back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هاارزیابی بنی صدر از "خط و نشان کشیدن خامنه ای برای اسرائیل...

ارزیابی بنی صدر از “خط و نشان کشیدن خامنه ای برای اسرائیل و قبول مذاکره با آمریکا”

asrjadid

برای شنیدن مصاحبه اینجا

 

عصر جدید: ارزیابی شما از خط و نشان کشیدن خامنه ای برای اسرائیل و همچنین قبول مذاکره با آمریکا در سخنرانی نوروزی چیست؟

بنی صدر: صحبتهای ایشان سه قسمت دارد، یک قسمت در باره دشمنی امریکاست، قسمت دوم درباره اتم و مذاکره با امریکاست و قسمت سوم درباره انتخابات ریاست جمهوری است. آقای احمدی نژاد در سخنرانی نوروزی اش گفت: “امام گفته که فقط یک رای دارد و مقام معظم رهبری هم  گفته که فقط یک رای دارد و ملت است که تصمیم می گیرد.” آقای خامنه ای در سخنرانی طولانی خود در مشهد نیز گفت که رای دارم! اما مسئله این است که چه در مورد اقای خمینی و چه در مورد آقای خامنه ای، آن یک رای بر رای بقیه تفوق دارد. آقای خمینی در 25 خرداد 60 گفت: “اگر 35 میلیون نفر بگویند بله، من می گویم نه، حالا هم همین وضعیت است و اگر 75 میلیون نفر بگویند بله، آقای خامنه ای بگوید نه، نهایشان است که حاکمیت دارد. قسمت اول سخنان خامنه ای از این نظر اهمیت دارد که امریکا همچنان محور سیاست داخلی و خارجی این رژیم است و این بخش از حرف خامنه ای با قسمتهای بعدی حرفش تناقض پیدا می کند. این سخنرانی یک تازگی هم داشت که افرادی که جلوی تریبون نشسته بودند و کارشان دادن شعارهای دستوری است، شعار می دادند مرگ بر ضد ولایت فقیه. چون خود ولایت فقیه در واقع مرده است، آقایان لازم دیدند که بگویند که ولایت فقیه زنده و سر پا است! در حالیکه ولایت فقیه مرده است چون از اول کاربردی جز زورگوئی نداشت تا جاییکه دولت فلج شده است

خامنه ای می گوید که آمریکایی ها می خواستند با تحریم و مجازاتهای اقتصادی، اقتصاد ایران را فلج کنند ولی ملت ایران فلج نمی شود، در حالیکه صحبت از ملت ایران نبود بلکه صحبت از دولت ولایت فقیه بود که آن را هم مجازاتهای  آمریکا فلج نکرده بلکه این شما هستی که دولت را فلج کرده ای و داری اینرا به پای آمریکا می نویسی! شمایی که نمی گذاری دولت کارش را انجام دهد برای اینکه با ولایت مطلقه نمی سازد. سه ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری است، در این 4 سال آقای احمدی نژاد و حکومتش، چه کاری انجام داده است غیر از این مسئله یارانه ها که آنهم نصفه نیمه مانده است؟ آیا شما اجازه دادید که احمدی نژاد کار دیگری انجام دهد؟ نه! امروز شنیدم که آقای مطهری در مجله ای مطلبی نوشته است: “آقای احمدی نژاد بارها اصرار کرده که حصر آقایان کروبی و موسوی برداشته شود و موافقت نشده است!” که طبیعتا این مخالفت از جانب آقای خامنه ای بوده است.

خامنه ای در قسمت دوم صحبتش درباره رابطه و گفتگو با آمریکا می گوید: “هیچوقت کسی به نمایندگی از من با آمریکا گفتگو نکرده است.” افرادی که در مدارس قدیمه درس می خوانند بخصوص آنهایی که می خواهند روضه خوان و منبری بشوند درس اصلی شان منطق صوری ارسطو است یعنی فن دروغگویی، پس ایشان راحت دروغ می گوید. آقای محترم سرکار که می گویید هیچکس از ناحیه شما مذاکره نکرده است، یک موردش طرح گفتگوی عمومی است که توسط آقای صادق خررازی و سفیر سویس تهیه شد و به تصویب شما و آقای خاتمی رسید و سپس به وزارت خارجه امریکا فرستاده شد ولی آقای بوش تقاضای شما را به سطل آشغال انداخت! این یک مورد از دروغهای شماست که بعد هم مبلغان شما در مقام توجیه گفتند که این کار را حکومت خاتمی انجام داده است و بدون اجازه بوده است! مورد دیگری که سرکار به تبریز رفتید و با سرهنگ اسکات گروگان امریکائی گفتگو کردید، جریانش چه بود؟ می توانید بگویید که آنوقت رهبر نبودید! آقای احمد قمشه ای هم که منصوب شما در واشنگتن است به سه عضو ستاد تبلیغاتی آقایان ریگان و بوش پیشنهاد معامله بر سر گروگانها کرد را هم می توانید بگویید رهبر نبودید ولی در این مورد که آقای صادق خررازی با سفیر سویس طرح جامع گفتگوی همه جانبه را تهیه کرد و توسط شما و آقای خاتمی تصویب شد که سر کار رهبر تشریف داشتید!

خامنه ای در سخنانش می گوید که بصورت مقطعی و در موارد خاص با آمریکا مذاکره شده است! موارد خاص یعنی عراق، افغانستان، پس در واقع در آنچه به حقوق این ملت مربوط می شود، شما چون به دشمنی با امریکا احتیاج داشتید بقول خودتان هیچوقت مذاکره نکرده اید ولی در آنچه مربوط می شود به اینکه دو ملت(عراق و افغانستان) تحت سلطه امریکا دربیایند بلحاظ اینکه این امکان برای شما بوده است که در این دو منطقه صاحب نفوذی شوید، در جنگ ننگین عراق شرکت کردید که اکنون در دهمین سالگردش در امریکا و انگلستان می توانید ببینید که چه صحبتهای مبنی بر اینکه این جنگ جرم و جنایت بوده و باید رسیدگی شود، در میان است. شما در این مورد اعتراف می کنید که با امریکا صحبت و همکاری کرده اید اما در آنچه به خورد و برد هستی ایران مربوط می شود، چطور؟ در مورد نفت و گاز مشترک بین ایران و کشورهای خلیج فارس که این کشورها مال ملت را می خورند، مذاکره جایز نبوده است؟ خط قرمز شما بوده است؟ در همین مسئله اتم، لازم بوده است که این ملت کارش به محاصره اقتصادی و مجازاتها بکشد و دور تا دور کشور توسط پایگاههای نظامی و اطلاعاتی امریکایی و اسرائیلی محاصره شود؟ پاسخ شما به این سئوالات چیست؟ پس آنچه که مربوط به حقوق ملت می شده است، برای شما مسئله ای نیست و تنها مسئله شما، بود و نبود رژیم ولایت مطلقه فقیه است

خامنه ای همچنین گفته است: “من با گفتگو مخالفتی ندارم.” بعد هم چهار مورد اضافه کرده است. در مورد اول می گوید: “شما آمریکایی ها گفته اید که قصد براندازی رژیم جمهوری اسلامی را ندارید، قبلا هم که این قصد را داشتید ناتوان بودید، از این به بعد هم نخواهید توانست.” در مورد چهارم می گوید: “شما اگر می خواهید مسئله حل بشود باید دست از دشمنی بردارید.” و این دو مورد متناقض است. اگر بنابر مورد اول، این رژیم خواست ملت ایران است پس چه نیازی دارد که در آخر تقاضا کنی که دست از دشمنی با ملت ایران بردارد؟ این تقاضا نقض مورد اول است اما آدم زورگو نمی فهمد که دارد متناقض می گوید. افزون بر این، فرض کنیم که شما راست می گویید و آمریکا 34 سال دشمنی می کرده و شما به او راه حل ارائه کردی که دست از دشمنی بردار و او هم گفته می خواهم دست از دشمنی بردارم. دست از دشمنی برداشتن جز گفتگو چه راه حلی دارد؟ دشمنی ها را باید روی کاغذ بیاورید  و مثلا بگویید: “شما در اقتصاد این دشمنی را می کنید، در منطقه این دشمنی را می کنید، با حقوق ما در خلیج فارس این دشمنی را می کنید ولی از طرفی رژیم ما به همین دشمنی هایی که می کنید بستگی دارد!” مسئله هم همین است که اگر او بخواهد دست از دشمنی بردارد، شما آقای خامنه ای هم از بین می روی! او می خورد و می برد بنابراین احتیاج دارد که بگوید این رژیم تروریست پرور است و می خواهد بمب اتم بسازد. شما هم به این دشمنی احتیاج داری برای اینکه سر کار بمانی. در واقع همانطور که همه می دانند و اخیرا آمریکایی هایی که از ایران برگشته اند و مقاله نوشته اند هم گفته اند: “اگر آمریکا بطور قطع و یقین بگوید که قصد براندازی رژیم را ندارد مشکل ایران و آمریکا قابل حل است!” گرچه دشمنی رژیم با آمریکا سبب شده که ملت ایران بین دو سنگ آسیاب قرار بگیرد ولی امریکا نه توانست رژیم شاه را نگه بدارد و نه می تواند رژیم کنونی را نگه بدارد. سران رژیم خوب می دانند که از زمانی که روابط عادی بشود، باید غزل خداحافظی را بخوانند. تازه اگر روابط عادی نشود نیز باید این غزل را بخوانید چون این رژیم به علت تضاد قطعی اش با حیات ملی مردم ایران، غیرممکن است که بتواند ادامه حیات بدهد.

با توجه به اینکه خامنه ای مخالفتی با گفتگو ندارد و موضوع اصلی گفتگو نیز مسئله اتمی است، فرض کنیم که با اجازه این آقا مذاکره دوجانبه راجع به اتم شد. با توجه به اینکه قبلا معلوم کردید که تا کجا حاضر به عقب نشینی هستید، اگر امریکایی ها بپذیرند که ایران غنی سازی را در حد تولید سوخت انجام دهد، دیگر مسئله ای ندارید، برای اینکه می گویید نظارت آژانس نگرانی ها را رفع می کند. در اینجا عقل طبیعی می گوید: “این کار را که روز اول هم می توانستی انجام دهی! این مسئله احتیاجی به بحران، تحریم، مجازات و وضعیت اقتصادی نداشت، اما عقل رانت خوار مافیاهای نظامی مالی می گوید که احتیاج به این بحران بود چون این آقایان منهای این بحران ها ششصد میلیارد درآمد نفت را چگونه می توانستند ببلعند؟ آقای خامنه ای می گوید که امریکایی ها نمی خواهند مسئله اتم حل بشود، باید پرسید که شما مگر میخواهید که این داستان حل شود؟ مگر اینکه مثل جنگ و گروگانگیری کار بجایی برسد که جام زهر را شما سربکشید! در آخر هم مانند آنچه در مورد جنگ گفتید، در بوق و کرنا کنید که پیروز شدید!

عصرجدید: خامنه ای خط و نشان هایی هم کشیده که اگر اسرائیل غلطی بکنند، تل اویو و حیفا را با خاک یکسان می کنیم

بنی صدر: هر وقت های و هوی زیادی شد، بدانید که در حال زد و بند و سازش هستند، بار اولشان نیست، این هیاهوها را برای این انجام می دهند که زمینه و جوی درست کنند که بگوید: “من با مذاکره مخالفتی ندارم.” اگر بدون هیاهوها می گفت که با مذاکره مخالفتی ندارم، همه می گفتند که آقا جام زهر را سر کشید، پس لازم بود هارت و پورتی بکنند که اگر غلطی بکنند، ما تل آویو و حیفا را با خاک یکسان می کنیم!” البته به آقای خامنه ای باید گفت که جنابعالی روحانی هستی، مردم دو شهر، خصوصا حیفا که فلسطینی هم زندگی می کنند را چرا کن فیکون می کنی!؟ همه هم می دانند که تهدید خامنه ای، حرف مفت است و هیچ وسیله ای برای انجام این کار ندارند مگر اینکه بمب اتمی بدست بیاورند که بقول شیراک رییس جمهور سابق فرانسه تا ایران بخواهد بمب را شلیک کند، تهران را با خاک یکسان کرده اند. شما آقای خامنه ای زمانی این تهدید را می کنید که آقای اوباما در اسراییل است و در واقع می گویید که این حرف آقای اوباما ما با تمام توان حافظ امنیت اسرائیل هستیمحرف صحیحی است وگرنه اگر حمایت آمریکا نباشد، ایران، اسرائیل را کن فیکون می کند! شما آقای خامنه ای! حرف بی معنی ای می زنی که همه می دانند بلوف است و سودش به آقای نتانیاهو می رسد. البته مستبدها با هم ارتباط ارگانیک دارند، بطوری که بدون تماس بین خامنه ای و نتانیاهو، این دو حرفهایی می زنند که به کار طرف مقابل می آید!

بخش سوم سخنان خامنه ای درباره انتخابات ریاست جمهوری بود. سه ماه به انتخابات ریاست جمهوری در ایران مانده است، در حالی که در همسایگی ما در افغانستان که دستخوش جنگ داخلی و خشونت هست و حدود یک سال به انتخابات ریاست جمهوری مانده است، از اکنون در حال تبلیغات هستند ولی در ایران آقای رهبر الان خط و نشان می کشد که چه کارهایی مجاز یا غیرمجاز است معلوم هم نیست که چه کسی نامزد است! البته بعد از تحویل سال نو در صدا و سیما، یک ساعت با آقای قالیباف صحبت کردند ولی هنوز نمی دانیم که او نامزد آقای خامنه ای است. مردم ایران هنوز نمی دانند که چه کسانی نامزدند و برنامه عملشان چیست، البته همه اینها هم بی معنی است چون به قول آقای خاتمی: “رییس جمهور تدارکاتچی است!” 

عده ای هم به آقای خاتمی نامه نوشته اند که شما کاندید شوید! شما مردم ایران از آقای خاتمی بپرسید که آیا در هشت سال ریاست جمهوری خود برای اینکه ملت به طرف دموکراسی و شهروند شدن برود، چه کردید؟ خود آقای خاتمی گفته است که دو لایحه به مجلس برد که چیزی هم در آنها نبود، تصویب هم نشد! ولایت مطلقه را هم اصلاحگری شما به عمل درآورد چون قبل از شما، بسیاری از آن اختیارات به عمل در نیامده بود حاصل کار هم که آقای احمدی نژاد شد! فرض بگیریم که آقای خامنه ای با نامزدی شما(آقای خاتمی) موافقت کرد، انتخاب هم شدی، چه کاری می خواهی بکنی؟ یک صدم چیزی که آنزمان(سال 1376) بودید، الان نیستید برای اینکه آنزمان بعد از ماجرای میکونوس بود و اروپا سفرایش را فراخوانده بود و بقول سران رژیم، حمله نظامی بر ضد ایران تدارک می شد و رژیم ولایت مطلقه در انزوا و ضعف کامل بود و شما به ریاست جمهوری انتخاب شدید. آقای منتظری هم به شما گفت که پیش آقای خامنه ای بروید و بگویید: “اگر می خواهید که من بمانم، مردم مرا انتخاب کردند که این کارها را برایشان انجام بدهم. اگر می گذارید کارم را بکنم، می مانم وگرنه می روم، این کار را هم که نکردید! اگر هم در حضور آقای خامنه ای چیزی گفتید، بعدش هرچه او گفت، اجرا کردید و حالا وضعیت اینست که الان می بینید! اکنون برخلاف روزهای پیش از انتخابات سال 88، فضای نسبتا بازی هم نیست که بشود یکسری حرفها را زد و آن فضا را هم بسته اند، روزنامه نگاران جدیدی را گرفتند و هرکس که صدایش دربیاید، صدایش را می برند.

خود آقای خامنه ای می گوید: “تمام طرز فکرهایی که نظام را قبول دارند باید در انتخابات باشندکه یک معنایش این است که اصلاح طلبان می توانند در انتخابات باشند ولی بقول خامنه ای: “آنهایی که در فتنه 88″ بودند قطعا نمی توانند باشند چون بر خلاف قانون مردم را به شورش تحریک کردند، من آنوقت ایستادم، حالا هم جلوی آنها می ایستم، بعد از این هم خواهم ایستاد!” یعنی مردم حق حرکت ندارند! انتخابات عجیبی است چون اگر مردم حرکت کنند، خامنه ای جلوی آنها می ایستد و مردم باید مثل گوسفند سرشان را پایین بیاندازند، پای صندوق بروند و به نظام رای بدهند و بعد هم به خانه هایشان بروند. اگر شما مردم ایران از این روضه خوان، این تحقیر را تحمل بکنید و پای صندوق بروید، دنیا خواهد گفت که مستحق همین آدم هستید! پای صندوق رفتن که شأنی از شئون انسان نیست، صاحب حق بودن، حق خود را به کار بردن و شهروند بودن شأن است! اگر شما حق انتخاب دارید، ولایت مطلقه باطل است، اگر او درست است شما حق انتخاب و رای ندارید. حرفهای آقای خامنه ای توهین و تحقیر ملت است. امیدوارم که این ملت سرفراز تسلیم این تحقیر نشود و با یک تحریم گسترده به خود و به خامنه ای، مافیاهای نظامی مالی و کسانی که اسلحه خود را به طرف این ملت گرفتند و ننگ است و به مردم جهان خواهند گفت که ایران خانه ایرانیان است و صاحب این خانه مردم ایرانند.

شاد و پیروز باشید!

گفتگو با رادیو عصرجدید در 2 فروردین 1392

گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 22:40 الی 23:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:

http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید