باربارا هونگر تحلیل گر سیاسی کاخ سفید در سال اول ریاست جمهوری ریگان بوده است. چون بر وقوع معامله پنهانی پی می برد، از مقام خود استعفاء می کند. او نخستین کتاب را در باره «اکتبر سورپرایز» و با همین عنوان نوشته است. او نوشته خود را در 9 مارس 2013 انتشار داده است:
● روبرت پاری در مقاله بسیار خوب خود، اهمیت بسیار نامه بنی صدر به کمیته تحقیق پیرامون اکتبر سورپرایز، مورخ 17 دسامبر 1992را مبرهن کرده است. این نامه گزارش می کند برخوردها در درون رﮊیم ایران را برسر معامله پنهانی با ستاد تبلیغاتی ریگان بقصد به تأخیر انداختن آزادی گروگانها تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در 1980.
ادعا می شود این نامه مدرک اساسی از مدارکی است که «در آخرین لحظه» تسلیم کمیته تحقیق شده اند. بارسلا از لی هامیلتون 3 ماه وقت خواسته است برای بررسی مدارک و او موافقت نکرده است. اما اطلاع روبرت پاری حاصل از مصاحبه او با بارسلا، این کمبود مهم را دارد که بی اطلاع است از امر مهمی که در آن روز تاریخی، در واشنگتن، روی داد. در آن روز، بنی صدر که من با او در محل اقامتش در ورسای مصاحبه کردم، چنان همآهنگ کرده بود که در صبح روز وصول نامه اش به کمیته تحقیق، گزارش در باشگاه مطبوعات نیز، در اختیار وسائل ارتباط جمعی قرار بگیرد. در این روز، غیر از گزارش بنی صدر، مدارک دیگر نیز در اختیار مطبوعات قرار داده شدند. کنفرانس من (باربارا هونگر) در باشگاه مطبوعات در ویدیو ضبط و نسخه ای از آن در اختیار کمیته تحقیق قرار داده شد. بنابراین، بعد از ظهر همان روز، هامیلتون و بارسلا از نامه و محتوای کنفرانس آگاه شده اند. بارسلا، در مقام توجیه سانسور مدارک، دروغ گفته است. مدارکی که در اختیار کمیته قرار گرفتند عبارت بودند از
1 – ویدئو سخنان هوشنگ لاوی، امریکائی ایرانی تبار و تاجر اسلحه که در ماههای نیمه دوم سال 1980، با مقامات اول ستاد تبلیغاتی ریگان – بوش دیدار کرده است. لاوی گفته است، سیروس هاشمی که در اکتبر سورپرایز نقش ایفا کرده و شاهد آن ماجرا بود و در ظاهر برای کارتر و در باطن برای ریگان کار می کرد و آدمهای خمینی ملاقات می کرد، کشته شده است. و ﮊوزف جو کینگ Joseph ‘Joe’ King افسر گمرک امریکا، آلت فعل در قتل او بوده است. و ﮊوزف کینگ، توسط هامیلتون و بارسلا به کمیته تحقیق برده شد، آشکارا بدین خاطر که شهادت جمشید هاشمی، برادر سیروس هاشمی را تخریب کند. بخاطر افشا شدن نقش ﮊوزف کینگ بود که در کنفرانس مطبوعاتی ﮊانویه 1993، در کمیسیون روابط خارجی مجلس نمایندگان، بهنگام ارائه گزارش کمیته تحقیق درباره اکتبر سورپرایز، او غایب بود. و شگفت تر این که نسخه هائی از گزارش در آن کنفرانس مطبوعاتی وجود داشتند و من نیز یک نسخه را دریافت کردم. اما نسخه ها فاقد صفحه هائی بودند که نام ﮊوزف کینگ در آنها آمده بود. و این امر، نه بخاطر اشتباه و از یاد بردن آن صفحه ها بود. من در 13 ﮊانویه 1993، نسخه خود را به کمیته بردم و صفحه های فراموش شده را به اعضای آن، نشان دادم. عضو کمیته نسخه ناقص را از من گرفت و نسخه کامل را داد. تنها توضیحی که این عمل می تواند داشته باشد اینست که کمیته تحقیق دو نوع گزارش به چاپ رسانده بود. یکی با بردن نام کینگ و دیگری با نبردن نام و کاری که با سیروس هاشمی کرده بود. علت این کار نیز این بوده است که شماری از روزنامه نگاران در کنفرانس مطبوعاتی من در باشگاه مطبوعات حاضر بودند و نمی باید گزارشی در اختیارشان قرار می گرفت که در آن نام کینگ آمده است. زیرا آنها قول لاوی را در باره نقش کینگ در قتل سیروس هاشمی شنیده بودند و لاجرم در باره این قتل پرسش می کردند.
2 – اما «تفنگی که دود از آن بیرون می آمد» (سند قطعی) ضبط شده گفتگوی دو مرد است. اولیویه نورث، در کتاب خود پیرامون ایران گیت، با عنوان « Under Fire »، نقل می کند. این گفتگو مسلم می کند که ریگان از تمامی عملیاتی که افتضاح ایران گیت را ببار آوردند، مطلع بوده است. باوجود این، از تعقیب قضائی بخاطر ارتکاب اعمال غیر قانونی، مصون ماند. من مکتوب این گفتگو را توزیع کردم. تد کوپل، در برنامه «نایت لاین» معلوم کرد که «مرد ب» مارتین آندرسون بوده است که در کاخ سفید، رئیس خود من و سرمشاوران ریگان در سیاست داخلی بود. من نیز مشاور در سیاست داخلی بودم. سرهنگ نورث، در کتاب خود و در برنامه نایت لاین، مدعی شد هیچکس، نه اف بی آی و نه کاخ سفید، قادر نیست صدای ضبط شده را شناسائی کند. و در برنامه نایت لاین 21 اکتبر 1991، از همگان خواسته شد هرکس این صدا را می شناسد، صاحب آن را به این فرستنده تلویزیونی معرفی کند. برنامه هنوز به پایان نرسیده، من تلفن کردم و گفتم صدای «مرد ب» را می شناسم. او مارتین آندرسون است و رئیس مشاوران ریگان در سیاست داخلی بود. بعدها، شنیدم که صدا شناس صدا را تشخیص داده و نسخه ای از کار خود را برای برنامه نایت لاین که همچنان سکوت گزیده بود و نسخه دیگری را برای سرتیم محققان کمیته تحقیق پیرامون اکتبر سورپرایز فرستاده است. بعد از آن بود که از من خواسته شد و شهادت بدهم. در ساعت 4 بعد از ظهر روز 17 دسامبر 1992، بعد از وصول گزارش بنی صدر به کمیته تحقیق در صبح همان روز و پخش آن در باشگاه روزنامه نگاران توسط من، در کمیته حاضر شدم و شهادت دادم. و نیز، من ترتیب شهادت دادن میچل اسمیت، کارشناس ایران در ستاد تبلیغاتی ریگان – بوش، در انتخابات ریاست جمهوری 1980، را نیز دادم. او شهادت داد که هوشنگ لاوی، امریکائی ایرانی تبار، تاجر اسلحه، در باره گروگانها، به او مراجعه کرده است. بنا بر این، در ساعت 2 بعد از ظهر روز 17 دسامبر 1992، بارسلا گزارش بنی صدر را دراختیار داشت. شهادت دوشاهد را همان روز شنیده بود و مدارک دیگر را که من توزیع کرده بودم، در اختیار گرفته بود. مدارک حاکی بودند که ستاد انتخاباتی ریگان معامله ای غیر قانونی و پنهانی با رﮊیم اسلامی رادیکال خمینی بعمل آورده است برای این که آزادی 52 گروگان امریکائی به تأخیر انداخته شود. بنا بر معامله، امریکائی ها می باید چند ماه دیگر در اسارت می ماندند تا که کارتر در انتخابات شکست بخورد و ریگان پیروز بگردد.
● در پایان مقاله خود، پاری می نویسد: «… (نامه 17 دسامبر 1992 بنی صدر) و مدارک دیگر به هامیلتون و بارسلا که اولی رئیس کمیته و دومی رئیس گروه تحقیق کمیته بودند، رسیدند، با وجود این، به این عذر که مدارک دیر رسیده اند، کمیته تصمیم گرفت اعلان کند مدرکی دال بر وقوع معامله پنهانی بدستش نرسیده است. اما شهادت زمان هامیلتون و بارسلا را تکذیب می کند. چرا که ما می دانیم در 17 دسامبر 1992 کمیته مشغول بکار برد و من و اسمیت در بعد از ظهر همان روز شهادت دادیم. نامه بنی صدر را نیز کمیته همان روز دریافت کرده است. بعد از آن روز بوده است که بارسلا مدعی است از هامیلتون 3 ماه وقت خواسته است به مدارکی رسیدگی کند که «در آخرین لحظه» واصل شده اند. صبح روز 17 دسامبر که من، با در اختیار داشتن گزارش بنی صدر خطاب به کمیته، در باشگاه روزنامه نگاران، کنفرانس مطبوعاتی برپا کردم، کمیته تحقیق مشغول بکار بود و این گزارش را دریافت کرده بود. پس این که در صفحه 3 گزارش تحقیق نوشته است: این گزارش در 10 دسامبر 1992، به اتفاق آراء تصویب شد، دروغ آشکاری است. چگونه ممکن است یک هفته پیش از آن روز که من و اسمیت در کمیته شهادت دادیم و کمیته مکتوب سخنان «مرد ب»، یعنی مارتین آندرسون، و نامه بنی صدر را دریافت کرد، گزارش به اتفاق آراء تصویب شده باشد؟!
این ادعا دروغ آشکاری است زیرا افزون بر نامه بنی صدر و شهادت ما دو تن و مدرکی که گفتگوی مارتین آندرسون در 17 دسامبر، در گزارش اطلاعاتی درج هستند که بعد از تاریخ تصویب گزارش در اختیار کمیته قرار گرفته اند: نسخه های گزارش که در کنفرانس مطبوعاتی 13 ﮊانویه 1993 میان حاضران توزیع شدند، فاقد صفحه هائی بودند که در آنها از ﮊوزف کینگ صحبت می شود. در نسخه هائی که برای همگان چاپ شده اند و من یک نسخه از آنها را گرفتم، این صفحه ها را دارند. اما این مدرک یا در 17 دسامبر و یا بعد از آن، یعنی دست کم 10روز بعد از تصویب گزارش توسط کمیته، در اختیار کمیته قرار گرفته است.
دروغ دیگر اینست که گزارش به اتفاق آراء تصویب نشده است: دیملی، عضو جمهوریخواه کمیته تحقیق می گوید او با گزارش موافق نبوده و گزارش دیگری بنام گزارش اقلیت امضاء کرده است. هامیلتون مرا تهدید کرد هرگاه گزارش را انتشار دهم، دفترم در کنگره را برخواهد چید. و هامیلیون این کار را کرد. جای تردید نیست که هامیلتون می دانسته است که معامله پنهانی واقع شده و مدارک بر وقوع آن شهادت می دهند. اینست که با موافقت هانری هاید، عضو جمهوریخواه کمیته، بناگهان و فورا به کار کمیته پایان می دهد و تاریخ تصویب گزارش را 10 دسامبر قرار می دهد. حال آنکه نفس قید کردن عنوان نامه بنی صدر در فهرست گزارش، مسلم می کند که تهیه گزارش در تاریخ 17 دسامبر نیز هنوز تمام نشده بوده است. با آنکه از گزارش بنی صدر اسم برده شده است، از مدارک و شهادتهای روز 17 دسامبر نامی نیز برده نشده است.
● روبرت پاری نمی توانسته است از این شهادت ها و مدارک دیگری که همزمان با نامه بنی صدر تسلیم کمیته تحقیق شد، بنابراین، از بخشی از دروغهای کمیته آگاه باشد. اینهمه به زودی در مجموعه ای انتشار خواهند یافت.
● من همچنین قویا با بنی صدر و روبرت پاری موافقم که هدف واقعی از تهیه فیلم آرگو و زمان پخش آن و جایزه ای که به آن داده شده است، گویای این واقعیت ها است: اکتبر سورپرایز هنوز یک تابو است و هدف این فیلم حقیر جلوه دادن ایرانیان در چشم مردم امریکا و زمینه سازی برای حمله نظامی به ایران، به عذر رسیدن برنامه اتمی ایران به نقطه غیر قابل بازگشت است. نتان یاهو می گوید در تابستان پیش رو، برنامه اتمی ایران به این نقطه می رسد. آن فیلم بزرگ که می تواند مانع از وقوع جنگی بشود که به زیان مردم امریکا و اسرائیل و ایران است، آگاه کردن مردم امریکا از این واقعیت است که خیانت اکتبر سورپرایز روی داده است. اسرائیل واسطه انجام این خیانت بوده است و معامله اسلحه در ازای تأخیر در آزاد کردن گورگانها، از طریق اسرائیل انجام گرفته است. اسرائیل چند میلیارد اسلحه را بطور سری به بنیادگراها در رﮊیم ایران فروخته است. بهمان ها فروخته است که امروز می گوید تهدید اول برای حیات اسرائیل هستند. اسرائیل با رﮊیم ایران روابط طولانی و پیچیده و محرمانه دارد و این روابط تکذیب می کنند این دو دشمنان واقعی یکدیگر باشند. بعد از آتش بس 8 اوت 1988 در جنگ ایران و عراق که ﮊرﮊ بوش، نخست معاون رئیس جمهوری و سپس رئیس جمهوری «جام زهر» را به خمینی نوشاند، به سخن دیگر او را با تهدید به افشای روابط پنهانی اسرائیل با ایران و تنها گذاشتن ایران در جنگ با عراق، ناگزیر از تن دادن به قبول آتش بس کرد، این بار، امریکا با عراق وارد جنگ شد. دومین جنگ امریکا با عراق که ﮊرﮊ بوش (پسر) تصدی کرد، شیعه های متمایل به ایران را بر عراق حاکمیت بخشید و چند تریلیون دلار خرج این جنگ شد و سودش به ایران رسید. و باز، در افغانستان، امریکا و رﮊیم ایران برضد طالبان متحد بودند. و اینک که امریکا برنامه اتمی ایران را خطری برای جهان تبلیغ می کند، از جمله هدفهایش از این کار، ناگزیر کردن کشورهای آسیای میانه و اروپای شرقی به قبول استقرار پایگاه های ضد موشکی امریکا در این کشورها، برضد روسیه، است. بنا بر این، روابط واقعی حکومتهای امریکا و اسرائیل با حکومت ایران، آن نیست که می نمایانند. هیچیک از این سه دولت نمی خواهند مردم کشورهاشان از روابط واقعی این سه سردرآورند.
انقلاب اسلامی: اما ترجمه سه مقاله ای که در باره ایران گیت انتشار یافته اند، در این شماره و شماره آینده می آوریم:
شماره ۸۲۴ از ۶ تا ۲۰ فروردین ۱۳۹۲