«جنگ غزه و پیامدهای آن نظم منطقهای را تحت تأثیر قرار داده، اما تغییرات بنیادینی ایجاد نکرده است. اسرائیل در تلاش برای تثبیت برتری نظامی، با محدودیتهایی روبهرو است، ایران باوجود فشارها همچنان نفوذ دارد و ترکیه بهتدریج موقعیت خود را تقویت میکند. بازگشت ترامپ، حمایت آمریکا از اسرائیل را تشدید کرده، اما سیاست کلی واشنگتن دگرگون نشده است. در نهایت، روندهای کنونی به جای شروع نظمی کاملا جدید، بیشتر استمرار رقابتهای گذشته میباشد.»
به گزارش فرارو به نقل از پایگاه خبری میدل ایست آی، پیامدهای جنگ اخیر اسرائیل در غزه بسیاری از تحلیلگران را به این باور رسانده که نظم منطقهای خاورمیانه دستخوش تغییرات عمیقی شده است. این ادعاها بر پایه چند تحول کلیدی استوار است: اسرائیل اعلام کرده که حماس و حزبالله را سرکوب کرده، مناطق جدیدی در لبنان و سوریه را تحت کنترل خود درآورده است، ایران تا حدودی از این میدانها عقبنشینی کرده و سقوط بشار اسد در سوریه به بهبود موقعیت ترکیه انجامیده است.
محدودیتهای برتری نظامی اسرائیل؛ از ساف تا حزبالله
بازگشت دونالد ترامپ به قدرت و تغییر رویکرد واشنگتن، بار دیگر بحثها درباره شکلگیری نظمی تازه در خاورمیانه را داغ کرده است. اما آیا این تحولات واقعاً از دگرگونی عمیقی خبر میدهند؟ بخش زیادی از پیشرویهای اخیر اسرائیل به حوادث گذشته برمیگردد. با وجود آنکه شدت خسارتها و تلفات انسانی در غزه و لبنان بیسابقه بوده، اما تاکتیکهای نظامی اسرائیل تفاوت چشمگیری با گذشته ندارند.
در واقع، حماس و حزبالله از جهاتی یادآور سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ هستند، زمانی که اسرائیل از طریق مداخلات نظامی و اشغالگری بهدنبال نابودی این گروهها و ایجاد مناطق حائل بود. اهداف امروز اسرائیل نیز در اصل تفاوت چندانی با آن زمان ندارد.
با این حال، هرچند اسرائیل موفق شد سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) را از لبنان بیرون براند، اما جنگ ۱۹۸۲ موجب ظهور دشمنی جدید به نام حزبالله شد. این تحول نه تنها امنیت اسرائیل را تقویت نکرد، بلکه به بهبود موقعیت آن در منطقه شامات نیز نینجامید. در حقیقت، به جای آغاز دورهای از برتری منطقهای، دهه ۱۹۸۰ اسرائیل را درگیر اشغالی فرسایشی کرد که در نهایت به عقبنشینی و مصالحه ختم شد. اگرچه شرایط امروز تغییر کرده، اما این ناکامیها نشانگر محدودیتهای اسرائیل بهویژه در عرصه نظامی هستند و این پرسش را مطرح میکنند که آیا اسرائیل قادر است برتری نظامی خود را به هژمونی منطقهای تبدیل کند.
نگاه رایج به عقبنشینی ایران نیازمند بازنگری است. اگرچه ایران متحمل آسیبهایی شده، اما این به معنای شکست آن نیست. این کشور همچنان نفوذ قابل توجهی در عراق دارد و متحدان حوثیاش در یمن با دست بالا از درگیریها بیرون آمدهاند. حتی اگر برخی تصور کنند حماس و حزبالله تضعیف شدهاند، این گروهها همچنان فعال هستند. از سوی دیگر، تهران ارتباطات خود با گروههای سوری که ممکن است در آینده به کار آیند، حفظ کرده است.
نفوذ ترکیه در شامات؛ آغاز یک اتحاد استراتژیک با دمشق؟
موضع منطقهای ایالات متحده همچنان به اصول گذشته پایبند است و تغییر بنیادینی در آن دیده نمیشود. دو محور اصلی سیاست ترامپ یعنی حمایت قاطع از اسرائیل و افزایش تحریمها علیه ایران در واقع ادامه سیاست بسیاری از روسای جمهور پیشین محسوب میشود. البته تمایل ترامپ برای «در اختیار گرفتن» غزه، جنبهای نو دارد، اما هنوز مشخص نیست که این پیشنهاد تا چه حد جدی است یا صرفاً ابزاری برای فشار بر حماس و رهبران عرب به شمار میآید. در خارج از چارچوب اسرائیل و ایران، تمرکز اصلی ترامپ بر مسائل فراتر از خاورمیانه است. با این حال، برخی تغییرات اخیر پتانسیل ایجاد تحولات بزرگی را دارند. سقوط حکومت اسد میتواند رویدادی بزرگ باشد، شبیه به سرنگونی صدام حسین در سال ۲۰۰۳ که نظم داخلی و بینالمللی عراق را به کلی تغییر داد.
آینده سوریه همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده است. رویدادهای اخیر که با خشونتهای گسترده همراه بوده، احتمال کشیده شدن این کشور به دور تازهای از درگیری را افزایش داده و امیدها برای برقراری ثبات و اتحاد در سوریه را به خطر انداخته است. هرچند تبدیل سوریه به متحد ترکیه و امکان استقرار پایگاههای نظامی در خاک آن تغییری مهم به نظر میرسد، این روند یک تحول ناگهانی نیست.
از زمان به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در سال ۲۰۰۲، ترکیه بهطور پیوسته نفوذ منطقهای خود را گسترش داده و در مناطقی مانند قطر، لیبی، سومالی، شمال عراق و شمال سوریه حضور نظامی داشته است. اکنون اگر دمشق به جایگاه یک متحد آنکارا تغییر یابد، میتواند نفوذ ترکیه در منطقه شامات را تعمیق ببخشد و تنشها با اسرائیل را افزایش دهد. با این حال، این تغییر در چارچوب الگوی موجود سیاست خارجی ترکیه رخ میدهد و یک دگرگونی بنیادین محسوب نمیشود.
آیا خاورمیانه وارد نظمی تازه میشود؟
توافق میان نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) و احمد الشرع، رئیسجمهور جدید دمشق، بر سر ادغام نیروهای کرد در ارتش ملی سوریه، در کنار فراخوان عبدالله اوجالان، رهبر زندانی پکک برای پایان دادن به جنگ چهار دههای با ترکیه میتواند تحولی تاریخی قلمداد شود. اما هنوز نمیتوان با اطمینان گفت که این تحولات از سطح اعلامیهها فراتر خواهند رفت یا نه. آیا این روندها نویدبخش شکلگیری نظمی جدید در خاورمیانه هستند؟ همانطور که فرد هالیدی زمانی گفته بود، گویا هر دهه رویدادهایی در منطقه رخ میدهد که زمینۀ ژئوپلیتیکی خاورمیانه را به لرزه میاندازد و بسیاری را وادار میکند تا از آغاز عصری تازه سخن بگویند.
بهار عربی در سال ۲۰۱۱، جنگ علیه تروریسم از ۲۰۰۱، جنگ خلیج فارس در ۱۹۹۱ و انقلاب ایران در ۱۹۷۹، همگی در ابتدا تغییرات بنیادینی را برای منطقه وعده میدادند. اما همانطور که فرد هالیدی هشدار داده بود، با گذشت زمان، الگوی تداوم بر هرگونه تغییر اساسی غالب شده است. به نظر میرسد که این مسئله در مورد تحولات اخیر نیز صدق کند.
نمیتوان میزان تغییرات واقعی در مقایسه با گذشته را بیش از حد بزرگ جلوه داد. بسیاری از قدرتهای منطقهای، مانند کشورهای خلیج فارس و مصر، به شرایط جدید واکنش نشان داده و خود را تطبیق دادهاند، اما این تغییرات در مواضع سیاستیشان بنیادین نبوده است.
اسرائیل همچنان در تلاش برای تبدیل برتری نظامی به نفوذ سیاسی منطقهای با چالشهایی روبهرو است. روند گسترش نفوذ ترکیه تدریجی بوده و نه یک تحول ناگهانی. همچنین، اگرچه ایران تحت فشار قرار گرفته، همچنان از عرصه رقابت منطقهای کنار نرفته است. این واقعیت که منطقه دچار تحولات قابل توجهی شده، انکارناپذیر است، اما اینکه این تحولات بهواقع آغاز یک «نظم جدید» باشد، هنوز مشخص نیست. در بلندمدت، عوامل خارجی ممکن است تأثیرات بیشتری بر آینده منطقه داشته باشند: واکنش جهانی به ریاستجمهوری ترامپ، تغییرات احتمالی در ائتلافهای ایالات متحده و اروپا و احیای نقش بینالمللی روسیه میتواند پیامدهایی غیرمنتظره و تأثیرگذار برای خاورمیانه به همراه داشته باشد.
نقل از فرارو