back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: معنویت عمل کردن به حقوق است و رژیم از این...

بنی صدر: معنویت عمل کردن به حقوق است و رژیم از این معنویت هراسان است

ahb 20140620رادیو عصر جدید: زمانیکه آقای خمینی به ایران تشریف آوردند  گفت ما معنویت شما را بالا میبریم و هزاران حرفهایی که به عمل در نیامدند و اینک می بینیم که معنویت از ایران رفته یا نابود شده است که در ملاء عام جوانان دانشجو را به شلاق می بندند. کارگران زحمت کش این سرزمین را به شلاق می کشن . علت سقوط این معنویت در نظام ولایت مطلقه فقیه را شما چگونه ارزیابی می کنید؟

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

 

بنی صدر: ماه رمضان بر همه مسلمانان و همه انسانها مبارک باشد. این ماه، ماه معنویت است. معنویت چیست؟ ایرانیها و غیر ایرانیها مرتب میگویند معنوی مادی. بسیار هم فکر میکنند که اینها دو تا قلمرو بریده از هم هستند. اما در واقع معنویت از تمرینهایی که انسان باید انجام بدهد بر او معلوم می شود که چیست. خشونت زدایی یکی از تمرینهاست. قواعد این خشونت زدایی را هم وقتی دین بیان استقلال و آزادیست و راهنمای انسان است، روش باز شدن به روی معنویت است و به آدمی می آموزد این قواعد را بکار ببرد و از خشونت کاسته بشود.

وقتی به انسان می گویند که شما به حقوق ذاتی حیات خود عمل کنید، بلحاظ اینکه اگر به این حقوق عمل نکنید، به حکم زور عمل می کنید. یعنی بجای اینکه رشد کنید ویران میشوید و ویران میکنید. پس عمل کردن به حقوق  معنویت است.

وقتی به انسان می گویند که هر گاه شما به حقوق خود عمل کنید و حقوق دیگران هم را رعایت کنید رابطه شما رابطه حق با حق میشود. معنویت است. تمرین زندگی است. وقتی به انسان می گویند که دانش بیاموز،  فن بیاموز، استعداد هنرمندی خویش را بکار بگیر و بر روی اندیشه و عمل فضاهای جدید باز کن و آن انسان این کار انجام بدهد برروی معنویت باز شده است. چرا که عمل وقتی با حق ترکیب بشود کاربرد زور گفتن و زور شنیدن پیدا نمیکند. وقتی با زور ترکیب بشود در تخریب شدن و تخریب کردن کاربرد پیدا می کند. پس ترکیب علم با قدرت میشود ضد معنویت و ترکیب علم با حق میشود معنویت.  وقتی به انسان بگویند هر گاه شما دوست بداری، هرگاه شما همکاری کنید، دستیاری کنید، هرگاه شما غمخواری کنید و آن انسان به این کارها و بسیاری از این کارها  مهربانی؛ شادی، زیبایی؛ دوستی؛ عمل کند این معنویت است. خلاف اینها کردن دشمنی کردن، مادیت است نه مادیت معمولی زیرا مادیت که بخودی خود از معنویت بریده نیست مادیت خشن یعنی زور است. زور ویرانگر و مرگ آور.

وقتی بشما انسانها می گویند طبیعت محیط زندگی و زیست شماست، صاحب حقوق است وهر گاه حقوق طبیعت را بجا بیاورید و وطن خود را سر سبز وشاداب بکنید و او چنین کند، معنویت است. باز شدن به روی معنویت و با خدا بودن یعنی این کارها.

هرگاه به انسان بگویند که شما کرامت مندی و همه آفریده ها کرامت مندند. همه پدیده های هستی کرامت مندند حتی سنگ. پس هر تخریبی میشود تخریب کرامت و بنا براین ضدیت با معنویت. پس رعایت کرامت و افزودن بر کرامت میشود معنویت .

هر گاه به انسان بگویند کرامت دیگران را رعایت کردن یعنی هم حقوق او را رعایت کردن و البته کرامت خود را رعایت کردن، هم عمل کردن به حقوق است هم دوست داشتن است و هم گرامی داشتن است و هم بزرگ داشتن است هم ایجاد اطمینان و اعتماد است. اگر او چنین کند باز شدن بر روی معنویت و کار او معنویست. تحقیر ضد معنویت است. در همین ماه رمضان روزه گرفتن یعنی اینکارها را کردن و خلاف این کار ها را نکردن.

اگر به انسان بگویند که به تن آسیب نرسان، سیگار نکش، ورزش بکن، تن پروری نکن، پرخوری نکن و به خودت بیخوابی تحمیل نکن و آنچه ویرانگری تن است ترک کن و او چنین کند، معنویت است. اگر بخواهم همه اینها را در یک جمله خلاصه کنم میشود اینکه ترک خشونت معنویت است و خشونت . بستن باب یا در عقل به روی هستی است. بنا براین عقل بنده زور میشود . رمضان ماه تمرین باز شدن بر روی خداست . این همانی جستن با هستی است یعنی عقل خود انگیخته و مستقل و آزاد را بازیافتن و تمرین خلاقیت کردن است.

 این ماه ماه تمرین رها شدن از ملاحظات هم هست. معنویت یعنی اینکه خود را از ملاحظات رها کنیم و آنچه را که حق است بگویی و بکنی. سخن معنوی سخنی است که حق باشد و هیچ ملاحظه ای سبب نشود که آن سخن از حق تهی بشود. حالا اگر در آستانه این ماه رژیمی که مدعیست اسلام را بر ایران حاکم کرده خشونت را وسیله تحقیر کرد آن هم تحقیر چه کسانی. خیال نکنید که اینها بی حساب و کتاب است. داشجو، کارگر، و زن. جمعی دانشجو خوشحالی میکردند از اینکه فارغ تحصیل شدند. اینها را بگیری و ببندی.بعد بلافاصله دادگاههای کذایی ترتیب بدهی و محکوم کنی به هر کدام نود ضربه شلاق بزنی. این مجازات نیست. تحقیر کردن است. یعنی دانش در این سرزمین نه با حق که با قدرت باید ترکیب بشود یعنی به بندگی قدرت باید در بیاید. معنایش اینه و یک معنای مهم دیگر هم دارد و آن این است که اهل دانش نه تنها باید خدمتگذار قدرت باشند بلکه باید مرتب هم تحقیر یشوند و معنای سوم آن این است که این رژیم میترسد . از نیروی محرکه ای می ترسد که جوان دانش آموخته است. قولی میخواندم. نمیدانم از کدام آقایان کذا و کذا بود که به خودشان میگویند عالم. مدعیست که بیشتر شدن دانشگاهها موجب افزایش جرم و جنایت در جامعه ها میشود. حالا این آمار را از کجا آورده و کی به او گفته است که این دانش و دانشگاهها سبب میشود که آسیب های اجتماعی افزایش پیدا میکند یک سوال است که این دروغ را میگوید. اما سئوال مهمتر این است که دانش را کی با زور ترکیب میکند و بکار می بندند. اوست که آسیب های اجتماعی را افزایش میدهد. دانش که خود بخود تا شما با زور ترکیبش نکنی کاربرد پیدا نمیکند. یا باید با حق ترکیب کنی کاربرد پیدا کنه یا باید با زور ترکیب کنی کاربرد پیدا کند. کسی که با زور ترکیب میکنه اوست که آسیب اجتماعی پدید میاره. اوست که درهای معنویت را بروی انسان میبنده. اوست که فضای زندگی را خفقان آور میکند. در فضای بسته است که آسیب های اجتماعی بر هم افزوده میشوند. دانشگاهها سبب جرم و جنایت نمیشوند. دانشگاهها سبب بزرگ شدن نیروی محرکه تغییر میشوند. سرکوب این نیروهای محرکه تغییراست که آسیب اجتماعیست و بدترین نوع آسیب اجتماعی هم هست. قتل، فحشا، دزدی و فسادهای مالی، اینها آسیب اند اما هرگز به پای تخریب نیروهای محرکه نمیرسند. برای اینکه با تخریب نیروهای محرکه است که جامعه از رشد می ماند و فرهنگ او عقیم میشود. عناصر زور در فرهنگ او پر شمار می کند و فرهنگ او را چرکین میکنند. اخلاق را به تباهی میکشند. پس این رژیمی است که به دانش جز کاربرد زور نمیدهد و هر جا ببیند دانش حاضر نیست در این ترکیب لعنتی شرکت بکند، آنجا چماق و شلاق است. پس یک نیروی محرکه عظیم که میباید تحقیر بشود که نکند به حرکت در بیاد، نیروی جوان خصوصا جوان درس خوانده است.

کارگران نیروی محرکه دوم هستند. بخصوص در اقتصادی در رکود. اقتصاد مصرف محور در رکود که هزینه زندگی بلحاظ تورم مرتب افزایش پیدا میکند. کارگران نه تنها درآمد هایشان متناسب با تورم افزایش پیدا نمیکنه بلکه ماهها دستمزد دریافت نمی کنند و مرتب هم بیکار میشوند. پی اینها هم باید مرتب تحقیر و سرکوب بشوند.

زنان نیروی سومی هستند در جامعه ای چون جامعه ایران چون حقوق خویش را مطالبه میکنند پس آنها هم باید تحقیر بشوند و سرکوب . معنای شلاقی که رژیم در دست گرفته این است. در واقع همه گونه روشهای خشونت را بکار میبرد. اما بعضی از این انواع خشونت تحقیر آمیزند و فقط بکار این میآد که تحقیر بکند.

در جامعه ایرانی علم همیشه ارزش بود و اهل دانش همیشه از احترام برخوردار بودند. اما اینک در این رژیم تحقیر میشوند. رفتاری که این رژیم از آغاز با دانشگاهها داشته رفتار تحقیر آمیز است. برای اینکه فکر میکند از راه تحقیر است که این نیروی محرکه را میتواند مهار کند. البته همراه تحقیر و سرکوبهای دیگر هم هستند اما آشکاترترینشان این تحقیر است که شلاق زدن یکی از انواع این روشهای تخریبی است ولا سخنانی که این مدعیان روحانی بودن که در خدمت استبداد تبهکار هستند برزبان میآورند کمتر از آن شلاق نیست. اینکه یکعده نادان بصرف اینکه عمامه بر سر دارند بر دانشگاهها تحمیل بشوند و آنها امور رتق و فتق دانشگاهها را بدست بگیرند، تحقیر است و رژیمی که تحقیر میکند و به این تحقیر ها می افزاید به فریاد میگوید که می ترسد. حالا از اینجا به بعد دیگر نوبت نیروهای محرکه است که ترس رژیم را دریابد و ترس و تحقیر را که رژیم بجان آنها انداخته را از خود برانند. نیاز ندارند که سران رژیم یا کارگذاران رژیم را تحقیر کنند چون دون شان انسان است. خلاف معنویت است اما میتوانند ترس را بجان آنها بیاندازند. از راه روی آوردن به معنویت به ترتیبی که توضیح دادم. تن ندادن به تحقیر و ترس. بنابراین محدود کردن روز افزون قلمرو زورگویی رژیم. در اینجا تحریم یک عمل فعال است. در باب انتخابات توضیح داده بودم که چرا تحریم فعال است و رفتن به پای صندوق فعل پذیریست. حالا که نتایج انتخابات را بر شما معلوم شد می بینید که تا کجا فعل پذیر بودند آنهایی که رفتند و رای دادند. اما تحریم در آنچه که مربوط میشود به قلمرو معنویت و از حقوق انسان جدا نیست و قابل جداکردن هم نیست. اینجا باید رژیم را تحریم همه جانبه کرد یعنی همه فرصتهای تحقیر کردن را از او ستاند. آنهایی که این رژیم تحقیرشان میکند جامعه میباید آنها را بزرگ بدارد و خود آنها هم میباید خویشتن را بزرگ بدانند. نه منم زدنهای ازنوع این رژیمیان در سر دارند که آنها از مصادیق خود تحقیر کردن است . بزرگ داشتن به استقلال است به آزادی است به حقوقمندی است به معنویت است. رژیم میخواهد سرزمین ایران را بیابان، جامعه ایران را بیابان خشک و فرهنگ عقیم و خالی از معنویت کند. پس باید ایران را آبادان کرد. فرهنگ ایران را از راه خلاقیت غنی کرد. ایران را سرزمین معنویت گرداند.

شما درس خوانده ها گمان نکنید که آنهاییکه طرفدار ماتریالیسم و ماده گرایی میشوند  آنها با معنویت می برند. نه آنها یک تعریف دیگری به معنویت میدهند برای اینکه انسان منهای فضای باز، فضای باز تا بینهایت، موجودی عقیم و بنده زور میشود. ویران میشود و ویران میکند. خشن میشود و خشونت میطلبد و خشونت بکار میبرد. این است که در جهان امروز انسانها تشنه معنویت شده اند به این حهت است. انسانها میباید که راه و روش گشودن فضای معنوی را بکار ببرند و در پیش بگیرند به ترتیبی که عرض شد.

رمضان فرصتی است برای اینگونه زیستن. امیدوارم که هموطنان ما و همه مسلمانها الگو بشوند. الگوی انسانهای معنوی . انسانهایی که بر قسط و عدل قیام میکنند. انسانهاییکه دوست میدارند و دوستی را روش میکنند و به همه انسانهای صلح و دوستی و شادی را پیشنهاد می کنند و خود هم میشوند الگوی صلح و دوستی و حقوقمندی وشادی.

شاد و پیروز باشید

مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر جمعه ۲۱ خرداد ۹۵

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید