back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هاچرا سوریه به نمایشگاه ناتواتی جهان تبدیل شده است از دید بنی...

چرا سوریه به نمایشگاه ناتواتی جهان تبدیل شده است از دید بنی صدر

Banisadr-Khoda-1عصر جدید: نظر شما در باره رابطه استبداد و جنگ و خصوصا مورد سوریه را خواستاریم.

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

بنی صدر: قدرت از تضاد پدید می آید. بدون جنگ قدرت وجود ندارد. می گویند که انوشیروان با خاقان چین جنگ کردند و بعد از مدتی کار به صلح کشید و قرار داد بستند. اما همان روز که قرارداد بستند انوشیروان نیرو فرستاد که به نیروهای چین شبیخون یزنند. صبح روز بعد خاقان چین به انوشیروان گفت ما دیروز با هم قرارداد بستیم شما همان شب نیروی فرستادی که شبیخون بزنند. انوشیروان گفت اگر صلح شود نه تو می توانی خاقان چین باشی و نه من شاهنشاه ایران. تضاد و دشمنی و جنگ از لوازم هر قدرتی است به خصوص که قدرت استبدادی باشد. اینکه رژیم ایران در جنگ است و بحران ساز است  از راه اتفاق نیست. بلکه طبیعت قدرت این است و تنها محدود به ایران نمی شود و عراق صدام چند جنگ راه انداخت؟  

اما در آنچه مربوط به سوریه می شود که از یک زمانی به این طرف، قوای روسیه هم در این جنگ وارد شدند. از 2-3 روز پیش هم امریکا گفته است که گفتگوهایش با روسیه در باب آتش بس در مورد سوریه را قطع میکند. صحبت از شروع جنگ جهانی سوم در سوریه، احتمال گسترش این جنگ در دیگر کشورهای منطقه هم بطور روزمره در مطبوعات دنیا نشر پیدا میکند و هموطنان هم میشنوند و میخوانند. یکسال پیش در باشگاه 44 در سوئیس، در مورد وضعیت سوریه صحبت کردم. آنچه را در آن سخنرانی گفته ام، در حال حاضر واقعیت عینی پیدا کرده است.

 اول از اینجا شروع کنیم که: تمام این کشورهای منطقه شامل ایران، ترکیه، دولت سعودی ،عراق، لبنان و اسرائیل در جنگ حضور دارند. روسیه ، امریکا و اروپا هم حضور فعال دارند. روس ها در ابتدا در این جنگ حضور نظامی نداشتند ولی یک کار مهم انجام دادند در اول کار. روس ها بعد از آنچه رودست خوردند در مسئله لیبی، تلقی کردند، موافقت کردند در شورای امنیت و حاصل آن این شد که غرب مداخله نظامی کرد و رژیم قذافی را برانداخت و وضعیتی که لیبی دارد و روس ها آن را رودست خوردن میدانند. وقتی کار به سوریه رسید، دیگر روس ها زیر بار نرفتند. حال اینکه غرب انتظارش این بود که همان توافق را در مورد سوریه از روس ها بدست آورد و نواقص کار خود را در لیبی هم رفع کند و برق آسا تغییر رژیم در سوریه بوجود بیآورد. ولی چون روسیه قبول نکرد و غرب هم نتوانست همان رویه را در مورد سوریه عمل کند، سعی کردند از طریق دیگری عمل کنند که وارد کردن افراد مسلح به سوریه بود و همچنین مسلح کردن بخشی از مخالفان اهل سوریه که مخالف رژیم سوریه بودند. اما از یک زمانی به این طرف، روس ها بطور نظامی نیز وارد عمل شدند . سئوال اینجاست که چه سبب شد که روس ها بطور نظامی وارد عمل شوند؟ یک علت چشمگیر آن این بود که داعشی پیدا شد و بخشی از سوریه و عراق را گرفت. غرب با بن بستی روبرو شد، بن بستی که هنوز هم گرفتار آن است. اگر بخواهد عمل کند که رژیم اسد برود، جانشین برای آن بجزء داعش و النصره ندارد! میگویند که گروههای معتدل وابسته به غرب هم وجود دارد که امریکا آن ها را مسلح میکند، اما این گروهها در جریان سوریه به حسابی نیستند. روس ها از این موقعیت، خوب استفاده کردند و خود را وارد جنگ کردند با عنوانی که ما آمده ایم که داعش را بزنیم، داعشی که  تروریسم بین الملل است و برای روسیه هم خطرناک است! برای اینکه آن بخشی از افرادی که از قفقاز و چچن و …. به آنجا رفته اند ، در این جنگ پرورده میشوند و فردا به روسیه میآیند و عملیات های تروریستی نجام خواهند داد. این بهانه ظاهری برای روس ها بود. ولی در واقع، از این بن بستی که در سوریه، غرب با آن مواجه شده است، سود جستند برای حضور نظامی. حال که روسیه در منطقه حضور نظامی پیدا کرده است، آنطوری که خیال میکردند که با ورود آن ها به صحنه و حمایت هوایی از قوای عراق و اینکه کسری پیاده نظام را هم ایران تهیه کند و با حزب الله لبنان هم کفایت خواهد کرد که بطور برق آسا مسئله داعش را حل کنند، دیدند که خیر مسئله به این سادگی هم نبود! حال در واقع یک سوریه ویران، انسان های مهاجر، کودکان، غرق شدگان در دریا و تمامی چیز های که بیان کننده وحشیگری است، سوریه را تبدیل کرده است به نمایشگاه ناتوانی دنیای امروز!! هیچکدام قادر نیستند که سیاست خود را پیش ببرند و سرانجامی به این جنگ خانمان سوز بدهند. با همین وضعیت در افغانستان هم روبرو هستیم. در حال حاضر طالبان مناطقی از خاک افغانستان را در اختیار خود گرفته است و معلوم شد که علت عمده آن فساد است. قشونی را به حساب خود گذاشته اند و پول آن را از امریکائیها میگیرند که خرج این قشون کنند، در حالی که معلوم شد اینچنین قشون و نفراتی وجود خارجی ندارند. در شهر گلدوز نصف افرادی را که روی کاغذ به حساب آورده اند، حضور خارجی ندارد! خوب میبینیم که خشونت همزاد و همراه، فقر وفساد همراه هستند، در همه جای دنیا.

در آن صحبت یکسال پیش گفتم : این وضعیت در سوریه، فرجامی نخواهد داشت، مگر یکی از این 2 راه کار: یا مردم سوریه باید به خود نقشی بدهند، که باز بخش عمده آن ها به اصطلاح یا در داخل مرزها و یا خارج از آن مهاجرت کرده اند و در موقعیتی نیستند که عمل کنند و یا اینکه کشورهایی که در آنجا با هم گلاویز هستند به یک توافق واقعی تن بدهند و مرزهای سوریه را ببندند و این مشکل از راه سیاسی که حل شد از راه نظامی هم قابل حل بشود. این دومی است که ناممکن شده است، چرا؟ به لحاظ اینکه در آنچه که به روسیه مربوط می شود، می خواهد از این فرصت کمال استفاده را بکند و جای پای خود را در منطقه محکم کند، پس او حاضر نیست سر سوزنی از موقعیتی که بدست آورده و از آنچه گمان می کند بدست می آورد را از دست بدهد.  مگر اینکه غربی ها واقعا امتیازهای خیلی کلان در جای دیگری مثلا فرض کنید در اروپای شرقی به روسها بدهند تا حاضر بشود به موقعیت روسیه قبل از جنگ سوریه که یک پایگاه دریایی داشت وسلام قانع بشود. این از روسیه. اما سعودی ها، سعودی ها که بیشتر خرج و نفرات به دست آنها است، اگر بخواهند آنجا را رها کنند از دید آنها یعنی اینکه طرف روس و ایران برنده میشوند. برنده که شدند وضعیت منطقه تغییر می کند. آنها به عنوان مرکز و همچنین به عنوان ارباب دنیای سنی،موقعیت خود را از دست می دهند. پس،حاضر نیستند که این موقعیت را به هیچ عنوان از دست بدهند. طرف رژیم ایران، آقای قاسم سلیمانی گفته است، امریکائی ها ا داعش را بر ضد ایران درست کردند و ما در واقع در سوریه داریم از ایران دفاع می کنیم. البته راست نمی گوید. ولی این آقایان از دوره آقای خمینی می خواستند یک کمر بند سبز درست کنند حالا شده است کمر بند خون و آتش و ویرانی و مرگ. خوب حالا این را رها کند، باختش خیلی زیاد است. آنچه در کارنامه اش خواهند نوشت این است که کمر بند سبز، شد کمر بند خون و آتش و ویرانی و سر انجام شکست. آن وقت سوریه که از دست برود به احتمال قریب به یقین وضعیت حزب الله در لبنان هم به خطر می افتد و همین طور موقعیت ایران در عراق هم به خطر می افتد، منظورم رژیم ایران است. خوب ایران هم حاضر نیست این را از دست بدهد، این همه هم در طی سالها خرج کرده اند، علاوه بر این در درون هم رژیمی که در بیرون کاملا شکست خورده و در درون مرزها با خفت خواری بر گشته بتواند خودش را در درون هم سر پا نگه دارد، این همان به اصطلاح سئوالی است که آقای خامنه ای از جوابش وحشت زده است و می گوید جنگ را باید به هر قیمت در سوریه ادامه بدهد. الا اینکه حالا ابتکار عمل دست او نیست و دست آقای پوتین است. امریکائی ها با روسها گفتگو می کنند به لحاظ این است که میدانند اگر موافقت روسها را بدست بیاورند میتوانند حضور ایران را در آنجا بی اثر بکنند. خوب این هم وضعیت ایران.

میماند ترکیه آقای اردوغان،  دریک نوشته ای هم  که بعد از این ماجرای کودتا در ترکیه من نوشته بودم و در مطبوعات امریکائی منتشر شد به او نوشته بودم، که شما به همان رشد ترکیه بپردازید و به استقلال ترکیه بها بدهید و این تجدید بنای خلافت را رها کنید و استبداد را هم رها کنید، چون یا باید بگوئید مردم وسیله بشوند و شما مقلد آقای خمینی بشوید و آخر سر هم بگوئید سی و پنج میلیون بگویند بله من می گویم نه، خوب ببین سرنوشت آن رژیم به کجا رسید، تو هم به آنجا خواهی رسید. یا اینکه،نه، در ترکیه دموکراسی را بسط بدهی و اینکه از  ورود به عرصه های جنگ در بیرون و درون مرزهای ترکیه خود داری کنی. متاسفانه هیچ کدام را ایشان عمل نکرده است قوایش را وارد خاک سوریه کرد وارد خاک عراق هم کرد. خوب در ترکیه هم بگیر و ببند هنوز ادامه دارد. خوب، حالا این منطق قدرت که آقای اردوغان در پیش گرفت را یا بباید رها کند، او بیشتر از همه این امکان را دارد، چون نه دیگر آن غصه کمر بند سبز را دارد، نه این سی و چند ساله خرجی برای کمربند سبز کرده و نه پیامدهای تحول در سوریه آن گونه ویران گر است که برای رژیم فقیه هست. اگر عقل او آزادیش را باز یابد و فورا دست از این مداخله در بیرون مرزها بردارد و در درون مرزها بنا را بر گسترش دموکراسی بگذارد و مسئله کرد را هم بر اساس سه حق اختلاف، حق اشتراک و حق زیستن در صلح حل فصل بکند، برد اول و مهم را او کرده است و میتواند مرزهای خود را با سوریه ببندد و کمک بزرگی به حل مسئله سوریه از درون بکند. ولی فعلا که نکرده است. اگر وضعیت و نقش قدرتها که توضیح دادم این گونه که هست بماند، همین است که هست ،ویرانی و مرگ روز افزون است. و این میتواند طولانی بشود، یادتان هست که جنگ لبنان پانزده سال طول کشید، افغانستان از دوره کودتای کمونیست ها در افغانستان در دوره شاه تا الآن مردم درگیر جنگ داخلی هستند. پس میتواند طولانی باشد. نزد مردم منطقه یک نظر بوجود آمده و خصوصا در ایران و ترکیه این نظر بیشتر شیوع پیدا کرده است و آن می گوید به اینکه غربی ها به هیچ وجه نمیخواهند که کشورهای این منطقه دموکراسی واقعی پیدا کنند و رشد کنند. بعکس میخواهند جنگ توسعه پیدا کند به ترکیه و ایران و همه این منطقه در آتش جنگ بسوزد. در آنچه که به ایران مربوط می شود احتیاجی به این کار نیست برای اینکه هم اکنون کشور دارد بیابان میشود، سوختن چه گونه است؟ فرض کنید حالا با بمب و موشک ضربه نمیخورند اما در شرق و غرب کشور در معرض طوفان شن است و پیشرفت بیابان در سرزمین ایران است و این خشونت و فقری که به جان جامعه ایرانی افتاده است. بله، همان طور که گفتم این نظر هم هست اما شما مردم ایران اگر همچنان نگرانی دارید که جنگی که رژیم در قلمرو نظامی، سیاسی، اقتصادی ،تبلیغاتی، بازی هایی که در خلیج فارس در حال ب شدن است و اینها شما را نگران می کند ،تا فرصت دارید وارد عمل بشوید برای اینکه قدرت از تضاد پدید میآید، تضاد طوری نیست که نببینی، تضاد را به شکل بحران میبینی، بحرانهای سخت، خشن و ویرانگر، تا از درون میتوانید عمل کنید، عمل کنید همینطور نیروهای مسلح ایران شما خود را به این منطق اگر در سوریه نجنگیم باید در کرمانشاه و همدان بجنگیم نسپارید، به این منطق بسپارید که هر گاه ایران استقلال و آزادی خویش را به دست بیاورد و از درون اسباب رشد و توانمندی خویش را فراهم بکند میتواند اثر گذار باشد در شرق و غرب خود، هم در شمال و جنوب خود، هم در پاکستان، هم در افغانستان، هم در آسیای میانه، هم در سوریه، هم در عراق هم در یمن و هم در بهرین عامل جانشین شدن استبدادها که خودشان محصول همین بحرانها و تضادها هستند با دموکراسی بگردد، راه حل این است.

 الآن دو کشور میتوانند این راه حل را دقیق عمل کنند، البته سعودیها هم میتوانند، سعودیها پول نفت زیاد دارند و هنوز آثاری از اینکه مردم عربستان نگران این باشند که سر نوشت آنها چه میشود مشاهده نمیکند یا من نمیبینم، ممکمن است باشد ما نمیبینیم سانسور آنجا خیلی شدید تراست، از بس که این سعودیها پول میخورانند به وسائل ارتباط جمعی راجع به، در سر زمین عربستان چه میگذرد اطلاعات بسیار ناچیز است. ولی این دو کشور که میشود اطلاعاط داشت راجع به آنها، اینها الآن یک فرصت تاریخی دارند که خودرا از بن بست این روابطی که توضیح دادم خارج کنند. آنهم از آقای اردوقان انتظار میرفت که نکرد، از آقای خامنه ای که اصلا انتظار نمیرود چون باید خود را نقض کند به عنوان ولی مطلقه، حاضر نیست این کار را بکند، اما هم مردم ایران میتوانند این کار را بکنند و هم نیرو های مسلح ایران میتوانند خود را از قید این ذلت رها کنند. این توضیحاتی که من دادم به این نتیجه رسید که پس راه حل وجود دارد.

یک یاد آوری به مناسبت دروغهایی که بعضی از فرمانده هان سپاه خصوصا آقای رضایی که هم در ایرانگیت بوده است و هم یکی از عوامل جنگ هشت ساله است، حالا میگوید اشتباه کردیم بهتر بود ادامه نمیدادیم. اینها دروغهایی گفته اند که سخن را با نقد این دروغها به پایان میبرم به امید اینکه نیروهای مسلح ایران از سپاهی و ارتشی و غیراینها متوجه مسئولیت خطیر خود باشند.

آقای رضایی گفته است که چون لیبرالها آقای بازرگان و بنی صدر بودند عراق به خودش جرات داد به ایران حمله کند والا همچنین جراتی نمیکرد. دروغ خیلی خیلی گل و گشادی گفته است. منتهی اینها خیالشان جمع است چون توی این کشور کسی نمیتواند بگوید دروغ هم حدی دارد، اندازه نگهدار در دروغ. چرا؟ به لحاظ اینکه آن چیزی که سبب شد عراق به ایران حمله کند متلاشی کردن ارتش بود، آن کسی که از عوامل متلاشی کردن بود یکیش همین آقای رضایی بود. اینها یک طرحی تهیه کرده بودند به اتفاق آقای بهشتی و همین آقایانی که الآن هم حاکمند خامنه ای و هاشمی رفسنجانی که اینها در غیاب من آورده بودند به شورای انقلاب، من در خوزستان بودم، که ارتش منحل بشود و یک کمیته ای متشکل از نمایندگان شورای انقلاب وسپاه و دادگاه انقلاب اداره کشور را در دست بگیرد، این طرح خائنانه اگر انجام میگرفت و صدام به ایران حمله میکرد چیزی از ایران باقی نمیماند. بر اثر استقامت من به تصویب نرسید. آقای خمینی هم این طرح را نپذیرفت، در واقع متوجه شد که خود او را هم بی محل میکند این طرح، ولی اینها ول نکردند که، به بهانه کودتای نوژه به جان ارتش افتادند، وقتی عراق به ایران حمله کرد آمادگی نیروی زمینی صفر در صد بود، صفر در صد.

اولا طرز فکر بنی صدر طرز فکر لیبرالی نیست بیچاره نمیداند لیبرالی چیست، و ثانبا طرز فکر بنی صدر و بازرگان سبب حمله به ایران یا عدم حمله نبود. آنچه سبب بود آن وضعیت ارتش ایران بود که وقتی هم به آقای خمینی گفته شد عراق طرح حمله به ایران را دارد، گفت هیچکس به ایران حمله نمیکند دروغ است، ارتشی ها اینها را میگویند تا پای آخوند را از ارتش ببرند. اینها در نامه ها موجود است، بعد از حمله عراق به ایشان نوشتم میبینید که راست بود و عراق به ایران حمله کرد. با وجود حمله دشمن، با اینکه رئیس ستاد در روزهای قبل از حمله گفت ارتش چهار روز بیشتر نمیتواند مقاومت بکند، به یمن آن عرق وطن دوستی و دموکراتیزه کردن ارتش که من انجام دادم، ارتش توانست باز سازی کند، تجدیدسازمان کند، در همان ماه اول جنگ ارتش عراق را زمینگیر کند، ابتکار عمل بدست بیاورد. در چهارمین ماه جنگ بنا بر اسناد سری انگلستان که تازه منتشر شدند ( دو، سه سال است) آقای صدام پذیرفته بود که قشون کشی اش به ایران شکست خورده است پس آماده بود که صلح را بپذیرد.

بنا بر این شمایی که امروز این حرفهای دروغ را به مردم میزنید یک پیروزی مسلم را از مردم ایران دزدیدید و این ملت را هشت سال در جنگ نگه داشتید، یک نسل ایرانی را هم قربانی کردید، به علاوه آن هزار ملیارد زیانی که خودتان میگویید ویرانی به بار آمد.

حالا هم به شما هشدار میدهم، شما افراد نیروهای مسلح، فردا نگویید کسی نبود که اینها را به ما حالی کند. این وضعیت ادامه پیداکند همان بلا ها مثل قضیه اتم سر این کشور خواهد آمد باز یک دروغگوهایی اگر چیزی از ایران بماند خواهند آمد و همین دروغها را تحویل شما و مردم ایران خواهند داد.

شاد و پیروز باشید

 

مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر

جمعه ۱۶ مهر ۱۳۹۵

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید