد.
– عامل کسریِ دموکراسی خواهی در انقلاب: به طوری که تبلیغ و ترویج دموکراسی و دفاع از اصول آن هیچ گاه در جریان انقلاب تبدیل به وظیفه ی اصلی مبارزان، حتا در میان روندهای آزادی خواه و چپ، نشد.
اکنون به مناسبت چهل و ششمین سالروز انقلاب ایران، درس مهمی که می توان از ناکامی ها گرفت، فراخواندنِ همگی به پذیرش ضرورت تعامل طرح های اجتماعی و سیاسی، با مشارکت و مداخله مستقیم خودِ مردم است. امروزه، بر پایه نفی و رد نظام های پادشاهی، دین سالاری و توتالیترِ راست و چپ، سه اصل تفکیک ناپذیرِ جمهوری، دموکراسی و لائیسیته همراه با عدالت اجتماعی و رفاه عمومی می توانند پاسخگوی نیازهای تاریخی کنونیِ جامعه ایران قرار گیرند. خروج از وضعیت بحرانیِ کنونی کشور در گرو رشد و گسترش جنبش های تغییر دهنده ی اجتماعی در داخل کشور است. جنبشهایی که نسبت به اوضاع و آن چه که می خواهند جانشین نظام جمهوری اسلامی کنند آگاه و هوشیار باشند. جنبش های سال ۱۳۸۸، دی ۱۳۹۶، مرداد ۱۳۹۷ و آبان ۱۳۹۸ و سرانجام و به ویژه خیزش بزرگ و انقلابی زن زندگی آزادی، چهره پلید این نظام ضد انسانی را بر همه آشکار ساخته است. اکثریت عظیم مردمان ایران، از دانشجویان، زنان، زحمتکشان، فرهنگیان تا اقوام (اتنی ها) زیر ستم و… دیگر هیچ توهمی نسبت به توانایی این رژیم در اصلاح خود ندارند و از هر فرصتی برای اعتراض و مقابله با حکومت اسلامی با هدف براندازیِ آن استفاده کرده و خواهند کرد.
در خارج از کشور، روندهای سیاسی مختلف می توانند حول سه شعار جمهوری، دموکراسی و جدایی دولت و دین یا لائیسیته، با حفظ ویژگی ها و اختلاف هایِ خود، دست به هم کاری و هم کوشی زنند و این مهم را به طور اساسی با هدفِ پشتیبانی از جنبش های اجتماعی و مدنی داخل ایران و تبدیل این سه شعار به گفتمان مسلط آنان، به پیش برند.
به یقین تنها نیروى منسجم و تشکل یافته جنبش های اجتماعیِ داخل کشور است که توان سرنگونی جمهوری اسلامی ایران به دست خود و برای خود را دارند. این مهم نیز تنها از راه مبارزات و اعتراضات پایدار و مستمر خودِ مردمِ درون کشور، بدون اتکأ بر قدرت های خارجی و یا رهبری های خودساخته ی فردی یا حزبی در خارج از کشور، میسر خواهد بود.
ما به مناسبت سالروز انقلاب ۱۳۵۷ ایران، بار دیگر بر تعهد همه جانبه ی خود در دفاع و پشتیبانی از مبارزات و جنبش های مدنی و اجتماعی مردم ایران برای کسب آزادی، جمهوری، دموکراسی، لائیسیته و عدالت اجتماعی تأکید می ورزیم.
جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران
حزب جمهوری خواه سوسیال دموکرات و لائیک ایران
۲۱ بهمن ۱۴۰۳ – ۹ فوریه ۲۰۲۵