back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: وقتی که غرب در ضعف است بجای رشد و پیشرفت...

بنی صدر: وقتی که غرب در ضعف است بجای رشد و پیشرفت خامنه ای بفکر آتش به اختیار است

ahb 20140620برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

 

ضربه بر سر او وارد آمد، زهر آلود بود و سبب شهادت وی شد. مردی که بر حق ایستاد و به قدرت نه گفت. وقتی که قدرت به او پیشنهاد شد و او نه گفت. با این حال وی مراجعه مردم به خود ، هجوم مردم به خود را دید و از آن مردم خواست که فرد دیگری را برگزینند، اما مردم او را برگزیدند. باز بر حق ایستاد، با اینکه مقام اول مجموعه کشورهایی را داشت که در آن روز بزرگترین مجموعه کشورها در جهان بود، نه بندگی قدرت که ایستادگی در مقابل قدرت را رویه خویش گرداند. در تاریخ اسلام بعد از پیامبر که منتخب مردم بود، او دومین و تنها منتخب در تاریخ صدر اسلام است. امروز او مقبول تمامی گرایش های مسلمان بعد از پیامبر و در جهانی که امروز ما در آن زندگی میکنیم هم اینچنین است. کتاب کرامت انسان که به تازگی به زبان انگلیسی منتشر شده که من و یک استاد فلسفه به تحریر درآوردیم، خوانندگان آن کتاب درمییابند که نخستین بار جنبش اصالت انسان با جمله ای از علی بن ابی طا لب شروع شد. بانی این جنبش گفته بود که این جمله از یک عرب است و نمیدانست که آن عرب علی بن ابی طالب است و آن جمله را مبنای جنبش اصالت انسان قرار داد که تا امروز نیز ادامه دارد. حال در کشوری که به نام او ولایت مطلقه فقیه که در واقع ضد او است، بر پا شده، وارونه آن خط و مشی، عمل میشود. او به قدرت گفت: نه. آقای خامنه ای به حق میگوید: نه. به حقوقی که مردم دارند، میگوید: نه. از این واقعیت غافل نیست که وقتی کسی خود را صاحب اختیار همه مردم خواند ، این شخص خود به خود قدرت و زور را رودر رو  میکند با مردم، آن هم نه بعنوان انسان با جسم او ها بلکه بعنوان انسان هایی که دارای حقوق هستند. در واقع این تضاد و رویاروی با حق است. آدمی که بنده این دو قطبی سازی میان زور و حق است به خود اجازه میدهد که دروغ بگوید و اعلام کند که بنی صدر مردم را دو قطبی میکرد! در واقع آنچه او میخواهد بگوید و میگوید این است که هرگاه در یک انتخابات آزاد، مردم با اکثریت بزرگی،  شخصی را برای تصدی امور کشور خود برگزیدند، اتصال میان این برگزیده و دانش و دانشگاهها و جامعه وجود داشت، این کشور رشد میکند. چرا؟ بلحاظ اینکه معنای آن این است که جامعه از هر پنج دسته حقوق، حقوق انسان-حقوق شهروندی- حقوق ملی- حقوق طبیعت و حقوق کشور وجامعه بعنوان انسان وعضو جامعه جهانی برخوردار است. در اینجا دیگر زور و قدرت محل عمل پیدا نمیکنند. این بی محل شدن مقامی که خود را صاحب ولایت مطلقه میداند و ولایت را در بکاربردن زور تصور میکند، قابل تحمل نیست. آن روز دعوا این بود، بنی صدر دو قطبی نکرده بود. مردم با او بودند، وگرنه آقای خمینی نمیگفت: اگر35 میلیون بگوید بله، من می گویم: نه! پس مردم میدانند که آن رئیس جمهور مدافع حقوق همین مردم بود. دوباره یادآور میشوم به هموطنانم عزیزم، این آقای خامنه ای 14 دلیل به اصطلاح خودش در مخالفت با آقای بنی صدر، ارائه کرد. کسانی که به اینترنت دسترسی دارند میتواند متن سخنرانی او را بیابند. صورت مذاکرات مجلس هم وجود دارد. دعوا بر سر قدرت  نتنها نبوید بلکه نمیتوانست باشد، همانطور که نوه آقای خمینی ( حسین خمینی) هم گفت که من پیش پدر بزرگ خود رفتم و دیدم که حالی منقلب دارد، تا مرا دید بر سر خود زد. گفتم چرا چنین میکنید؟ گفت بنی صدر میخواهد من را از بین ببرد. مگر بنی صدر چه میکرد که میخواست او را از بین ببرد؟! حرفی میزد؟ عملی میکرد؟ خیر. نفس اینکه این منتخب از طریق دانشگاهها و جامعه، یک مجموعه حقوق مدار را تشکیل میدادند، این آقا را بی محل میکردند. مقام ولایت ، خصوصا رهبری که برای خود مطلقه هم تصور میکرد را بی محل میکرد.، این بود که عزا گرفته بود، تا امروز هم نتوانسته اند بگویند که بنی صدر این قدم کوچک را بر ضد آقای خمینی برداشته است. امروز هم همین مسئله است اینکه آقای خامنه ای میگوید: اگر مراکز (مگر بینهایت مرکز وجود دارد؟!) اگر منتخبان مردم با علم و جامعه مدنی یکی بشوند بر محور حقوق ، مقام ولایت مطلقه فقیه بی محل میشود، چون کارکرد دیگری ندارد. این مقام نمیتواند این را تحمل بکند. چون بعنوان ولایت مطلقه که تمامی قوای سرکوب را در دست دارد با این حال توانائی اعمال زور را ندارد و حتی در خود نمیبیند، میفرماید: آتش بفرما. این توضیح را دادم که هموطنان من متوجه بشوند که با چه واقعیتی مواجه هستند. 

 

مسئله اول، تعریف ولایت فقیه این است. اگر یکی گفت من بر جان و مال و ناموس مردم  بسط ید دارم، خب ،حق که همچه بسط یدی را ایجاب نمیکند، بسط ید دارد یعنی میتواند در مورد جان و مال و ناموس مردم اعمال قدرت بکند. اعمال حق که معنا نمیدهد تا بگوئیم بر جان و مال و ناموس مردم اعمال حق می کند! زندگی حقی از حقوق انسانها است و خودشان باید به آن عمل کنند ،به کسی که نمیشود اعمال حیات کرد مگر اینکه بگوئیم کسی خداست و ایشان بتواند مرده را زنده کند وگرنه زندگی هر فرد حق اوست و بر اوست که این حق را بجا بیاورد،مال هرکسی هم که دست اوست بگوئیم حق دارد بر مال او بازهم معنی نمیدهد،ناموس هر کس هم که مال خود اوست. پس بسط ید دارد یعنی میتواند بر جان و مال و ناموس قدرت اعمال کند،پس میشود زور یک نفر در مقابل جامعه واسم این شده است ولایت مطلقه فقیه. به همین دلیل بود که آقای خمینی گفت سی و پنج میلیون نفر بگویند بله من می گویم نه! در روز بیست پنج خرداد گفت.  اگر هموطنان من خوب توجه کنند این مسئله خیلی خیلی دقیق است،روشن خواهند دانست که هر استبدادی همین وضعیت را دارد و اگر تمایل به استبداد فراگیر داشته باشد می شود همین که الآن هست. این است که من می گویم اگر مردم به حقوق خوشان عمل کنند این آقا بی محل میشود حرف روی هوا نمی زنم. اگر مردم خشونت زدایی بکنند این آقا بی محل میشود ، باز هم حرف نابجا نمیگویم،هر گاه دانشگاه ها وارد عمل بشوند و جنبش همگانی را برای برخورداری از حقوق تصدی بکنند، باز این آقا بی محل میشود . تحول از یک دولت استبدادی به یک دولت حقومدار کار مشکلی نیست،تازه آن مردمی که به حقوقشان عمل می کنند به جای اینکه در این خشونت ها و فساد ها و فقر زندگی کنند رشد می کنند. در یک جامعه و سرزمینی زندگی خواهند کرد که بیابان نیست، سبزه زار است، در یک جامعه ای زندگی خواهند کرد که همه  بر میزان عدالت اجتماعی رشد می کنند. مطلب دوم، ببینید،هر قدرتی سازوکارش یا مکانیسمش سازوکار تقسیم به دو وحذف یکی از آنها است و این به تدریج به درون خود آن مجموعه حاکم می آید، آنجا هم همین مکانیزم را تا انحلال عمل می کند. دستگاه استالینی هم همین طور بود،دستگاه فرعونی هم همینجور بود و دستگاه شاه هم همینطور از بین رفت و استبدادهای دیگر هم همینطور.حالا هنری که آقای خامنه ای داشته این است که همیشه در آن طرف حذف کننده بوده است، نه اینکه اقبال با او یار بوده است، این انطباق دادنش با قدرت، تسلیم بودنش نسبت به قدرت از دیگران  زیادتر بوده است. آقای خمینی چند بار به این آدم تشر زد و بد و ربط گفت، می گویند میرفته پشت بام،می نشسته و گریه میکرده است. اما،دم نمیزده. از اول، خصوصا از گروگانگیری به این طرف، این آدم در تقسیم به دو و حذف یکی از دو نقش دارد تا به امروز. اینها که الآن در حصرند قربانیان تقسیم به دو و حذف یکی از دوتا هستند که خود این آقای خامنه ای تصدی کرده است . آن رفیق پنجاه ساله اش هم قربانی همین تقسیم به دو و حذفی یکی از دو شد. در وضعیت سنجی که الآن در سایت انقلاب اسلامی هست پانزده مورد از انقلاب تا امروز که این آدم تصدی کرده،در واقع جزو آن بخشی بوده که حذف می کردند آورده اند. این دوقطبی که می گوید در واقع این است،این مکانیزم تقسیم به دو است. آنکه او دارد تهدید می کند آن دو سر شدن است، به ترتیبی که توضیح دادم که سر دوم ،مثلا رئیس جمهور به جامعه و نیروهای محرکه که مهمترینش دانشگاه است اتصال پیدا بکند و چون این کار او را بی محل می کند،زیر بار نمیرود. یک دفعه هم در دوره آقای خاتمی گفت بعضی ها میخواستند رژیم را دوسرکنند و این ممکن نیست،نمیگذاریم . دوسر از دید او یعنی این. ولی دو قطبی از باب قدرت همین است که من برای شما توضیح دادم،مکانیزم تقسیم به دو و حذف یکی از دوتا،چون این نباشد قدرت منحل می شود. قدرت از تضاد پدیدمی آید باید رابطه قوا بین دو طرف باشد، یکی بر دیگری غلبه کند،ما می گوئیم این که غلبه کرده بر دیگری قدرت دارد . حالا این توضیحاتی که برای شنوندگان گرامی دادم را مقدمه تلقی کنید برای این زیر مقدمه. خوب، حالا این آقای خامنه ای در چه وضعیتی است که هراسان و وحشت زده است از اینکه  ایشان از راه اتصال آن سه مرکز بی محل بشود؟ واین در حالی است که امریکا و اروپا دولت های ضعیف دارند. آنکه ایالات متحده امریکا است، همین الآن که ما داریم مصاحبه می کنیم،نیم ساعت پیش،از عنوانهای خبر این بود که آقای ترامپ به طور رسمی تحت تعقیب قرار گرفت. از ریاست جمهوری این آقا پنج ماه می گذرد هنوز تکلیفش معلوم نیست که روسها در انتخابات امریکا به نفع او دخالت کرده اند و این انتخابش تقلبی است یانه؟ پس این دولتش ضعیف است. در انگلستان ،خانم ترزا می انتخابات کرد که اکثریتش را بیشتر کند ،آن اکثریت را هم که داشت از دست داد، آن هم مال انگلیس که همه می گویند دولت ضعیف. فرانسه هم، روز یکشنبه  دور دوم انتخابات مجلس است، در دور اول پنجاه و سه دهم درصد در انتخاباتش شرکت نکردند. از آن 48.07 دهم درصدی هم که شرکت کردند 32 در صد به حزب آقای ماکرون رای دادند که میشود 16 درصد کسانی که حق رای دارند. به قول ناظران سیاسی فرانسوی با 16 درصد مشروعیت سیاستش و نه خودش چون خودش قبلا انتخاب شده است بنا بر این مشروعیت سیاستش به زیر سئوال رفته است یعنی حکومتش ضعیف است، میشود دولت هم گفت چون مجلس نتیجه همین انتخابات است. خب،اسپانیا هم که طرف، اقلیت است و قبول کرده اند اقلیت حکومت کند چون دو دفعه انتخابات کردند و جور نشد . ایتالیا هم که دولتش ضعیف است، حالا آلمان انتخابات هم خواهد شد و خواهیم دید چه پیش می آید..

پس در وقتی که غرب ضعیف است یک فرصت باز کم مانند پدید آمده است برای کشورهای خصوصا منطقه ما که اینها این فرصت را مغتنم بشمارند در استقلال و آزادی رشد بکنند.

آقای خامنه ای به چه فکری است در این وضعیت؟ به فکر این است که بی محل نبادا بشود و میگوید آتش به اختیار یعنی یک جبهه جنگی را به شش جبهه جنگی که قبلا ایجاد فرموده بود اضافه میکند. این فاجعه نیست؟ یک مقامی که فقط در خشونت کاربرد دارد.فرصتی نمیابد برای آشتی ملی، صلح ملی، خشونت زدایی.  این که جامعه جوان فعال بشود, خلاق بشود. نه، دانشجو را میآورد، در حضور دانشجو میگوید برو دنبال خشونت، آتش به اختیار.

حالا از آنطرف نگاه کنیم، از دید ایالات متحده آمریکا نگاه کنیم. آقای وزیر امور خارجه اش در سنا جواب یک سناتوری که آن هم کارش ضد ایران بوده در سابق، ضد در واقع رژیم حاکم بر ایران، در جواب او گفته است سیاست آمریکا، (آمریکایی که رئیس جمهورش متهم است به ممانعت از اجرای عدالت. گفت “کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی”، سرکار اول به خودت بپردازکه در چه وضعیتی هستی!) ایشان فرموده اند که سیاست آمریکا این است که تغییر رژیم در ایران بشود به طور مسالمت آمیز با حمایت از عواملی که در محل هستند، یک آدمهایی هم به عنوان ایرانی رفته اند آنجا در کنگره و نمایشات داده اند. ببینید! این ایالات متحده آمریکا قبل از آقای ترامپ، از دوره آقای بوش انحطاط خودش را به عنوان ابر قدرت شروع کرده بود منتهی حالا سرعت گرفته است. حتی حکومت های اروپایی هم، همین خانم مرکل هم گفت به آمریکا دیگر اعتمادی نیست. خوب، حالا از آمریکا اول بپرسیم شمایی که پنج شش ماه است این آقا رئیس جمهور است و هنوز تحت تعقیب است که روسها در آمریکا دخالت کرده اند در انتخابش یا نه. اگر دخالت خارجی اهمیت ندارد بلکه خوب است، پس چرا به خود شما که مربوط میشود قاضی باید معین بشود، قاضی مستقل باید معین بشود و یکی، یکی بیایند در کنگره شهادت بدهند، برای شما خوب نیست که یک قدرت خارجی، تازه آن قدرت خارجی هم از راه اینترنت خواسته است به آقای ترامپ کمک کند، اینرا جامعه آمریکایی بر نمی تابد، حالا بفرمایید ببینم چگونه شما آمریکایی ها به خودتان اجازه میدهید که تصدی بکنید تغییر رژیم را در یک کشور دیگر، این مقدار دخالت روسها جایز نیست اما دخالت مستقیم شما در تغییر یک رژیمی جایز است؟ حالا خوشمزه اینکه شما دم از حقوق بشر هم میزنید چون کار آقای ترامپ این است که هر چه آن قبلی کرده است او خراب کند. حالا رفته است کوبا را خراب کند، گفته است که بعد از این شرطش این است که کوبا حقوق بشر را رعایت کند. آقای محترم شما یک عده ایرانی را دست مایه میکنی برای تغییر، این نقض حقوق ملی یک کشور نیست؟ به شما چه مربوط است؟ این کار مردم ایران است نه شما.

قبلا من گفته بودم عده ای، یک گرایشی در داخل رژیم به آمریکایی ها گفته اند که شما این تحریم ها را وضع نکنید که کردند، منتهی بعد از انتخابات آنهم به تاخیر انداختند. انتخابات بشود اینطرف برنده بشود، آن آقا مردنی است، بعد از مرگ او دیگر این ولایت مطلقه فقیه نخواهد بود آنچه که بود. حالا آن آقا هم در سنا حرف که میزند در واقع میگوید تصدیق آن اطلاع است که قبلا ما داده بودیم. آنرا تصدیق میکند.

اما شما که رفتید به خدمت آمریکا در آمدید! نه، این آمریکا لطف فرموده خودش را بتواند اداره بکند، اینکه رژیم تغییر بدهد پیشکش. حرفی که آقای وزیر زده است نفعش را آقای خامنه ای میبرد. معلوم میشود که اینها نه تنها تغییر نمیخواهند بلکه تثبیت میخواهند شما هم آلت فعل کرده اند. انسان باید برای کرامت خودش هم یک ارزشی قائل بشود. شما به عنوان ایرانی چگونه به خودتان اجازه میدهید بروید به خدمت یک قدرت بیگانه؟  همان ها هم که در درون رژیم هستند به آنها هم میگویم شما که اکتبر سورپرایز را تجربه کردید، ایران گیت را که تجربه کردید از گروگانگیری تا امروز سازش پنهانی که تجربه شد، واقعا اینقدر دلبستگی به قدرت دارید که به هر قیمتی میبایست در قدرت بمانید ولو به انهدام ایران؟ راه حل دارید، شما میتوانید به مردم خودتان روی بیاورید، در مصاحبه های قبل که توضیح دادم. این در درون ایران است با بکار گرفتن نیروهای محرکه تغییر است که این مقام ولایت مطلقه بی محل میشود، دولت حقوقمدار ممکن میشود.

و بالاخره چند جمله خطاب به مردم ایران. مردم ایران! یا خود باید تصدی کنید تحول خودتان را، یا انفعال یعنی خلاء، خلاء را چه پر میکند؟ زور. زور این آقایان نمیرسد میروند دنبال خارجی، اینها بدون قدرت خارجی نمیتوانند. پس میروند سراغ او، میشود همین وضعیتی که شما دارید، بدتر هم میشود. خوب، هفت تا جنگ است دیگر، انتظار دارید که اینها هیچوقت به ایران سرایت نکند؟ اقتصادتان، استعدادهایتان، که مثل سیل از کشور میروند. یک آقای رهبری میگوید پنج میلیون دانشجو، دولت باید برای اینها کار ایجاد کند؟ تازه آقا نسخه اقتصاد مقاومتی هم مینویسد میدهد دست حکومت میگوید اجرا کن. حکومت کارش چیست آقا؟ مثل این است که توی غرب نامزدهای ریاست جمهوری میگفتند به ما چه مربوط که مردم بیکارند. کی به آنها رای میداد؟ کار حکومت این است که ایجاد کند امکان را، اقتصاد تولید محور را راه بیندازد، امکان برای سرمایه گذاری فراهم کند تا نیروی کار جذب بشود. او صراحتا میگوید، چون در واقع ترسش هم از همین نیروی کار است. میگوید پنج میلیون دانشجو، خوب، اینها که بیکار نمیتوانند بمانند اینها اگر در کشور خودشان محل عمل پیدا نکنند و بخواهند به خارج بروند، پنج میلیون که نمیتوانند بروند، پس میشوند نیروی محرکه تغییر در درون. این آدم دیدش وعقلش نسبت به اداره کشور همین است که او خطاب به آن دختر دانشجو گفته است.

شما خود میباید به جنبش بیایید، به حقوق خود عمل کنید، خشونت زدایی کنید، دوستی و شادی را اساس قرار بدهید در رابطه با یکدیگر، جامعه شاد توانمند بسازید.

شاد و پیروز باشید

 

گفتگوی رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر. جمعه ۲۶ خرداد ۹۶

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید