back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: پنج مشروعیتی که رژیم از دست داده است

بنی صدر: پنج مشروعیتی که رژیم از دست داده است

ahb 20140620
عصر جدید
: نظر شما را درباره تشدید اختلافهای درون رژیم می پرسیم.

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

بنی صدر: با یاد شهیدان بزرگ راه استقلال و ایران دکتر فاطمی فروهر و مدرس که در خط استقلال و آزادی عمل کرده اند گویا این واقعیت است که قادر به خلق بدیل هستند. آنها دولتی حقوقمند خدمتگزار و برگزیده مردم و تابع تصمیم مردم می خواستند. از همین جا که عرض کردم، انقلاب ایران، کشور ما را در موضع تهاجمی قرار نداد. در دوره شاه، ایران در موقعیت و وضعیت زیر سلطه و تابع غرب بود و انقلاب ایران ما را در موقعیتی که ما تهاجمی و پرخاشگر نسبت به غرب و شرق باشیم قرار نداد. شعار انقلاب هم نه شرقی و نه غربی بود و ایران را در موضع استقلال و آزادی قرار داد. هر گاه ما در آن موقع و موضع مانده بودیم و در آن رشد کرده بودیم، کشوری دیگر میداشتیم. منطقه ما هم منطقه دیگری بود. بسا جهان ما نیز جهان دیگری بود. اما با گروگانگیری ایران از آن موضع خارج شد و وارد به موضع و موقع به اصطلاح تهاجمی شد! اینطور تبلیغ شد و آقای خمینی گفت که این انقلاب، بزرگتر از انقلاب اول بود و آن را انقلاب دوم خواند و اینکه پوزه شیطان بزرگ را به خاک مالیده است. ولی در واقع نه، ایران را به موقع و موضع پیش از انقلاب برگرداند. بلحاظ اینکه امریکا را به مثابه قدرت که انقلاب از کشور رانده بود، مجریان طرح گروگانگیری که طراحان آن نیز امریکایی بودند، دوباره محور سیاست داخلی و خارجی  کشور شد. درست به همین دلیل گفتم که ایران به گروگان امریکا در آمد.

 حال این مسئله که گروگانگیری ایران را در چنین موقعیتی قرار داد، از واقعیت دیگری نیز برای نسل امروز ما گزارش میکند و آن تجاوز عراق به ایران است. در این جنگ ما در موضع دفاعی قرار گرفتیم و بر خط استقلال از وطن دفاع کردیم. هرگاه در خرداد 60 پیشنهاد غیر متعهد ها عمل میشد چون قرار به آمدن ایران شد و با کودتا به آن ها پیام دادند که نیائید، جنگ به پایان میرسید باز هم ما در همان خط استقلال و آزادی، رشد میکردیم وضعیت دیگری داشتیم و منطقه و جهان هم وضعیت دیگری داشت. ولی خیر، به محض اینکه آقای خمینی مطمئن شد که قوای عراق، توانا به از پا در آورن ایران نیست و ارتش ایران قوای متجاوز را زمین گیر کرده است، بنابر این که میخواست استبداد ولایت مطلقه را بر ایران حاکم کند، کودتا کردند و جنگ را ادامه دادند. مدتی راه قدس از کربلا میگذرد را شعار کردند، یعنی موضع تهاجمی. اما بزودی ناگزیر شدند و گفتند: دفاع مقدس که تا حالا نیز ادامه دارد. یعنی ناگزیر شدند که بپذیرند که در موضع و موقع دفاع هستند. معامله پنهانی سر گروگان ها، خرید های محرمانه اسلحه که به ایران گیت معروف شد و سرانجام جام زهر شکست را سر کشیدن که مک فارلین مشاور امنیتی آقای ریگان گفت: “خمینی در برابر امریکا، زانوی تسلیم بر زمین زد.” حال دیگر موضع کشور ما از موضع دافعی نیز تنزل پیدا کرد و به موضع تسلیم رفت. قطعنامه ای تحمیل شد آنطور که قدرتهای جهان سنجیده بودند و تصویب کرده بودند. آیا این رژیم درس عبرت گرفت؟ خیر. برای اینکه موضع تهاجمی پیدا کند محرمانه برنامه اتمی ساخت و به اجراء گذاشت. سرانجام آن هم از پرده بیرون افتاد. با این حال این بحران را وسعت و شدت دادند و تحریم ها بر تحریم ها افزوده شدند و از طرف دیگر کشور هم بدست مافیا های نظامی و مالی افتاد و رانت خواری و فساد در درون و تحریم ها از بیرون، نفس اقتصاد ما را حبس کرد. ناچار آقای خامنه ای سخن از نرمش قهرمانانه کرد و دوباره بر روی خط تسلیم رفتند و توافق وین که در واقع تسلیم نامه وین است با 105 تعهد. حال آقای خامنه ای این شکست را میخواهد بر گردن آقای روحانی بیندازد و آقای روحانی هم در دانشگاه گفت: جزء به جزء آن با تصویب آقای رهبر بوده است! بعد هم آن وعدهای که داده بودند که اگر برجام تصویب شود، چنان و چنان میشود هم واقعیت پیدا نکرد.

 در نتیجه ایران همچنان در موضع تسلیم قرار دارد و 6 جنگ هم روی دست ایرانیان قرار داده است که به آن باز نمیگردم و قبلا با شما درباره آن صحبت شده است. حال جنگ نفت آن کمی تخفیف شده است چرا که در اوپک توافق به عمل آمده است. با این حال قیمت همان قیمت قبل از جنگ نیست. جنگ در جبهه های خاور میانه با شدت تمام جریان دارد، جنگ تبلیغاتی برجاست، جنگ از راه تحریم هم تازه تصویب شد، جنگ دیپلماتیک (هر دم از این باغ بری میرسد) تازه خانم نخست وزیر انگلستان که به تازگی از اروپا خارج شده است، دنبال این است که در سایر مناطق وضعیت مسلط – زیر سلطه درست کند و به شورای تعاون خیلج رفته است و گفته: ما با شما هستیم بر ضد توسعه طلبی ایران! تماشائی است، بیشتر این شیخ نشین ها خلق شده همان امپراتوری اند و تحت سلطه او هم بودند ،حالا ایران شده متجاوز و او شده است مدافع!

حالا بیائیم ببینیم که در درون خود کشور وضعیت چگونه است. این عواملی که شمردم را یاد داشته باشید ،ببینیم که در درون چه عوامل دیگری هم، امروز خود را با شفافیت تمامی نشان میدهند. اولش انحطاط اخلاقی در این رژیم،  انحطاط اخلاقی به حدی است که واقعا اندازه نمیشناسد. نه فساد اندازه می شناسد، نه دروغ اندازه می شناسد، نه خشونت اندازه می شناسد، نه یکدیگر را متهم کردن اندازه میشناسد. نتیجه این است که درون رژیم نه کسی باور به ولایت مطلقه فقیه دارد و نه به این آقای خامنه ای. خود  او هم یک بیماری دارد و این واقعیت دارد، زنده است ولی آن توانائی را ندارد که به همه امور برسد. خوب بنا بر ولایت مطلقه باید به همه امور رسید.  چپ، راست می نشیند کارش  شده سیاست کلی امضا می کند و صادر مینماید. به ترتیبی که در انقلاب اسلامی در هجرت هست و شنوندگان میتوانند مراجعه کنند ببینند، این سیاست های کلی که این آقا پشت سرهم امضا و صادر مینمایند چه گونه تعیین میشوند.

حالا مشروعیت رژیم در چه وضعیتی است؟ هر دولتی در این دنیائی که ما هستیم نیازمند مشروعیت است ،برای اینکه اگر مشروعیت نداشته باشد همیشه در بی ثباتی و در معرض سقوط است. چون اگر مشروعیت نداشته باشد جامعه او را از خود نمیداند بلکه دشمن میداند. خوب، قدرتهای خارجی هم از این عدم مشروعیت او سوء استفاده می کنند برای مکیدن ثروتهای کشور. هر روز که ببینند دیگر بکار نمی آید رهایش می کنند، با سر زمین می خورد.

خوب، اول مشروعیت از دین، این رژیم دین را خالی کرده است، ما همان اسلام فیضیه را می گوئیم که اینها بنام فقه مدعی ولایت مطلقه هستند. الان از اسلامی که این رژیم گویا خود را به آن می چسباند چیزی نمانده و هیچی تویش نیست، یعنی از هرچه تویش بوده است خالی شده ،از حقوق، از اخلاق همان مقدار که بوده، البته این  فقه تکلیفمدار هم بوده، از آنها هم خالی شده و جایش را داده است به توجیه کننده های قدرت حاکم، آن هم برای سرکوب و الا مردم این توجیه کننده ها را نه قبول دارند و نه بکار این می آید تا مردم را قانع کند به اینکه این رژیم اسلامی است. خوب، شما ببینید، غیر از آقای منتظری که گفت این ولایت مطلقه از مصادیق شرک است، آقای سیستانی هم ولایت فقیه را قبول ندارد چه برسد به مطلقه اش. برای روحانیون الآن خیلی مشکل شده است تا از ولایت مطلقه فقیه دفاع کنند.  آنها هم که می کنند یک اقلیت به اصطلاح نانخور این رژیم هستند که در واقع مال ملت را به آنها میخوراند. این را که ندارد.

دوم مشروعیتش  به خاطر دفاع از استقلال کشور، آزادی مردم کشور. این هم که با توجه به این مواضعی که خود اینها اعلام می کنند، وقتی کسی به عنوان اینکه من ولایت مطلقه دارم زبان باز می کندبا دشمن، تهاجم فرهنگی ، اگر امریکا تحریم تصویب بکند ما واکنش نشان میدهیم، این با فریاد دارد می گوید که در موضع ضعف است. کسی که در موضع قدرت باشد ،اگر و مگر در کارش نیست. اولا طرف مقابل نمیتواند کاری بکند تا این واکنش بشود. واکنش موضع دفاعی است. او می گوید اگر تصویب بکند و آن آقای روحانی رفته در دانشگاه گفته اگر اجرا بکند. تصویب شد و هیچ آب از آب تکان نخورد و حالا تهدید می کند اگر اجرا کند. خوب، حالا اگر اجرا کرد از شما چه کاری ساخته است؟ کشور به کنار، اقتصاد کشور به کنار، شما خود دولت را، هزینه دولت را با اینکه هشتاد در صد اقتصاد کشور هم  دولتی است نمیتوانید تامین کنید. کسر عظیم بودجه دارید. در واقع همه اش کسر است. خوب شما چه میتوانید بکنید که می گوئید اگر اجرا کند؟ اگر کرد بعد شما چه می کنید. بنا بر این، کشور در وضعیت مستقل نیست. مردم کشور هم که طریق اولی آزادی ندارند و از حقوق شهروندی هم بر خوردار نیستند. خوب این مشروعیت هم که از بین رفته و ندارد.

سوم، مشروعیت به لحاظ تصدی کشور، رشد اقتصاد کشور، فرهنگ کشور. ایران هم که بیابان شده است و مدتها است که رشد اقتصاد کشور منفی است، تازه اگر هم مثبت بشود، معنایش این است که ثروتهای کشور دارد بیشتر صادر می شود ،شما بیشتر نفت بفروشید، بیشتر گاز صادر کنید، این را رشد اقتصاد کشور نمی گویند، این را می گویند رشد فقر طبیعت  و منابع ایران. این مشروعیت را هم که ندارد.

حالا، مشروعیت به خاطر امنیت داخلی و خارجی کشور. خوب، گفتیم که ایران در شش جنگ در خارج است، در داخل هم، در شرق و غربش زد و خورد هست و مردم کشور گرفتار آسیب ها و نا بسامانی  بیشمار اجتماعیند. به مردم القا می کنند که ایران سوریه و عراق نیست. اما به مردم نمیگویند خشونت هائی که به جان هستی این مردم افتاده جانستان تر هستند. استعدادهائی که از ایران می روند، بیکاری با آن وسعتی که هست، در واقع مردم ایران نه امنیت سیاسی دارند ،نه امنیت قضائی دارند، نه امنیت اقتصادی دارند. چند درصد این مردم مطمئنند که فردا هم، روزی خواهند داشت . حتی نه امنیت اجتماعی دارند. خوب قاعدتا یک همچه مردمی خلاقیت فرهنگی ندارند. یعنی بهتر است بگوئیم  امنیت فرهنگی ندارند. امنیت فرهنگی برای خلق فرهنگ ندارند. می بینید که در شهر های مختلف بر سر اهل هنر چه می آورند و اینکه اگر کسی ابتکاری، خلقی ،کشفی بکند، در این کشور چقدر امکان هست برای اینکه او بتواند این را بکار بگیرد، آن هم که نیست.

پس، از این پنج دسته مشروعیت ها، این رژیم هیچکدام را ندارد. آن عوامل هم که شمردیم. حالا بیائیم به اینکه انسجام درونی هم دیگر ندارد. رودرویی ها هر زمان گسترده تر از زمان پیش است. این رودرویی ها هم بر سر حقوق نیست،بر سر قدرت هست در درون یک رژیم. نتیجه اینکه فساد های یکدیگر را رو می کنند آن هم با چه وسعتی. دیگر مثل سابق نیست  که اگر یک سندی و یا مدرکی گیر می آمد  که در داخل قابل انتشار نبود، در خارج باید این را انتشار میدادی و انگار چه اتفاق مهمی افتاده که این فساد رو شده است. اما حالا هر روز ، فسادهای یکدیگر را توی وسائل ارتباط جمعی خودشان بر ملاء می کنند به طوری که وسایل ارتباط جمعی خارج کشور فرصت اینکه به همه آنها بپردازند را ندارند تا هر روز آنها را برای ایرانیان خارج از کشور بازگو کنند. وقتی آقای رئیس جمهوری در دانشگاه می گوید جزء به جزء قرار داد وین را به تصویب آقای خامنه ای رسانده ایم، در واقع چه دارد می کند اگر کار خیلی عالی بود که کی حاضر بود به اینکه دستاورد عالی خود را با دیگری تقسیم بکند؟ آقای روحانی خیلی لطف می فرمودند ،می گفتند رهبر هم از این کاری که ما کردیم حمایت فرمودند . اما وقتی که می گوید جزء به جزء یعنی خودش هم میداند که یک تعهد و تسلیم نامه ای را امضا کرده است . نا خود آگاه اعتراف می کند که تسلیم نامه را امضا کرده بسا هم آگاه. می گویم ناخود آگاه چون قبلا گفته بود که فتح الفتوح کردیم، حالا میگوید که جزء به جزء آنرا آقای رهبر تصویب و امضاء کرده است.

آقای عباسی وقتی میآید به این بد میگوید و آقای شریعتمداری در کیهان کذایی مینویسد که 9 شرط آقای رهبر رعایت نشد. خوب مگر آقای رهبر خدای ناکرده کر و کور بود؟ مگر نمیدید که  این توافقی که امضاء شده است، آیا آن شرائط رعایت شده است یا نشده است؟ چطور شد سکوت فرمودند، و حالا آقای شریعتمداری سخنگوی ایشان شده ای بعد از وقوع؟ خوب در واقع این درون رژیم است. بعد هم آقای قالیباف از آنطرف میآید میگوید که برجام به اصطلاح همین قرارداد وین کاری به جایی نبرده است و کاری از او ساخته نشد و این هم شیوه کشورداری نیست که شما داری میکنی. فسادهای خود او هم در شهرداری رو شد. خوب، آقای خامنه ای شما با چنین بند از بند گسستگی در رژیم، میگویی اگر کنگره تحریم ها را تصویب کند واکنش نشان میدهیم، چه واکنشی نشان میدهی؟ حالا نیروهای مسلح شما را ببین، ارتش که به کلی نیروی درجه دوم شده است. نه حرفی ازش هست نه صدایی هیچ، خاموش. سپاه که یک حزب مسلح سیاسی است، بخش مهم اقتصاد هم در دست دارد. خوب، حزب مسلح سیاسی که بخشی از اقتصاد را در دست دارد توان نظامیش چه اندازه است؟ حالا گیریم که در درون همین هم برخوردها شدید هستند، از جمله بر سر کشته ها در سوریه. حرف دقیقی هم میزنند آنهایی که در درون سپاه ایراد و  اعتراض میکنند. میگویند یک وقتی بود که روسیه دخالت مستقیم توی جنگ نداشت به حساب ایران بود. حالا نه، به حساب روسیه است ما میرویم آنجا کشته میشویم مثل پیاده نظامی هستیم برای روسها. آنها میروند با آمریکاییها مینشینند معامله میکنند و هر چه در آن معامله انجام گرفت از جمله به ما تحمیل میشود. گفت کشته دادن از ما، پول خرج کردن از ما، خورد و برد از روسها.

 بالاخره آنها هم مردم این سر زمین هستند گر چه ستون فقرات این استبداد هستند و عامل سرکوب هستند و تحمیل کننده خفقان به مردم هستند ولی به عنوان فرد و انسان وجدان که دارند در خلوت خود که میتوانند بفهمند که چه کردند و چه میکنند و چه بر سر کشور آورده اند. اینها را که میتوانند بفهمند. این است وضعیت، و این وضعیت یعنی ورود به مرحله انحطاط، و انحطاط غیر قابل برگشت.

نه این رژیم میتواند طبیعت ایران را آبادان کند، خوب گوش کنید هموطنان من، نه میتواند اقتصاد شما را بازسازی کند، چون اقتصاد وقتیکه یک حکومتی محض نیاز روزانه اش همین دلاری که آقای روهانی وعده میداد که در 2500 تومان تثبیت کند و الآن رسیده است به مرز 4000 تومان، به لحاظ اینکه احتیاج دارد به یک پولی در واقع مالیات از این مردم میگیرد، بابت آنهم قیمت ها بالا میرود، بابت بالا رفتن قیمت ها فقر مردم هم تشدید میشود. اقتصاد باید تولید محور بشود و این محتاج یک دولت حقوقمدار تابع اقتصاد کشور است، نه جامعه تابع بودجه دولت. تنها امیدی که هست و این رژیم ناتوان شده است از از بین بردن آن امید، وجود بدیل است. سیاست تقسیم به دو، یعنی مکانیزم تقسیم به دو و حذف یکی از دو، مال هر قدرتی است چون قدرت از تضاد پدید می آید، باید یکطرف را حذف کند تا متمرکز و بزرگ بشود. خوب این، در رژیم رسیده است به جایی که رسیده است، دیگر الآن تیغش بیشتر از این نمیبرد. همین است که میبینید. از دوره دوم آقای احمدی نژاد تا امروز آن حذف کردن شده است این وضعیتی که الآن هست، به هم میپرند اما هر کدام هم سر جای خودشان هستند. آخرین تلاش برای حذف، بعد از جنبش سال 88 بود که عده ای را بردند محاکمه کردند و زندانی کردند و آقایان کروبی و موسوی هم که در حصر شدند و حالا هم قوه قضاییه میگوید ما آماده محاکمه آنها هستیم، آنها هم میگویند بفرمایید ما را علنی محاکمه کنید.

اما آنکه رژیمی اگر توانا بشود میتواند بگوید من ابر قدرت میشوم، آن است که بدیل نداشته باشد. بدیل یعنی همان خط استقلال و آزادی. استبدادهای فراگیر قبلا هم همین حرفها را میزدند که بلکه بتوانند ابر قدرت بشوند با حذف بقیه، ولی همه از بین رفتند چون نتوانستند بدیل را از بین ببرند. این رژیم هم به همین سرنوشت گرفتار شده است. بدیل سر جایش هست، اندیشه راهنما، برنامه کار و اینکه چگونه جامعه مدنی میتواند به عنوان رشد فعال بشود در بازسازی کشور، همه اینها را تدارک دیده است و آماده دارد.

 بنابر این، هر گاه مردم ایران به جنبش همگانی بر بخیزند، نه برای اینکه تنها بگویند این رژیم نباشد، برای این که هر کسی به حقوق خودش عمل بکند و حقوق یکدیگر هم رعایت کنند. جامعه مدنی اگر این کار را بکند هم آن بدیل توانمند شده است، هم خود بدیل خویشتن شده است، هم زمان تحول زود میرسد و هم تحول بی خطر انجام میگیرد. به تجربه برخیزید و ببینید همینطور میشود یا خیر.

 شاد و پیروز باشید


مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر

جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید